روز سهشنبه این هفته، ۱۷ اردیبهشت، روز آغاز مهلت چهارروزه ثبت نام داوطلبان نامزدی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران است. تا اینجای کار حدود ۱۵ تن از اصولگرایان منتقد دولت یا داوطلبی خود را برای نامزدی انتخابات ۲۴ خرداد اعلام کردهاند یا نامشان بر سر زبانها است. هرچند منتقدان دولت در این طیف بر سر نامزدی واحد توافق نکردهاند.
همزمان هنوز نه معلوم است که حامیان دولت چهرهای را در جایگاه نامزد واحد خواهند نشاند و نه اصلاحطلبان. در میان حامیان دولت علاوه بر نام اسفندیار رحیم مشایی، ۶ نام دیگر از اعضای هیات دولت هم مطرحاند که هیچیک اعلام آمادگی نکردهاند. در جناح مقابل جناح اصلاحطلب چشمها به محمد خاتمی رییس جمهوری پیشین است که به دعوتهای حامیانش پاسخ نداده. اما در کنار او نام سه چهره از این طیف به عنوان داوطلب نامزدی به میان آمده.
از چهرههای محافظه کار و نزدیک به کارگزاران اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام احتمال نامزدی خود را رد نکرده اما حسن روحانی، چهره شاخص نزدیک به او برای نامزدی انتخابات اعلام آمادگی کرده است. در هفته گذشته حسین شریعتمداری نماینده رهبر جمهوری اسلامی ایران در روزنامه کیهان عبارت مفسد فیالارض را در کنار نام محمد خاتمی گذاشت.
از سوی دیگر به گزارش خبرگزاریهای ایران حیدر مصلحی وزیر اطلاعات بدون نام بردن از اکبر هاشمی رفسنجانی او را به دست داشتن در ناآرامیهای سال ۱۳۸۸ متهم کرد. اتهامی که محمد خامنهای برادر رهبر مشابه آن را در آغاز این هفته در گفتو گو با خبرگزاری فارس به کار برد. از سویی دیگر در هفته گذشته در خارج از ایران نهاد جدیدالاتاسیس شورای ملی ایران با برگزیدن رضا پهلوی، فرزند و وارث محمدرضا شاه پهلوی به سمت سخنگوی این نهاد به تازهترین نهادی تبدیل شد که خواستار انتخابات آزاد با معیارهای بینالمللی اما تحریم انتخابات ۲۴ خرداد است.
در روزهای پیش از ثبت نام نامزدها صفحه شطرنج سیاست ایران چگونه چیده شده؟ میهمانان این هفته برنامه دیدگاهها از جمله به این پرسش پاسخ میدهند: علیرضا حقیقی، تحلیلگر سیاسی و مدرس دانشگاه در تورونتو، تقی رحمانی، تحلیلگر و فعال سیاسی طیف ملی مذهبی در پاریس و احمد تقوایی، مدیر وبسایت آینده نگر در واشنگتن.
آقای حقیقی، با نزدیک شدن به آغاز مهلت ثبت نام نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری گفتههای رهبر جمهوری اسلامی ایران در تایید شورای نگهبان و فاصله گرفتن از اختلاف افکنی و توقف حملههای رییس جمهور به رقیبان اصولگرا در هفته گذشته، آرایش سیاسی در میان جناح اصولگرا چگونه است؟
علیرضا حقیقی: در میان گروههای اصولگرا پرونده آقای احمدینژاد و همکارانشان بسته شده. یعنی نیروهای اصولگرایی که هم از گذشته مخالف بودند و هم اینکه الان میبینند که نهاد حاکمیت هم نظر مخالف با آقای احمدینژاد دارند.
در عمل سه گروه اصولگرا داریم. ۲+۱ آقای قالیباف و حداد و ولایتی هستند که به نظر میرسد که الهه بخت بر سرشانههای آقای قالیباف و ولایتی مینشیند و گروه پنج نفره که به نظر میرسد آقای ابوترابی شانس بیشتری دارد در میان آن افراد. اصولگرایان مستقل هم هستند مثل آقای واعظ زاده، آقای سعیدی کیا که به نظر نمیرسد چندان شانسی از لحاظ کسب آرا داشته باشند.
وضعیت اصولگرایان همچنان متشتت است و به طور معمول بعید میدانم که بتوانند بر روی یک کاندیدای واحد اجماع کنند.
آقای رحمانی، نظر شما چیست درباره آرایش سیاسی در جناح راست؟
تقی رحمانی: به طور کلی در ایران اجماع نمیتواند به آن معنا شکل بگیرد. خود آقای قالیباف الان عملا حاضر نیست که تن بدهد به نظر ۲+۱ . او معتقد به نظرسنجی است و دو تای دیگر معتقد به نظرسنجی نیستند. آقای قالیباف رای بیشتری دارد در این نظرسنجیها. این یک مشکل بنیادین است.
همچنین به نظر من چندین کاندیدای اصلاحطلب شرکت خواهند کرد؛ مگر اینکه آقای خاتمی یا آقای هاشمی وارد شوند و تایید صلاحیت شوند. آن موقع کل آرایش نیروهای دست راستی به هم خواهد خورد. به این خاطر تدارکی که ظاهرا جناح اصولگرا که نزدیک به آقای خامنهای است، چیده است حضور چندین کاندیدا از اصلاحطلبان است بدون آقای هاشمی و آقای خاتمی که البته این دو با ورودشان باید این را به هم بزنند و یا لا اقل به هر حال جنین تلاشی بکنند.
تصمیم اصولگرایان حاکم مبنی بر ورود چندین کاندیدا است با این هدف که هر یک رایهای سه، چهار یا پنج میلیونی بیاورند تا در دور دوم مشخص شود که چه کسی به مرحله دوم انتخابات راه یابد. حتی این تصمیم را هم دارند که از جناح دولت آقای مشایی وارد نشوند. این کار «مهندسی انتخابات» است؛ نه «مهندسی رای».
این طرح مهندسی انتخابات از نظر جناح راست است. به همین علت میبینید که وقتی آقای هاشمی تمایل نشان میدهد و آقای خاتمی تمایل نشان میدهد، بمباران تبلیغاتی علیه آنها آغاز میشود و حتی وزیر اطلاعات هم وارد صحنه میشود.
این طرحی است که الان جناح راست حاکم در نظر دارد مگر اینکه با ورود آقای خاتمی و بخصوص آقای خاتمی (که در صورت تایید صلاحیت) رایش بالاتر است، کل این صف بندی به هم میخورد و آقای هاشمی هم میتواند با اعلام نامزدی این صف بندی را به هم بزند.
آقای تقوایی، تعداد کثیری از اصولگرایان (همانطور که آقای رحمانی و آقای حقیقی گفتند)، اعلام آمادگی کرده اند برای نامزد شدن در انتخابات. اما در میان حامیان دولت هنوز کسی اعلام آمادگی نکرده. این تاخیر نشانه چیست؟ به نفع حامیان دولت است یا به ضررشان است؟
احمد تقوایی: از آنجا که موقعیت آقای خامنهای تضعیف شده در جامعه و در بین اصولگرایان او ضعیفتر از آن چیزی است که ما از بیرون میبینیم. ایشان قبلا میتوانستند تا حدودی جبهههای اصولگرایی را به هم نزدیکتر بکنند،. اما اکنون دیگر این قدرت این را ندارند و نمی توانند چنین نقشی بازی کنند.
بحثی که در ارتباط با آقای هاشمی به راه افتاده که تیز حملهاش را آقای مصباح کرده یک جدل واقعی است که الان در جریان است و نمایانگر آن است که گروهبندیهای مختلف اصولگرا از همدیگر جدا خواهند شد.
اصولگرایان لشگر پراکندهای شده اند. فکر نمیکنم به این راحتی اصولگرایان بتوانند بین خودشان به تواقق برسند. چون جدلهایی که الان بین قالیباف و آقای مصباح و دیگران هست، فرق چندانی با بحث میان آقای هاشمی و مصباح ندارد. یک نوع نگاه مشابه را در جامعه دارد ترویج میکنند.
این پراکندگی در نهایت به نتیجه نمیتواند برسد چون قدرت وحدت دهندهای که در گذشته وجود داشت در دوران کنونی بسیار بسیار ضعیف است.
