لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۱۵:۱۲

فرمودند «می‌ترسم رهبر معظم را دستگیر کنند!»


"حرف و حدیث زیاد است. قدر مسلم انتخاب سردار سلامی روی پارتی‌بازی و سفارش قوم و خویشی و مایه آمدن آقا مجتبی نبوده. گمان کنم دلیل اصلی همین باشد که سردار سلامی همیشه در پایان شرفیابی‌ها و کمی که مجلس خودمانی می‌شود."
"حرف و حدیث زیاد است. قدر مسلم انتخاب سردار سلامی روی پارتی‌بازی و سفارش قوم و خویشی و مایه آمدن آقا مجتبی نبوده. گمان کنم دلیل اصلی همین باشد که سردار سلامی همیشه در پایان شرفیابی‌ها و کمی که مجلس خودمانی می‌شود."
خاطرات وحیدالعظما، علمدار آقا (۲۱)

امروز وقتی وارد شدم، حضرت آقا داشتند درباره تغییر فرمانده سپاه پاسداران با کسی سربسته صحبت می‌فرمودند. من فقط از اینجایش سر درآوردم که فرمودند «خود من هم غافلگیر شدم!»
بعد چیزی از آن طرف شنیدند که با عصبانیت داد زدند «می‌خواستی بزنی توی دهنش. من کسی هستم که به سفارش آمریکا گوش کنم و به امر ترامپ، سلامی را بگذارم جای جعفری؟ چه غلط‌ها میکنند بعضی‌ها. (دوباره فرمودند:) می‌خواستی بزنی توی دهنش.»
و چنان گوشی را کوبیدند که گمانم کنم مخاطب آنسوی خط بلافاصله راه افتاد که برود بزند توی دهنش!

حرف و حدیث زیاد است. قدر مسلم انتخاب سردار سلامی روی پارتی‌بازی و سفارش قوم و خویشی و مایه آمدن آقا مجتبی نبوده. گمان کنم دلیل اصلی همین باشد که سردار سلامی همیشه در پایان شرفیابی‌ها و کمی که مجلس خودمانی می‌شود، به ترامپ فحش می‌دهد. همیشه هم مقام معظم رهبری، لابه‌لای تبسم ملیح‌شان می‌فرمایند: «نتانیاهو را هم بگو! نتانیاهو را هم بگو!»

می‌گویند تا به حال هیچ سرداری به اندازه سردار سلامی در برنامه‌های تلویزیونی، انگشت خود را برای تهدید آمریکا و اسرائیل، جلوی دوربین نگرفته و تکان نداده. به نظر من همین عملیاتِ ایشان دل حضرت آقا را برده و خاطرشان جمع شده که در موقع لازم، سردار ما مثل صمدآقا، انگشت می‌زند توی چشم ترامپ و نتانیاهو.

برای اینکه آقا را از اوقات تلخی دربیاورم، تازه‌ترین حرف سرلشگر سلامی را تکرار کردم که گفته «ما باید قلمرو اقتدارمان را از منطقه به جهان گسترش دهیم.»
آقا خوششان آمد. سری به تأیید تکان دادند که نفهمیدم به تأیید من بود یا به تأیید سرلشگر.

حضرتشان قدری در اتاق قدم زدند و با خودشان نجوا کردند: «می‌خواستی بزنی توی دهنش». بعد فرمودند: «عجیبه، مردم هیچ حرفی را از ما قبول نمی‌کنند.» عرض کردم همیشه هم اینطور نیست. مثلاً اینکه فرموده بودید امام خمینی شب‌ها آنقدر اشک می‌ریخته که به جای دستمال، از حوله استفاده می‌فرموده، همه مردم باور کرده‌اند. لحاف کرسی هم اگر می‌فرمودید، کسی شک نمی‌کرد!

حضرت آقا در حسن نیت من از آنچه گفتم شک کردند، حق هم داشتند! مدافعانه فرمودند: «من از قول حاج احمدآقا نقل کردم.» رویم نشد بگویم شاید احمدآقا شما را گذاشته باشد سر کار، ولی عرض کردم شاید امام خمینی احمدشان را گذاشته بوده سر کار، وگرنه مگر دوش حمام به چشمان امام راحل وصل کرده بودند که حوله بخواهد؟ یا مگر چقدر آب در وجود نحیف پیرمرد نود ساله جریان داشته؟
آقا دوباره زیر لب فرمودند «عجیبه، مردم هیچ چیز را از ما قبول نمی‌کنند...... لحاف کرسی ... هه»

به منظور عذر تقصیر، خواستم با حرف خوبی موضوع را عوض کنم، عرض کردم: راستی، مردم با حشدالشعبی کنار آمدند. فرمودند: «نه خیر، مردم زدند کنار.» بعد با همان طنز مخصوص خودشان فرمودند «جلوی سیل را نتوانستیم بگیریم، ولی جلوی سیل‌زده را گرفتیم!»

