یازدهمین دوره از انتخابات ریاست جمهوری در ایران که نقطه پایانی خواهد بود بر هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدینژاد در روزهای گذشته در حوزه سیاست خارجی هم سمتگیریهای چهرهها منتقد و حامی دولت را بارز کرد که نام برخی از آنها در ارتباط با نامزدی انتخابات ۲۴ خرداد مطرح است.
از جمله شبکه ایران، وبسایت حامی دولت هفته گذشته با استناد به گفتوگویی با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) از اسفندیار رحیم مشایی چهره شاخص نزدیک به محمود احمدینژاد نقل کرد که تکلیف اقتضا میکند که ایران با همه کشورها رابطه داشته باشد. از سوی دیگر خبرگزاری تنسیم، از محمد باقر قالیباف، شهردار تهران نقل کرد که تحریمها نه کاغذ پارهاند و نه فلجکننده و مذاکره با آمریکا را نه باید رد کرد و نه تقدیس.
با این همه به گزارش ایسنا روز جمعه علیاکبر صالحی وزیر خارجه ایران اعلام کرد که حل مساله هستهای ایران مستقل از نتیجه انتخابات است. اما همین خبرگزاری از علی باقری، معاون رئیس هیات مذاکره گر ایران نقل میکند که نتیجه انتخابات ایران میتواند دری بر روی حل مساله هستهای باز کند.
جدا از اینها از میان کسانی که تاکنون برای نامزدی در انتخابات اعلام آمادگی کردهاند، یکی یعنی منوچهر متکی، وزیر پیشین خارجه در پنج سال اول ریاست جمهوری محمود احمدینژاد است که گرچه از کابینه کنار گذاشته شد اما در تعیین سمت و سوی سیاست خارجی ایران در سالهای اخیر سهم داشته است.
دومی یعنی علی اکبر ولایتی، ۱۶ سال در دولتهای میرحسین موسوی و اکبر هاشمی رفسنجانی سکاندار سیاست خارجی بوده و از آن پس نیز تاکنون در حوزه بینالملل به رهبر جمهوری اسلامی ایران مشاوره میدهد.
و نفر سوم یعنی محمد شریعتمداری، که سابقه عضویت در دولت محمد خاتمی را دارد بلافاصله پس از پایان گرفتن دوره ریاست جمهوری او از سوی رهبر جمهوری اسلامی ایران به عضویت شورای عالی سیاست خارجی درآمد که عالیترین نهاد مشورتی در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. نهادی که مستقیما به رهبر جمهوری اسلامی ایران مشورت میدهد.
تا چه اندازه روی کارآمدن هفتمین رئیس جمهور در ایران میتواند مسیر سیاست خارجی ایران را تغییر دهد؟ این موضوع را با سه میهمان این هفته برنامه دیدگاهها در میان گذاشتیم. با داود هرمیداس باوند، استاد ارشد روابط بینالملل در دانشگاههای تهران، حسین علیزاده، دیپلمات سابق وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در هلسینکی و در آمریکا حسین قاضیان، جامعهشناس ومدیر کل سابق موسسه نظرسنجی آینده که در آغاز دهه ۱۳۸۰ در ارتباط با اجرای یک نظرسنجی درباره رابطه ایران و آمریکا بازداشت و حبس شد.
آقای باوند، موضعگیریهای انتخاباتی نامزدها بر سر سیاست خارجی را تا چه حد میشود در این انتخابات جدی و موثر تلقی کرد ؟
داود هرمیداس باوند: فکر میکنم مساله سیاست خارجی الان محور عمده اوضاع مملکت است و بدون تردید یک رابطه تنگاتنگی بین سیاست خارجی و امور داخلی کشور وجود دارد. بسیاری از مسایل داخلی در گرو گشایش در رابطه با سیاست خارجی است. در سیاست خارجی خب به طور کلی مساله تکنولوژی هستهای و پیامد و اثرات آن در وضع داخلی کشور است و به تبعات همین مساله تکنولوژی هستهای مساله تحریمهاست. اعم از تحریمهای شورای امنیت و تحریمهای یک جانبه مضاعف. مسایل منطقهای مثل مساله سوریه و مسایل کلی که فرآیند آنها گریزناپذیری در وضع داخلی کشور خواهد داشت.
آقای علیزاده، حال و هوای بحثهای نامزدها تا آنجا که به موضوع سیاست خارجی و رابطه با آمریکا برمیگردد، در این انتخابات چگونه است؟ در مقایسه با رایگیریهای قبلی ریاست جمهوری ایران.
حسین علیزاده: یک اصل کلی وجود دارد و آن اینکه سیاست خارجی هر کشوری امتداد سیاست داخلی آن کشور است. پس از هشت سال اگر قرار باشد کارنامه احمدینژاد را دستش بدهند، نمیشود فقط یک ماده از مواد درسی را «های لایت» (و برجسته) کنیم و یا بقیه را توجه نکنیم. کمااینکه الان اصولگرایان سنتی طیف آقای خامنهای دارند همین کار را میکنند.
دو تا وزیر خارجه الان جزو نامزدها هستند. مطرح هستند آقای ولایتی و آقای منوچهر متکی. آقای پورمحمدی خودش گفته که من در بخش خارجی وزارت اطلاعات کار میکردم و به نحوی وزیر خارجه بودم. حالا باید ببینیم که آیا اینها از اصل ابهامزدایی در سیاست خارجه ایران طی این مدت که انتخابات دارد گرم میشود استفاده میکنند.
من شاهد این هستم که نه تنها ابهام زدایی نمیکنند بلکه به نحوی سخنان دو پهلویی میگویند که میتوانم در این چارچوب معنی کنم: تخریب محدود ولی موثر احمدینژاد. چرا محدود؟ به دلیل اینکه اگر بخواهند تمام زوایای خرابیهایی که احمدینژاد در این هشت سال به بار آورده، آنقدر فاجعه بار است که بالاخره یقه رهبر را خواهد گرفت که آقا این را شما آوردید بالا، این را شما متولی ما کردید؟ اما اگر محدود باشد (آن هم در حوزه سیاست خارجی) مردم که دنبال نان و آب خودشان هستند حالا کمتر توجه دارند به هولوکاست چه بوده، نمیدانم سیاست اتمی چه بوده، رابطه با برزیل کجا رسیده و آقای ولایتی گفته اوضاع بسیار به هم ریخته است؛ این را به صورت محدود «های لایت» (و برجسته) میکنند. اما محدود و موثر، به نحوی که احمدینژاد و تیمش اساسا هیچ جایگاهی بین ناظران خارجی کشورهای خارجی که میخواهند ببینند تیم احمدینژاد میتواند سر کار بماند، او را خرابش کنند و در داخل هم پایگاه اجتماعیاش را تخریب کنند.
