آشناترین تصویر او، زنی است آرام، پوشیده در چادر و روسری روشن در آستانه ساختمان وزارت کشور؛ زنی که از پای ننشست تا «تکلیف» عبارت «رجل سیاسی» در قانون اساسی روشن شود.
نخستین نماینده زن در دور اول مجلس شورای اسلامی، فعال حقوق زنان و فعال سیاسی بود و نخستین زن مسلمان انقلابی بود که به حبس ابد محکوم شد. پیش از انقلاب ۵۷ «جامعه زنان» را پایه گذاشت و پس از انقلاب آن را به «جامعه زنان انقلاب اسلامی» تغییر داد.
نشریه «پیام هاجر» را منتشر کرد؛ نشریهاش توقیف شد، اعتراض کرد اما نتیجهای نگرفت و در نهایت «پیام ابراهیم» را جایگزین نشریه سابق کرد. پای ثابت اعتراضهای «قانونی» بود و آن را در قالب بیانیه، مصاحبه و حتی تحصن اعلام میکرد.
اعظم طالقانی در سال ۱۳۲۲ از همسر دوم آیتالله محمود طالقانی، روحانی برجسته دوران انقلاب اسلامی، زاده شد. پدرش فعال سیاسی و از پایهگذاران نهضت آزادی ایران بود؛ بارها بازداشت شد و مدت زمانی را هم در تبعید به سر برد. به همین دلیل، کودکی اعظم طالقانی در نبود پدر گذشت با این همه اما به توصیه یکی از خواهرهایش، دورهای چند، جلسه تفسیر قرآن در خانه برگزار شد و خواهرها و بردارها هر پنجشنبه پای صحبتهای پدر نشستند.
اعظم طالقانی در نوجوانی ازدواج کرد و تحصیلات خود را در آموزشگاههای آزاد ادامه داد. دو فرزند داشت که دیپلم گرفت. معلم شد، اما ناراضی از وضعیت تربیت دختران در مدرسهها همراه دو خواهر دیگرش، در سال ۵۰ مدرسه راهنمایی «بنیاد علایی» را تأسیس کرد. او در سال ۵۲ در کنکور شرکت کرد و در دانشگاه تربیت دبیر (تربیت معلم فعلی) ادبیات فارسی خواند. در سال ۵۴ دستگیر شد و از دادگاه ارتش، حبس ابد گرفت؛ حکمی که به باور فعالان سیاسی و خانواده طالقانی «برای اعمال فشار بر پدر» صادر شده بود.
اعظم طالقانی مدتی را در زندان قصر و یک سال ونیم از حبس را در زندان اوین سپری کرد. خودش تعریف میکند که در این مدت، هفتهای یکبار با پدرش که او هم زندانی بود، دیدار میکرد و از طریق او توانست کتابهای زیادی را در زندان بخواند. حکم او در دادگاه تجدید نظر تقلیل یافت و در نهایت در سال ۵۶، همزمان با ورود کمیته حقوق بشر به ایران، آزاد شد.
پس از زندان، «جامعه زنان انقلاب اسلامی» را با همراهی تعدادی از زنان فعال در امور اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و با هدف آموزش زنان و حل مشکلات آنها در سال ۵۷ پایه گذاشت. خود او در این باره میگوید: «زمانیکه زندان بودم در اندیشه تشکیل یک تشکیلات رسمی برای زنان بودم که بتواند تا حدودی مشکلات مبتلا به زنان را حل کند».
شهریور ۱۳۵۶ که از زندان آزاد شد، ۳۰ نفر از زنان همفکرش را گردهم آورد، اساسنامه نوشت. مؤسسهاش در حال پاگرفتن بود که انقلاب از راه رسید و او راه تازهای رفت و درخواست تأسیس حزب داد[۱].
درخواست تأسیس حزب در اوائل دهه شصت مطرح شد، اما مرامنامه آن در سال ۶۹ ثبت شد و در نهایت در سال ۷۱ پروانه تأسیس خود را از وزارت کشور دریافت کرد.
اعظم طالقانی درباره این تأخیر طولانیمدت میگوید: «آن زمان آقای ناطق نوری وزیر کشور بود آنها تأکید میکردند که به مؤسسه زنان اجازه تأسیس میدهند ولی ما اجازه تأسیس جامعه زنان را میخواستیم به همین دلیل پرونده تأسیس جامعه زنان انقلاب اسلامی حدود ۱۲ سال در وزرات کشور ماند و ما نتوانستیم رسماً پروانه تأسیس بگیریم.»
«جامعه زنان انقلاب اسلامی» رابطه تنگانگی با نیروهای ملی و مذهبی و نهضت آزادی داشت و اهداف خود را بر این گذاشته بود که با «مشی اصلاحطلبانه» و «پیروی از رهنمودهای جهانبخش اسلام، قرآن و ولی فقیه» به دفاع از «حقوق مستضعفین و مظلومین و ستمدیدگان بهطور اعم و زنان بهطور اخص در سطح میهن اسلامی و در قلمرو بینالمللی» بپردازد.