آقای حقیقی، در میان منتقدان اصولگرایان اکبر هاشمی رفسنجانی که به او اشاره شد با انتقاد به کارنامه دولت در هفته گذشته گفت نمیگوید که نمیآید. نه هنوز او اعلام آمادگی کرده و نه محمد خاتمی (که به نامش در گفتههای آقای رحمانی اشاره شد). این ابهام به نفع اصلاحطلبان و منتقدان است یا به ضررشان؟
نه این ابهام قطعا به ضرر اصلاحطلبان است.
هم نهادهای حاکمیت تمایل ندارند و هم به نوعی اگر به مذاکرات مجلس خبرگان در قانون اساسی اشاره کنیم، این که وقتی رییس جمهوری دو دوره رییس جمهور میشود تقریبا پرونده نامزدی مجدد آنان بسته میشود. مطابق این عرف، باید فضا باز شود برای نیروهای اجتماعی دیگر که به این موقعیت دست پیدا کنند.
هم آقای هاشمی و هم آقای خاتمی خوب می دانند که بدون گرفتن موافقت آقای خامنهای و نهادهای حاکمیت وارد بازی خواهند شد که بازی پرخطری خواهد بود. معلوم هم نیست که در آن فضای قطبی شده در مجموع اصلاحطلبان سود ببرند. وضعیت اصلاحطلبان از لحاظ حضور در ساخت قدرت الان نسبت به سال ۸۸ وضعیت متزلزلتری است. وضعیت اصلاح طلبان حتی در نهادهای اجتماعی هم وضعیت متزلزل تری است. نباید فراموش کرد در دولتهای نفتی مساله حضور در قدرت (حتی در بخشهای کوچک تر دولت) نقشهای کلیدی دارد.
نکته دوم هم این است که شما لزومی ندارد در هر مبارزه انتخابات برنده شوید. باید واقعبینانه نگاه کرد. باید هد نیرو سعی کند که برود به سمت مسیرهایی که اولا نیروی مخالفی که از نظر آنها بدترین نیرو است انتخاب نشود؛ و دوم اینکه بتواند یک گام به جلو بردارد.
در وضعیت کنونی به نظر من استراتژی اصلاحطلبان و آقای هاشمی این خواهد بود که تلاش کنند که جناح مشایی و احمدینژاد به هیچ عنوان برنده نشود و سعی کنند در برابر کاندیداهای دیگر در جناح اصولگرا، نزدیک شوند به جریانی که به گرایش آقای هاشمی و اصلاح طلبان (از لحاظ روش اجرایی و ایدههای کلی و حفظ منافع ملی کشور) نزدیک تر است. به این ترتیب آنها حتی میتوانند در کابینه آینده مشارکت کنند یا حداقل حضورشان را در ساخت سیاسی حفظ کنند.
نکته سوم هم این است که اصلاحطلبان باید در این مورد دوراندیشی میکردند. باید از تیر و خرداد شروع میکردند به برگزیدن جریان دوم به عنوان کاندیدایی که (به جای آقای هاشمی و آقای خاتمی) به عنوان نفر دوم اصلاحطلب میخواهد بیاید. این ضعف به آقای خاتمیهم برمیگردد. یعنی اگر آقای خاتمی یک در دوران ریاست جمهوری خودش یک معاون اول قدرتمند برگزیده بود، او میتوانست برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدای مناسبی باشد.
از سوی دیگر، مهمترین نقشی که هاشمی میتواند داشته باشد این است که تعادل قوا بدهد، بازی سازی کند؛ بدون اینکه خودش مستقیما درگیر شود و بخواهد بازی با ریسک بالا بکند. آقای هاشمی در بازی با ریسک بالا ممکن است آسیب ببیند و این آسیب به جریانهای بوروکرات هوادار خودش هم صدمه خواهد زد.
آقای رحمانی، علاوه بر حمله حیدر مصلحی وزیر اطلاعات بدون ذکر نام به اکبر هاشمی رفسنجانی که به آن اشار کردید در هفته گذشته و همچنین حسین شریعتمداری نماینده رهبر در روزنامه کیهان به محمد خاتمی حمله کرد. سمت و سوی حملههای اصولگرایان در روزهای باقی مانده به آغاز مهلت ثبت نام کم کم متوجه اصلاحطلبان و محافظه کاران منتقد میشود یا همزمان کشمکش جناحی میان خود اصولگرایان و دولت هم میتواند ادامه پیدا کند؟
مساله اصلی الان این است که یک کاری کنند که این دونفر اصلا کاندیدا نشوند. چون احتمالا رد صلاحیت آقای هاشمی در درون حاکمیت مشکل ایجاد میکند و رد صلاحیت آقای خاتمی در بخشی از جامعه و بیانگیزه میکند آن بخش از جامعه را برای رای.
از طرف دیگر مساله اختلافهای داخلی اینهاست که سعی میکنند پشت پرده حل کنند اما اختلاف آقای قالیباف با آن دو نفر دیگر در هیئت ائتلاف ۲+۱ صد در صد بروز خواهد کرد.
نکته دیگری که باید در نظر بگیریم استبداد سه چهار ساله اخیر و در عین حال آن ضعف ساختاری که در اصلاحطلبان هست. آقای حقیقی باید به این توجه داشته باشند. به علاوه، اصلاح طلبان الان دیگر وارد بازی شدهاند. حتی خود این دو کاندیدا اصلا با «آمدن و نیامدن کردن و گفتن این این که میآییم و نمیآییم»، جلوی راه کاندیدای سوم را گرفتهاند.
الان اگر اینها وارد نشوند آن «برنامه "ب"» (یعنی طرح جایگزین و علی البدل) به پیش میرود. سه تا اصلاحطلب ضعیف در حیات خلوت حاکمیت ایران میمانند و اعلام می کنند که آقا رای شما اینقدر بوده.
اشکالاتی که آقای حقیقی می گوید (درباره وضعیت ساختاری در ایران در مورد احزاب و عوامل گوناگون و دولت نفتی و همان فردگرایی وحشتناکی که در جامعه ما هست) همه وارد است. ولی الان ما به قول معروف وسط مهلکه قرار گرفتهایم. در این مهلکه اگر این دو کاندیدا اسم نویسی نکنند شانس اصلاحطلبان برای پیروزی کاهش می یابد (نه از لحاظ شخصیت بلکه از لحاظ رای آوردن ...) و اینها میآیند با رایهای کم و شکست خواهند خورد. این شکست برای اصلاحطلبان زیاد خوب نخواهد بود.
الان لااقل آقای خاتمی و آقای هاشمی باید کاندیدا شوند تا اگر صلاحیتشان را رد کردند اصلاح طلبان بتوانند بگویند که کاندیدای اصلی، یا بازیکن اصلی ما، روی نیمکت نشست. با کارت قرمزی که ناحق داور به این بازیکن داد. به این بازیگران سیاسی داد.
تن دادن به حکمیت چندان در جامعه ایران هنوز مقبول نیست. برای حکمیت مکانیزمی وجود ندارد و هر کس که بازنده شود در هر رای گیری میگوید تقلب شد و حق من رعایت نشد. جمهوری اسلامی در سال ۸۸ بیشتر به این دامن زد. اگر حاضر میشد آرای انتخاباتی را بازشماری کند شاید عدم اعتماد اینقدر شدید نمیشد. حالا عدم اعتماد در همه لایهها رفته و هرکس ببازد میگوید تقلب شد. این عدم اعتماد در مورد خود اصولگرایان هم صادق است. در جناح آنها هم صادق است و این کشمکش ادامه دارد.
منتها ما الان بایست فضای کشور را در نظر بگیریم. در فضای فعلی جامعه ایران در یک ساحل آرامش قرار نداریم. منطقه ما یک منطقه بحرانی است. پروژهای هم که نظامیان برای ما دیدهاند رفتن به طرف کره شمالی است و رفتن به این سو جامعه مدنی ایران را نابود می کند.
از نظر من نه آقای خاتمی نه آقای رفسنجانی و هیچ دولتمرد دیگری نمیتواند در کوتاه مدت دموکراسی بیاورد. حتی اصلاحطلبان هم نمی توانند چنین کاری کنند. لازم است در درون حاکمیت ایران فضایی باز شود که بتوان نفس کشید تا جامعه مدنی ایران خفه نشود. جامعه مدنی ایران در حال خفه شدن است با آن درآمد نفتی خودش که دولت دارد، فشاری که دارد میآورد. به این خاطر هر صدایی که در درون حاکمیت بتواند یک فضا ایجاد کند (حتی نمیخواهم بگویم انفجار) این به جامعه مدنی ایران امکان تنفس میدهد.
