آوریل ۲۰۱۶ در میان بازتابهای متفاوت حضور و سخنرانیام در کنفرانس زنان جهان که در نیویورک برگزار شده بود، با این سؤال در تیتر مطلبی در یک وبسایت مواجه شدم «آیا در آغوش گرفتن مریل استریپ، دستاوردی برای جنبش زنان محسوب میشود؟»
سؤال عجیبی بود. معلوم بود که در لحظه رفتن به سمت مریل استریب، گفتوگو با او و در آغوش کشیدنش، به دستاورد آن برای جنبش زنان فکر نمیکردم. من تنها کسی را در آغوش کشیده بودم که به او علاقه داشتم و میخواستم از او به خاطر حمایتش از زنان تشکر کرده باشم. این سؤال عجیب اما نافی سؤالی مهمتر نبود. این سؤال که هدف من از رفتن به کنفرانسهای متعدد، دیدارها و سخنرانیهای متعدد چیست؟ به ویژه، چرا تصمیم گرفتم به دعوت برای ملاقات رسمی با مایک پومپئو، وزیر امورخارجه آمریکا، جواب مثبت دهم؟
مانند بسیاری از ایرانیان، بارها شاهد وقوع مذاکره بین دولت ایران با آمریکا یا کشورهای اتحادیه اروپا بودهام. در میان همه تلاشهای معطوف به مذاکره و گفتگو، یک نکته مشترک همیشه وجود داشته است: حقوق بشر همواره در حاشیه مذاکرات قرار داشته و تحتالشعاع منافع بین کشوری نادیده گرفته شده است.
به عنوان یک فعال حقوق بشر، هدف من از خطاب قرار دادن محمدجواد ظریف یا حسن روحانی، یا گفتوگو با زنان دیپلمات اروپایی و وزیر امورخارجه آمریکا توجه دادن به این نکته مهم است که اولویت جهان در برابر جمهوری اسلامی باید مسئله نقض حقوق بشر بوده و این مسئله باید در اولویت سیاستگذاری کشورهای خارجی در مواجهه با حکومت فعلی ایران نیز قرار بگیرد.
معتقدم وظیفه فعالان حقوق بشری ایران آن است که به همه کسانی که در صف اول دیپلماسی کشورهای دیگر ایستادهاند، یادآوری کنند که نقض حقوق بشر در ایران یک موضوع فرعی نیست. آنچه امروز حکومت اسلامی ایران را به تهدیدی برای منطقه و جهان و همچنین بزرگترین دشمن شهروندان خود تبدیل کرده، نه تهدید نظامی، بلکه سرکوب شدید دگراندیشانی است که در جامعهای آزاد و دموکرات توان ایجاد تعادل در فضای سیاسی، کنترل ماجراجوییهای سران جنگطلب کشور و سیاستگذاری برای روابط بینالملل منطقی و معتدل را دارند.
همچنین، باور دارم بسیاری از زنان و مردان داخل ایران به یک «خیر جمعی» معتقدند و آن گذار از جمهوری اسلامی است. من نیز به عنوان یک فعال حقوق بشر، و بویژه فعال حقوق زنان، از این خواست حمایت میکنم. اما معتقدم که تلاش برای این گذار باید شکلی هوشمندانه و روشمند داشته باشد.
زنان ایران دارای پتانسیلی عظیم در زمینه مبارزه با ظلم و تبعیض موجود در کشور هستند. آنها روشی بسیار خردمندانه برای مبارزه با ستم سیستماتیک و قوانین ناعادلانه یافتهاند که میتواند به تغییری پایدار در سیستم حکومت و نیز اصلاح فرهنگ نادرست منتهی شود و از آن مهمتر الگویی برای سایر مبارزات مدنی باشد. به همین دلیل نیز، در همه این سالها کوشیدهام تا صدای آنها باشم.
یکی از مهمترین اهداف من از دیدار با وزیر خارجه آمریکا این بود که توجه او و جامعه جهانی را به این پتانسیل عظیم و نیاز آن به حمایت جامعه جهانی در راستای پس گرفتن حقوق خود بیشتر جلب کنم. باور من این است که فشار بینالمللی کشورهای دیگر و نیز ایجاد فشار از طریق افکار عمومی بینالمللی بر سیاستگذاران فعلی ایران به دلیل نقض حقوق بشر و نیز حمایت از فعالین سیاسی و مدنی داخلی یکی از روشهای مؤثر و خشونتپرهیزانه برای کمک به تقویت و تداوم مبارزه مدنی و صنفی در کشور است.
جامعه جهانی میتوانند از طریق کارزارهای بینالمللی، چالش کشیدن دولتمردان و یا ایجاد هزینه برای آنان، از سرکوب بیرویه در داخل کشور ما بکاهند و از این طریق به فعالین داخلی و مردم برای فعالیت صلحطلبانه با هدف تغییر و تلاش برای بازپسگیری حقوق خود و رسیدن به خیر جمعی کمک کند.
طی سالهای گذشته، گروههای از حامیان حکومت و اصلاحطلبان در تلاش بودهاند تا این طرز فکر را به جامعه القا کنند که مسائل داخلی ایران و بخصوص نقض فاحش حقوق بشر یک مسئله داخلی است و طرح آن در جامعه بینالمللی را نوعی خیانت و دخالت کشورهای دیگر در مسایل داخلی بنامند. این در حالی است که حتی جمهوری اسلامی، آنجا که منافعش ایجاب میکند در قبال مسائل مختلف حقوق بشری مانند درگیریهای یمن یا فلسطین موضعگیری میکند.