انتشار نشریه «پیام هاجر» در کنار فعالیتهایی چون جلسات سخنرانی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بهصورت دورهای، تشکیل کلاسهای آموزشی و شرکت در سمینارهای داخلی و بینالمللی، انتشار بیانیه و جزوههای آموزشی از فعالیتهای «جامعه زنان انقلاب اسلامی» به دبیر کلی اعظم طالقانی بوده است. اولین شماره «پیام هاجر» در آبان ۵۸ منتشر شد و تا سالها بعد بهصورت ماهنامه یا فصلنامه به کار خود ادامه داد. در میانه دهه هفتاد بود که انتشار نشریه نظم بهتری گرفت و به هفتهنامه تبدیل شد. اما چندان دوام نیاورد و در فروردین ۷۹ توقیف شد.
اعظم طالقانی در تابستان ۹۳ نشریه «پیام ابراهیم» را منتشر کرد و در سرمقاله اولین شماره آن نوشت که «پیام هاجر در این مدت دو بار توقیف شد. بار نخست توسط دادسرای ویژه روحانیت به خاطر انتشار برخی از جلسات درس آیتالله منتظری و بار دوم در سال ۱۳۷۹ در شبی که ۱۶ روزنامه و نشریه توقیف شد؛ در حالی که آماده چاپ بودیم نامه توقیف توسط چهار جوان به دفتر پیام هاجر ارائه شد. از آن تاریخ تاکنون حدود ۱۴ سال میگذرد. بعد از مدتی به عنوان دبیرکل جامعه زنان مجوز انتشار مجلهای با عنوان (رهیابان نور) را درخواست کردم. این مجوز پس از چند ماه که از تشکیل دولت جدید گذشته بود، صادر شد. چون علاقهمند بودیم پیام هاجر را به ما برگرداند و مورد قبول واقع نشد نام آن را به "پیام ابراهیم" تغییر دادیم».
نماینده مجلس و نامزد انتخابات ریاست جمهوری
اعظم طالقانی به عنوان نامزد اختصاصی «دفتر همکاری مردم با رئیسجمهور» در انتخابات دوره نخست مجلس شورای اسلامی شرکت کرد و توانست به مجلس راه یابد. پس از پایان دوران نمایندگی، تمرکز خود را بر «جامعه زنان انقلاب اسلامی» گذاشت، زیرمجموعههای آن را به مرور گسترش داد و مسئولیت آموزش گروهی از زنان سرپرست خانوار را نیز برعهده گرفت.
در سال ۷۶ اما این سیاسیترین فرزند آیتالله طالقانی پا به ساختمان وزارت کشور گذاشت تا به عنوان داوطلب ریاست جمهوری ثبت نام کند و مهمتر از آن تکلیف واژه «رجال» در قانون اساسی را مشخص سازد. صلاحیت او اما از سوی شورای نگهبان رد شد. احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، درباره او و هشت زن دیگر که داوطلب ریاست جمهوری شده بودند، گفت که این دسته از نامزدها «رجال سیاسی و مذهبی نبودند».
اعظم طالقانی در واکنش به این سخنان در سرمقاله «پیام هاجر» نوشت: «نظر به اینکه از سخنان دبیر شورای نگهبان چنین برمیآید که غرض نفی شخصیت مردودین به عنوان رجل مذهبی سیاسی بوده نه نفی جنسیت، لذا این جانب به تلاش و مجاهدت خود تا اعلام تفسیر روشن و شفاف شورای نگهبان ادامه خواهم داد». او مصرانه این راه را تا به آخر ادامه داد: در اردیبهشت ۹۶ با واکر و کمک چند نفر به وزارت کشور رفت و گفت که برای رفع ابهام و تعیین تکلیف اصطلاح «رجل سیاسی» برای ریاست جمهوری ثبت نام کرده است.
پلهایی میان زنان
اعظم طالقانی از جمله «اسلامگرایان برجسته و میانهرویی» بود که به دليل حضور چشمگير زنان در انقلاب، گفتاری را اتخاذ كردند كه از زنان مسلمان هم به عنوان حافظ خانواده و هم عامل فعال در عرصه عمومی تجليل میكرد[۲]. اين چارچوبِ گفتاریِ وسيع، طيفی از «فعالان زن مسلمان» را هدایت میکرد. آنها موافق «آزادی زنان برای تحصیل، انتخاب شغل مناسب، و دسترسی به حوزههای گوناگون اجتماعی و اجرايی» بودند[۳].
