لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۱۴:۰۰

وصیت‌نامه آیت‌الله خمینی؛ «نَیِّر» دیگه بَسّه!


توجه: این مطالب بخش‌هایی منتشر نشده و سانسور شده از وصیت‌نامه آیت‌الله خمینی است که از طریق امداد الهی به دست ما رسیده است.

وصیت دیگر این پدر پیر از جان گذشته به فرزندان عزیز و انقلابیش این است که به مسائل پوچ و بی‌مایه و اساس دنیوی توجه نکنند که از اهم آنها همین حرام خدا یعنی موسیقی است. ما در قبل از انقلاب از این فقره کم نداشتیم. حقیر به چشم خودش فراوان می‌دید که زن‌ها و مردها لخت و عور در مکان‌های معلوم‌الحالی جمع می‌شدند و یکی هم هی خانم «نَیّر» نامی را صدا می‌کرد و می‌خواند: «تلفن می‌کنم جواب نمیدی، کسی رو مثل من عذاب نمیدی» و آن زن‌ها و مردان عریان در هم می‌لولیدند و ترقص می‌کردند و یکی از کفار هم روی میز می‌کوبید و عربده می‌زد: «اقدس باید برقصه روی میز ما هم باید برقصه!» و مسکرات فراوان زهرمار می‌کردند و دیگر حالات شیطانی‌ای که قلم این پدر پیر از توصیفش عاجز و معذور است. این در حالی است در همان دوران ستمشاهی محمدرضا اصلاً در هیچ جا تلفن موجود نبود که نیر بخواهد جواب بدهد و حقیر خودم پیام‌های مردمی‌ام را توی جوراب و باقی منافذ احمد عزیزم قایم می‌کردم و برای انقلابیون می‌فرستادم و این کفار خدانشناس در رقاصه‌‌خانه‌ها برای نیر و نیرها پیغام‌های تلفنی می‌فرستادند و نَیر هم تازه جوابشان را نمی‌داد.

بحمدالله بعد از انقلاب در پرتو اسلام عزیز و ما و باقی انقلابیون سلحشور همه جا تلفن‌دار شد، و نیر و نیر‌ها هم به لطف الهی بنا به سنت مقدس در مسجد به عقد پاسداران رشید اسلام درآمدند و دیگر بساط فسق و فجور و لختی و پتی و زهرمار جمع شد و اینها همه از فضل اللهی بود.

وصیت دیگر من به فرزندان عزیزم این است که این مقوله موسیقی را حتماً دقت کنند. خدای متعال را شاکریم که نیروهای خالص و حل شده در انقلاب و مکتب مثل آقایان آهنگران و گلریز وارد این عرصه شدند و ما خودمان چندبار که آقای آهنگران داشت می‌خواند «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» ناخواسته داشتیم می‌رفتیم که متأسفانه احمد و بتول خانم و آقای هاشمی و خامنه‌ای نواحی مختلف ما را گرفتند و به این بهانه که به خاطر تحریم‌ها و کِیدِ دشمنان جادّه و اسب مهیا نیست به زور نگذاشتند ما برویم.

چند بار هم فرزندان عزیز من از من درباره این بلیه موسیقی استفتا کردند که من هم هر دفعه آن را حرام اندر حرام اندر حرام اعلام کردم که دادم احمد عزیز که دست خط ما را به خوبی تقلید می‌کند تر و تمیز آن را نوشت و دادیم همه جا اعلامش کردند.

حتی بعد از آن که تعدادی از فراریان یاغی طاغوت در شهر ظلم و گناه، لس آنجلس شروع کردند به تولید فسق و فجور، جوری که در گزارش‌های فرزندان انقلابیم دیدیدم یکی از این حرامیان خوانده «آهوی دشت زنگاری، تویی که میگی دوسم داری، تو قلب این شعر شلوغ، به کی منو اینجا می‌سپری؟» که دیگر حجت بر ما تمام شد که این کفار حتی به آهو و سایر حیوانات هم نظر دارند و به سربازان رشید اسلام دستور دادیم که با موشک‌هایشان آنجا را بزنند، منتها بعد عزیزان من هر جور حساب کردند دیدند موشک ارسالی به شهر گناه نمی‌رسد و فوق فوقش در اطراف ملایر به زمین می‌افتد که مجبور شدیم تقیه کنیم که این تقیه هم در طول عمر انقلابی ما فشار زیادی بر ما وارد کرد و شما حواستان باشد که جوری تقیه نکنید که بقیه بفهمند.

XS
SM
MD
LG