درست در ژوئن ۴۰ سال پیش بود که خبرش، بهصورت غیررسمی، ابتدا در داخل سوریه و سپس در رسانههای جهان پیچید. اما بالاخره روز جمعه ۲۲ ژوئن ۱۹۷۹ وزارت کشور سوریه ماجرا را اینچنین تأیید کرد: «کشتار» سی و دو دانشجوی افسری مدرسه نظامی شهر حلب در شمال سوریه و زخمی شدن ۵۴ نفر دیگر در روز ۱۶ ژوئن بهوسیله اخوان المسلمین.
در پی این حادثه که اکثر قربانیان آن علویمذهب بودند، دور باطلی از افراطگرایی، سرکوب و ترور آغاز شد که هنوز به طور قطع نمیتوان از پایان آن خبر داد.
عدنان دباغ، وزیر کشور وقت سوریه، با بهرهبرداری سیاسی از این کشتار، بلافاصله گروه افراطگرای اخوان المسلمین سوریه را به انجام این حمله «از طرف آمریکا و صهیونیسم» متهم کرد.
در آن هنگام، زمان زیادی از پیمان کمپ دیوید و صلح اسرائیل با مصر نمیگذشت؛ پیمانی که در روز ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸با حضور جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا، به امضای انور سادات، رئیسجمهور وقت مصر، و مناخیم بگین، نخستوزیر وقت اسرائیل، رسید.
حافظ اسد، رئیسجمهور وقت سوریه، مخالف این پیمان بود و تصمیم گرفته بود به دشمنی با اسرائیل ادامه دهد. او معتقد بود که صلح با دولت اسرائیل باید بر مبنای برآورده شدن تمام خواستههای فلسطینیان و خروج کامل نیروهای اسرائیلی از سرزمینهایی باشد که اسرائیل در سال ۱۹۶۷ به چنگ آورده بود.
به همین دلیل بود که اسد نسبت به دیپلماسی «گامهای کوچک» هنری کیسینجر که در زمینه برقراری صلح میان اعراب و اسرائیل تلاش میکرد، بیتفاوت بود و مانع آن میشد که لبنان و اردن از الگوی مصر برای رسیدن به صلح با اسرائیل پیروی کنند.
در واقع، حافظ اسد در شکست اعراب از اسرائیل در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ خود را شرمسار میدید و آرزو داشت که به چنان نیروی قدرتمند نظامی دست یابد که بتواند روزی در جنگ با اسرائیل، آن بخش از بلندیهای جولان را که سوریه از دست داده بود، دوباره به دست آورد. حتی جنگ اکتبر ۱۹۷۳، که او همراه با انور سادات علیه اسرائیل به راه انداخت، نتوانسته بود او را راضی کند.
در این شرایط، حمله تروریستی اخوان المسلمین به مدرسه نظامی شهر حلب بهانه خوبی برای دمشق بود تا آمریکا و اسرائیل را به توطئه علیه خود متهم کند. در بیانیهای که وزارت کشور سوریه منتشر کرد، این ادعا مطرح شده بود که «آمریکا، صهیونیسم و مأموران آنان تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا سوریه را تضعیف کنند» زیرا، به عقیده حافظ اسد، سوریه «با گرفتن موضعی ملیگرایانه، حاضر به مصالحه درباره مسئله فلسطین نیست و با پیمان تسلیم مصر در مقابل اسرائیل مخالف است.»
در بیانیه وزارت کشور سوریه همچنین آمده بود: «این گروه [اخوان المسلمین] از سوی مردم سوریه و دیگر کشورهای عربی طی ربع قرن اخیر محکوم شده و به مزدوری بریتانیا و سپس آمریکا درآمده است.»
اما در حقیقت، آنچه آن روزها در داخل سوریه روی میداد، مستقیماً به خود حافظ اسد مربوط میشد. شرایط بد اقتصادی و اجتماعی نارضایتیهای مردمی را افزایش داده بود و زمینه را برای اعتراضات مسلحانه فراهم کرده بود. ضمن آنکه اسد در عرصه سیاست داخلی سوریه دیکتاتوری نظامی بود که از هرگونه ابزاری، از جمله ترور، برای سرکوب شدید مخالفانش بهره میبرد. دستگاه سرکوب برساخته از علویان -اقلیتی شیعی که از آن برآمده بود- بدون نقص کار میکرد.