آقای قاضیان، نامزدهای انتخاباتی تا چه حد این بار مستقل از رهبر (که آقای علیزاده الان داشتند به آن اشاره میکردند) و بر مبنای نظر هوادارانشان رئوس سیاست خارجیشان را ممکن است تعریف کنند؟
حسین قاضیان: سیاست خارجی شقوق و سطوح مختلفی دارد. در مورد همه اینها و رابطهاش با رهبری نمیشود حکم واحدی صادر کرد. مثلا فرض کنید تا جایی که رابطه بنین، جزایر کومور، وانوواتو یا هر کشور دیگری باشد که تا حالا شاید شنوندگان شما اسمش را هم نشنیده باشند، خب در آنجاها رهبری معمولا دخالتی ندارد و در آنجا رئیس جمهور و نامزدهای ریاست جمهوری میتوانند هرگونه شعاری بدهند و بگویند که دستشان باز است.
اما در مورد مسایل اساسی سیاست خارجی حتی من وارد استراتژیها نمیشوم در مورد نمونههای اصلی مسایل سیاست خارجی مثل مساله هستهای یا مساله تحریمها یا رابطه با جهان بینالمللی اگر صحبت کنیم، اینها همه میدانند منجمله روسای جمهور مورد نظر که در حیطه اختیارات رهبری است یا در حقیقت در حیطه اعمال نظرات ایشان است. حتی اگر قانونا در اختیار ایشان نباشد. میدانند که بدون نظر ایشان نمیتوانند حرکت خاصی کنند.
وقتی رئیس جمهور بر سر کار نمیتواند در مورد مساله هستهای تصمیم بگیرد و اگر جایی تصمیم میگیرد بلافاصله ممکن است نظراتش وتو شود، خب بقیه که در مقام نامزدی این پست ظاهر میشوند به طریق اولا نمیتوانند نظر جدی مستقل از رهبری داشته باشند.
آقای باوند، چه تمایزهایی را میشود در ابراز نظرها درباره سیاست خارجی هر یک از جناحهای حامی دولت، اصولگرایان منتقد دولت، محافظهکاران و اصلاحطلبان سراغ گرفت؟ تمایزها بر سر چیست و کدامشان عمدهتر است؟
طبیعی است نمایندگان جناحهای فرض کنید اصلاحطلب یا افرادی که به صورت مستقل خودشان را کاندیدا کردهاند توجه بیشتری به تنشزدایی در سیاست خارجی و حل مسایل امور خارجی که به خصوص اثرات منفی در مسایل و امور داخلی کشور داشته.
ولی هنوز به آن مرحله در موازات انتخاباتی به صورت آشکاری منتهی نشده که اولا کاندیدهایی از سوی جناح اصلاحطلب مشخص نیست که چه کسانی خواهند بود و جناحهای دیگری هم که تحت عناوین دیگری مطرح شدهاند آنها هم هنوز کاندیدای خودشان را معرفی نکردهاند. جبههبندیها و آن خصوصیت و ویژگی خاص خودشان را ابراز نکردهاند.
غیراز اصولگرایان که خب کم و بیش مشخص است. قضاوت در این باره که فرض کنید کاندیدای اصلاحطلبان چه اشخاص یا شخصیتی خواهند بود یا آن گروه به اصطلاح «انحرافی» چه کاندیداهایی و نامزدهایی را معرفی خواهند کرد و همچنین چه ائتلافهایی ممکن است بین گروههای اصولگرا صورت بگیرد در میان تعدادی که خودشان را معرفی کردهاند. نهایتا ممکن است بعضیها به نفع دیگران عقب نشینی کنند.
آقای علیزاده، احمد خاتمی، خطیب نماز جمعه تهران میگوید که مطرح کردن موضوع رابطه با آمریکا خط قرمز نظام محسوب میشود. خب این صحبت قبلا هم مطرح بوده. اما آقای مشایی و قالیباف مثلا در هفته گذشته این موضوع را مطرح کردند. یعنی رابطه با همه کشورها و یا مذاکره با آمریکا... این ما را به چه نتیجهای میرساند؟
قرار نیست که نامزدها بیایند اصول کار خودشان را مشخص کنند. بگذارید مثالی بزنم. در بین نمایندگان چهارگانه دوره قبل یعنی سال ۸۸ تنها یک نفر یک مکتوب یک منشور یک نوشته ای را بیرون داد و گفت من به دنبال این هستم. آن هم میرحسین موسوی بود. فرهنگ منطوق وجود دارد نه فرهنگ مکتوب. همهاش شاهد هستیم. همه اینها هیچکدام برنامه ندارند. هیچکدام برنامه ارائه ندادهاند.
خب این پرسش شما که درباره سیاست در رابطه با آمریکا امام جمعه تهران یک حرف زده و آقای قالیباف یک حرف دیگری زده که اگر لازم باشد با آمریکا رابطه برقرار میکنم. اتفاقا اگر قرار باشد اصل ابهامزدایی در کار باشد و شفاف کردن در کار باشد همین پرسش شما را باید یک نفر از آقای قالیباف بپرسد. بگوید: «جناب آقای قالیباف شما میگویید من اگر لازم باشد با آمریکا رابطه برقرار میکنم، امام جمعه تهران که منتسب رهبر میباشد و سیاستهایش هم در سیاستگذاری ائمه جمعه برگزار میشود ایشان گفته که نه خیر خط قرمز دست هیچکسی نیست. نه شما نه هیچ کس دیگر. فقط رهبر. این را شما پاسخ بدهید».
قرار است در یک فضای غبارآلود مبهم تاریکی یک نفر دیگر را بیاورند سر کار و هشت سال امور مملکت را بهش بسپارند و بدتر از امروز بکند، خب همه حرفها جا دارد. بازهم تاکید میکنم که اصل عدم شفافیت در این انتخابات شدیدا وجود دارد. تا آنجا که از یاد نبریم شخص شخیص آقای خامنهای وقتی شش ماه مانده بود به انتخابات گفت چه خبر است شما دارید زود زود نامزد میشوید. الان هم که پنجاه روز مانده به انتخابات تازه دیشب پریشب آقای زاکانی آمد نامزد شد. آقای لنکرانی نامزد شده. فکر کنم فردا پس فردا به قول آقای ولایتی گفت که بعضیها میخوابند خوابنما میشوند میآیند نامزد میشوند.
قرار نیست کسی بیاید و شفافیتی را ابراز کند.