به نظر من بسیاری کسانی که به آقای خاتمی و آقای هاشمی مراجعه کردهاند از درون چنین وضعیتی به علت این درد و برای رفع نیاز رفتهاند. چون احساس خفگی میکنند. چهرههایی که به دیدار آقای هاشمی و آقای خاتمی رفتنه اند اکثرا چهرههای مدنی هستند که به خاطر فشاری که که این هشت سال بر جامعه مدنی ژله-مانندِ ایران آمدهف به دنبال یک تنفس و نفس تازه کردن هستند. چون هیچ قدرتی ندارند.
علاوه بر این، این بار سپاه پاسداران ایران برای شوراهای شهر هم دورخیز کرده. چون یکی از منابع درآمد شوراهای شهرند. مطابق این شرایط به نظر من جز ورود آقای خاتمی و آقای هاشمی چارهای نیست. اگر رد صلاحیت شدند آن یک بحث دیگری است. باید به آن مرحلهاش فکر کرد که چگونه با آن مشکل می توان برخورد کرد. این امر می ماند برای وقتی که شرایطش پیش بیاید.
آقای تقوایی، اگر از میان دو نفری که به آنها اشاره میشود، اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، یکی شان نامزد شوند آیا توافقی خواهد شد بر روی یک نامزد واحد در جناح اصولگرا یا چنانکه گفتید با نامزدهای متعدد شرکت میکنند در انتخابات؟
نیرویی در درون اصولگرایان نیست که بخواهد این جناح را متحد کند. بلکه به علت خلایی که در قدرت پیش آمده (به خاطر تضعیف شدن آقای خامنهای) هر کدام برای تامین سود جناح ها و گروه بندیهای خود به دنبال این هستند که آن خلاء را پر کنند.
بپردازیم به اصلاحطلبان.
دو رئیس جمهور از از سه رییس جمهوری که در ۲۴ سال گذشته به کاخ ریاست جمهوری ایران رفتند ، زمانی که وارد میدان رقابت شدند افراد ناشناختهای بودند. هم آقای خاتمی و هم آقای احمدینژاد زمان نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری افرادی ناشناخته بودند. به جز آقای هاشمی بقیه اینها دور اولشان افراد ناشناخته بودند و در مقابل شخصیتهای خیلی معروف هم قرار گرفتند. مساله این دوره هم همین است.
اصلا مهم نیست که کدام شخصیت نامزد می شود. مهم این است که جریانات اصلاحطلب میتوانند بین خودشان برای پشتیبانی از یک نماینده واحد به یک توافق برسند یا نه؟ البته از نظر من بهترین راهی که در مقابل اصلاحطلبان هست این است که آقای هاشمی وارد بازی شوند و آقای خاتمی به عنوان معاون ریاست جمهوری با ایشان همراه شوند (یعنی به عنوان معاون ریاست جمهوری دوره آینده). راه حلی است که به اصلاح طلبان قدرت میدهد که بتوانند نیروهای مختلف خودشان را بسیج کنند. آقای هاشمی قدرت بیشتری در طبقات بالاتر جامعه و در میان روحانیت دارد و آقای خاتمی در میان جوانها محبوب تر است. شاید اگر خودخواهی ها کنار رود این منطقی ترین راه ورود اصلاحطلبان به یک بازی جدی سیاسی در جامعه باشد.
مشکل اصلی خود جریانات اصلاحطلبان هستند که نمیتوانند به دلایل تاریخی اختلاف نظرهایی که از گذشته داشتند. خب آقای هاشمی، حزب مشارکت و جناح آقای خاتمی مسئول باخت خود (در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴) می داند و اصلا دلیل پیروزی احمدینژاد را در این میبینند. این مسایل حل نشده است. اگر (آقای هاشمی و جریانات اصلاح طلب) بتوانند مسایل خودشان را حل کنند میتوانند روی قدرت بزرگی که پشت اینها قرار خواهد گرفت و عمل خواهد کرد حساب کنند.
در عین حال من اصلا فکر نمیکنم تا جایی که به آقای خامنهای برمیگردد او بتواند وارد ریسکی شود که از ورود آقای هاشمی و آقای خاتمی به به صحنه رقابت انتخاباتی جلوگیری کند.
نکته مهم دیگر این است که امروز، مهمترین بستر رقابت دارد میرود به سمت شهرها و انتخابات شوراها و در آنجا حامیان احمدینژاد اگر بخواهند به یک نیرو تبدیل شوند می توانند موثر واقع شوند و به یک بازیگر پرقدرت در فضای بعد از انتخابات تبدیل شوند. همین طور هواداران جریان سبز و جریانهای اصلاحطلبان. این ها هم برای اینکه بتوانند مقابل جریانات هواداران آقای خامنهای و یا جریانات اصولگرایان افراطی بایستند، در آن مناطق شانس پیروزی بیشتری دارند. چون نارضایتی در آن مناطق زیاد است.
آقای حقیقی، اگر اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی تا پایان مهلت ثبت نام انتخابات نامزد نشوند کدام جناح بیشتر بهره میبرد؟ حامیان دولت، اصولگرایان منتقد دولت یا حامیان تحریم؟
خب اگر این دو نامزد نشوند کسانی که حامیان تحریماند بیشتر میتوانند استفاده کنند. چون حامیان تحریم میتوانند بگویند که انتخابات انتخاباتی نیست که نمایندگی همه جریانات را بکند. در چنین صورتی، حامیان تحریم می توانند جریانات خاکستری اجتماعی را تشویق کنند که در انتخابات شرکت نکنند. ولی من معتقد نیستم که این تحریم نقش پرمعنایی بازی کند. به این مفهوم که اپوزیسیونی که تحریم میکند چنان توانایی ندارد که از لحاظ زمینه سازی آمادگی برای کاستن از میزان شرکت کنندگان در انتخابات تغییری جدی ایجاد کند.
گزارشهای تحقیقاتی در مورد آخرین دوره انخابات مجلس شورای اسلامی نشان داده است که دعوت اپوزیسیون به تحریم، تاثیر چندان معناداری در شرکت مردم در انتخابات نداشت. یعنی احتمالا این بار هم برخورداران از حق رای به همان میزان در انتخابات شرکت خواهند کرد که در گذشته شرکت کرده اند. به ویژه که انتخابات شهر و روستا هم همزمان است و شرکت کنندگان در آن انتخابات در این انتخابات هم شرکت میکنند. به ویژه که اصلاحطلبان هم میخواهند در انتخابات شوراها شرکت کنند و در آنجا نقش پیدا کنند. بنابراین آن مردمی که به حوزه های رای گیری میآیند، در انتخابات ریاست جمهوری هم شرکت خواهند کرد.
در مورد مطلبی که آقای تقوایی مطرح فرمودند این یک شانس است که آقای هاشمی و آقای خاتمی با هم بیایند که آقای خاتمی خود را در معرض رد صلاحیت قرار ندهد و هاشمی قرار بدهد. خب این شانس بزرگی است.
از سوی دیگر آقای رحمانی میگویند ما در مهلکه هستیم و در میانه میدان هستیم. خیلی خب اشکال ندارد. ولی شما باید ( در کنار طرح اصلی) «پلان-B» (یا طرح جایگزین و علی البدل) داشته باشید. اگر اصلاح طلبان به هر دلیل نامزد معرفی نکردند و وارد رقابت نشدند بایستی فکر کنیم خیلی خب ایشان اگر نیامدند بهترین گزینه چه خواهد بود؟
به نظر من وظیفه جریانات اصلاحطلب این است که اگر به هر دلیلی -- و حتی با ترکیب هاشمی-خاتمی -- حاضر نیستند بیایند ، نگذارند جناح مشایی-احمدینژاد در این انتخابات برنده شود و سعی کنند حمایت اجتماعی و سیاسی و سرمایهشان را ببرند به سمت کاندیدایی که امکان رایآوری دارد و کم و بیش میتواند به آنها نزدیک شود.
آقای عارف میتوانست این نقش را برای اصلاحطلبان بازی کند (اگر از مهرماه که خودش شروع کرد به جریان سازی و کمیته سازی و غیره، مورد حمایت واقع میشد). ولی این نداشتن استراتژی باعث شد که کارت آقای عارف هم عملا سوزانده شد.
