عباس عراقچی، معاون سیاسی وزارت امورخارجه ایران در اعتراض به چند توئیت ژرار آرو، سفیر فرانسه در آمریکا، گفته این توئیتها اگر موضع دولت فرانسه باشد، «نقض آشکار و عمده اهداف برجام و قطعنامه ۲۲۳۱» سازمان ملل محسوب میشود. فیلیپ تیهبو، سفیر جدید فرانسه که روز یکشنبه استوارنامهاش را به محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه ایران داده بود نیز درباره همین توئیتها به وزارت خارجه ایران احضار شده است.
سفیر فرانسه در آمریکا در واقع به یک اشکال عمده سیاستمداران آمریکایی درباره برجام پاسخ داده بود. یکی از مهمترین سؤالات منتقدان برجام این است که پس از انقضای تاریخ محدودیتهای هستهای، تکلیف غنیسازی ایران چه خواهد شد؟ طبق بند موسوم به «غروب آفتاب» برخی از محدودیتهای هستهای حدفاصل سالهای ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۵ تمام میشود و ایران میتواند تعداد سانتریفیوژهای غنیسازی اورانیوم را افزایش دهد. ایران همچنین محدودیت و شروط دیگری را تا سالهای ۲۰۳۰، ۲۰۳۵ و ۲۰۴۰ پذیرفته ولی از نظر منتقدان، محدودیتهایی که پس از سال ۲۰۲۵ تمام میشوند، کلیدی هستند.
منتقدان برجام میگویند پس از این دوران، عملاً بازی به نقطه صفر بازگشته و برجام نتوانسته سرعت برنامه هستهای ایران را کمتر کند.
سفیر فرانسه در آمریکا اما گفته ایران پس از انقضای برجام، باید تحت نظارت شدید نهادهای بیناللملی، ثابت کند که برنامه هستهای غیرنظامی است و در صورت عدم رعایت این مسئله، تحریم میشود. او همچنین نوشته «اشتباه است که گفته شود در زمان پایان تاریخ برجام، ایران اجازه خواهد داشت اقدام به غنیسازی اورانیوم کند.»
در واقع منظور او این است که اگر ایران نتواند ثابت کند یک «برنامه قابل باور غیرنظامی» دارد، طبق NPT و پروتکل الحاقی آن، غنیسازی اورانیوم توسط این کشور، «غیرقانونی» است.
رویکرد مذاکره درباره بند «غروب آفتاب» و سرنوشت محدودیتهای هستهای ایران پس از انقضای برجام، تازه نیست. علاوه بر دولت فرانسه که بارها خواستار مذاکره در این زمینه شده، مقامهای دولت اسرائیل هم بارها به این موضوع اشاره کرده بودند. بوریس جانسون، وزیر سابق امورخارجه انگلیس هم اردیبهشت ۱۳۹۷ گفته بود «بزرگترین ضعف برجام، بند غروب» است و انگلیس خواهان برطرف شدن این ضعف است.
هدف عمده این درخواستها که با عنوان «توافق مکمل برجام» مطرح شد، وادار کردن جمهوری اسلامی به انجام مذاکره درباره دائمیکردن محدودیتهای غنیسازی و ایجاد انگیزه برای ترامپ و خارج نشدنش از برجام بود. ۱۸ اردیبهشت، باب کورکر، رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا گفت آینده برجام، منوط به موفقبودن مذاکره آمریکا و اروپا درباره بند غروب آفتاب است.
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ که مایک پمپئو، وزیر امورخارجه آمریکا شروط ۱۲گانه برای رسیدن به توافق هستهای جدید با ایران را اعلام کرد، در بند دوم آن آمده بود: «ایران باید غنیسازی اورانیوم را متوقف کرده و هیچگاه به سمت بازفرآوری پلوتونیوم نرود. در کنار آن باید تأسیسات آب سنگین هم تعطیل شود.» این بند در واقع اشاره به همان بند «غروب آفتاب» داشت. پمپئو در سخنرانی اعلام این شروط هم به این موضوع اشاره کرد و گفت ایران پس از این دوره میتواند «به سرعت کار تولید بمب را شروع کنند» و این باعث «آغاز یک مسابقه تسلیحات هستهای» خواهد شد.
در واقع میتوان گفت ناکام ماندن تلاشهای اولیه درباره بند «غروب آفتاب» یک عامل مهم در حرکت سریعتر دولت ترامپ به خروج از برجام بود.
نکته مهمتر اما به ارتباط این موضوع و سیاست موسوم به «صبر راهبردی» ایران در مقابل دولت ترامپ باز میگردد. بسیاری از تحلیلگران اجماع دارند که یکی از ستونهای دیپلماسی ایران این است که صبر کند تا دوره اول ترامپ تمام شود و حداقل تا آن زمان از برجام خارج نشود، شاید فرد دیگری رئيسجمهور آمریکا شد و به برجام بازگشت.