آقای قاضیان، شما آشنا هستید با زیر و بم نظر سنجی و مشکلاتی که برای نظرسنجی در ایران هست و این مشکل را تجربه کردید. با توجه به اینکه یک چنین نظرسنجی دقیقی الان وجود ندارد و از آن سالی که شما دست اندرکار نظرسنجی بودید، خب کلی وقایع عوض شد. چه عواملی میتواند روی افکار عمومی تا آن حد تاثیر بگذارد که سیاست خارجی به یکی از چند اولویت اصلی انتخاباتی تبدیل شود؟
ما کشوری نیستیم که در چهارراه واقعی جهان قرار گرفته باشیم، آدمها بیایند بروند، کنفرانس برگزار شود، مسابقه ورزشی برگزار شود و شما با جهان بیرون از خودتان ارتباط وسیع و تنگاتنگی داشته باشید. مثل کشوری که مثلا در مرکز اروپا قرار گرفته که هم رفت و آمد به آن سهل و ساده است و هم اخبارش به این ور و آن ور میرود، آدمهایش به این ور و آن ور میروند و آدمهای دیگر به آن میآیند.
بنابراین ارتباط ما با جهان خارج به طور کلی خیلی ضعیف است. اگر جهان خارج، افکار بینالمللی، سیاست خارجی بخواهد تبدیل شود به یک مساله و یا دستور کار مهم برای جامعه، در سطح عموم این نیازمند آن است که احساس کنند این جهان بینالمللی توی زندگی واقعیشان تاثیر دارد. اگر چنین حسی نباشد آن جهان خارج انگار که وجود ندارد.
در حال حاضر به دلیل احساسی که در مورد مساله هستهای وجود دارد و احتمال خطر حمله به ایران و همینطور به خاطر تحریمها که آثار اظهاری یا واقعیاش ممکن است در اقتصاد ایران ظاهر شده باشد این جهان بیرون از ایران (یعنی «خارج» به اصطلاح یا «جهان بینالمللی») در زندگی معمولی هم کم کم حضور پیدا کرده و بنابراین به نظر میرسد که عنصر سیاست خارجی هم باید کم کم آمده باشد در دستور کار محاسبات مردم عادی که ببینند که بالاخره با این جهان خارج که در زندگی واقعیشان حاضر شده و از قیمت گوشت و مرغشان تاثیر گذاشته تا آینده کشورشان، چگونه میخواهد تغییر کند از طریق این انتخابات.
از جهت دیگر نخبگان توزیعکننده و نخبگان تولید کننده فکر هم در جامعه ما ممکن است باعث شوند که سیاست خارجی بتواند دراولویت و دستور کار نیروهای اجتماعی و سیاسی قرار گیرد. چون آنها از طریق گسترش ارتباطات با این جهان بیشتر در ارتباط هستند. به علاوه چون با جنبههای بینالمللی سیاست هم سر و کار دارند میدانند که به هر حال قضیه هستهای و تحریمها چگونه در جامعه ایران اثر گذاشته یا خواهد گذاشت. بنابراین آنها میتوانند منبع مولدی باشند برای نشان دادن اهمیت سیاست خارجی. همینطور چون با فضای بینالمللی از طریق ارتباطات سر و کار دارند از اهمیت محیط خارجی و محیط بینالمللی در تصمیمگیریهای داخلی هر کشوری درک روشنتری دارند و بنابراین آنها ممکن است جامعه را به این سمت سوق دهند که عنصر فضای بینالمللی را در دستور کار محاسبات خودشان برای انتخاب یک نامزد در نظر داشته باشند.
آقای باوند، با نگاه به حاصل سیاست خارجی هشت سال گذشته ایران و آرایش سیاسی پیش از این انتخابات چه موانعی وجود دارد بر سر راه کاهش انزوای بینالمللی ایران و حذف تحریمها که ممکن است در بحثهای انتخاباتی، هرچه به انتخابات بیشتر نزدیک میشویم، بارز شود؟
مساله اولویت تکنولوژی هستهای در ارتباط با آن مساله تحریمهاست که اثرات خاصی در زندگی روزانه مردم داشته. و نگرانیهایی هم در پی دارد که اگر این مسایل به طریق مطلوبی حل و فصل نشود ممکن است پیامدهای زیانباری برای جامعه در پی داشته باشد.
بنابراین مساله مذاکره و میل به یک تفاهم و توافق به نظر من از اولویت خاصی برخوردار است. مساله مذاکره به طور کلی و حتی با مذاکرات دوجانبه من فکر میکنم که در ذهنیات بسیاری از مردم مطرح است و نفس مذاکره به نظر من دال بر تسلیم نیست. بلکه میتواند فضای نسبتا مساعدی را باز کند برای به یک تفاهم و توافقهای بیشتر.
در گذشته هم ایران مذاکره کرده. مذاکره دوجانبه در مورد بیانیه الجزایر، در مساله مک فارلن، در رابطه با افغانستان و عراق و همچنین در رابطه با سرنگونی هواپیمای مسافربری که به دیوان بینالمللی ارجاع شده بود، در خارج از دیوان به صورت مذاکرات سازش انجام گرفت. بنابراین در گذشته هم مذاکراتی انجام گرفته و بعضیهایش هم به نتایجی منتهی شده. لذا انجام مذاکره در شرایط موجود از جمله مذاکرات دوجانبه به نظر من میتواند رهگشای برخی از مشکلات جامعه ما باشد.
این نکته را هم باید یادآوری کنم که وقتی پیشنهاد مذاکرات دوجانبه میشود باید بر ابعاد هر دو طرف توجه شود. چون از یک طرف وقتی پیشنهاد مجدد میشود برای مذاکرات دوجانبه این نکته را هم باید مد نظر قرار گیرد که طرفی که این پیشنهاد را میکند شاید در فکر پیامد عدم پذیرش آن هم فکر میکند. به دیگر سخن، فرض کنید آمریکا با تجارب تلخی که از افغانستان و عراق داشته، نه از نظر نظامی، بلکه پیامدهای سیاسیاش، نیک میداند که مردم آمریکا به هیچ وجه آمادگی ندارند برای یک درگیری سختافزاری در منطقه.
بنابراین وقتی پیشنهادهای مکرر میشود و اگر استقبال نشود این فضا را ایجاد میکند که به تدریج افکار عمومی جامعه مربوط به خودش را به نحوی آماده سازد. از طرف دیگر هم جامعه بینالمللی را به نفع خودش بسیج کند. اگر نیازی باشد نهایتا بعد از اینکه در مراحلی به نتایجی نرسد از استراتژی «سختافزاری» استفاده کند، نیازی دارد به چنین فضای بسیج جامعه بینالمللی و آماده سازی افکار عمومی داخلی خودش. باز آمریکاییها و امثال آن نیک میدانند که با تجارب تلخ افغانستان و عراق یکجانبه اقدام کردن به مصلحتشان نبوده بلکه منافعشان در این است که به صورت جمعی و کلکتیو اقدام کنند. از طریق ناتو یا اتحادیه اروپا و دیگران.