در مورد تحلیل آقای رحمانی نظر من این است با این وقت کم اگر اصلاحطلبان بخواهند با آقای هاشمی به میدان بیایند به نظر من نباید کاندیدا بدهند بلکه باید بیایند به سمت یکی از این کاندیداهای اصولگرا. حداقل بگویند ما از این بخش از برنامههایش حمایت میکنیم. اگر در یک نبردی باختند ولی میتوانند امیدوار باشند که در آینده بتوانند بازی را ادامه دهند.
آقای قالیباف در وضعیت کنونی نزدیکترین کاندیدا به اصلاح طلبان است (از لحاظ حوزه اجرایی؛ از لحاظ درکش در مورد برنامه ریزی و مدیریت؛ و همچنین در حوزه سیاست خارجی). او در مجموع نزدیکترین جریان به اصلاحطلبان است و سابقه همکاری با اصلاحطلبان را هم دارد و به نظر من در حوزه اجرایی و مدیریت سیاست خارجی فرق چندانی با آقای خاتمی ندارد. آقای قالیباف ممکن است در حوزه سیاسی یک محدودیتهایی داشته باشد نسبت به آقای خاتمی، ولی در عمل (اگر با شاخص منافع ملی و امنیت و حاکمیت ارضی و تولید اقتصادی نگاه کنیم) فاصله چندانی با اصلاحطلبانی که در دوره آقای خاتمی در قدرت بودند، ندارد.
آقای رحمانی، اگر این دو چهره، اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی تا پایان مهلت ثبت نام نامزدهای انتخابات داوطلب نامزدی نشوند، کدام جناح بیشتر میبرد؟ حامیان دولت، اصولگرایان منتقد دولت یا هواداران تحریم؟
آقای هاشمی و خاتمی البته باید کاندیدا بشوند. با این مانووری که دادند باید یکی شان حتما کاندیدا شود.
به گفته آقای تقوایی، اگر این دو معتقد هستند که ایران در خطر است باید قبول کنند و حتی آقای خاتمی بشود معاون اول آقای هاشمی. و یا برعکس هیچ فرقی نمیکند،.
این سنت مهندس (عزت الله) سحابی بود که به خاطر منافع ملی آمد به هاشمی هم رای داد؛ ضمن اینکه منتقد شدید سیاستهای تعدیل آقای هاشمی بود و دوره آقای هاشمی حتی به زندان رفته بود؛ و در زمان ریاست آقای هاشمی در مجلس حتی کتک خورده بود. ولی او در آن زمان آمد و به خاطر منافع ملی حرف زد (و از هاشمی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ حمایت کرد).
الان همه این آقایان میگویند ایران در خطر است و منافع ملی در خطر است. اینها باید بیایند و آن وظیفهای را که دارند انجام دهند. حالا اگر آقای خاتمی و آقای هاشمی رد صلاحیت شدند، به نظر من، اگر کسی از اصلاحطلبان شاخص هم کسی وارد نشود، جناح دولت هم وارد نمیشود. کشمکش بین اصولگراها خواهد بود و اصولگراها نمیتوانند رای آن چنان جلب کنند.
این را نیز باید در نظر گرفت که سازمان تشکیلاتی اصولگرایان به طور معمول قادر است بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون رای جلب کند. این جناح برای کسب بقیه آرا باید قشر خاکستری را مجاب کند. خب بالطبع یک عده میروند به سوی تحریم و تحریم در این صورت جذابیتش بیشتر می شود.
ولی از منظری دیگر کاهش آرای انتخاباتی در ایران زیاد مهم نیست. ما از دوره مشروطیت تا امروز در کسادترین حالت ۴۵ تا ۵۰ درصد شرکت کننده داشتیم. برخلاف مصر که مردم تمایل زیاد به رای دادن ندارند، در ایران تمایل به رای دادن مشهود بوده. ولی در ایران انتخاباتی موجه است که چهرههای تحولخواه، چهرههای اپوزیسیون و چهرههای موجه آن را تایید کنند. این کاملا مشخص است.
از سوی دیگر پرشور کردن انتخابات هم با رد صلاحیت کاندیدای دولت -- حالا چه آقای مشایی چه آقای نیکزاد -- و با رد صلاحیت کاندیدای اصلاحطلبان حاصل نی نمی شود. متاسفانه در ارتباط با کاندیدای سومی که قرار بود اجماع بر سر نامزدی او حاصل شود، وزارت اطلاعات ایران وارد بازی خطرناکی شد. همه را ترساند. این فرد و آن فرد را تک تک جلو انداخت و تک-روهایی مثل آقای عارف هم به کارت سوخته تبدیل شدند. برنامهشان این بود.
آنها فکر میکردند آقای هاشمی کاندیدا نخواهد شد و هنوز هم فکر میکنند آقای خاتمی نخواهد آمد. بنا بر این می خواستند و می خواهند با سه اصلاحطلب ضعیف پروژه انتخابات مهندسی شده، حالا به آرا کاری ندارم، انتخابات مهندسی شده را پیش ببرند.
فضای امنیتی آن چنان شدید است که برای شما قابل تصور نیست. بعضی شهرها افراد را میخواهند (و احضار می کنند) و به ایشان میگویند شما کاندیدای انتخابات شورا شده ای برو پس بگیر (و اعلام انصراف کن). در شهرهای درجه سه و درجه چهار. می گویند تو خطرناکی و ما تو را قبول نداریم. یعنی وزارت اطلاعات ایران، نهادهای امنیتی سپاه یک فشار امنیتی آورده از یک سال پیش که حتی به بعضی ملی-مذهبیها میگوید شما حق آن را ندارید که حتی برای چای خوردن به ستادها بروید. شما حتی لازم نیست مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کنید.
با این فضایی که ایجاد کردهاند (خطای اصلاحطلبان هم به جای خود)، میدان مانوور این دو نفر قابل توجه است. (آقای خاتمی و آقای هاشمی) با طرح آمدن خودشان بخشی از بازی را به هم زدند که صدای جناح راست اینقدر بلند شده. و به این خاطر این دو باید تا آخر این پروژه بروند این که اگر همه اصلاحطلبان رد صلاحیت شدند آن وقت چه کار باید کرد یک بحث استراتژیک است که در آن زمان باید به آن پرداخت.
مردم ایران هم از عراق شدن و هم از کره شمالی شدن میترسند و به این خاطر به صدایی در داخل حاکمیت ایران نیاز دارند که از آزادی نسبی دفاع کند و این را الان در توان آقای خاتمی میبینند و بعدش در توان آقای هاشمی. این یک نوع فراست جامعه ای است که به شدت تحت فشار قرار گرفته. باید مساله انتخابات ریاست جمهوری را از این منظر هم دید.
حالا باید منتظر بود که آیا آنهایی که باید درست بازی کنند درست بازی خواهند کرد یا نه؟
منتها هرکس وظیفه دارد آن چه را که درست میداند انجام دهد و در راه به ثمر رسیدنش تلاش کند. مبارزه سیاسی یک سرش باخت است و یک سرش برد.
آقای تقوایی، در چه صورت گزینه تحریم جذابیت بیشتری به دست میآورد؟
ولی تنها نکتهای که در واکنش به گفته آقای حقیقی باید اضافه کنم، این است که بزرگترین اشتباه اصلاحطلبان این خواهد بود بین دعوایی که بین احمدینژاد و آقای خامنهای درگرفته سمت نمایندگان آقای خامنهای و اصولگرایان بایستند. چون این سیاست شکست خواهد خورد و ضرر به خودشان خواهد زد. یعنی به نفع اصلاح طلبان است که وارد این دعوا نشوند. افرادی از جریانات اصلاحطلب یا هواداران آقای هاشمی، حتی اگر خودشان نیایند، ثبت نام خواهند کرد و نامزد خواهند شد.
به محض اینکه فردی از هواداران اصلاحطلبان نامزد شد و از صافی شورای نگهبان گذشت، موفقیت جریانات مختلف اصلاح طلب و هواداران هاشمی در این است که بتوانند متحدانه از این کاندیدایشان دفاع کنند. در غیر این صورت منفرد خواهند شد. اگر اصلاح طلبان و هواداران آقای هاشمی وارد بازی شوند احتمالا فضای سیاسی کنونی و این اختلافات گسترده، انتخابات را به فاز دوم خواهد رساند.
به طور یقین اگر نامزدی از اصلاحطلبان و با پشتیبانی آقای هاشمی و یا برعکس وجود داشته باشد این نامزد حتما به دور دوم انتخابات راه پیدا خواهد کرد. برای اینکه نامزدهای آقای احمدینژاد در شهرهای کوچک خیلی قدرت دارند ولی به نظر نمیآیددر شهرهای بزرگ از پشتیبانی بزرگی برخوردار باشند.
