بیش از چهار دهه است که سیاستهای اسرائیلستیزانه زمامداران جمهوری اسلامی، به یکی از اصلیترین ارکان سیاست خارجی ایران تبدیل شده است. البته آنچه اسرائیلستیزی نامیده میشود، تنها در ساحت سیاست نیست که اهمیت دارد؛ چرا که به باور بسیاری از مردم، رفتارهای اسرائیلستیزانه جمهوری اسلامی در مجامع بینالمللی برای ایرانیان هزینههای گزافی داشته است.
در میان ایرانیان اما این یهودیان این کشور هستند که بیشترین هزینه را متحمل شدهاند. فضای خشونتآمیز رسانههای حاکمیتی علیه اسرائیل، گاه و بیگاه یهودیان ایران را نیز به طور غیرمستقیم خطاب قرار میدهند. به همین خاطر برخی از یهودیان در ایران خود را قربانی شرایطی میدانند که هیچ نقشی در به وجود آمدن آن نداشتهاند.
یکی از یهودیان ایران در این رابطه میگوید: «در سالهای پیش از انقلاب رفت و آمد یهودیان به سرزمین مقدس (اسرائیل) به راحتی مقدور بود؛ اما مهمتر این بود که به مقدسات ما توهین نمیشد. با این حال، رهبران جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تا کنون با شعار «مرگ بر اسرائیل» به مقدسات دینی ما یهودیان اهانت کردهاند».
او که همانند دیگر یهودیان ساکن ایران مایل است به نام او در این نوشته اشاره نشود، امر سیاسی را از امر دینی تفکیک میکند و میگوید: «سیاست اسرائیلستیزانه جمهوری اسلامی باعث به وجود آمدن یک رگه خشونت پنهان علیه یهودیان ایران شده است؛ به این صورت که در نگاه حاکمیت آنان همواره به منزله جامعهای پنداشته میشوند که دین مشترکی با رجال سیاسی کشوری دارد که با آن سر دشمنی دارند. این کمترین هزینهای است که یهودیان ایران برای راهبردهای اسرائیلستیزانه جمهوری اسلامی ایران پرداخت کردهاند».
یک یهودی ایرانی دیگر نیز تجربه و نظر مشابهی دارد. او معتقد است جمهوری اسلامی به گونهای رفتار میکند که «گویی هر ایرانی کلیمی نماینده و سفیر اسرائیل در ایران است».
او اضافه میکند: «احساس تحقیری که به یهودیان تحمیل شد و مهاجرت به خارج از کشور را افزایش داد. به این ترتیب تعداد ایرانیان یهودی در ایران کم شد و این امر به بالندگی این جامعه و رشد آن لطمه زد».
شاید لازم است برای فهمیدن نظر برخی از یهودیانی که باور دارند اسرائیلستیزی در جمهوری اسلامی ایران مرز مشخصی با یهودستیزی ندارد، مفهوم «اسرائیلستیزی» را بیشتر روشن کنیم.
پیش از شکلگیری دولت اسرائیل در ۱۹۸۴ یهودیان بسیاری در مرزهای کنونی اسرائیل زندگی میکردند. اگر چه انجمن «دوستداران صهیون» و دیگر گروههای سیاسی مشابه نیز وجود داشت، اما یهودیان ساکنِ این سرزمین، از نظر ایران صهیونیست شناخته نمیشدند. حتی در دوره پهلوی دوم نیز اصطلاح «صهیونیسم» چندان کاربردی در ادبیات سیاسی ایران نداشته است و مردم ساکن اسرائیل غالباً اسرائیلی خوانده میشدند. با این حال با روی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران، تعریف صهیونیسم با اسرائیل به هم نزدیک شد.
صهیونیسم که یک جنبش سیاسی است، از ابتدای انقلاب ۵۷ در ایران به ابزاری برای اسرائیلستیزی تبدیل شد؛ به این ترتیب که سیاستمداران جمهوری اسلامی این داعیه را داشته و دارند که با یهودیان مشکلی ندارند و تنها مشکل آنها صهیونیسم است که سرزمین مسلمانان فلسطینی را غصب کرده است. حتی آیتالله خمینی نیز در اوایل انقلاب گفته بود «حساب یهودیان ایران از صهیونیستها جداست».
هماکنون و پس از چهار دهه پس از انقلاب اسلامی، باید پرسید که حساب یهودیان ایرانی در نزد رهبران جمهوری اسلامی چگونه از صهیونیستها جدا بوده است؟ آیا تخاصم علیه اسرائیل، روی دیگری از دشمنی با ایرانیانی نیست که دل در گرو ارض موعود خود دارند؟ آیا افسانه خواندن «هلوکاست» در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد را میتوان شالودهای برای ادامه سیاستهای اسرائیلستیزانه جمهوری اسلامی قلمداد کرد؟
یک یهودی ایرانی که خود مطالعات فراوانی درباره ریشههای اسرائیلستیزی در جمهوری اسلامی داشته، به ما میگوید: «کسی که در اسرائیل به عنوان یک شهروند زندگی میکند و هیچ گرایش سیاسی هم ندارد، چگونه میتواند صهیونیست خطاب شود و هر روز در ایران علیه او شعار داده شود؟! واقعیت این است که رفتار جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به خواستهای سیاسی خود، حقوق انسانی یهودیانی را نادیده میگیرد که اصلاً از دنیای سیاست بیخبرند».
