کمتر از یک سال مانده به یازدهمین دور انتخابات ریاست جمهوری ایران گزارشها و یادداشتهای خبرگزاریها و روزنامههای داخلی از آماده شدن اصولگرایان برای رقابت در این رایگیری حکایت میکند. به ویژه که به گفته شماری از از ناظران، جناح اصلاحطلب نمیتواند کارکرد مشابهی با کارکرد همین جناح در رایگیری سالهای ۱۳۷۶، ۸۰، ۸۴ یا ۸۸ داشته باشد. به دلیل حبس و حصر چهرههای شاخص اصلاحطلب و جلوگیری از فعالیت احزاب و تشکلات این جناح در پی سرکوبیهای پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸.
همین صاحبنظران میگویند در نبود رقیبی قدر اصولگرایان ابایی از رویارویی جدی انتخاباتی با یکدیگر نخواهند داشت. طبق همین تحلیل اختلاف نظرهایی که در کشمکشهای مجلس و دولت در پی انتخابات ۲۲ خرداد بروز کرد در کنار اختلاف نظرهای قبلی در جناح راست مبنای رقابتهای انتخاباتی میان اصولگرایان خواهد شد.
از سوی دیگر بعضی از صاحبنظران بر این باورند که به رغم ضعف اصلاحطلبان و دگراندیشان این گرایشها میتوانند با عدم شرکت یا شرکت در تعیین نتیجه انتخابات نقش بازی کنند. بعضی از تحلیلگران هم اصلاحطلبان را ترغیب میکنند که در شرایط فعلی بهتر است خود را برای حمایت از یک نامزد اصولگرای میانه رو آماده کنند. اما به گفته عده دیگر از آگاهان سیاسی با توجه به تلاشی که حاکمیت برای تشدید محدودیتها کرده بعید است اصلاحطلبان رغبتی به این گونه رفتار انتخاباتی نشان دهند. مگر آنکه رهبر و زمامداران امور فضای سیاسی ایران را به نفع اقدامهایی نظیر رفع حصر چهرههای شاخص، آزادی زندانیان سیاسی و برداشتن فشار از روی مطبوعات منتقد متحول کنند.
به نظر همین تحلیلگران شرایط بینالمللی و منطقهای از یک سو و چالشهای مدیریتی و اقتصادی داخلی از سوی دیگر میتواند زمینهساز گشایش سیاسی در آستانه انتخابات آینده شود. اما شمار دیگر از صاحبنظران معتقدند توجه حاکمیت به تجربه شکلگیری جنبش سبز در انتخابات ریاست جمهوری گذشته میتواند مانع گشایش سیاسی شود.
رئوس رقابتهای انتخاباتی میان اصولگرایان کدام اند؟ آرایش سیاسی ایران پیش از این انتخابات به چه سو میرود؟ سه میهمان برنامه این هفته دیدگاهها از جمله به این پرسشها پاسخ میگویند. عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در پاریس، مهدی مهدوی آزاد روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در بن و علیرضا حقیقی تحلیلگر سیاسی و مدرس خاورمیانه شناسی در دانشگاه تورونتو.
آقای تاجیک، اظهار نظرها و اقدامهای سیاسی اصولگرایان در چارچوب آماده شدن برای انتخابات آینده ریاست جمهوری چه چیزی را نشان میدهد درباره رقابتها و تمایزها در درون این طیف؟
عبدالرضا تاجیک: آنچه که مهم است بعد از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ یک اتفاقی میان اصولگرایان رخ داد و آن این که آنها از یکدستی خارج شدند. آنها با نبود رقیب اصلیشان که اصلاحطلبان هستند الان اختلافاتشان بیشتر حول و حوش منافع جریانی خودشان است و سعی میکنند که با بزرگ کردن برخی از مسایل وارد انتخابات شوند و کاندیدای خودشان را مطرح کنند.