همزمان هنوز نه معلوم است که حامیان دولت چهرهای را در جایگاه نامزد واحد خواهند نشاند و نه اصلاحطلبان. در میان حامیان دولت علاوه بر نام اسفندیار رحیم مشایی، ۶ نام دیگر از اعضای هیات دولت هم مطرحاند که هیچیک اعلام آمادگی نکردهاند. در جناح مقابل جناح اصلاحطلب چشمها به محمد خاتمی رییس جمهوری پیشین است که به دعوتهای حامیانش پاسخ نداده. اما در کنار او نام سه چهره از این طیف به عنوان داوطلب نامزدی به میان آمده.
از چهرههای محافظه کار و نزدیک به کارگزاران اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام احتمال نامزدی خود را رد نکرده اما حسن روحانی، چهره شاخص نزدیک به او برای نامزدی انتخابات اعلام آمادگی کرده است. در هفته گذشته حسین شریعتمداری نماینده رهبر جمهوری اسلامی ایران در روزنامه کیهان عبارت مفسد فیالارض را در کنار نام محمد خاتمی گذاشت.
از سوی دیگر به گزارش خبرگزاریهای ایران حیدر مصلحی وزیر اطلاعات بدون نام بردن از اکبر هاشمی رفسنجانی او را به دست داشتن در ناآرامیهای سال ۱۳۸۸ متهم کرد. اتهامی که محمد خامنهای برادر رهبر مشابه آن را در آغاز این هفته در گفتو گو با خبرگزاری فارس به کار برد. از سویی دیگر در هفته گذشته در خارج از ایران نهاد جدیدالاتاسیس شورای ملی ایران با برگزیدن رضا پهلوی، فرزند و وارث محمدرضا شاه پهلوی به سمت سخنگوی این نهاد به تازهترین نهادی تبدیل شد که خواستار انتخابات آزاد با معیارهای بینالمللی اما تحریم انتخابات ۲۴ خرداد است.
در روزهای پیش از ثبت نام نامزدها صفحه شطرنج سیاست ایران چگونه چیده شده؟ میهمانان این هفته برنامه دیدگاهها از جمله به این پرسش پاسخ میدهند: علیرضا حقیقی، تحلیلگر سیاسی و مدرس دانشگاه در تورونتو، تقی رحمانی، تحلیلگر و فعال سیاسی طیف ملی مذهبی در پاریس و احمد تقوایی، مدیر وبسایت آینده نگر در واشنگتن.
آقای حقیقی، با نزدیک شدن به آغاز مهلت ثبت نام نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری گفتههای رهبر جمهوری اسلامی ایران در تایید شورای نگهبان و فاصله گرفتن از اختلاف افکنی و توقف حملههای رییس جمهور به رقیبان اصولگرا در هفته گذشته، آرایش سیاسی در میان جناح اصولگرا چگونه است؟
وضعیت اصولگرایان همچنان متشتت است و به طور معمول بعید میدانم که بتوانند بر روی یک کاندیدای واحد اجماع کنند.علیرضا حقیقی -- تحلیلگر سیاسی (تورنتو)
در عمل سه گروه اصولگرا داریم. ۲+۱ آقای قالیباف و حداد و ولایتی هستند که به نظر میرسد که الهه بخت بر سرشانههای آقای قالیباف و ولایتی مینشیند و گروه پنج نفره که به نظر میرسد آقای ابوترابی شانس بیشتری دارد در میان آن افراد. اصولگرایان مستقل هم هستند مثل آقای واعظ زاده، آقای سعیدی کیا که به نظر نمیرسد چندان شانسی از لحاظ کسب آرا داشته باشند.
وضعیت اصولگرایان همچنان متشتت است و به طور معمول بعید میدانم که بتوانند بر روی یک کاندیدای واحد اجماع کنند.
آقای رحمانی، نظر شما چیست درباره آرایش سیاسی در جناح راست؟
در ایران اجماع نمیتواند به آن معنا شکل بگیرد. به نظر من چندین کاندیدای اصلاحطلب شرکت خواهند کرد؛ مگر اینکه آقای خاتمی یا آقای هاشمی وارد شوند و تایید صلاحیت شوند.تقی رحمانی -- فعال سیاسی طیف «ملی-مذهبی» (پاریس)
همچنین به نظر من چندین کاندیدای اصلاحطلب شرکت خواهند کرد؛ مگر اینکه آقای خاتمی یا آقای هاشمی وارد شوند و تایید صلاحیت شوند. آن موقع کل آرایش نیروهای دست راستی به هم خواهد خورد. به این خاطر تدارکی که ظاهرا جناح اصولگرا که نزدیک به آقای خامنهای است، چیده است حضور چندین کاندیدا از اصلاحطلبان است بدون آقای هاشمی و آقای خاتمی که البته این دو با ورودشان باید این را به هم بزنند و یا لا اقل به هر حال جنین تلاشی بکنند.
تصمیم اصولگرایان حاکم مبنی بر ورود چندین کاندیدا است با این هدف که هر یک رایهای سه، چهار یا پنج میلیونی بیاورند تا در دور دوم مشخص شود که چه کسی به مرحله دوم انتخابات راه یابد. حتی این تصمیم را هم دارند که از جناح دولت آقای مشایی وارد نشوند. این کار «مهندسی انتخابات» است؛ نه «مهندسی رای».
این طرح مهندسی انتخابات از نظر جناح راست است. به همین علت میبینید که وقتی آقای هاشمی تمایل نشان میدهد و آقای خاتمی تمایل نشان میدهد، بمباران تبلیغاتی علیه آنها آغاز میشود و حتی وزیر اطلاعات هم وارد صحنه میشود.
این طرحی است که الان جناح راست حاکم در نظر دارد مگر اینکه با ورود آقای خاتمی و بخصوص آقای خاتمی (که در صورت تایید صلاحیت) رایش بالاتر است، کل این صف بندی به هم میخورد و آقای هاشمی هم میتواند با اعلام نامزدی این صف بندی را به هم بزند.
آقای تقوایی، تعداد کثیری از اصولگرایان (همانطور که آقای رحمانی و آقای حقیقی گفتند)، اعلام آمادگی کرده اند برای نامزد شدن در انتخابات. اما در میان حامیان دولت هنوز کسی اعلام آمادگی نکرده. این تاخیر نشانه چیست؟ به نفع حامیان دولت است یا به ضررشان است؟
فکر نمیکنم به این راحتی اصولگرایان بتوانند بین خودشان به تواقق برسند. چون جدلهایی که الان بین قالیباف و آقای مصباح و دیگران هست، فرق چندانی با بحث میان آقای هاشمی و مصباح ندارد.احمد تقوایی -- مدیر وبسایت آینده نگر (واشینگتن)
بحثی که در ارتباط با آقای هاشمی به راه افتاده که تیز حملهاش را آقای مصباح کرده یک جدل واقعی است که الان در جریان است و نمایانگر آن است که گروهبندیهای مختلف اصولگرا از همدیگر جدا خواهند شد.
اصولگرایان لشگر پراکندهای شده اند. فکر نمیکنم به این راحتی اصولگرایان بتوانند بین خودشان به تواقق برسند. چون جدلهایی که الان بین قالیباف و آقای مصباح و دیگران هست، فرق چندانی با بحث میان آقای هاشمی و مصباح ندارد. یک نوع نگاه مشابه را در جامعه دارد ترویج میکنند.
این پراکندگی در نهایت به نتیجه نمیتواند برسد چون قدرت وحدت دهندهای که در گذشته وجود داشت در دوران کنونی بسیار بسیار ضعیف است.
آقای حقیقی، در میان منتقدان اصولگرایان اکبر هاشمی رفسنجانی که به او اشاره شد با انتقاد به کارنامه دولت در هفته گذشته گفت نمیگوید که نمیآید. نه هنوز او اعلام آمادگی کرده و نه محمد خاتمی (که به نامش در گفتههای آقای رحمانی اشاره شد). این ابهام به نفع اصلاحطلبان و منتقدان است یا به ضررشان؟
هم آقای هاشمی و هم آقای خاتمی خوب می دانند که بدون گرفتن موافقت آقای خامنهای و نهادهای حاکمیت وارد بازی خواهند شد که بازی پرخطری خواهد بود. معلوم هم نیست که در آن فضای قطبی شده در مجموع اصلاحطلبان سود ببرند.علیرضا حقیقی
هم نهادهای حاکمیت تمایل ندارند و هم به نوعی اگر به مذاکرات مجلس خبرگان در قانون اساسی اشاره کنیم، این که وقتی رییس جمهوری دو دوره رییس جمهور میشود تقریبا پرونده نامزدی مجدد آنان بسته میشود. مطابق این عرف، باید فضا باز شود برای نیروهای اجتماعی دیگر که به این موقعیت دست پیدا کنند.