او منظورش را اینگونه تشریح میکند که: «اسرائیلستیزی در قرن بیست و یکم یعنی یهودیستیزی؛ به این علت که یهودیان بسیاری برای زندگی بهتر و یا فرار از خطر مرگ به این سرزمین گریختهاند. اغلب آنها گرایش و علاقهای به سیاست ندارند اما مدام آنها را غاصب میخوانند».
به باور او این طرز فکر بیشتر در بین اقلیتی از ایرانیان، که به حاکمیت وابستهاند، رایج است و اکثریت مردم میان صهیونیسم و یهودیان اسرائیل تفاوت قائل هستند.
این نظری است که بسیاری از یهودیان ایرانی آن را قبول دارند. به عبارت بهتر، از نظر آنان در طی دهه گذشته، سطح فرهنگی و فکری مردم بالاتر رفته است و کمتر به شعارهای اسرائیلستیزانه حاکمیتی دامن میزنند.
در این میان نباید از این واقعیت چشمپوشی کرد که سیاستهای جمهوری اسلامی حتی بر روی یهودیان ایرانیتبار اسرائیل نیز اثرگذار بوده است؛ اگرچه اختلافات فرهنگی میان یهودیان اشکنازی و یهودیانی که از کشورهای خاورمیانه به اسرائیل آمده بودند، از سالها پیش از انقلاب اسلامی نیز در اسرائیل وجود داشت، اما به نظر میآید اسرائیلستیزی جمهوری اسلامی آنچنان با نام ایرانیان در ذهن برخی از اقشار اسرائیل درهمتنیده است که در پارهای از موارد به یهودیان ایرانیتبار اسرائیل به دیده سوظن نگریسته میشود.
البته این تأثیر آنقدر زیاد نیست؛ چرا که در هر صورت این یهودیان ساکن ایران هستند که بیشترین اتهامات و خطرهای احتمالی در کمین آنهاست.
از سوی دیگر اسرائیلستیزی جمهوری اسلامی فقط به درون مرزهای ایران محدود نمیشود و این رژیم با حمایت مالی از حزبالله لبنان و برخی از گروههای شبهنظامی در اطراف خاک اسرائیل در پی ایجاد یک ترس عمومی در میان اسرائیلیها است. سپاه قدس نیز در این میان بیشترین نقش را دارد.
علی خامنهای، رهبر ایران بارها از نابودی اسرائیل سخن گفته است. این گفته او که «اسرائیل ۲۰ سال آینده را نخواهد دید» به یکی از رایجترین شعارهای پروپاگاندای رژیم جمهوری اسلامی در این سالها تبدیل شده است. حال آنکه این تبلیغات همیشه سیاسی نیست.
البته به باور برخی از ایرانیان یهودی، اسرائیلستیزی و یهودستیزی دو روی سکهای است که سالهاست در جمهوری اسلامی وجود داشته است. یک ایرانی ساکن اسرائیل در این باره میگوید: «در اوایل انقلاب برخی از مردم تحت تأثیر حرفهای روحانیون و ائمه جمعه یهودیان را آزار میدادند».
او بر این باور است که «اسرائیلستیزی باعث به وجود آمدن انگیزهای برای افراد متعصب مسلمان در ایران شد تا برخی از آنان در پی اذیت و آزار یهودیان برآیند و به این ترتیب بود که همین پدیده «اسرائیلستیزی» باعث موج مهاجرت یهودیان از کشور شد. اما خوشبختانه سطح فرهنگی و اجتماعی مردم ایران از ۲۰ سال گذشته تا کنون افزایش پیدا کرده است و دیگر خواستهای ضدانسانی و یهودستیزانه سردمداران جمهوری اسلامی را برنمیتابند».
هماکنون در اسرائیل، جمعیت کثیری از مسیحیان، دروزیها و مسلمانان زندگی میکنند. حتی اگر اسرائیلستیزی را به معنای یهودیستیزی نیز تعبیر نکنیم، هر شعاری مانند «مرگ بر اسرائیل» به معنای ابراز تخاصم علیه جامعهای متکثر است. سیاستهای جمهوری اسلامی ایران نه تنها بر یهودیان، که بر بسیاری از مسیحیان و بهائیان و حتی مسلمانان ساکن اسرائیل نام صهونیست نهاده است.
حال باید دید که جمهوری اسلامی چه زمانی به این نتیجه خواهد رسید که همپای مردم این کشور به سطحی از تعامل اجتماعی و فرهنگی برسد و دیگری را آن گونه که هست بپذیرد؟