لذا باید توجه داشت که هر پیشنهادی که مطرح میشود ابعاد دوجانبهاش را مد نظر قرار داد و در مقام ارزیابی برآمد برای حل معضلات بر اساس گفتوگوهای دوجانبه یا چندجانبه بر اساس منافع متقابل. نه صرفا به خاطر نفس گفتوگو بلکه برای تامین منافع متقابل. همینطور که اشاره کردم در گذشته هم برخی از این گفتوگوها در هر حال منافعی را در پی داشته.
پرسشی را که از آقای باوند پرسیدم قرینهاش را از شما میپرسم آقای علیزاده. اینکه چه عواملی میتواند ایران را سوق دهد به سمت و سوی یک تحول نسبی ولی مهم در مناسبات بینالمللی ایران تا حدودی در اثر پیروزی یکی از نامزدها در این انتخابات؟ چنین چیزی متصور هست؟
در ارتباط با فرمایشات آقای دکتر باوند که فرمودند روشهای مسالمت آمیز روشهای مقبولی است که میتواند کارساز باشد، این مقدمهای دارد و مقدمهاش وقتی هست که طرف مذاکره کننده ارزیابی درستی از خودش داشته باشد. حال آنکه ما میبینیم که در مقام تشخیص دهنده عالیترین فرد تشخیص دهنده کشور آقای خامنهای وضعیت کشور را وضعیت بدر و خیبر میبیند نه شعب ابیطالب.
تا حدی که امروز میبینیم ما اگر دو نفر و نصفی آدم عاقل در کشور باشند که در دنیا میتوانند تحولی ایجاد کنند مثلا آقای هاشمی رفسنجانی، آقای خاتمی، اینها هم هنوز آنقدر مردد هستند که پا پیش نگذاشتهاند. پنجاه روز هم مانده به انتخابات.
از آن طرف ببینید چه افراد سبک وزنی که حالا اسم نمیآورم، ردیف شدهاند یکی پس از دیگری خوابنما شدهاند آمدهاند خودشان را کاندیدا کردهاند. خب اگر قرار باشد در این ۲۰ کاندیدا یکی بیاید بالا که تشخیصاش این است که «رهبر هرچه گفت وحی منزل است و ما در خیبر هستیم»، اینها که نمیخواهند بروند مذاکره کنند. نمیخواهند بروند گرهی را بگشایند. بر همان طبلی خواهند زد که در این هشت سال گذشته هم زدهاند. مگر کسی غیر از رهبر اجازه داده بود که آقای احمدینژاد بر این مسیر خطا برود.
خب آقای رهبر (میتوانست بگوید): «هولوکاست اشتباه است؛ این سفرهای خارجی اشتباه است». نگفتند و تذکر ندادند تا به اینجا کشیده شد. از اینهایی هم از غیرعقلایی هم که کاندیدا شدهاند هر کدام بیایند بر همین مسیر خواهند رفت. نه میفهمند مذاکرات مسالمت آمیز چیست، (نه می فهمند) حل و فصل مسالمت آمیز چیست.
اما اگر فرض را بر این بگذاریم که بعضی از کسانی که تاکنون نامزد نشدهاند بتوانند نامزد شوند و عقلانیتی در کشور حاکم میشود به هر حال راهش را پیدا خواهند کرد. اگر آقای خاتمی-نامی دوباره بیاید سر کار این دفعه به سازمان ملل نمیرود در جایی قایم شود تا با رییس جمهور آمریکا مثلا دست ندهد. حتما این دفعه دست خواهد داد. تمام مرزهایی را که باید میشکسته آقای احمدینژاد شکسته. آقای احمدینژاد رفته همه کارها را کرده. دیگر هیچ بهانهای دست اصولگرایان نیست که بگویند یک چیزی خط قرمزی داریم در سیاست خارجی.
رهبر هم به اندازه کافی دیگر حنایش بیرنگ شده در این کشور که نتواند به یک عاقلی عتاب و خطاب کند وقتی وضعیت کشور در این وضع بغرنج هست. باید ببینیم عقلانیتی به کار میرسد به قدرت میرسد یا نمیرسد.
آقای قاضیان، چون انتخابات به هرحال رجوع میکند به صندوق رای به مساله افکار عمومی، کدام بخش از رایدهندگان مخالف ترمیم مناسبات بینالمللی ایران با غرب و تنشزدایی هستند و کدام بخش موافق و هرکدام چگونه نامزدهای خودشان را در میان این آرایش سیاسی موجود ممکن است پیدا کنند؟
حقیقت این است که رای دادن در ایران سازمان یافته نیست. به دلیل فقدان ساختار حزبی و همینطور زندگی حزبی. ما تصور روشنی از رایدهندگان و تمایلاتشان نداریم. به علاوه در غیاب نظرسنجیها و سنجشهایی که نشان دهد همین توده غیرسازمان یافته در مجموع چگونه رای میدهند و الان چگونه فکر میکنند، آنها را در واقع باید بیشتر تشبیه کرد به یک مجموعه از آرای خیلی مواج و در حال سیلانی که دایما تغییر میکند. بنابراین بیش از اینکه راجع به آن رایدهندگان واقعی بشود حرف زد باید در مورد احتمالات رابطه بین آن رایدهندگان نهایی و نامزدها صحبت کرد.
به نظر میرسد آن کسانی باید از نامزدهای به اصطلاح مخالف ترمیم مناسبات بینالمللی ایران با غرب حمایت کنند که یا علایقشان در این زمینه همراه با این موضع است و یا منافعشان. علایقشان از دیدگاه ایدئولوژیک منظورم است و دیدگاه سیاسی. یعنی موافق هستند که با جهان بینالمللی سر ستیز داشته باشیم. جلوی غرب، آمریکا و اعوان و انصارش با تعبیری که معمولا گفته میشود بایستیم و نرویم به سمت اینکه با جهان خارج مدارا کنیم و با آنها کنار بیاییم و مسایلمان را حل کنیم در عین حفظ منافع خودمان. این ممکن است یک دیدگاه ایدئولوژیک باشد، این علایق ممکن است تاثیر داشته باشد در رای دادن به آن نامزدهای در این سمت و سو و همینطور منافع. یعنی گروههایی که از موقعیت کنونی سود میبرند. مثل کسانی که در موقعیت تحریم میتوانند سود مالی ببرند. کسانی که از وضعیت موجود میتوانند قدرت خودشان را تحکیم کنند و هرگونه منفعت مادی که از این بابت ممکن است حاصل شود. اینها گروههایی از مردم هستند که طبیعتا مخالف تغییر این اوضاع هستند. چون از وضعیت کنونی سود میبرند. بنابراین آن علایق و این منافع وقتی دست به دست میدهد این گروهی از مردم خواهند بود که از آن نوع نامزدهایی که مخالف ترمیم مناسبات بینالمللی با غرب هستند حمایت میکنند.