آقای مهدوی آزاد، نکتهای که آقای تاجیک اشاره کردند یعنی با وجود بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحطلب در حصر و زندان و موقوف شدن فعالیت اکثر تشکلهای قدیمی و شناسنامه دار این طیف آیا شکل رقابت در میان اصولگرایان آنچنانکه آقای تاجیک گفتند تفاوتی با گذشته میکند یا نه؟
مهدی مهدوی آزاد: قطعا تفاوت میکند. اگر بخواهیم دقیق به صحنه آرایش سیاسی کشور نگاه کنیم هم اکنون ما پنج طیف کاملا مشخص و مجزا را میتوانیم شناسایی کنیم که دورخیز برداشتهاند برای انتخابات سال ۹۲. طیف اول همان طیف دولت یا محور مشایی احمدینژاد هستند که نامزدهایی مثل کامران دانشجو دارند، محمدرضا رحیمی، ثمره هاشمی و نهایتا از اسفندیار رحیم مشایی نام میبرند که به نظر من یک چهره جدی نخواهد بود.
طیف دوم اصولگرایان پراگماتیک هستند که اکنون با اصولگرایان سنتی یعنی افرادی مثل آقای ناطق نوری و بخشی از جامعه روحانیت و همچنین بخش مهم موتلفه ائتلاف کردهاند. این گروه علیالاغلب ارادتی هم به آقای هاشمی دارند که در میان نامزدهایشان کسانی مثل لاریجانی هست، محمد باقر قالیباف که ظاهرا قطعی شده کاندیداتوری شان، آقای رودکی مشاور ایشان اعلام کرده بود که در دهه فجر استعفا خواهد داد، آقای حسن روحانی از کاندیداهای بالقوه این جریان هست و نهایتا محمدرضا باهنر که کمپینی هم در فیس بوک راه انداخته.
جریان سوم جریان بیت رهبری و وابستگان آیتالله خامنهای هستند که سعید جلیلی، غلامعلی حداد عادل و علیاکبر ولایتی از جدیترین نامزدهای این جناح به حساب میآیند. هرچند که خیلی از ناظران معتقدند احتمالا یکی از چهرههای ناشناس نزدیک به حلقه سردار عزیز جعفری که پدیده انتخابات بعدی خواهد بود ظهور خواهد کرد و بروز خواهد کرد از درون این جریان.
جریان چهارم جریان اولترا رادیکالهای اصولگرا با محوریت آیتالله مصباح یزدی هستند که ظاهرا کاندیدایی جز باقری لنکرانی سخنگوی سابق جبهه پایداری در انتخابات مجلس ندارند. البته حداد عادل هم به خصوص با توجه به رابطهای که با آقای مجتبی خامنهای دارد میتواند نامزد بالقوه این جریان هم باشد و نهایتا جریان جدیدی که ریشههایش را در انتخابات مجلس شاهد بودیم. افرادی مانند علی مطهری و احمد توکلی. معتقد نیستم که این رقابت در بین اصولگرایان یک بازی زرگری است. معتقدم یک رقابت جدی است و در نبود این دشمن مشترک که قبلا اصلاحطلبان بود یا جریانهای دیگر الان واقعا به جان خود افتادهاند برای انتخابات سال ۹۲.
آقای حقیقی، تا چه حد چالشهای داخلی در زمینه مدیریت، کارآمدی و اقتصاد یا شرایط بینالمللی موثر است در شکل دادن رقابتها میان اصولگرایان؟
علیرضا حقیقی: مساله ایران الان خیلی پیچیده شده. یعنی فقط این نیست که آن را از زاویه رقابتهای داخلی یا این که افتادهاند به جان همدیگر برداشت کرد. ایران الان با یک بحران جدی در حوزه هستهای روبهرو است، یک بحران جدی در مورد آینده بعد از بشار اسد اگر بشار اسد سقوط کند در منطقه و تاثیری که روی عراق و لبنان میگذارد. کاری که عربستان میخواهد بکند در ارتباط با ایران و مساله خود دعوایی که ایران با عربستان و اسرائیل دارد. و روز به روز این حادتر میشود و به یک رویارویی عظیم دارد تبدیل میشود. در حوزه اقتصادی هم بحرانهای اقتصادی و مدیریتی به طور جدی دارد مطرح میشود.
همه اینها یک چالشهای استراتژیک را برای کل آینده ایران دارد مطرح میکند که به نظر من انتخابات ریاست جمهوری باید به این مسایل به طور جدی پاسخ دهد و از درون رقابتهای گروهی میآید بیرون. وقتی سطح این چالشها برود بالا گروههای اصلی اصولگرا مجبور میشوند بروند به سمت ائتلاف. یعنی ممکن است همه بروند به سمت کاندیداهایی که کاندیدای دوم انتخابشان هست. فرض کنید گروه الف ممکن است کاندیدای اولش یک کس دیگری باشد ولی مجبور است به خاطر این شرایط برود به سمت کاندیدای ب که میداند امکان پیروز شدن دارد. به نظر م وقتی که چنین مسالهای باشد حتی گروههای اصلاحطلب هم ممکن است بروند به سمت کاندیداهای دومشان. یعنی کاندیدایی که ممکن است کاندیدای آنها نباشند و آنها ترجیح میدهند موفق باشد و پیروز شود.