این همان موضوعی است که محبوبه عباسقلیزاده، فعال حقوق زنان ساکن آمریکا، در گفتوگو با رادیو فردا مطرح میکند: «اوایل انقلاب تمام گروههای تندروی اسلامی تحت حزب جمهوری اسلامی جمع شده بودند تا فرصت مشارکت سیاسی داشته باشند. هیچگونه فضای سیاسی برای گروههای چپ یا ملی، مذهبی ـ اگر فراری نبودند یا در اسارت و زندان نبودند ـ وجود نداشت. در آن شرایط اعظم طالقانی به عنوان یک زن مسلمان اپوزیسیون وارد صحنه شد و این باعث شد میان زن مسلمان انقلابی داخل چارچوب حاکمیت و طیف کاملاً مخالفش که طیف زن چپ سکولار بود، از طریق اعظم طالقانی پلی ایجاد شود».
طالقانی از آزادی مطبوعات دفاع میکرد، مخالف حجاب اجباری بود، و تلاش میکرد که با تفسیری نو از اسلام که برگرفته از اندیشههای پدرش، علی شریعتی و مهدی بازرگان بود، قوانین اسلامی را در راستای حقوق زنان تغییر دهد. خود او در اینباره میگوید: «در تمام این سالها فمینیست نبودهام ولی بحثم حقوق مظلوم بوده است. چه مردها و چه زنان. ولی دیدم بیشتر این زنها هستند که مظلوم واقع شدهاند. اگر هم مردهایی مظلوم هستند، مردهای دیگری هستند كه از آنها پشتیبانی كنند اما زنها این حمایت را هم ندارند. كاری كه برای حمایت از زنان میتوانستم انجام دهم این بوده كه به قوانین اسلامی درباره زنان بپردازم و آنها را در نشریه «پیام هاجر» منتشر كنم».
کم پیش میآمد که او درباره موضوعات جنجالی موضع بگیرد چرا که معتقد به «کار فکری و ایدئولوژیک»[۴] بود، با این حال، بودند موضوعاتی که صدای اعتراض او را از همیشه بلندتر میکرد. از جمله آنها تحصن درمقابل زندان اوین در اعتراض به وضعیت زندانیان و قتل زهرا کاظمی، روزنامهنگار ایرانی- کانادیی در تابستان ۸۲ بود.
تحصن او در خیابان پاستور و در اعتراض به رد صلاحیتش در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اما اتفاقی غیرمنتظره را رقم زد. او از فعالان حقوق زنان دعوت کرد تا در این تحصن شرکت کنند و نتیجه آن شد که سه گروه از فعالان حقوق زنان در کنار یکدیگر و با فاصلهای اندک گرد هم آمدند. روزنامهها از این زنان با نام «جنبش زنان ایران» یاد کردند.
اعظم طالقانی در جریان رویدادهای اعتراضآمیز پس از انتخابات سال ۸۸، بارها از رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی دفاع کرد و در چندین نوبت، نامههایی سرگشاده خطاب به روحانیون و نمایندگان مجلس خبرگان، رئیس قوه قضاییه و رهبر جمهوری اسلامی نوشت.
یک عمر «مبارزه سخت و مستمر» اعظم طالقانی موجب شد که در سال ۹۲، جایزه «قلم طلایی» انجمن دفاع از آزادی مطبوعات را دریافت کند.
آخرین حضور
آخرین فعالیت طالقانی شرکت در همایش فصلی خانه احزاب ایران بود که ۱۱ مهر ماه امسال در تالار وزارت کشور برگزار شد.
اعظم طالقانی در این همایش گفت: «از ابتدای انقلاب به ما گفتهاند که نباید از قدرت و حاکمیت نقد شود، چون باعث تضعیف میشود. حال اینکه اگر از ابتدا اجازه نقد داده میشد، این اختلاسها، دزدیها و خیانتها راه نمیافتاد».
در بهار امسال هم، مراسم نکوداشت مقام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اعظم طالقانی از سوی انجمن زنان پژوهشگر تاریخ در کتابخانه ملی برگزار شد. زنی که معتقد به زندگی شورایی بود، در پایان این مراسم گفت که «شخصاً به این جواب رسیدم که محیط مقدم است».
او پیشتر در مصاحبهای کوتاه با روزنامه شرق نیز گفته بود که «زن امروز ما باید زنی باشد باگذشت و بخشنده و در عین حال با فکر و تفکر و مشورت و عقلانیت و شورا تا بتواند زندگی و فعالیتهای اجتماعی-سیاسی خودش را هماهنگ کند و مثمر ثمر باشد و در آینده از اعمال خودش پشیمان نشود. بخشندگی و اصلاحطلبی امروزه همین است که مشکلات خود را، با درایت حل کنیم و بپرهیزیم از انتقامجویی و خشونتورزی که شاید مهمترین عامل شکست در زندگی هستند».