در میان نامزدهایی که تا به حال مطرح شدهاند، چیزی شاید حدود ۲۰ نفر و بیشتر تا به حال مطرح شدهاند، به نظر میرسد کاندیدای جبهه پایداری بیشتر از همه با این الگو تناسب دارد. چون آنها هستند که رادیکالترین شعارها را معمولا در این زمینه دادهاند. حالا صرف نظر از آقای لنکرانی که نامزد این جناح است ولی آن جناح و آن گروه در واقع تندترین شعارها را دادهاند و بعد از آنها در بین نامزدهای موجود به نظر میرسد آقای زاکانی نزدیکتر است به کسانی که مخالف ترمیم مناسبات بینالمللی ایران با غرب و تنش زدایی در ارتباط با جهان خارج هستند.
از جمله شبکه ایران، وبسایت حامی دولت هفته گذشته با استناد به گفتوگویی با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) از اسفندیار رحیم مشایی چهره شاخص نزدیک به محمود احمدینژاد نقل کرد که تکلیف اقتضا میکند که ایران با همه کشورها رابطه داشته باشد. از سوی دیگر خبرگزاری تنسیم، از محمد باقر قالیباف، شهردار تهران نقل کرد که تحریمها نه کاغذ پارهاند و نه فلجکننده و مذاکره با آمریکا را نه باید رد کرد و نه تقدیس.
با این همه به گزارش ایسنا روز جمعه علیاکبر صالحی وزیر خارجه ایران اعلام کرد که حل مساله هستهای ایران مستقل از نتیجه انتخابات است. اما همین خبرگزاری از علی باقری، معاون رئیس هیات مذاکره گر ایران نقل میکند که نتیجه انتخابات ایران میتواند دری بر روی حل مساله هستهای باز کند.
جدا از اینها از میان کسانی که تاکنون برای نامزدی در انتخابات اعلام آمادگی کردهاند، یکی یعنی منوچهر متکی، وزیر پیشین خارجه در پنج سال اول ریاست جمهوری محمود احمدینژاد است که گرچه از کابینه کنار گذاشته شد اما در تعیین سمت و سوی سیاست خارجی ایران در سالهای اخیر سهم داشته است.
دومی یعنی علی اکبر ولایتی، ۱۶ سال در دولتهای میرحسین موسوی و اکبر هاشمی رفسنجانی سکاندار سیاست خارجی بوده و از آن پس نیز تاکنون در حوزه بینالملل به رهبر جمهوری اسلامی ایران مشاوره میدهد.
و نفر سوم یعنی محمد شریعتمداری، که سابقه عضویت در دولت محمد خاتمی را دارد بلافاصله پس از پایان گرفتن دوره ریاست جمهوری او از سوی رهبر جمهوری اسلامی ایران به عضویت شورای عالی سیاست خارجی درآمد که عالیترین نهاد مشورتی در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. نهادی که مستقیما به رهبر جمهوری اسلامی ایران مشورت میدهد.
تا چه اندازه روی کارآمدن هفتمین رئیس جمهور در ایران میتواند مسیر سیاست خارجی ایران را تغییر دهد؟ این موضوع را با سه میهمان این هفته برنامه دیدگاهها در میان گذاشتیم. با داود هرمیداس باوند، استاد ارشد روابط بینالملل در دانشگاههای تهران، حسین علیزاده، دیپلمات سابق وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در هلسینکی و در آمریکا حسین قاضیان، جامعهشناس ومدیر کل سابق موسسه نظرسنجی آینده که در آغاز دهه ۱۳۸۰ در ارتباط با اجرای یک نظرسنجی درباره رابطه ایران و آمریکا بازداشت و حبس شد.
آقای باوند، موضعگیریهای انتخاباتی نامزدها بر سر سیاست خارجی را تا چه حد میشود در این انتخابات جدی و موثر تلقی کرد ؟
مساله سیاست خارجی الان محور عمده اوضاع مملکت است و بدون تردید یک رابطه تنگاتنگی بین سیاست خارجی و امور داخلی کشور وجود دارد.داود هرمیداس باوند -- استاد ارشد روابط بین املل (تهران)
آقای علیزاده، حال و هوای بحثهای نامزدها تا آنجا که به موضوع سیاست خارجی و رابطه با آمریکا برمیگردد، در این انتخابات چگونه است؟ در مقایسه با رایگیریهای قبلی ریاست جمهوری ایران.
(نامزدهای اصولگرایان سنتی -- مثل علی اکبر ولایتی، منوچهر متکی و مصطفی پورمحمدی درباره سیاست خارجی ایران) نه تنها ابهام زدایی نمیکنند بلکه به نحوی سخنان دو پهلویی میگویند که میتوانم در این چارچوب معنی کنم: تخریب محدود ولی موثر احمدینژاد.حسین علیزاده -- دیپلمات سابق جمهوری اسلامی ایران (هلسینکی)
دو تا وزیر خارجه الان جزو نامزدها هستند. مطرح هستند آقای ولایتی و آقای منوچهر متکی. آقای پورمحمدی خودش گفته که من در بخش خارجی وزارت اطلاعات کار میکردم و به نحوی وزیر خارجه بودم. حالا باید ببینیم که آیا اینها از اصل ابهامزدایی در سیاست خارجه ایران طی این مدت که انتخابات دارد گرم میشود استفاده میکنند.
من شاهد این هستم که نه تنها ابهام زدایی نمیکنند بلکه به نحوی سخنان دو پهلویی میگویند که میتوانم در این چارچوب معنی کنم: تخریب محدود ولی موثر احمدینژاد. چرا محدود؟ به دلیل اینکه اگر بخواهند تمام زوایای خرابیهایی که احمدینژاد در این هشت سال به بار آورده، آنقدر فاجعه بار است که بالاخره یقه رهبر را خواهد گرفت که آقا این را شما آوردید بالا، این را شما متولی ما کردید؟ اما اگر محدود باشد (آن هم در حوزه سیاست خارجی) مردم که دنبال نان و آب خودشان هستند حالا کمتر توجه دارند به هولوکاست چه بوده، نمیدانم سیاست اتمی چه بوده، رابطه با برزیل کجا رسیده و آقای ولایتی گفته اوضاع بسیار به هم ریخته است؛ این را به صورت محدود «های لایت» (و برجسته) میکنند. اما محدود و موثر، به نحوی که احمدینژاد و تیمش اساسا هیچ جایگاهی بین ناظران خارجی کشورهای خارجی که میخواهند ببینند تیم احمدینژاد میتواند سر کار بماند، او را خرابش کنند و در داخل هم پایگاه اجتماعیاش را تخریب کنند.