باید گفت که نقض حقوق بشر در هیچ کشوری یک مسئله شخصی و داخلی محسوب نمیشود. بخصوص آن که سیستم قضایی و قانونگذاری کشور تمامیتخواهی یکسره در اختیار و به دنبال تأمین منافع حکومت بوده و شهروندان را از پیگیری حقوق و مجازات عاملین جنایت یا تغییر قوانین ظالمانه محروم کند. جامعه جهانی حق دارد و موظف است به نقض حقوق شهروندی یا جنایت علیه بشریت در یک کشور واکنش نشان دهد.
وجود دیوان کیفری بینالمللی نمونهای از فعالیتهای بینالمللی برای مجازات جنایتکاران است و نشان میدهد که واکنش به نقض حقوق بشر مرز نمیشناسد. نمونههایی از فشار موفق بینالمللی در ایران را نیز میتوان ورود زنان به استادیومها دانست. نمونه دیگر نیز مکاتبات تیم چهارشنبههای سفید با اعضای پارلمان اروپا و ارائه فهرست بازداشتشدگان حرکت دختران خیابان انقلاب بود که منجر به این شد تا خانم ماریچه اسخاکه، عضو پارلمان اروپا و پارلمان هلند، در نامهای با امضای ۴۴ نفر از همکارانش در پارلمان هلند از فدریکا موگرینی بخواهد تا مسئولان ایران را به آزادی دستگیرشدگان بدون هیچ پیششرطی دعوت کند.
موضوع ایران در ماههای گذشته به طور ویژه در دستور کار وزارت خارجه امریکا قرار دارد. این امکان وجود دارد که شاهد تنشهایی جدیدی بین دو کشور باشیم که نتیجه آن به سادگی قابل پیشبینی نیست. گروههای مختلفی در ارتباط با ایران در کشورهای غربی در حال فعالیتند. بعضی تنها صدای جنگطلبان مخالف حکومت را منتقل میکنند که تمایل زیادی به دخالت فیزیکی کشورهای غربی در سرنگونی حکومت نشان میدهند. گروه دیگری مانند لابیگرانهای حکومت ایران تنها منتقلکننده دیدگاه طرفداران نظام هستند.
تصور من به عنوان یک خبرنگار و فعال در حوزه مدنی این است که بخش عمدهای از مردم ایران ابزاری برای انتقال صدا و دیدگاه خود به غرب ندارند. تلاش میکنم صدای این گروه از هموطنانی باشم که مخالف جنگ و دخالت خارجی هستند، به جمهوری اسلامی نه میگویند، و نیز خواستار گذار از حکومت تمامیتخواه مذهبی در ایرانند.
ایرانیان همواره هوشمندانه به دنبال روشهایی با تغییرات پایدار و با حداقل خشونت در مبارزات خود با تمامیتخواهی بودهاند و از جامعه جهانی نیز نه جنگ و دخالت نظامی یا سیاسی، بلکه حمایت معنوی و ایجاد فشار برای پاسخگوی حکومت برای نقض حقوق خود و تقویت صدای آزادیخواهان و ستمدیدگان را میخواهند و به دنبال حکومتی با انتخابات آزاد و رفراندومی زیر نظر سازمانها و نهادهای بینالمللی هستند تا نشان دهند که حکومت فعلی نماینده آنها نیست. چیزی که در چهل سال گذشته از آن محروم بودهاند. هدف من این است که به نمایندگی از هزاران قربانی نقض حقوق بشر در ایران به وزیر خارجه آمریکا بگویم که مردم ایران نباید قربانی مصلحت یا منافع دو کشور شوند.
همچنین در ملاقات اخیر تلاش کردم تا توجه دولت آمریکا را به این نکته جلب کنم که مردم عادی ایران نباید قربانی تنشهای بین دو کشور شده و از گرفتن ویزا و انجام کارهایشان، سفر به آمریکا، دیدار با خانوادهها، تحصیل و کار محروم شوند. در مقابل، محدودیتهای اعمالشده بایستی به سمت مسئولان ایران، و فرزاندانشان متمرکز شود که به سادگی و با انتقال داراییهای کلان ناشی از فساد اقتصادی در ایران و سرمایهگذاری این دارایی مشغول زندگی و رفت و آمد به آمریکا و سایر کشورهای غربی هستند. این وضعیت، این تصویر نادرست را به مردم القا میکنند که کشورهای غربی در واقع با ملت ایران دشمن هستند و نه دولتمردان ایران.
از رهبران مبارزات مدنی جهان مانند ماندلا و لوترکینگ آموختهایم که با حفظ اصول و تأکید بر مطالبات دموکراتیک قِائل به گفتوگو باشیم. آنچه در گفتوگوهای اخیر و به خصوص دیدار با وزیر خارجه امریکا برای آن تلاش داشتم آن بود که صدای بدون سانسور اعتراض بخشی از مخالفان رژیم ایران باشم. رهبران جهان بایستی خواست مردم ایران را بشناسند و در روابط با حکومت ایران، منافع و مطالبات جمعی عظیم از مردم ایران را نیز در کنار منافع دراز مدت کشور خود، که دوستی پایدار با ملتهاست، در نظر داشته باشد.
اینکه نتیجه تلاش من و بسیاری از کنشگران مدنی دیگر در داخل و خارج کشور چه خواهد بود را زمان نشان خواهد داد. باهمه توان سعی میکنم راه درست را انتخاب کرده و همواره صدای مطالبات مردمی باشم که پس از چهل سال از این حکومت عبور کرده و خواهان تغییرت واقعی هستند. این یکی از مهمترین هدفهایی است که من قصد دارم محقق کنم و برای پیگیری آن مصمم هستم.