هم آقای هاشمی و هم آقای خاتمی خوب می دانند که بدون گرفتن موافقت آقای خامنهای و نهادهای حاکمیت وارد بازی خواهند شد که بازی پرخطری خواهد بود. معلوم هم نیست که در آن فضای قطبی شده در مجموع اصلاحطلبان سود ببرند. وضعیت اصلاحطلبان از لحاظ حضور در ساخت قدرت الان نسبت به سال ۸۸ وضعیت متزلزلتری است. وضعیت اصلاح طلبان حتی در نهادهای اجتماعی هم وضعیت متزلزل تری است. نباید فراموش کرد در دولتهای نفتی مساله حضور در قدرت (حتی در بخشهای کوچک تر دولت) نقشهای کلیدی دارد.
نکته دوم هم این است که شما لزومی ندارد در هر مبارزه انتخابات برنده شوید. باید واقعبینانه نگاه کرد. باید هد نیرو سعی کند که برود به سمت مسیرهایی که اولا نیروی مخالفی که از نظر آنها بدترین نیرو است انتخاب نشود؛ و دوم اینکه بتواند یک گام به جلو بردارد.
در وضعیت کنونی به نظر من استراتژی اصلاحطلبان و آقای هاشمی این خواهد بود که تلاش کنند که جناح مشایی و احمدینژاد به هیچ عنوان برنده نشود و سعی کنند در برابر کاندیداهای دیگر در جناح اصولگرا، نزدیک شوند به جریانی که به گرایش آقای هاشمی و اصلاح طلبان (از لحاظ روش اجرایی و ایدههای کلی و حفظ منافع ملی کشور) نزدیک تر است. به این ترتیب آنها حتی میتوانند در کابینه آینده مشارکت کنند یا حداقل حضورشان را در ساخت سیاسی حفظ کنند.
نکته سوم هم این است که اصلاحطلبان باید در این مورد دوراندیشی میکردند. باید از تیر و خرداد شروع میکردند به برگزیدن جریان دوم به عنوان کاندیدایی که (به جای آقای هاشمی و آقای خاتمی) به عنوان نفر دوم اصلاحطلب میخواهد بیاید. این ضعف به آقای خاتمیهم برمیگردد. یعنی اگر آقای خاتمی یک در دوران ریاست جمهوری خودش یک معاون اول قدرتمند برگزیده بود، او میتوانست برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدای مناسبی باشد.
از سوی دیگر، مهمترین نقشی که هاشمی میتواند داشته باشد این است که تعادل قوا بدهد، بازی سازی کند؛ بدون اینکه خودش مستقیما درگیر شود و بخواهد بازی با ریسک بالا بکند. آقای هاشمی در بازی با ریسک بالا ممکن است آسیب ببیند و این آسیب به جریانهای بوروکرات هوادار خودش هم صدمه خواهد زد.
آقای رحمانی، علاوه بر حمله حیدر مصلحی وزیر اطلاعات بدون ذکر نام به اکبر هاشمی رفسنجانی که به آن اشار کردید در هفته گذشته و همچنین حسین شریعتمداری نماینده رهبر در روزنامه کیهان به محمد خاتمی حمله کرد. سمت و سوی حملههای اصولگرایان در روزهای باقی مانده به آغاز مهلت ثبت نام کم کم متوجه اصلاحطلبان و محافظه کاران منتقد میشود یا همزمان کشمکش جناحی میان خود اصولگرایان و دولت هم میتواند ادامه پیدا کند؟
الان لااقل آقای خاتمی و آقای هاشمی باید کاندیدا شوند تا اگر صلاحیتشان را رد کردند اصلاح طلبان بتوانند بگویند که کاندیدای اصلی، یا بازیکن اصلی ما، روی نیمکت نشست. با کارت قرمزی که ناحق داور به این بازیکن داد.تقی رحمانی
از طرف دیگر مساله اختلافهای داخلی اینهاست که سعی میکنند پشت پرده حل کنند اما اختلاف آقای قالیباف با آن دو نفر دیگر در هیئت ائتلاف ۲+۱ صد در صد بروز خواهد کرد.
نکته دیگری که باید در نظر بگیریم استبداد سه چهار ساله اخیر و در عین حال آن ضعف ساختاری که در اصلاحطلبان هست. آقای حقیقی باید به این توجه داشته باشند. به علاوه، اصلاح طلبان الان دیگر وارد بازی شدهاند. حتی خود این دو کاندیدا اصلا با «آمدن و نیامدن کردن و گفتن این این که میآییم و نمیآییم»، جلوی راه کاندیدای سوم را گرفتهاند.
الان اگر اینها وارد نشوند آن «برنامه "ب"» (یعنی طرح جایگزین و علی البدل) به پیش میرود. سه تا اصلاحطلب ضعیف در حیات خلوت حاکمیت ایران میمانند و اعلام می کنند که آقا رای شما اینقدر بوده.
اشکالاتی که آقای حقیقی می گوید (درباره وضعیت ساختاری در ایران در مورد احزاب و عوامل گوناگون و دولت نفتی و همان فردگرایی وحشتناکی که در جامعه ما هست) همه وارد است. ولی الان ما به قول معروف وسط مهلکه قرار گرفتهایم. در این مهلکه اگر این دو کاندیدا اسم نویسی نکنند شانس اصلاحطلبان برای پیروزی کاهش می یابد (نه از لحاظ شخصیت بلکه از لحاظ رای آوردن ...) و اینها میآیند با رایهای کم و شکست خواهند خورد. این شکست برای اصلاحطلبان زیاد خوب نخواهد بود.
الان لااقل آقای خاتمی و آقای هاشمی باید کاندیدا شوند تا اگر صلاحیتشان را رد کردند اصلاح طلبان بتوانند بگویند که کاندیدای اصلی، یا بازیکن اصلی ما، روی نیمکت نشست. با کارت قرمزی که ناحق داور به این بازیکن داد. به این بازیگران سیاسی داد.
تن دادن به حکمیت چندان در جامعه ایران هنوز مقبول نیست. برای حکمیت مکانیزمی وجود ندارد و هر کس که بازنده شود در هر رای گیری میگوید تقلب شد و حق من رعایت نشد. جمهوری اسلامی در سال ۸۸ بیشتر به این دامن زد. اگر حاضر میشد آرای انتخاباتی را بازشماری کند شاید عدم اعتماد اینقدر شدید نمیشد. حالا عدم اعتماد در همه لایهها رفته و هرکس ببازد میگوید تقلب شد. این عدم اعتماد در مورد خود اصولگرایان هم صادق است. در جناح آنها هم صادق است و این کشمکش ادامه دارد.
منتها ما الان بایست فضای کشور را در نظر بگیریم. در فضای فعلی جامعه ایران در یک ساحل آرامش قرار نداریم. منطقه ما یک منطقه بحرانی است. پروژهای هم که نظامیان برای ما دیدهاند رفتن به طرف کره شمالی است و رفتن به این سو جامعه مدنی ایران را نابود می کند.
از نظر من نه آقای خاتمی نه آقای رفسنجانی و هیچ دولتمرد دیگری نمیتواند در کوتاه مدت دموکراسی بیاورد. حتی اصلاحطلبان هم نمی توانند چنین کاری کنند. لازم است در درون حاکمیت ایران فضایی باز شود که بتوان نفس کشید تا جامعه مدنی ایران خفه نشود. جامعه مدنی ایران در حال خفه شدن است با آن درآمد نفتی خودش که دولت دارد، فشاری که دارد میآورد. به این خاطر هر صدایی که در درون حاکمیت بتواند یک فضا ایجاد کند (حتی نمیخواهم بگویم انفجار) این به جامعه مدنی ایران امکان تنفس میدهد.