آقای تاجیک، در نوبت قبلی وقتی گفتید مبنای رقابت میان اصولگرایان منافع گروهی است، معنی اش این بود که رقابت جدی نیست؟ چون آقای مهدوی آزاد گفتند جنگ زرگری نیست این رقابتها.
من اشاره میکنم به صحبتهای آقای حقیقی که به نظر من نکات مهمی درش بود و به بحرانهای خارجی ایران اشاره کرد و در کنار آن بحرانهای خارجی بحرانهای داخلی هم داریم، از وضعیت اقتصادی که الان وجود دارد و بحران اجتماعی...
من فکر میکنم اختلافات اگر هم بین گروههای اصولگرا باشد این مسایل روی آنها تاثیر خواهد گذاشت و آنها را مجبور میکند که تن بدهند به خواسته ساختار نظام سیاسی در ایران. بر اساس همین فکر میکنم که هم ساختار سیاسی در ایران این اجازه را نمیدهد که رقابتها خیلی علنی شوند چون ما بعد از انتخابات ۸۸ سیستم به این نتیجه رسید که نباید خیلی آزادی عمل بدهد و این آزادی عمل میتواند خطراتی را برایش به همراه داشته باشد.
در این انتخابات بهخصوص که انتخابات بسیار مهمی هم هست با توجه به بحرانهای موجود پیش رو من فکر میکنم این اجازه داده نخواهد شد و آنها مجبورند در یک زمین بسته بازی کنند و بیشتر اختلافاتشان در همین جا نشان داده میشود و نه فراتر از آن.
آقای مهدوی آزاد، نظر شما چیست در مورد آنچه که آقای تاجیک گفتند الان؟
اختلاف چندانی وجود ندارد. من یک نکته را اول عرض کنم.
آقای دکتر حقیقی به عنوان یک چهره آکادمیک که من به ایشان ارادت هم دارم چهره یک انتخابات واقعی و رقابتی را از انتخابات سال ۹۲ تفسیر کردند که بر مبنای این تفسیری که ایشان ارائه کردند گروههای عاقل اصولگرا ممکن هست بر اساس بحرانهای پیرامونی تصمیماتی بگیرند تحت فشار برای اینکه وضعیت کشور را بهتر کنند. این شبیه فرضیهای است که مثلا میگویند در سال ۷۶ نظام مجبور شد برای مقابله با بحرانهایی که در سال ۷۵ داشتیم آقای خاتمی را بر سر کار بیاورد. در صورتی که من با این فرضیه کاملا مخالفم. آقای خامنهای اساسا در این زمینه اهل عقبنشینی نیست. معتقدم انتخاباتی واقعی و رقابتی نخواهیم داشت و نهایتا این رهبری جمهوری اسلامی است که تصمیم گیرنده نهایی است.
در مورد آنچه که آقای تاجیک گفتند هم کاملا با ایشان موافقم. آقای خامنهای وضعیت بسیار پیچیدهای دارد. آقای خامنهای در گذشته هم با دولت هاشمی و هم دولت خاتمی و هم با دولت احمدینژاد به درگیری و تضاد رسید. طرح موضوع تغییر قانون اساسی، رییس جمهور به نخست وزیر که برای اولین بار توسط ایشان مطرح شد نشانهای از سرخوردگی شدید آیتالله خامنهای از نفس جایگاهی به نام رییس جمهوری است. در مرحله بعدی که خوب قانون اساسی را نمیشود تا انتخابات تغییر داد. پس سیاستهای رهبری، سیاست آقای خامنهای باید به سویی برود که یک رییس جمهور مطلوب خودش را بتواند بر مسند قدرت بنشاند. این رییس جمهور مطلوب لاجرم نمیتواند از رجال سیاسی کشور باشد چون مجددا با آقای خامنهای بحران و درگیری خواهند داشت. بنابراین باید یک فرد ناشناخته با روحیه مطیع بودن محض و ژست سیاسی افراطی یعنی ذوب در ولایت باشد.