در مقابل، اخوان المسلمین سوریه که حدود سال ۱۹۳۵ در شهر حلب بنیان گذاشته شد، در ابتدا به دلایل مذهبی و سپس به دلایل سیاسی به مبارزه با حزب بعث و به ویژه حافظ اسد میپرداخت. در دهه ۱۹۷۰، این گروه یکی از مهمترین مخالفان حافظ اسد به شمار میرفت و به موازات فعالیت سیاسی این گروه، هواداران آنان از ارتش و پلیس سوریه اخراج شدند.
اما با بسته شدن راه سیاست و ناامیدی از به دست آوردن قدرت، در سال ۱۹۷۹ اخوان المسلمین سوریه با برخورداری از ۱۰ هزار نیروی مسلح به حملات نظامی روی آورد.
علاوه بر حمله روز ۱۶ ژوئن به مدرسه نظامی حلب، این گروه افراطی حملات تروریستی دیگری را نیز علیه تأسیسات دولتی در شهرهای حلب، حمص و دمشق به راه انداخت و تعدادی در این حملات کشته شدند.
برای نمونه، در ابتدای همان ماه ژوئن ۱۹۷۹، سه نیروی اطلاعاتی سوریه در شهر حما کشته شدند. کمی قبل از آن نیز در ماه مارس، یک گروه مسلح به یک مرکز پلیس در شهر حلب حمله کردند و دستکم هشت نفر را کشتند. اغلب قربانیان این حملات علویمذهب بودند.
در آن زمان، از جمعیت ۷.۶ میلیونی سوریه، فقط ۱۵ درصد علوی بودند، اما از زمان به قدرت رسیدن حافظ اسد، بیشتر مقامهای مهم دولتی و حزب حاکم بعث و همچنین مقامات ارتش در اختیار علویها بود.
بر اساس اعلام وزارت کشور سوریه، ۱۱ نفر در حمله به مدرسه نظامی حلب نقش داشتند که رهبری آنان بر عهده ابراهیم یوسف، یکی از کارکنان این مدرسه، بود. این عضو سنیمذهب حزب بعث به عضویت اخوان المسلمین درآمده بود و بلافاصله پس از این کشتار گریخت.
ابراهیم یوسف دانشجویان علوی را به بهانه یک جلسه اضطراری در اتاقی جمع کرده بود و وقتی این دانشجویان جمع شدند، همراه با چند نفر دیگر به روی آنان آتش گشود. با این حال، چند دانشجوی سنی و مسیحی هم در این حمله کشته شدند.
حمله به مدرسه نظامی حلب واکنش سخت دولت دمشق را در پی داشت، به طوری که نیروهای دولتی اقدام به دستگیریهای جمعی کردند و حدود شش هزار نفر در سراسر سوریه به ویژه شهرهای بزرگ بازداشت شدند. همچنین درگیریهای پراکندهای در شهر حما و محلات «المیدان» و «الشاغور» شهر دمشق که پایگاههای سنتی اخوان المسلمین به شمار میرفتند، روی داد.
همچنین، در طی چند ساعت، چندین شبکه قاچاق اسلحه شامل اتباع سوری، لبنانی و فلسطینی کشف شد و سوریه از دولت لبنان خواست جلوی قاچاق اسلحه از این کشور را بگیرد که با شروع جنگ داخلی لبنان رونق گرفته بود. از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹، حدود ۲۳ هزار اسلحه از لبنان به سوریه قاچاق شده بود و گروههای مختلف اسلامی آنها را خریده بودند.
سرکوبی که حافظ اسد آغاز کرده بود به اخوان المسلمین محدود نمیشد. بسیاری از مخالفان دیگر حکومت سوریه نیز در این دوره بازداشت شدند. اما در چارچوب مبارزه با گروه افراطی اخوان المسلمین، حافظ اسد به حمایت فلسطینیان و اردنیها نیز چشم داشت، زیرا بهتازگی فعالیت اخوان المسلمین در غزه افزایش یافته بود و در دانشگاه امان نیز درگیریهایی با این گروه روی داده بود.
چند روز بعد، در روز ۲۸ ژوئن ۱۹۷۹، ۱۵ عضو اخوان المسلمین به اتهام «قتل در مناطق مختلف کشور» به اعدام محکوم شدند.