آقای قاضیان، نامزدهای انتخاباتی تا چه حد این بار مستقل از رهبر (که آقای علیزاده الان داشتند به آن اشاره میکردند) و بر مبنای نظر هوادارانشان رئوس سیاست خارجیشان را ممکن است تعریف کنند؟
وقتی رییس جمهور بر سر کار نمیتواند در مورد مساله هستهای تصمیم بگیرد و اگر جایی تصمیم میگیرد بلافاصله ممکن است نظراتش وتو شود، خب بقیه که در مقام نامزدی این پست ظاهر میشوند به طریق اولا نمیتوانند نظر جدی مستقل از رهبری داشته باشند.حسین قاضیان -- مدیرکل سابق «موسسه نظر سنجی آینده» (آمریکا)
اما در مورد مسایل اساسی سیاست خارجی حتی من وارد استراتژیها نمیشوم در مورد نمونههای اصلی مسایل سیاست خارجی مثل مساله هستهای یا مساله تحریمها یا رابطه با جهان بینالمللی اگر صحبت کنیم، اینها همه میدانند منجمله روسای جمهور مورد نظر که در حیطه اختیارات رهبری است یا در حقیقت در حیطه اعمال نظرات ایشان است. حتی اگر قانونا در اختیار ایشان نباشد. میدانند که بدون نظر ایشان نمیتوانند حرکت خاصی کنند.
وقتی رئیس جمهور بر سر کار نمیتواند در مورد مساله هستهای تصمیم بگیرد و اگر جایی تصمیم میگیرد بلافاصله ممکن است نظراتش وتو شود، خب بقیه که در مقام نامزدی این پست ظاهر میشوند به طریق اولا نمیتوانند نظر جدی مستقل از رهبری داشته باشند.
آقای باوند، چه تمایزهایی را میشود در ابراز نظرها درباره سیاست خارجی هر یک از جناحهای حامی دولت، اصولگرایان منتقد دولت، محافظهکاران و اصلاحطلبان سراغ گرفت؟ تمایزها بر سر چیست و کدامشان عمدهتر است؟
طبیعی است نمایندگان جناحهای فرض کنید اصلاحطلب یا افرادی که به صورت مستقل خودشان را کاندید کردهاند توجه بیشتری به تنشزدایی در سیاست خارجی و حل مسایل امور خارجی که به خصوص اثرات منفی در مسایل و امور داخلی کشور داشته.داود هرمیداس باوند
ولی هنوز به آن مرحله در موازات انتخاباتی به صورت آشکاری منتهی نشده که اولا کاندیدهایی از سوی جناح اصلاحطلب مشخص نیست که چه کسانی خواهند بود و جناحهای دیگری هم که تحت عناوین دیگری مطرح شدهاند آنها هم هنوز کاندیدای خودشان را معرفی نکردهاند. جبههبندیها و آن خصوصیت و ویژگی خاص خودشان را ابراز نکردهاند.
غیراز اصولگرایان که خب کم و بیش مشخص است. قضاوت در این باره که فرض کنید کاندیدای اصلاحطلبان چه اشخاص یا شخصیتی خواهند بود یا آن گروه به اصطلاح «انحرافی» چه کاندیداهایی و نامزدهایی را معرفی خواهند کرد و همچنین چه ائتلافهایی ممکن است بین گروههای اصولگرا صورت بگیرد در میان تعدادی که خودشان را معرفی کردهاند. نهایتا ممکن است بعضیها به نفع دیگران عقب نشینی کنند.
آقای علیزاده، احمد خاتمی، خطیب نماز جمعه تهران میگوید که مطرح کردن موضوع رابطه با آمریکا خط قرمز نظام محسوب میشود. خب این صحبت قبلا هم مطرح بوده. اما آقای مشایی و قالیباف مثلا در هفته گذشته این موضوع را مطرح کردند. یعنی رابطه با همه کشورها و یا مذاکره با آمریکا... این ما را به چه نتیجهای میرساند؟
قرار نیست که نامزدها بیایند اصول کار خودشان را مشخص کنند. بگذارید مثالی بزنم. در بین نمایندگان چهار گانه دوره قبل یعنی سال ۸۸ تنها یک نفر یک مکتوب یک منشور یک نوشته ای را بیرون داد و گفت من به دنبال این هستم. آن هم میرحسین موسوی بود. فرهنگ منطوق وجود دارد نه فرهنگ مکتوب.حسین علیزاده
خب این پرسش شما که درباره سیاست در رابطه با آمریکا امام جمعه تهران یک حرف زده و آقای قالیباف یک حرف دیگری زده که اگر لازم باشد با آمریکا رابطه برقرار میکنم. اتفاقا اگر قرار باشد اصل ابهامزدایی در کار باشد و شفاف کردن در کار باشد همین پرسش شما را باید یک نفر از آقای قالیباف بپرسد. بگوید: «جناب آقای قالیباف شما میگویید من اگر لازم باشد با آمریکا رابطه برقرار میکنم، امام جمعه تهران که منتسب رهبر میباشد و سیاستهایش هم در سیاستگذاری ائمه جمعه برگزار میشود ایشان گفته که نه خیر خط قرمز دست هیچکسی نیست. نه شما نه هیچ کس دیگر. فقط رهبر. این را شما پاسخ بدهید».
قرار است در یک فضای غبارآلود مبهم تاریکی یک نفر دیگر را بیاورند سر کار و هشت سال امور مملکت را بهش بسپارند و بدتر از امروز بکند، خب همه حرفها جا دارد. بازهم تاکید میکنم که اصل عدم شفافیت در این انتخابات شدیدا وجود دارد. تا آنجا که از یاد نبریم شخص شخیص آقای خامنهای وقتی شش ماه مانده بود به انتخابات گفت چه خبر است شما دارید زود زود نامزد میشوید. الان هم که پنجاه روز مانده به انتخابات تازه دیشب پریشب آقای زاکانی آمد نامزد شد. آقای لنکرانی نامزد شده. فکر کنم فردا پس فردا به قول آقای ولایتی گفت که بعضیها میخوابند خوابنما میشوند میآیند نامزد میشوند.
قرار نیست کسی بیاید و شفافیتی را ابراز کند.
آقای قاضیان، شما آشنا هستید با زیر و بم نظر سنجی و مشکلاتی که برای نظرسنجی در ایران هست و این مشکل را تجربه کردید. با توجه به اینکه یک چنین نظرسنجی دقیقی الان وجود ندارد و از آن سالی که شما دست اندرکار نظرسنجی بودید، خب کلی وقایع عوض شد. چه عواملی میتواند روی افکار عمومی تا آن حد تاثیر بگذارد که سیاست خارجی به یکی از چند اولویت اصلی انتخاباتی تبدیل شود؟
به نظر میرسد که عنصر سیاست خارجی هم باید کم کم آمده باشد در دستور کار محاسبات مردم عادی که ببینند که بالاخره با این جهان خارج که در زندگی واقعیشان حاضر شده و از قیمت گوشت و مرغشان تاثیر گذاشته تا آینده کشورشان، چگونه میخواهد تغییر کند از طریق این انتخابات.حسین قاضیان
بنابراین ارتباط ما با جهان خارج به طور کلی خیلی ضعیف است. اگر جهان خارج، افکار بینالمللی، سیاست خارجی بخواهد تبدیل شود به یک مساله و یا دستور کار مهم برای جامعه، در سطح عموم این نیازمند آن است که احساس کنند این جهان بینالمللی توی زندگی واقعیشان تاثیر دارد. اگر چنین حسی نباشد آن جهان خارج انگار که وجود ندارد.