در مجموع من فکر میکنم آقای خامنهای این بار هم با یک سیاست پیچیده اما معمول شناخته شده سعی خواهد کرد در مرحله اول بخشی از رجال سیاسی اصولگرا را از حضور در انتخابات منصرف کند. شبیه کاری که با آقای قالیباف در سال ۸۴ کرد و از ایشان خواست در انتخابات شرکت نکند.
دوم با حذف اصلاحطلبان و کنترل شدید صحنه رقابت و فضای رقابتی مانع ایجاد هیجان در جامعه بشود و مانع از رخداد مجدد اتفاقاتی شود که در سال ۷۶ و ۸۴ رخ داد و مردم به هیجان آمدند و در نهایت با استفاده از رخوت ایجاد شده با اتکا به سه ابزار اصلی صداوسیما، بسیج و ائمه جمعه کاندیدای نهایی خودش را به پیروزی برساند.
به گمان من این گزینه ایدهآل آقای خامنهای یا فردی مثل سعید جلیلی خواهد بود یا یک چهره ناشناس از حلقه عزیز جعفری فرمانده کل سپاه. اما تاکید میکنم این محصول دو فرآیند است. یکی گوشه نشینی طبقه متوسط جامعه در انتخابات و دیگر با غیرواقعی بودن انتخابات یعنی برعکس آن تصویری که آقای دکتر حقیقی ارائه کردند.
آقای حقیقی، لابد میخواهید پاسخ بدهید به گفتههای آقای مهدوی آزاد؟ بفرمایید.
من هیچوقت نگفتم رقابت کاملا آزاد است، دموکراتیک است. من تاکید کردم که گروههای اصولگرا در پاسخ به بحرانی که با آن مواجه هستند و نیاز به موفقیت که میتواند مربوط به آن چالشهای داخلی و خارجی باشد ممکن است بروند به سمت ائتلاف. این به معنی این نیست که اگر گروههای اصولگرا بروند به سمت ائتلاف یک کاندیدایی معنی اش این است که انتخابات همه ویژگیهای یک انتخابات عادلانه را دارد.
نکته دوم، شرایط ایران شرایط باثباتی نیست به این مفهوم که همه چیز مشخص و منظم است و ما داریم میرویم به سمت یک انتخاباتی که همه پارامترهایش معلوم است. بحرانهای بینالمللی که الان ایران با آنها مواجه است میتواند هر لحظه یک موقعیت جدیدی را خلق کند. دوم هم اینست که از جنبه داخلی بحرانهای اقتصادی که داریم که بخشیاش محصول تحریم است و بخشی محصول ناکارآمدی آقای احمدینژاد است در درون ساخت قدرت و درون هرم گروههای نخبه اجتماعی مباحث جدی را ایجاد کرده و نیاز به یک مدیریت کارآمد در میان تودههای مردم محسوس است. واکنش این گروههای اجتماعی نسبت به انتخابات ریاست جمهوری از الان بسیار سخت است که پیش بینی کرد. حتی تحریم انتخابات مجلس هم اگر دقت کرده باشید که آقای دکتر... به خوبی نشان دادند حداکثر مقایسه میان انتخابات مجلس نهم با انتخابات قبلی یک درصد فرق داشته تحریم و دعوت به تحریم. باید فکر کرد شرایط در آن موقع چگونه خواهد بود.
در مورد آقای خاتمی هم همینطور. آقای خاتمی هم قابل پیشبینی نبود. آقای خاتمی در سال ۷۶ آن شرایط فضای اجتماعی سبب شد که انتخابات معادلهاش تغییر کند تقریبا از اردیبهشت ماه زده شد. پس بنابراین از حالا نمیشود در مورد آن فضا در ماههای آینده صحبت کرد. در انتخابات ۸۴ هم برخلاف چیزی که آقای مهدوی آزاد فرمودند اصلاحطلبان خودشان باختند. به خاطر این که با سه کاندیدا آمدند. آقای موسوی که باید میآمد نیامد، شکست اصلی اصلاحطلبان در ۸۴ رقم خورد نه در ۸۸. آنجا انتخابات را باختند. با این که همه چیز دست خودشان بود به خودشان باختند. با استراتژی غلط خودشان باختند و به عدم بصیرت آقای موسوی که نیامد در سال ۸۴.