یک سال بعد، در روز سوم ژوئن ۱۹۸۰، مقامات سوریه از یک درگیری میان نیروهای نظامی سوریه و اعضای اخوان المسملین خبر دادند که در جریان آن، سه عضو این گروه از جمله ابراهیم یوسف، عامل اصلی کشتار مدرسه نظامی حلب، کشته شدند. اسلامگرایان تندرو به او لقب «شهید» دادند و نام او را بزرگ داشتند تا جایی که در سال ۲۰۱۶، در بحبوحه جنگ داخلی سوریه، جبهه النصره، از گروههای مسلح در سوریه که شاخه القاعده محسوب میشود، یک عملیات خود علیه ارتش سوریه را «عملیات ابراهیم یوسف» نامگذاری کرد.
با وجود سرکوب گسترده رژیم سوریه اعتراضات اخوانالمسلمین فروکش نمیکرد. در مارس ۱۹۸۰، این گروه مردم حلب و حما را به اعتصاب فراخواند. یکی از اهداف این اعتصاب جلوگیری از برگزاری مراسم بزرگداشت هفدهمین سالروز کودتای حزب بعث بود که حکومت سوریه آن را «انقلاب» میخواند.
همچنین در ۲۶ ژوئن ۱۹۸۰، زمانی که رئیسجمهور کشور آفریقایی مالی برای دیدار رسمی وارد دمشق شده بود، حافظ اسد از یک سوءقصد یکی از اعضای گارد ریاستجمهوری جان سالم به در برد. در ژوئیه همان سال، پارلمان سوریه قانونی را به تصویب رساند که مجازات اعدام را برای هر کسی که به گروه اخوان المسلمین وابسته بود یا از آن هواداری میکرد، در نظر میگرفت.
با وجود سرکوب شدید اخوان المسلمین سوریه از سوی حکومت، این گروه پایگاه چندانی در دمشق و همچنین در میان بازاریان پایتخت نداشت. به همین دلیل، آرامش دمشق این تصور را القا میکرد که حکومت توانسته این گروه افراطی را مهار کند.
در آوریل ۱۹۸۱، احمد اسکندر، وزیر اطلاعات وقت سوریه که یکی از نزدیکان حافظ اسد به شمار میرفت، از پایان «جنگ علیه تروریسم» خبر داد: «اخوان المسلمین دیگر در سوریه به عنوان یک جنبش سازماندهیشده وجود ندارد. آن بخش از رهبرانشان که توانستهاند از دست نیروهای انتظامی بگریزند در مخفیگاههای خود ساکتاند و بخش دیگری از آنان که به خارج فرار کردهاند دچار تفرقه شدهاند.»
حکومت سوریه کمکم داشت از دست حملات اخوان المسلمین نفس راحتی میکشید. به همین دلیل، مقامات سوری که ورود خبرنگاران خارجی به داخل سوریه را محدود کرده بودند، به تدریج مجوزها برای ورود خبرنگاران را افزایش دادند.
اما اخوان المسلمین همچنان مقاومت میکرد. علی صدرالدین البیانونی، رهبر وقت اخوان المسلمین سوریه، در مه ۱۹۸۱ اعلام کرد که این گروه «استراتژی انقلاب جهانی» را دنبال میکند.
اخوان المسلمین همچنان از وضعیت ناگوار اقتصادی در سوریه بهره میبرد تا اعتراضات خود را پیش برد. در اواخر سال ۱۹۸۱ همچنان در برخی از شهرهای شمالی سوریه اعتراضاتی صورت میگرفت و یک حمله تروریستی نیز در روز ۲۹ نوامبر ۱۹۸۱ در دمشق، ۱۷۵ کشته برجای گذاشت. حکومت پیشتر اعلام کرده بود که دیگر اخوان المسلمین سازمانیافته نیست، اما این حمله خشم مقامات سوری به ویژه حافظ اسد را برانگیخت. او در اواخر سال ۱۹۸۱ دستور پاکسازی ارتش و حزب بعث از نیروهای اخوان المسلمین را صادر کرد و حدود ۴۰۰ افسر ارتش و ۳۰۰ عضو حزب بعث اعدام شدند.