در حال حاضر به دلیل احساسی که در مورد مساله هستهای وجود دارد و احتمال خطر حمله به ایران و همینطور به خاطر تحریمها که آثار اظهاری یا واقعیاش ممکن است در اقتصاد ایران ظاهر شده باشد این جهان بیرون از ایران (یعنی «خارج» به اصطلاح یا «جهان بینالمللی») در زندگی معمولی هم کم کم حضور پیدا کرده و بنابراین به نظر میرسد که عنصر سیاست خارجی هم باید کم کم آمده باشد در دستور کار محاسبات مردم عادی که ببینند که بالاخره با این جهان خارج که در زندگی واقعیشان حاضر شده و از قیمت گوشت و مرغشان تاثیر گذاشته تا آینده کشورشان، چگونه میخواهد تغییر کند از طریق این انتخابات.
از جهت دیگر نخبگان توزیعکننده و نخبگان تولید کننده فکر هم در جامعه ما ممکن است باعث شوند که سیاست خارجی بتواند دراولویت و دستور کار نیروهای اجتماعی و سیاسی قرار گیرد. چون آنها از طریق گسترش ارتباطات با این جهان بیشتر در ارتباط هستند. به علاوه چون با جنبههای بینالمللی سیاست هم سر و کار دارند میدانند که به هر حال قضیه هستهای و تحریمها چگونه در جامعه ایران اثر گذاشته یا خواهد گذاشت. بنابراین آنها میتوانند منبع مولدی باشند برای نشان دادن اهمیت سیاست خارجی. همینطور چون با فضای بینالمللی از طریق ارتباطات سر و کار دارند از اهمیت محیط خارجی و محیط بینالمللی در تصمیمگیریهای داخلی هر کشوری درک روشنتری دارند و بنابراین آنها ممکن است جامعه را به این سمت سوق دهند که عنصر فضای بینالمللی را در دستور کار محاسبات خودشان برای انتخاب یک نامزد در نظر داشته باشند.
آقای باوند، با نگاه به حاصل سیاست خارجی هشت سال گذشته ایران و آرایش سیاسی پیش از این انتخابات چه موانعی وجود دارد بر سر راه کاهش انزوای بینالمللی ایران و حذف تحریمها که ممکن است در بحثهای انتخاباتی، هرچه به انتخابات بیشتر نزدیک میشویم، بارز شود؟
در گذشته هم ایران مذاکره کرده. مذاکره دوجانبه در مورد بیانیه الجزایر، در مساله مک فارلن، در رابطه با افغانستان و عراق و همچنین در رابطه با سرنگونی هواپیمای مسافربری که به دیوان بینالمللی ارجاع شده بود، در خارج از دیوان به صورت مذاکرات سازش انجام گرفت. بنابراین در گذشته هم مذاکراتی انجام گرفته و بعضیهایش هم به نتایجی منتهی شده. لذا انجام مذاکره در شرایط موجود از جمله مذاکرات دوجانبه به نظر من میتواند رهگشای برخی از مشکلات جامعه ما باشد.داود هرمیداس باوند
بنابراین مساله مذاکره و میل به یک تفاهم و توافق به نظر من از اولویت خاصی برخوردار است. مساله مذاکره به طور کلی و حتی با مذاکرات دوجانبه من فکر میکنم که در ذهنیات بسیاری از مردم مطرح است و نفس مذاکره به نظر من دال بر تسلیم نیست. بلکه میتواند فضای نسبتا مساعدی را باز کند برای به یک تفاهم و توافقهای بیشتر.
در گذشته هم ایران مذاکره کرده. مذاکره دوجانبه در مورد بیانیه الجزایر، در مساله مک فارلن، در رابطه با افغانستان و عراق و همچنین در رابطه با سرنگونی هواپیمای مسافربری که به دیوان بینالمللی ارجاع شده بود، در خارج از دیوان به صورت مذاکرات سازش انجام گرفت. بنابراین در گذشته هم مذاکراتی انجام گرفته و بعضیهایش هم به نتایجی منتهی شده. لذا انجام مذاکره در شرایط موجود از جمله مذاکرات دوجانبه به نظر من میتواند رهگشای برخی از مشکلات جامعه ما باشد.
این نکته را هم باید یادآوری کنم که وقتی پیشنهاد مذاکرات دوجانبه میشود باید بر ابعاد هر دو طرف توجه شود. چون از یک طرف وقتی پیشنهاد مجدد میشود برای مذاکرات دوجانبه این نکته را هم باید مد نظر قرار گیرد که طرفی که این پیشنهاد را میکند شاید در فکر پیامد عدم پذیرش آن هم فکر میکند. به دیگر سخن، فرض کنید آمریکا با تجارب تلخی که از افغانستان و عراق داشته، نه از نظر نظامی، بلکه پیامدهای سیاسیاش، نیک میداند که مردم آمریکا به هیچ وجه آمادگی ندارند برای یک درگیری سختافزاری در منطقه.
بنابراین وقتی پیشنهادهای مکرر میشود و اگر استقبال نشود این فضا را ایجاد میکند که به تدریج افکار عمومی جامعه مربوط به خودش را به نحوی آماده سازد. از طرف دیگر هم جامعه بینالمللی را به نفع خودش بسیج کند. اگر نیازی باشد نهایتا بعد از اینکه در مراحلی به نتایجی نرسد از استراتژی «سختافزاری» استفاده کند، نیازی دارد به چنین فضای بسیج جامعه بینالمللی و آماده سازی افکار عمومی داخلی خودش. باز آمریکاییها و امثال آن نیک میدانند که با تجارب تلخ افغانستان و عراق یکجانبه اقدام کردن به مصلحتشان نبوده بلکه منافعشان در این است که به صورت جمعی و کلکتیو اقدام کنند. از طریق ناتو یا اتحادیه اروپا و دیگران.
لذا باید توجه داشت که هر پیشنهادی که مطرح میشود ابعاد دوجانبهاش را مد نظر قرار داد و در مقام ارزیابی برآمد برای حل معضلات بر اساس گفتوگوهای دوجانبه یا چندجانبه بر اساس منافع متقابل. نه صرفا به خاطر نفس گفتوگو بلکه برای تامین منافع متقابل. همینطور که اشاره کردم در گذشته هم برخی از این گفتوگوها در هر حال منافعی را در پی داشته.