به نظر من بسیاری کسانی که به آقای خاتمی و آقای هاشمی مراجعه کردهاند از درون چنین وضعیتی به علت این درد و برای رفع نیاز رفتهاند. چون احساس خفگی میکنند. چهرههایی که به دیدار آقای هاشمی و آقای خاتمی رفتنه اند اکثرا چهرههای مدنی هستند که به خاطر فشاری که که این هشت سال بر جامعه مدنی ژله-مانندِ ایران آمدهف به دنبال یک تنفس و نفس تازه کردن هستند. چون هیچ قدرتی ندارند.
علاوه بر این، این بار سپاه پاسداران ایران برای شوراهای شهر هم دورخیز کرده. چون یکی از منابع درآمد شوراهای شهرند. مطابق این شرایط به نظر من جز ورود آقای خاتمی و آقای هاشمی چارهای نیست. اگر رد صلاحیت شدند آن یک بحث دیگری است. باید به آن مرحلهاش فکر کرد که چگونه با آن مشکل می توان برخورد کرد. این امر می ماند برای وقتی که شرایطش پیش بیاید.
آقای تقوایی، اگر از میان دو نفری که به آنها اشاره میشود، اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، یکی شان نامزد شوند آیا توافقی خواهد شد بر روی یک نامزد واحد در جناح اصولگرا یا چنانکه گفتید با نامزدهای متعدد شرکت میکنند در انتخابات؟
بهترین راهی که در مقابل اصلاحطلبان هست این است که آقای هاشمی وارد بازی شوند و آقای خاتمی به عنوان معاون ریاست جمهوری با ایشان همراه شوند.احمد تقوایی
بپردازیم به اصلاحطلبان.
دو رئیس جمهور از از سه رییس جمهوری که در ۲۴ سال گذشته به کاخ ریاست جمهوری ایران رفتند ، زمانی که وارد میدان رقابت شدند افراد ناشناختهای بودند. هم آقای خاتمی و هم آقای احمدینژاد زمان نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری افرادی ناشناخته بودند. به جز آقای هاشمی بقیه اینها دور اولشان افراد ناشناخته بودند و در مقابل شخصیتهای خیلی معروف هم قرار گرفتند. مساله این دوره هم همین است.
اصلا مهم نیست که کدام شخصیت نامزد می شود. مهم این است که جریانات اصلاحطلب میتوانند بین خودشان برای پشتیبانی از یک نماینده واحد به یک توافق برسند یا نه؟ البته از نظر من بهترین راهی که در مقابل اصلاحطلبان هست این است که آقای هاشمی وارد بازی شوند و آقای خاتمی به عنوان معاون ریاست جمهوری با ایشان همراه شوند (یعنی به عنوان معاون ریاست جمهوری دوره آینده). راه حلی است که به اصلاح طلبان قدرت میدهد که بتوانند نیروهای مختلف خودشان را بسیج کنند. آقای هاشمی قدرت بیشتری در طبقات بالاتر جامعه و در میان روحانیت دارد و آقای خاتمی در میان جوانها محبوب تر است. شاید اگر خودخواهی ها کنار رود این منطقی ترین راه ورود اصلاحطلبان به یک بازی جدی سیاسی در جامعه باشد.
مشکل اصلی خود جریانات اصلاحطلبان هستند که نمیتوانند به دلایل تاریخی اختلاف نظرهایی که از گذشته داشتند. خب آقای هاشمی، حزب مشارکت و جناح آقای خاتمی مسئول باخت خود (در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴) می داند و اصلا دلیل پیروزی احمدینژاد را در این میبینند. این مسایل حل نشده است. اگر (آقای هاشمی و جریانات اصلاح طلب) بتوانند مسایل خودشان را حل کنند میتوانند روی قدرت بزرگی که پشت اینها قرار خواهد گرفت و عمل خواهد کرد حساب کنند.
در عین حال من اصلا فکر نمیکنم تا جایی که به آقای خامنهای برمیگردد او بتواند وارد ریسکی شود که از ورود آقای هاشمی و آقای خاتمی به به صحنه رقابت انتخاباتی جلوگیری کند.
نکته مهم دیگر این است که امروز، مهمترین بستر رقابت دارد میرود به سمت شهرها و انتخابات شوراها و در آنجا حامیان احمدینژاد اگر بخواهند به یک نیرو تبدیل شوند می توانند موثر واقع شوند و به یک بازیگر پرقدرت در فضای بعد از انتخابات تبدیل شوند. همین طور هواداران جریان سبز و جریانهای اصلاحطلبان. این ها هم برای اینکه بتوانند مقابل جریانات هواداران آقای خامنهای و یا جریانات اصولگرایان افراطی بایستند، در آن مناطق شانس پیروزی بیشتری دارند. چون نارضایتی در آن مناطق زیاد است.
آقای حقیقی، اگر اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی تا پایان مهلت ثبت نام انتخابات نامزد نشوند کدام جناح بیشتر بهره میبرد؟ حامیان دولت، اصولگرایان منتقد دولت یا حامیان تحریم؟
آقای قالیباف ممکن است در حوزه سیاسی یک محدودیتهایی داشته باشد نسبت به آقای خاتمی، ولی در عمل (اگر با شاخص منافع ملی و امنیت و حاکمیت ارضی و تولید اقتصادی نگاه کنیم) فاصله چندانی با اصلاحطلبانی که در دوره آقای خاتمی در قدرت بودند، ندارد.علیرضا حقیقی
گزارشهای تحقیقاتی در مورد آخرین دوره انخابات مجلس شورای اسلامی نشان داده است که دعوت اپوزیسیون به تحریم، تاثیر چندان معناداری در شرکت مردم در انتخابات نداشت. یعنی احتمالا این بار هم برخورداران از حق رای به همان میزان در انتخابات شرکت خواهند کرد که در گذشته شرکت کرده اند. به ویژه که انتخابات شهر و روستا هم همزمان است و شرکت کنندگان در آن انتخابات در این انتخابات هم شرکت میکنند. به ویژه که اصلاحطلبان هم میخواهند در انتخابات شوراها شرکت کنند و در آنجا نقش پیدا کنند. بنابراین آن مردمی که به حوزه های رای گیری میآیند، در انتخابات ریاست جمهوری هم شرکت خواهند کرد.
در مورد مطلبی که آقای تقوایی مطرح فرمودند این یک شانس است که آقای هاشمی و آقای خاتمی با هم بیایند که آقای خاتمی خود را در معرض رد صلاحیت قرار ندهد و هاشمی قرار بدهد. خب این شانس بزرگی است.
از سوی دیگر آقای رحمانی میگویند ما در مهلکه هستیم و در میانه میدان هستیم. خیلی خب اشکال ندارد. ولی شما باید ( در کنار طرح اصلی) «پلان-B» (یا طرح جایگزین و علی البدل) داشته باشید. اگر اصلاح طلبان به هر دلیل نامزد معرفی نکردند و وارد رقابت نشدند بایستی فکر کنیم خیلی خب ایشان اگر نیامدند بهترین گزینه چه خواهد بود؟
به نظر من وظیفه جریانات اصلاحطلب این است که اگر به هر دلیلی -- و حتی با ترکیب هاشمی-خاتمی -- حاضر نیستند بیایند ، نگذارند جناح مشایی-احمدینژاد در این انتخابات برنده شود و سعی کنند حمایت اجتماعی و سیاسی و سرمایهشان را ببرند به سمت کاندیدایی که امکان رایآوری دارد و کم و بیش میتواند به آنها نزدیک شود.
آقای عارف میتوانست این نقش را برای اصلاحطلبان بازی کند (اگر از مهرماه که خودش شروع کرد به جریان سازی و کمیته سازی و غیره، مورد حمایت واقع میشد). ولی این نداشتن استراتژی باعث شد که کارت آقای عارف هم عملا سوزانده شد.
در مورد تحلیل آقای رحمانی نظر من این است با این وقت کم اگر اصلاحطلبان بخواهند با آقای هاشمی به میدان بیایند به نظر من نباید کاندیدا بدهند بلکه باید بیایند به سمت یکی از این کاندیداهای اصولگرا. حداقل بگویند ما از این بخش از برنامههایش حمایت میکنیم. اگر در یک نبردی باختند ولی میتوانند امیدوار باشند که در آینده بتوانند بازی را ادامه دهند.
