هدف سیاستهای دولت دونالد ترامپ در قبال ایران چیست؟ بیش از دو سال و نیم پس از آنکه دونالد ترامپ در کارزارهای انتخاباتی خود ایران را یکی از محورهای مهم سیاست خارجی خود توصیف کرد و بیش از یک سال پس از آنکه ایران به یکی از اولویتهای بینالمللی دولت او بدل شده، هنوز هم سیاستهای کاخ سفید در قبال جمهوری اسلامی ایران ابهامات و سردرگمی فراوانی دارد.
وجود این ابهامات قابل درک است چون به نظر میرسد که دولت فعلی آمریکا تاکنون حداقل سه نحوه برخورد متفاوت با ایران را در پیش گرفته است.
اولین سياست، که رئوس آن در سخنرانی مایک پومپئو وزیر خارجه آمریکا در ماه مه ۲۰۱۸ در بنیاد هریتیج در واشینگتن مطرح شد، تساهل با ایران را به مجموعه شرايطی تهاجمی از خروج کامل نیروهایش از سوریه گرفته تا بازرسیهای گسترده و دقیقتر از تأسیاست و برنامههای هستهای و موشکی آن کشور مشروط کرده و آنها را شرط عادیسازی مناسبات بین تهران و واشینگتن میداند.
مایک پومپئو به صراحت گفت این شروط به معنای تغییر رژیم نیستند بلکه تأکید بر تبدیل شدن ایران به یک «کشور عادی» و عضو مسئولی از جامعه بینالمللی است. ولی معلوم نیست که رژیم ایران بتواند ضمن حفظ یکپارچگی ایدئولوژیک خود چنین شروطی را پذیرفته و اجرا کند. واکنشهای رهبران ایران تا امروز نشان میدهد که به نظر آنها نیز چنین چیزی ممکن نیست.
از سوی دیگر و در روشی کاملاً متفاوت دونالد ترامپ بیشتر به یک برخورد بده بستانی (تراکنشی) گرایش نشان داده است. او بارها آمادگی خود برای مذاکره با حکومت ایران در مورد یک چارچوب جدید برای مناسبات دو کشور را اعلام کرده به شرطی که این توافق به نسبت توافق هستهای سال ۲۰۱۵ که آن را «فاجعهبار» توصیف میکند برای آمریکا و متحدانش منافع بیشتری داشته باشد.
و بالاخره روش برخورد سوم که به خصوص جان بولتون مشاور امنیت ملی از آن حمایت میکند، اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی شدید و همهجانبه برحکومت ایران تا حدی است که حتی ممکن است به «فروپاشی رژیم» منجر شود. اما دولت آمریکا به موضوع فروپاشی حتی اگر فرض را بر آن بگیریم که اتفاق خواهد افتاد، توجه چندانی نشان نداده است.
در این سناریو ممکن است چند حالت متحمل برای ایران اتفاق بیافتد: از به قدرت رسیدن نظامیان (مثل مصر) و یا تجزیه و از هم پاشیدگی کشور (مثل لیبی) گرفته، تا تضعیف تدریجی حکومت (مثل ونزوئلا) و هر یک از این احتمالات برای ایران و مردم آن کشور پیامدهای بسیار متفاوتی خواهند داشت.
در نگاه اول به نظر میرسد که این راهکارها با یکدیگر تناقض دارند هر چند تاکتیکهای رسیدن به چنین اهدافی (از جمله از سرگیری تحریمهای اقتصادی شدید) یکسان هستند. ولی با نگاه دقیقتر متوجه میشویم که روش برخورد دولت آمریکا با ایران منعطفتر از آن است که به چشم میآيد.
نگاهی به خلاصه سیاست رسمی آمریکا در قبال ایران که اخیراً از سوی کاخ سفید منتشر شد، میتواند مفید باشد. این گزارش که توسط ویکتوریا کواتس، مسئول خاورمیانه در شورای امنیت ملی تنظیم شده مبانی و منطق سیاستهای آمریکا را که تاکنون علیه ایران اجرا شده است توضیح میدهد.
در این گزارش قید شده که از نگاه آمریکا ایران بازیگر منطقهای زیانباری است که هزینه بخش زیادی از فعالیتهای مخرب و توسعهطلبانه خود در سطح منطقه را از محل عواید اقتصادی توافق هستهای سال ۲۰۱۵ تأمین میکند. در نتیجه هدف اصلی سیاست واشینگتن «تغییر بنیانی در اقدامات خصمانه و بیثباتکننده جمهوری اسلامی ایران است». محورهای مهم این سیاست مسدود کردن «تمامی راههای ممکن» برای دستیابی ایران به سلاحهای هستهای و جلوگیری از «صدور تروریسم» به منطقه و ورای آن است.
در این مباحث موضوع تغییر رژیم که برخی به آن اشاره میکنند، بیپاسخ مانده است. ولی سکوت در این مورد خود یک پاسخ است.
به زبان ساده میتوان گفت که اعتقاد دولت دونالد ترامپ به تغییر رفتار حکومت ایران و کاستن از تهدیدهای آن به نوعی نشان میدهد که طرفدار تغییر رژیم نیست. ولی اگر به این نتیجه برسد که دستیابی به تغییرات مورد نظر در چارچوب رژیم فعلی حاکم بر ایران ناممکن است دولت آمریکا ممکن است حکومت دیگری را بپذیرد. از نگاه دونالد ترامپ و دولت او در نهایت اتخاذ این تصمیم برعهده حکومت ایران است.