میخواهم بگویم باید اینجای بازی را نگاه کنیم. اگر شما عناصر اجتماعی موثری داشته باشید و فضای اجتماعی بتواند از شما حمایت کند کم و بیش نهادهای قدرت هم در یک مواردی مجبورند که تمکین کنند. یادمان نرود که اگر دامنه اجتماعی بحرانهای خارجی ایران افزایش پیدا کند مثلا اگر بشار اسد امکان سقوط داشته باشد و کاری که دارد عربستان میکند و هدفش این است که عراق را ناامن کند و لبنان را علیه ایران خوب آن موقع ممکن است مسایل داخلی تغییر کند و معادلات داخلی دچار تغییر شود. اینها را نباید دست کم گرفت.
آیا دیده میشود که برنامههایی تدوین شده باشد که مثلا به سبب تفاوت برنامهها، رقابتهایی شکل بگیرد؟
خوب این تفاوت برنامه به هر حال در مورد سیاستهای داخلی و خارجی وجود دارد. اما آقای احمدینژاد در حقیقت یک سازی بود که بیرون آن مجموع که ۳۰ سال تجربه جمهوری اسلامی به دست آمده بود زده شده بود. الان در میان گروههای اصولگرا و جریانهای که به هر حال نقش داشتند در ساخت قدرت همه به خوبی میدانند که ایران نیاز به یک دولت کارآمد دارد. این کارآمدی دولت خیلی جدی است.
شما اگر دقت کنید در مباحث نمایندگان مجلس و کسانی که حتی پیشتاز بودند در نقد دولت خاتمی الان گفتار اصلیشان مساله کارآمدی دولت است. به خوبی واقف اند که اگر دولتی در مسایل داخلی و خارجی نتواند مدیریت کند به راحتی میتواند کوچکترین موضوع مثل موضوع مرغ به بحران اجتماعی تبدیل شود. این شکنندگی وضع و نیاز به یک مدیریت این وضع آنها را به دولت کارآمد رسانده. الان این گروههای اجتماعی که به دنبال انتخابات ریاست جمهوری هستند در گروههای اصولگرا دارند کار میکنند، اتاق فکر تشکیل دادهاند که بتوانند هم فردی را که مطرح میکنند قابلیت ارائه به عنوان یک مدیریت کارآمد داشته باشد و هم برنامههایی کم و بیش عملی بتوانند ارائه دهند چون دیگر شعارها کار نمیکند، همه شعارها را آقای احمدینژاد، دوره آقای خاتمی و غیره در حوزههای مختلف دادهاند، که بتواند برنامه عملی را مطرح کند که ایران بتواند از این عقبهای که درش قرار گرفته بیاید بیرون. هم از جنبه بینالمللی و هم از جنبه داخلی.
مساله این که نهادهای قدرت چه میخواهند خیلی اهمیت ندارد. در گذشته هم بوده. نهادهای قدرت آقای خامنهای در سال ۷۶ قطعا دوست داشت آقای ناطق نوری رییس جمهور شود. ولی آقای خاتمی رییس جمهور شد. تمایلات نهادهای قدرت خیلی وقتها تعیینکننده نیست.
آقای تاجیک، در جمعبندیتان به این نکته هم اشاره کنید که آرایش سیاسی در ایران تا انتخابات به کدام سمت و سو پیش میرود؟
فقط اصولگرایان یا کل جریانهای سیاسی داخل در ایران؟
از اصولگرایان شروع کنیم بعد برسیم به کل.
قاعدتا اصولگرایان با توجه به بحرانهای موجود برنامههای خودشان را هر گروه و هر دسته ارائه خواهند داد. من فکر میکنم تقریبا شبیه آن چیزی که ما در مجلس داشتیم در انتخابات ریاست جمهوری هم خواهیم داشت. این جریانها کاندیدای خودشان را مطرح خواهند کرد. حالا الزاما نه با عنوان جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری. ولی قاعدتا باید به این شکل باشد و شواهد هم نشان میدهد که آنها به این شکل وارد میدان خواهند شد و کاندیداهای خودشان را مطرح خواهند کرد.