در رابطه با انتخابات اوکراین از حضرتشان سؤال کردم که آیا برایشان جالب است که یکنفر کمدین رئیس‌جمهور شده؟ فرمودند کسی کمدین باشد و رئیس‌جمهور شود بهتر از این است که اول رئیس‌جمهور شود بعد کمدین از آب دربیاید، مثل همین پسره خنده‌دار خودمان... شما ببین، می‌رود سازمان ملل و می‌آید، به جای اینکه دو کلمه از ارتباطات بین‌المللی و فضای آمریکا بگوید، می‌گوید هاله نور دور سرم چتر زده بود. حالا، این کمدین بود، آن یکی‌مان که کمدین نبود او هم به جای اینکه چهار کلمه گفت‌وگوی تمدن‌ها با رؤسای دنیا داشته باشد، از ترس روبه‌رو نشدن با رئیس‌جمهور آمریکا، می‌رود توی خلا قایم می‌شود. کار این هم خنده‌دار بوده. یعنی از اقتصاد توحیدیِ آن یکی خنده‌دارتر.

بعد فرمودند: «در اوکراین شما ببین، خوب، حالا دمکراسی. دو نفر با هم رقابت کرده‌اند، یکی‌شان بیشتر رأی آورده رئیس‌جمهور شده. همین؟ من می‌خواهم ببینم همین؟ دمکراسی غربی خیر سرشان همین است؟... یعنی یک نفری، یک فردی، یک شخصی نباید این حکم را تنفیذ کند و بگوید من شما را به این سمت منصوب می‌کنم؟ به قول رضاشاه، زکی! یعنی مملکت باید اینطور بی در و پیکر و هرکی هرکی باشد که مردم به هر کس رأی دادند، یارو صاف بشود رئیس قوه مجریه؟ این شد دموکراسی؟... حالا اگر قرار می‌شد آقای پوتین لطف بکند، این یارو دست اوشان را ببوسد، اوشان ایشان را منصوب کند، باز یک چیزی.»

سؤال کردم: قربان اگر از جنابعالی دعوت می‌کردند بروید مراسم تحلیف را برایشان برگزار کنید و رئیس‌جمهور را نصب بفرمایید، قبول می‌کردید؟
حضرت آقا آهی کشیدند و غمگنانه فرمودند: «وحید، تو که همیشه بودی و دیدی که من چقدر این کار را دوست دارم و چقدر هم واردم. البته اگر می‌شد و می‌خواستند که، خوب بنده حرفی نداشتم. ولی عجالتاً که به خاطر حکم لعنتی دادگاه میکونوس، نمی‌توانیم پای‌مان را از کشور بیرون بگذاریم.»

برای اینکه موضوع را با حرف شادی‌بخشی عوض کنم، گفتم راستی قربان، بی‌بی‌سی از حضرتعالی با عنوان «رهبر معظم» نام برده.
حضرت آقا با همان طنز مخصوص خودشان، زیر لبی فرمودند:
«هه. پلیس بین‌الملل رهبر معظم جمهوری اسلامی را به عنوان تروریست، دستگیر کرد.»

بعد در خاتمه فرمودند: به هر حال، به ظریف هم گفته‌ام، ما عجالتاً رئیس‌جمهور تازه اوکراین را به رسمیت نمی‌شناسیم، مگر اینکه یک روز با پای خودش بیاید اینجا، ما مثل آدم تنفیذش کنیم، برگردد.

  • 16x9 Image

    هادی خرسندی

    هادی خرسندی نویسنده، شاعر ​​و طنزنویس سرشناس ایرانی مقیم لندن است. او که سال‌هاست نوشته‌هایش برای مخاطبان ایرانی و فارسی‌زبانان آشناست، طنزنوشته‌هایی را در قالب نامه‌هایی هفتگی با مخاطبان رادیوفردا در میان گذاشته است.

XS
SM
MD
LG