چند ماه بعد، اخوان المسلمین از مردم حما، پایگاه این گروه، خواست تا علیه حافظ اسد قیام کنند. در شامگاه دوم فوریه ۱۹۸۲، یک گروه ۲۰۰ نفره از مردان مسلح اخوان المسلمین شهر حما را محاصره کردند و ۷۰ نفر را کشتند. صبح فردای آن روز، این گروه اعلام کرد که حما را «آزاد» کرده و از ساکنان این شهر خواست تا علیه «خائنان» قیام کنند.
پس از این بیانیه، حافظ اسد دستور حمله ارتش به این شهر را صادر کرد. ۱۲ هزار سرباز ارتش سوریه حما را محاصره کردند و راههای ارتباطی این شهر را بستند. سپس آتش توپخانه و نیروی هوایی ارتش سوریه به روی شهر حما گشوده شد. در این حمله، یکسوم مرکز تاریخی حما از بین رفت.
۱۰ روز بعد، مصطفی طلاس، وزیر دفاع وقت سوریه، از موفقیتآمیز بودند عملیات ارتش در شهر حما خبر داد و گفت که گروه اخوان المسلمین در این شهر از بین رفته است. با این حال، حما به مدت ۲۷ روز در محاصره ارتش بود و به صورت پراکنده درگیریهایی میان نیروهای ارتش و هواداران اخوان المسلمین درمیگرفت.
با خروج ارتش از این شهر، دولت تعداد زیادی از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی را در حما مستقر کرد تا زودتر از شورش احتمالی در آینده باخبر شود. در مارس همان سال، یک خبرنگار بریتانیایی نشریه آبزرور وضعیت جنگ در حما را اینچنین توصیف کرد: «در درگیریهای حما، اراده اخوان المسلمین برای جنگ تا پای جان به همان سرسختی اراده هواداران رژیم است.»
هیچ وقت آمار دقیقی از تعداد قربانیان کشتار حما ارائه نشد، اما ارزیابیهای مختلف از کشته شدن ۱۰ هزار تا ۴۰ هزار نفر حکایت میکرد. بر اساس گزارش رسمی آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا، فقط حدود دو هزار تا دو هزار و ۵۰۰ سرباز ارتش سوریه در این حمله کشته شدند.
سه سال بعد در نوامبر ۱۹۸۵، ملک حسین، پادشاه وقت اردن که تا آن زمان اتهام دولت سوریه مبنی بر طرحریزی حملات اخوان المسلمین در خاک اردن علیه سوریه را رد میکرد، در نامهای به نخستوزیر وقت اردن این اتهام را پذیرفت و اعلام کرد که از این پس اخوان المسلمین جایی در این کشور ندارند.
از سال ۱۹۷۹ موضوع فعالیت اخوان المسلمین در خاک اردن به موضوعی مورد مناقشه میان دو کشور تبدیل شده بود. با سرکوب شدید اخوان المسلمین سوریه به دست حکومت این کشور، بسیاری از رهبران این گروه به اردن پناهنده شده بودند، از جمله عدنان عقله، رهبر شاخه نظامی، و عدنان سعدالدین، رهبر شاخه سیاسی اخوان المسلمین سوریه.
برخی دیگر از رهبران این گروه نیز به آلمان پناهنده شده بودند که مشهورترین آنان عصام العطار، رهبر معنوی اخوان المسلمین، بود که از سال ۱۹۶۷ در آلمان به سر میبرد.
کشتار حما پایان تراژیک اخوان المسلمین سوریه را رقم زد، اما لکههای خونین آن هرگز از دامن حکومت حافظ اسد پاک نشد. با این حال، این کشتار واکنش گستردهای را در قدرتهای جهانی برنیانگیخت و این واقعه تحتالشعاع وقایع جنگ داخلی لبنان قرار گرفت.
در عرصه داخلی نیز کشتار حما و سرکوب مرگبار حافظ اسد تا سالها هرگونه اعتراض را در نطفه خفه کرد و اسد توانست آرامش نسبی را میان دو گروه سنیها و علویها برقرار کند. اما ۳۰ سال بعد، بار دیگر اعتراضات در چند شهر سوریه از جمله حما، قیام مردم سوریه علیه پسرش، بشار اسد، را به راه انداخت و این کشور وارد دورهای طولانی از جنگ و خونریزی شد.