آیا ایران و امریکا گام به گام به سوی جنگ با یکدیگر حرکت میکنند؟ سؤالی که این روزها زیاد شنیده میشود. پاسخ به این سؤال بدون شرح وضعیت موجود بین طرفین ممکن نیست. جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید که روز یکشنبه از اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به منطقه به عنوان یک پیام روشن و واضح به ایران خبر داد، گفته است آمریکا در پی جنگ با ایران نیست ولی آماده پاسخ به هر حملهای به منافع آمریکا و متحدانش است.
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ایران نیز در گفتوگو با اینیپندنت گفته است وقوع درگیری نظامی بین ایران و آمریکا در آینده نزدیک را محتمل نمیداند، اما میتواند حوادثی روی دهد که به وقوع درگیری دامن بزند.
در واقع هیچیک از مقامات ارشد سیاسی رسمی و فرماندهان نظامی در واشینگتن و تهران از اینکه یکی از دو کشور قصد جنگ با کشور دیگر را داشته باشد سخن نگفتهاند. اما نشانهشناسی جنگ، وضعیت کنونی بین دو کشور را چگونه توضیح میدهد؟ جنگها بین کشورهای فرضی پیش از شروع نشانههایی دارند که میشود وضعیت کنونی ایران و آمریکا را نیز بر اساس آن بررسی و ارزیابی کرد.
افزایش جنگ لفظی بین مقامات سیاسی و فرماندهان نظامی دو کشور
یکی از نشانههایی که به عنوان آمادگی دو کشور فرضی برای شروع جنگ دیده میشود افزایش تصاعدی جنگ لفظی بین مقامات ارشد سیاسی و فرماندهان نظامی دو کشور است. شواهد و قرائن نشان میدهد که مقامات ارشد سیاسی در آمریکا و ایران در هفتههای گذشته با لحن صریحتر و محکمتری نسبت به یکدیگر موضع گرفتهاند. این مقامات در ایران شامل آیتالله خامنهای به عنوان رهبر، حسن روحانی رئیسجمهور، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه، و علی شمخانی دبیر شورای امنیت ملی، هستند. در آمریکا نیز دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور، جان بولتون به عنوان مشاور امنیت ملی، مایک پومپئو وزیر امور خارجه و نیز برایان هوک نماینده ویژه آمریکا در امور ایران اظهار نظرهای بیشتری درباره ایران داشتهاند و رئیس سی.آی.ای و وزیر دفاع مواضع کمتری اتحاذ کردهاند.
در سطح نظامی نیز فرماندهان ارشد دو کشور از آمادگی برای مقابله با هر حمله و تهدیدی از طرف مقابل سخن گفتهاند. اگرچه تعداد فرماندهان ایرانی که در این موضوع اظهار نظر کردهاند بویژه در سپاه پاسداران بیشتر از تعداد فرماندهان آمریکایی است اما با وجود آنکه تنش لفظی بین مقامات و فرماندهان ارشد دو کشور بیشتر از گذشته شده ولی ایران و آمریکا در دستکم سه دهه گذشته هم چنین تنشهای لفظی را به کرات با یکدیگر تجربه کردهاند، ولی وارد جنگ با یکدیگر نشدهاند. دیگر آنکه هیچیک از مقامات سیاسی و نظامیان ارشد دو کشور در شرایط کنونی نگفتهاند که قصد دارند آغازکننده جنگ باشند. آنها به طور مداوم از آمادگی برای پاسخ به حمله طرف مقابل در صورت لزوم سخن میگویند.
قطع رابطه دیپلماتیک، ادعای ارضی یا پایان دادن به عهدنامههای مرزی
یکی از نشانههای آمادگی دو کشور فرضی برای شروع جنگ، قطع رابطه دیپلماتیک، اخراج دیپلماتهای طرف مقابل، پایان دادن به عهدنامههای مرزی دو کشور و یا طرح ادعاهای مرزی نسبت به یکدیگر است. وضعیتی که بین ایران و عراق در سال ۱۳۵۹ با خروج دیپلماتهای ایران و عراق از خاک یکدیگر و بسته شدن کنسولگریهای طرفین شروع شد و نهایتاً صدام چند روز قبل از حمله به ایران عهدنامه مرزی و حسن همجواری ۱۹۷۵ را پاره و ملغی اعلام کرد. در سال ۱۹۹۰ نیز حکومت عراق نسبت به وضعیت مرزی بین عراق و کویت در منطقه نفتی رمیله ادعای ارضی کرد و سپس حتی کویت را استان نوزدهم عراق اعلام کرد و آن کشور را تصرف کرد.