ولی خب همانطور که گفته شد من هم فکر میکنم کاندیداهای فعلی با توجه به بحرانهای داخلی که در ایران وجود دارد از جمله بحران اقتصادی قاعدتا آنها تمام تبلیغاتشان را روی این قضیه خواهند گذاشت. منتها با توجه به اینکه خطراتی هم دارد این قضیه حتما حساب شده و تحت کنترل خواهد بود این انتقادات و حتما دولت و جریان آقای احمدینژاد در این زمینه سیبل برخورد خواهند بود.
اما در رابطه با اصلاحطلبان من فکر میکنم برخلاف آن چیزی که این روزها در رابطه با حضور آنها در انتخابات گفته میشود به خصوص آقای خاتمی، با توجه به فضای موجود آنها در انتخابات نقش موثری نخواهند داشت. یعنی خودشان قاعدتا حضور نخواهند داشت. حتی اسامی که گفته میشود از جمله آقای عارف یا آقای مجید انصاری و دیگران و شبیه این افراد نام برده میشود، من بعید میدانم اینها از پشتیبانی رهبری اصلاحات در ایران برخوردار باشند. قاعدتا آنها هم در چنین شرایطی با توجه به شرایط کنونی که داریم (حتما باید روزهای آینده را در نظر گرفت) بعید میدانم ریسک کنند و در این انتخابات حاضر شوند.
در رابطه با آقای خاتمی هم احتمل رای دادن ایشان باز وجود خواهد داشت ولی با توجه به شرایط موجود من بعید میدانم که از کاندیدای خاصی حمایت کنند. در نتیجه اصلاحطلبان در انتخابات آینده حضور کمرنگی خواهند داشت و در نهایت حضورشان به رای دادن منتهی میشود. ولی در رابطه با اصولگرایان آنها حاضر خواهند شد و احتمالا دو یا سه کاندیدا را خواهند داشت ولی ماههای آینده یک مقدار این مساله را میتواند دستخوش تغییر کند.
آقای مهدوی آزاد، شما چه فکر میکنید در مورد آرایش سیاسی تا انتخابات؟
من فکر میکنم گفتنیها را دوستان گفتند. من مایل هستم از این فرصت استفاده کنم در جمعبندی به دو سه نکته پاسخ دهم.
اینکه فرمودند هر لحظه موقعیت جدیدی خلق میکند درست است. از الان گمانهزنی دقیق کار عالمانه و منصفانه نیست. نکته دوم آنچه فرمودند در زمینه کارآمدی دولت و اینکه اصولگرایان مایلند یک دولت کارآمد بر روی کار باشد... ببینید یک موقع ما آرزوهای خودمان را میگوییم یعنی توصیه میکنیم که کشور باید به این سو برود و یک موقع هست که داریم واقعیت را تجزیه و تحلیل میکنیم. بر اساس واقعیات از دور دوم دولت آقای هاشمی، آقای خامنهای به این نتیجه رسید که دولت کارآمد تنها در صورتی در ایران تشکیل خواهد شد که حاکمیت یکدست باشد و اختلافات سیاسی نباشد و انرژی حاکمیت صرف این اختلافات سیاسی بین اصلاحطلب و اصولگرا و چپ و راست و غیره نباشد. به دلیل همین تحلیل هم بود که آن جمله معروف آقای حدادعادل بعد از فتح مجلس هفتم با شوق و اشتیاق و هیجان گفت ما یک ژاپن اسلامی خواهیم ساخت.
این دغدغه کارآمدی اگر وجود میداشت زودتر از اینها باید حاکمیت فکری برای این میکرد. الان که حاکمیت از صبح تا شب میگوید که دولت احمدینژاد از قصد دارد اجناس را گران میکند، از قصد دارد فلان کار را انجام میدهد... اگر چنین دغدغهای وجود میداشت باید زودتر از اینها این کار را میکرد.
این هم که گفته شد خواست آقای خامنهای لزوما به کرسی نمینشیند، این حرف از نظر تئوریک درست است. تا سال ۷۶ حتی تا سال ۸۴ هم درست بود. اما شرایط ایران از سال ۸۴ تغییر یافته و برخی از دوستان من به گمان من هنوز فکر میکنم دو دهه قبل به سر میبرند.
شرایط قابل ملاحظه با سال ۷۶ نیست. در شرایط فعلی این سپاه، رهبری، نهادهای نظامی و امنیتی هستند که تصمیمگیرنده هستند و نه توده مردم و در غیاب طبقه متوسط و روشنفکر که البته من از تحریم انتخابات دفاع نمیکنم... اما در غیاب آنها و سرخوردگی آنها متاسفانه آنها میتوانند کارهایشان را خیلی راحتتر پیش ببرند.