پرسشی را که از آقای باوند پرسیدم قرینهاش را از شما میپرسم آقای علیزاده. اینکه چه عواملی میتواند ایران را سوق دهد به سمت و سوی یک تحول نسبی ولی مهم در مناسبات بینالمللی ایران تا حدودی در اثر پیروزی یکی از نامزدها در این انتخابات؟ چنین چیزی متصور هست؟
اگر آقای خاتمی ... دوباره بیاید سر کار این دفعه به سازمان ملل نمیرود در جایی قایم شود تا با رییس جمهور آمریکا مثلا دست ندهد. حتما این دفعه دست خواهد داد. تمام مرزهایی را که باید میشکسته آقای احمدینژاد شکسته.حسین علیزاده
تا حدی که امروز میبینیم ما اگر دو نفر و نصفی آدم عاقل در کشور باشند که در دنیا میتوانند تحولی ایجاد کنند مثلا آقای هاشمی رفسنجانی، آقای خاتمی، اینها هم هنوز آنقدر مردد هستند که پا پیش نگذاشتهاند. پنجاه روز هم مانده به انتخابات.
از آن طرف ببینید چه افراد سبک وزنی که حالا اسم نمیآورم، ردیف شدهاند یکی پس از دیگری خوابنما شدهاند آمدهاند خودشان را کاندیدا کردهاند. خب اگر قرار باشد در این ۲۰ کاندیدا یکی بیاید بالا که تشخیصاش این است که «رهبر هرچه گفت وحی منزل است و ما در خیبر هستیم»، اینها که نمیخواهند بروند مذاکره کنند. نمیخواهند بروند گرهی را بگشایند. بر همان طبلی خواهند زد که در این هشت سال گذشته هم زدهاند. مگر کسی غیر از رهبر اجازه داده بود که آقای احمدینژاد بر این مسیر خطا برود.
خب آقای رهبر (میتوانست بگوید): «هولوکاست اشتباه است؛ این سفرهای خارجی اشتباه است». نگفتند و تذکر ندادند تا به اینجا کشیده شد. از اینهایی هم از غیرعقلایی هم که کاندیدا شدهاند هر کدام بیایند بر همین مسیر خواهند رفت. نه میفهمند مذاکرات مسالمت آمیز چیست، (نه می فهمند) حل و فصل مسالمت آمیز چیست.
اما اگر فرض را بر این بگذاریم که بعضی از کسانی که تاکنون نامزد نشدهاند بتوانند نامزد شوند و عقلانیتی در کشور حاکم میشود به هر حال راهش را پیدا خواهند کرد. اگر آقای خاتمی-نامی دوباره بیاید سر کار این دفعه به سازمان ملل نمیرود در جایی قایم شود تا با رییس جمهور آمریکا مثلا دست ندهد. حتما این دفعه دست خواهد داد. تمام مرزهایی را که باید میشکسته آقای احمدینژاد شکسته. آقای احمدینژاد رفته همه کارها را کرده. دیگر هیچ بهانهای دست اصولگرایان نیست که بگویند یک چیزی خط قرمزی داریم در سیاست خارجی.
رهبر هم به اندازه کافی دیگر حنایش بیرنگ شده در این کشور که نتواند به یک عاقلی عتاب و خطاب کند وقتی وضعیت کشور در این وضع بغرنج هست. باید ببینیم عقلانیتی به کار میرسد به قدرت میرسد یا نمیرسد.
آقای قاضیان، چون انتخابات به هرحال رجوع میکند به صندوق رای به مساله افکار عمومی، کدام بخش از رایدهندگان مخالف ترمیم مناسبات بینالمللی ایران با غرب و تنشزدایی هستند و کدام بخش موافق و هرکدام چگونه نامزدهای خودشان را در میان این آرایش سیاسی موجود ممکن است پیدا کنند؟
صرف نظر از آقای (کامران باقری) لنکرانی (نامزد «جبهه پایداری») و آن گروه (که) در واقع تندترین شعارها را دادهاند، بعد از آنها در بین نامزدهای موجود به نظر میرسد آقای (علیرضا) زاکانی نزدیکتر است به کسانی که مخالف ترمیم مناسبات بینالمللی ایران با غرب و تنش زدایی در ارتباط با جهان خارج هستند.حسین قاضیان
به نظر میرسد آن کسانی باید از نامزدهای به اصطلاح مخالف ترمیم مناسبات بینالمللی ایران با غرب حمایت کنند که یا علایقشان در این زمینه همراه با این موضع است و یا منافعشان. علایقشان از دیدگاه ایدئولوژیک منظورم است و دیدگاه سیاسی. یعنی موافق هستند که با جهان بینالمللی سر ستیز داشته باشیم. جلوی غرب، آمریکا و اعوان و انصارش با تعبیری که معمولا گفته میشود بایستیم و نرویم به سمت اینکه با جهان خارج مدارا کنیم و با آنها کنار بیاییم و مسایلمان را حل کنیم در عین حفظ منافع خودمان. این ممکن است یک دیدگاه ایدئولوژیک باشد، این علایق ممکن است تاثیر داشته باشد در رای دادن به آن نامزدهای در این سمت و سو و همینطور منافع. یعنی گروههایی که از موقعیت کنونی سود میبرند. مثل کسانی که در موقعیت تحریم میتوانند سود مالی ببرند. کسانی که از وضعیت موجود میتوانند قدرت خودشان را تحکیم کنند و هرگونه منفعت مادی که از این بابت ممکن است حاصل شود. اینها گروههایی از مردم هستند که طبیعتا مخالف تغییر این اوضاع هستند. چون از وضعیت کنونی سود میبرند. بنابراین آن علایق و این منافع وقتی دست به دست میدهد این گروهی از مردم خواهند بود که از آن نوع نامزدهایی که مخالف ترمیم مناسبات بینالمللی با غرب هستند حمایت میکنند.
در میان نامزدهایی که تا به حال مطرح شدهاند، چیزی شاید حدود ۲۰ نفر و بیشتر تا به حال مطرح شدهاند، به نظر میرسد کاندیدای جبهه پایداری بیشتر از همه با این الگو تناسب دارد. چون آنها هستند که رادیکالترین شعارها را معمولا در این زمینه دادهاند. حالا صرف نظر از آقای لنکرانی که نامزد این جناح است ولی آن جناح و آن گروه در واقع تندترین شعارها را دادهاند و بعد از آنها در بین نامزدهای موجود به نظر میرسد آقای زاکانی نزدیکتر است به کسانی که مخالف ترمیم مناسبات بینالمللی ایران با غرب و تنش زدایی در ارتباط با جهان خارج هستند.