چنین وضعیتی در روابط کنونی ایران و آمریکا مصداق ندارد. روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا از سال ۱۳۵۹ و به مدت ۳۹ سال است که قطع است اما هیچوقت از این موضوع به تنهایی به عنوان عاملی برای شروع جنگ بین دو کشور نام برده نشده است. در مورد پیمانها و توافقها، مایک پومپئو وزیر امور خارجه آمریکا، در مهر ماه ۱۳۹۷ اعلام کرد که این کشور از پیمان مودت ایران و ایالات متحده خارج میشود. قبل از آن هم در اردیبهشت ۱۳۹۷ آمریکا از توافق هستهای با ایران خارج شد و خروج آمریکا از این دو پیمان و توافق، گرچه وضعیت موجود بین ایران و آمریکا را پیچیدهتر کرد، ولی هیچیک از این دو پیمان و توافق به طور مستقیم نشانه جنگ بین دو کشور نیست. از طرف دیگر آمریکا علیرغم سطح بالای تنش سیاسی بین تهران و واشینگتن، ادعای ارضی نسبت به ایران یا نسبت به تمامیت ارضی ایران نداشته است.
خروج آمریکا از توافق هستهای و پیمان ۱۹۵۵ نیز به عنوان جزیی از سیاست رسمی فشار حداکثری برای تغییر رفتار ایران اعلام شده است. به عبارت دیگر به رغم تنشزا بودن روابط کنونی ایران و آمریکا، خروج دولت جدید آمریکا از پیمانهایی که به نفع منافع ملی آمریکا تشخیص نمیدهد، محدود به روابط با ایران نیست و در موارد دیگر نیز بیانگر اراده آمریکا برای ورود به جنگ نبوده است.
سابقه درگیری محدود نظامی بین طرفین
یکی از نشانههای مهم شروع جنگ بین دو کشور فرضی که در وضعیت پیش از جنگ قرار دارند، تعدد و تکرار درگیریهای مرزی یا محدود بین نیروهای آنهاست. ایران و آمریکا مرز زمینی مشترکی با یکدیگر ندارند. نیروهای زمینی آنها البته در سطح محدود در یک دهه گذشته و سالهای اخیر بویژه در جنگ با داعش در مناطقی نزدیک به یکدیگر مستقر بودهاند اما درگیری نظامی مستقیمی بین آنها به وجود نیامده است.
حتی در مواردی نظیر افغانستان و عراق به طور غیرمستقیم همکاریهایی با یکدیگر علیه طالبان و داعش داشتهاند. اگرچه آمریکا میگوید ایران به طور غیرمستقیم در مرگ ۶۰۰ نظامی آمریکایی در منطقه دست داشته است، اما محمدجواد ظریف گفته است سپاه پاسداران هرگز نیروهای آمریکایی را نکشته است.
در خلیج فارس نیز ۳۱ سال از آخرین درگیری بین نیروهای دریایی ایران و آمریکا در سال ۱۳۶۷ در پایان جنگ ایران و عراق میگذرد. در ۳۱ سال گذشته که حدود ۳۷۰ ماه و یا بیش از ۱۱ هزار روز میشود، آمریکا و ایران بزرگترین نیروهای نظامی را در دو سوی خلیج فارس مستقر کردهاند.
در یک سو نیروی دریایی سپاه پاسداران و پنج منطقه دریایی آن در بندرعباس، بوشهر، ماهشهر، عسلویه و بندر لنگه قرار دارد که راههای تجاری ورود و خروج به خلیج فارس از منطقه جزایر ابوموسی و تنبهای بزرگ و کوچک را کنترل میکند. در طرف مقابل ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین مستقر است که در اغلب اوقات شامل یک ناو هواپیمابر و گروه رزمی همراه آن و دهها شناور نظامی بزرگ و کوچک دیگر است. علاوه بر این مقر فرماندهی سنتکام (نیروهای مرکزی آمریکا) هم در قطر است که محدوده وسیعی شامل خلیج فارس، دریای عمان، افغانستان و آسیای مرکزی و بخشی از شمال آفریقا را فرماندهی میکند. با وجود این تمرکز نیروی گسترده دو طرف در خلیج فارس، آنها در ۳۱ سال گذشته درگیری نظامی با یکدیگر نداشتهاند.
اگر چه در دوره پیش از ریاست جمهوری دونالد ترامپ برخی تماسهای تنشآمیز بین قایقهای تندرو سپاه و شناورهای آمریکایی گزارش میشد، ولی هیچیک از آنها به درگیری مستقیم و مستمر بین طرفین تبدیل نشد. بعد از شروع ریاست جمهوری دونالد ترامپ و اخطار او در مورد برخورد شدیدتر با چنین مواردی، گزارش جدیدی از تنش بین شناورهای دو طرف گزارش نشده است.
تمرکز نیروهای زمینی گسترده طرفین در مناطق تماس
جنگ به معنای جنگ کامل، هم مفهومی فراتر از درگیری محدود نظامی است و هم فراتر از یک حمله هوایی یا موشکی. جنگ کامل معمولاً دربرگیرنده بهکارگیری حجم وسیعی از نیروهای زمینی طرفین است. نه آمریکا و نه ایران در شرایط کنونی در چنین وضعیتی دیده نمیشوند. نه آمریکا همانند سه جنگ کویت (۱۹۹۱)، افغانستان (۲۰۰۱) و عراق (۲۰۰۳) حجم عمدهای از نیروی زمینی (مثلاً بین ۲۰۰ تا ۶۰۰ هزار نیروی رزمی) در منطقه مستقر کرده و نه ایران در مناطق جنوبی ایران که میدان اصلی چنین نبرد احتمالی فرض میشود چنین حجمی از نیرو مستقر کرده یا قشونکشی کرده است، اگرچه آمریکا اقدام به افزایش جنگنده بمبافکنهای خود در منطقه کرده است.