آقای قالیباف در وضعیت کنونی نزدیکترین کاندیدا به اصلاح طلبان است (از لحاظ حوزه اجرایی؛ از لحاظ درکش در مورد برنامه ریزی و مدیریت؛ و همچنین در حوزه سیاست خارجی). او در مجموع نزدیکترین جریان به اصلاحطلبان است و سابقه همکاری با اصلاحطلبان را هم دارد و به نظر من در حوزه اجرایی و مدیریت سیاست خارجی فرق چندانی با آقای خاتمی ندارد. آقای قالیباف ممکن است در حوزه سیاسی یک محدودیتهایی داشته باشد نسبت به آقای خاتمی، ولی در عمل (اگر با شاخص منافع ملی و امنیت و حاکمیت ارضی و تولید اقتصادی نگاه کنیم) فاصله چندانی با اصلاحطلبانی که در دوره آقای خاتمی در قدرت بودند، ندارد.
آقای رحمانی، اگر این دو چهره، اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی تا پایان مهلت ثبت نام نامزدهای انتخابات داوطلب نامزدی نشوند، کدام جناح بیشتر میبرد؟ حامیان دولت، اصولگرایان منتقد دولت یا هواداران تحریم؟
مردم ایران هم از عراق شدن و هم از کره شمالی شدن میترسند و به این خاطر به صدایی در داخل حاکمیت ایران نیاز دارند که از آزادی نسبی دفاع کند و این را الان در توان آقای خاتمی میبینند و بعدش در توان آقای هاشمی. این یک نوع فراست جامعه ای است که به شدت تحت فشار قرار گرفته.تقی رحمانی
به گفته آقای تقوایی، اگر این دو معتقد هستند که ایران در خطر است باید قبول کنند و حتی آقای خاتمی بشود معاون اول آقای هاشمی. و یا برعکس هیچ فرقی نمیکند،.
این سنت مهندس (عزت الله) سحابی بود که به خاطر منافع ملی آمد به هاشمی هم رای داد؛ ضمن اینکه منتقد شدید سیاستهای تعدیل آقای هاشمی بود و دوره آقای هاشمی حتی به زندان رفته بود؛ و در زمان ریاست آقای هاشمی در مجلس حتی کتک خورده بود. ولی او در آن زمان آمد و به خاطر منافع ملی حرف زد (و از هاشمی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ حمایت کرد).
الان همه این آقایان میگویند ایران در خطر است و منافع ملی در خطر است. اینها باید بیایند و آن وظیفهای را که دارند انجام دهند. حالا اگر آقای خاتمی و آقای هاشمی رد صلاحیت شدند، به نظر من، اگر کسی از اصلاحطلبان شاخص هم کسی وارد نشود، جناح دولت هم وارد نمیشود. کشمکش بین اصولگراها خواهد بود و اصولگراها نمیتوانند رای آن چنان جلب کنند.
این را نیز باید در نظر گرفت که سازمان تشکیلاتی اصولگرایان به طور معمول قادر است بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون رای جلب کند. این جناح برای کسب بقیه آرا باید قشر خاکستری را مجاب کند. خب بالطبع یک عده میروند به سوی تحریم و تحریم در این صورت جذابیتش بیشتر می شود.
ولی از منظری دیگر کاهش آرای انتخاباتی در ایران زیاد مهم نیست. ما از دوره مشروطیت تا امروز در کسادترین حالت ۴۵ تا ۵۰ درصد شرکت کننده داشتیم. برخلاف مصر که مردم تمایل زیاد به رای دادن ندارند، در ایران تمایل به رای دادن مشهود بوده. ولی در ایران انتخاباتی موجه است که چهرههای تحولخواه، چهرههای اپوزیسیون و چهرههای موجه آن را تایید کنند. این کاملا مشخص است.
از سوی دیگر پرشور کردن انتخابات هم با رد صلاحیت کاندیدای دولت -- حالا چه آقای مشایی چه آقای نیکزاد -- و با رد صلاحیت کاندیدای اصلاحطلبان حاصل نی نمی شود. متاسفانه در ارتباط با کاندیدای سومی که قرار بود اجماع بر سر نامزدی او حاصل شود، وزارت اطلاعات ایران وارد بازی خطرناکی شد. همه را ترساند. این فرد و آن فرد را تک تک جلو انداخت و تک-روهایی مثل آقای عارف هم به کارت سوخته تبدیل شدند. برنامهشان این بود.
آنها فکر میکردند آقای هاشمی کاندیدا نخواهد شد و هنوز هم فکر میکنند آقای خاتمی نخواهد آمد. بنا بر این می خواستند و می خواهند با سه اصلاحطلب ضعیف پروژه انتخابات مهندسی شده، حالا به آرا کاری ندارم، انتخابات مهندسی شده را پیش ببرند.
فضای امنیتی آن چنان شدید است که برای شما قابل تصور نیست. بعضی شهرها افراد را میخواهند (و احضار می کنند) و به ایشان میگویند شما کاندیدای انتخابات شورا شده ای برو پس بگیر (و اعلام انصراف کن). در شهرهای درجه سه و درجه چهار. می گویند تو خطرناکی و ما تو را قبول نداریم. یعنی وزارت اطلاعات ایران، نهادهای امنیتی سپاه یک فشار امنیتی آورده از یک سال پیش که حتی به بعضی ملی-مذهبیها میگوید شما حق آن را ندارید که حتی برای چای خوردن به ستادها بروید. شما حتی لازم نیست مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کنید.
با این فضایی که ایجاد کردهاند (خطای اصلاحطلبان هم به جای خود)، میدان مانوور این دو نفر قابل توجه است. (آقای خاتمی و آقای هاشمی) با طرح آمدن خودشان بخشی از بازی را به هم زدند که صدای جناح راست اینقدر بلند شده. و به این خاطر این دو باید تا آخر این پروژه بروند این که اگر همه اصلاحطلبان رد صلاحیت شدند آن وقت چه کار باید کرد یک بحث استراتژیک است که در آن زمان باید به آن پرداخت.
مردم ایران هم از عراق شدن و هم از کره شمالی شدن میترسند و به این خاطر به صدایی در داخل حاکمیت ایران نیاز دارند که از آزادی نسبی دفاع کند و این را الان در توان آقای خاتمی میبینند و بعدش در توان آقای هاشمی. این یک نوع فراست جامعه ای است که به شدت تحت فشار قرار گرفته. باید مساله انتخابات ریاست جمهوری را از این منظر هم دید.
حالا باید منتظر بود که آیا آنهایی که باید درست بازی کنند درست بازی خواهند کرد یا نه؟
منتها هرکس وظیفه دارد آن چه را که درست میداند انجام دهد و در راه به ثمر رسیدنش تلاش کند. مبارزه سیاسی یک سرش باخت است و یک سرش برد.
آقای تقوایی، در چه صورت گزینه تحریم جذابیت بیشتری به دست میآورد؟
در صورتی که میدان خالی شود و بازی تبدیل به انتخاباتی شود بین جناحهای مختلف اصولگرایان و اگر شخصیتهای اصلاحطلب از هیچ نامزدی پشتیبانی نکنند ارزیابی من این است که آنگاه اساسا تحریم انجام خواهد شد.احمد تقوایی
ولی تنها نکتهای که در واکنش به گفته آقای حقیقی باید اضافه کنم، این است که بزرگترین اشتباه اصلاحطلبان این خواهد بود بین دعوایی که بین احمدینژاد و آقای خامنهای درگرفته سمت نمایندگان آقای خامنهای و اصولگرایان بایستند. چون این سیاست شکست خواهد خورد و ضرر به خودشان خواهد زد. یعنی به نفع اصلاح طلبان است که وارد این دعوا نشوند. افرادی از جریانات اصلاحطلب یا هواداران آقای هاشمی، حتی اگر خودشان نیایند، ثبت نام خواهند کرد و نامزد خواهند شد.
به محض اینکه فردی از هواداران اصلاحطلبان نامزد شد و از صافی شورای نگهبان گذشت، موفقیت جریانات مختلف اصلاح طلب و هواداران هاشمی در این است که بتوانند متحدانه از این کاندیدایشان دفاع کنند. در غیر این صورت منفرد خواهند شد. اگر اصلاح طلبان و هواداران آقای هاشمی وارد بازی شوند احتمالا فضای سیاسی کنونی و این اختلافات گسترده، انتخابات را به فاز دوم خواهد رساند.
به طور یقین اگر نامزدی از اصلاحطلبان و با پشتیبانی آقای هاشمی و یا برعکس وجود داشته باشد این نامزد حتما به دور دوم انتخابات راه پیدا خواهد کرد. برای اینکه نامزدهای آقای احمدینژاد در شهرهای کوچک خیلی قدرت دارند ولی به نظر نمیآیددر شهرهای بزرگ از پشتیبانی بزرگی برخوردار باشند.