روزنامه نیویورکتایمز هم مهرماه ۱۳۹۷ در گزارشی نوشت که دیپلماتهای اروپایی به ایران توصیه کردهاند که تا پایان دوران ریاست جمهوری ترامپ صبر کند.
اما در صورت وقوع چنین اتفاقی -که بعید به نظر میرسد-، تکلیف «برنامه غنیسازی» ایران چه خواهد شد؟ در واقع آیا میتوان انتظار داشت که دولت آینده آمریکا، ولو یک رئيسجمهور حامی برجام باشد، درباره توانایی ایران برای غنیسازی اورانیوم و پیشبرد برنامه هستهایاش بیتفاوت باشد و صرفا به زمانبندی برجام تکیه کند؟
با تکیه به تاریخ تنشها و مذاکرات هستهای ایران و آمریکا، میتوان گفت هر فردی که رئیسجمهور آمریکا باشد، گزینه تعیین تکلیف «غنیسازی اورانیوم» توسط ایران کماکان روی میز است و میتواند بستر مذاکرات تازه هستهای باشد.
در واقع، حتی اگر این صبر حکومت ایران کارگشا باشد، جمهوری اسلامی سه سال دیگر باید دوباره درباره موضوعی صحبت و مذاکره کند که اکنون مورد درخواست کشورهای اروپایی به ویژه فرانسه است.
احتمالاً ایران تمایل برای مذاکره درباره چنین موانعی دارد ولی چون رهبر جمهوری اسلامی تأکید کرده که با دولت ترامپ مذاکره نمیکنند، فعلاً صبر کرده تا شاید بتواند با دولت بعدی آمریکا در این زمینه مذاکره کند، صبری است که نه تنها راهبردی به نظر نمیرسد، بلکه بیهوده و غیرضروری است. دولت ایران میتواند با دولت ترامپ در همین زمینه مذاکره کند تا بازی پیچیدهتر نشود.
این موضوع از نظر تاریخی هم حائز اهمیت است. دوره نخست مذاکرات هستهای ایران و اروپا در سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ هم در یکی از حساسترین نقاط درباره میزان غنیسازی و تعداد سانتریفیوژها، به بنبست رسید.
رهبر جمهوری اسلامی آبان ۱۳۸۳، درخواست تعلیق بلندمدت غنیسازی را «یاوهگویی و حرفهای دوران استعمار» خواند و دیماه ۱۳۸۶، در توصیف موفقیت ایران در زمینه سانتریفیوژ، گفت اروپاییها روزی میگفتند «یکی هم نمیشود» ولی الان «سه هزار تا سانتریفیوژ دارد کار میکند.» او این رویکرد را موفقیت میدانست و فکر میکرد باید به اندازهای سانتریفیوژ داشته باشد که دستش در مذاکره با غرب پر باشد و بتواند چیزی روی میز مذاکره بگذارد.
سال ۱۳۹۳ وقتی ایران در حال مذاکره درباره برنامه هستهای بود، ۱۹هزار سانتریفیوژ داشت. در جریان مذاکرات ۱۸ ماهه ایران توافق کرد تعداد سانتریفیوژها را به ۶۱۰۴ عدد کاهش دهد که از این تعداد ۵۰۶۰ سانتریفیوژ فعال باقی ماندند تا یکی از مؤلفههای توافق فراهم شود.
به عبارت دقیقتر، جمهوری اسلامی بخش عمده سرمایه ۱۰ ساله هستهای را که با هزینهای گزاف فراهم کرده بود، روی میز گذاشت تا تحریمهای اقتصادی را کم کند و بتواند به زندگی عادی ادامه بدهد.
یکی از معانی «برد-برد» در توافق هستهای که مسئولان ایرانی از آن سخن میگویند همین است؛ بدون اینکه زور و موقعیت سیاسی و بینالمللی قدرتمندی داشته باشید، سرمایه ملی را برای داشتن یک برنامه هستهای مبهم و گران، خرج کنید، بعد دستاوردها را تا حد ممکن بر باد دهید تا دیگر سرمایههای ملی کمتر خسارت ببینند و اندکی نفس بکشید.
تنش سابقهدار بین ایران و فرانسه بر سر جزئیات توافق هستهای که اکنون به اوج رسیده، در واقع آغاز دور تازهای از مشکلات، حاشیهها و پیچیدگیهای برنامه هستهای ایران است که قرار بود مؤلفه اقتدار جمهوری اسلامی باشد ولی به پاشنه آشیلش تبدیل شده است.