افزایش رزمایشهای تهاجمی و دفاعی
به نظر میرسد طرفین از درگیری دریایی فاصله دارند، از حملات هوایی و موشکی دور، و از جنگ زمینی دورتر هستند.
ارتشهای کشورهایی که خطر ورود آنها به جنگ بیش از وضعیت معمول محتمل است، پیش از انجام حمله یا هنگامی که با خطر حمله روبهرو هستند شروع به انجام و افزایش تعداد رزمایشهای نظامی در منطقهای شبیه محل نبرد فرضی میکنند. طی یک دهه اخیر بویژه پنج سال اخیر نیروهای زمینی ایران و عمدتاً قرارگاههای رزمی سپاه پاسداران در رزمایشهای مختلفی رزم با نیروهای مهاجم در سواحل جنوبی ایران را به کرات تمرین کرده و خبر آن را نیز منتشر کردهاند، اما این رزمایشها تازگی ندارد و دستکم سابقهای یک دههای دارند.
در خلیج فارس نیز وضعیت تقریباً مشابهی وجود دارد. هم رزمایشهای آمریکا با متحدانش سابقهای دیرینه دارد و هم رزمایشهای سپاه پاسداران و ارتش ایران. انجام رزمایشهای مقابله با مین از سوی آمریکا و متحدانش نیز یک اقدام تهاجمی ارزیابی نمیشود و بیشتر نشانگر تأکید آمریکا بر ارادهاش برای باز نگه داشتن تنگه هرمز تلقی میشود. نشان دادن آمادگی ورود به جنگ الزاماً به معنای ورود به جنگ نیست.
افزایش تهدید؛ هم نشانه آغاز جنگ هم نشانه تلاش برای جلوگیری از جنگ
افزایش تهدید مقامات سیاسی و بویژه نظامی دو کشور فرضی نسبت به یکدیگر و صفآرایی نظامی آنها نسبت به یکدیگر به همان اندازه که میتواند نشانگر آمادگی طرفین برای ورود به درگیری نظامی و جنگ در صورت لزوم باشد، از یک بعد دیگر میتواند نشانگر نشان دادن حداکثر آمادگی نظامی به طرف مقابل برای منصرف کردن او از ورود به جنگ باشد. در واقع برخی مواقع کشورها از طریق افزایش تعداد نیرو و تجهیزات و رزمایش در منطقه مورد تنش و نیز با افزایش هشدارهای نظامی، قصد دارند طرف مقابل را از ورود به جنگ و خطرات آن آگاه سازند و تهدید نه برای جنگ، بلکه برای جلوگیری از جنگ صورت میگیرد.
در وضعیت کنونی آنچه در سطح نیروهای نظامی طرفین در خلیج فارس دیده میشود نوعی رصد و زیر نظر داشتن مستمر و مداوم حریف ضمن اعلام آمادگی و نشان دادن اراده برای پاسخ به حمله طرف مقابل است؛ حملهای که تا کنون دو طرف گفتهاند شروعکننده آن نخواهند بود.
مجموع شواهد و قرائن نشان میدهد که آمریکا و جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی یعنی نیمه اردیبهشت ۱۳۹۸ بیش از هر وضعیت دیگری به این وضعیت نزدیک هستند. دو طرف در حال نمایش حداکثر اراده خود برای ورود به جنگ هستند ولی هیچیک هنوز نشانهای از اینکه بخواهند شروعکننده جنگ باشند از خود نشان ندادهاند. ما نه تنها شاهد نشانههای جنگ بین طرفین در موقعیت کنونی نیستیم بلکه حتی با وجود گذشت حدود یک ماه از تروریستی خوانده شدن سپاه پاسداران از سوی آمریکا، و اقدام متقابل ایران در تروریستی نامیدن سنتکام، طرفین علیرغم حضور دوجانبه و پرتعداد نیرو و جنگافزارهایشان در خلیج فارس، هنوز حتی درگیری محدود نیز با یکدیگر نداشتهاند.
البته هر نوع درگیری احتمالی محدود بین طرفین، با توجه به وضعیت تنشآمیز بین آنها در صورت عدم کنترل، مدیریت و خویشتنداری، استعداد و ظرفیت تبدیل شدن سریع به درگیری بزرگتر و حتی جنگ در مفهوم درگیری دریایی و سپس حملات موشکی و هوایی را دارد اما در شرایط کنونی به نظر میرسد طرفین از درگیری دریایی فاصله دارند، از حملات هوایی و موشکی دور، و از جنگ زمینی دورتر هستند. در وضعیت کنونی آنچه در سطح نیروهای نظامی طرفین در خلیج فارس دیده میشود نوعی رصد و زیر نظر داشتن مستمر و مداوم حریف ضمن اعلام آمادگی و نشان دادن اراده برای پاسخ به حمله طرف مقابل است؛ حملهای که تا کنون دو طرف گفتهاند شروعکننده آن نخواهند بود.