آقای حقیقی، نکته آخر شما.
به نظر من اصولگرایان به طور جدی میدانند که آینده آنها آینده سیاسی آنها و آینده نظام در گرو این است که بتوانند انتخابات را با وضعیت مناسب پیروز شوند و در عین حال کاندیداهایشان هم مقبولیت حداقلی اجتماعی داشته باشد و هم توان مدیریتی داشته باشد و در عین حال بتواند یک انسجام جدیدی را در بدنه ساخت قدرت ایجاد کند. خوب در این مورد این که بتوانند به توافق برسند یا آن شکاف را کمتر کنند از لحاظ فضایی که معمولا در انتخابات ایجاد میشود (کاندیداها علیه همدیگر) الان مشکل است داوری کرد. ولی ممکن است اگر سطح بحران افزایش پیدا کند به توافق برسند و بروند به سمت ائتلاف.
در مورد اصلاحطلبان هم نمیشود الان بحث کرد جز اینکه حاکمیت سیاستهای جدیدی را اعمال کند، آن هم تغییر در سیاستهای سیاسی است که دارد در ارتباط با چهرههای شاخص اصلاحطلب مثل آقای کروبی و موسوی، آزاد سازی آنها، آزادی بخشی از این جریان اصلاحطلب که در زندان هستند، و اجازه دادن به فعالیت تبلیغاتی که الان به نظر نمیرسد چشماندازی برایش جز اینکه آن معادلاتی که گفتم تغییر کند و سیستم نیاز به بازیابی ببیند در ارتباط با حوزه سیاست. طبیعی است آن موقع چهرههای دوم و یا سومشان میآیند به میدان و آن وقت بخشی از آنها میتوانند کاندیدای دوم برخی از گروهها باشند. مثل آقای عارف که میتواند کاندیدای دوم بخشی از جریان اصلاحطلبان باشد، کارگزاران باشد یا حتی بخشی از جریانهای اصولگرا. یعنی کاندیدای دوم آنها باشند به خاطر این که چهره تکنوکرات دارند. باید دید در آن موقع چه اتفاقی میافتد.
نکتهای هم که آقای مهدوی آزاد اشاره کردند، همیشه ما چالش میان نهادهای قدرت و نیروهای اجتماعی را داریم. گاهی اوقات آن ور قدرتمند میشود و گاهی اوقات این ور. بستگی دارد که جامعه خودش چقدر مصمم باشد و بخواهد تغییر ایجاد کند در ارتباط با مطالباتی که دارد. میتواند این معادله تغییر کند. در سال ۷۵ هم وضعیت شاید خیلی بهتر از اینکه الان ما داشتیم نبود از لحاظ مطالعات اجتماعی. ولی جامعه آمد کاندیدای دیگری را انتخاب کرد. الان هم میتواند این باشد. ولی مهم این است که آن نیروی اجتماعی که هست یاد گرفته باشد که از امکانات موجود چگونه برای پیشبرد مطالبات خودش استفاده کند با کمترین هزینه و در عین حال اجازه ندهد که بازیاش برود به سمت فضاهایی که نمیتواند آنها را مدیریت کند.
همین صاحبنظران میگویند در نبود رقیبی قدر اصولگرایان ابایی از رویارویی جدی انتخاباتی با یکدیگر نخواهند داشت. طبق همین تحلیل اختلاف نظرهایی که در کشمکشهای مجلس و دولت در پی انتخابات ۲۲ خرداد بروز کرد در کنار اختلاف نظرهای قبلی در جناح راست مبنای رقابتهای انتخاباتی میان اصولگرایان خواهد شد.
از سوی دیگر بعضی از صاحبنظران بر این باورند که به رغم ضعف اصلاحطلبان و دگراندیشان این گرایشها میتوانند با عدم شرکت یا شرکت در تعیین نتیجه انتخابات نقش بازی کنند. بعضی از تحلیلگران هم اصلاحطلبان را ترغیب میکنند که در شرایط فعلی بهتر است خود را برای حمایت از یک نامزد اصولگرای میانه رو آماده کنند. اما به گفته عده دیگر از آگاهان سیاسی با توجه به تلاشی که حاکمیت برای تشدید محدودیتها کرده بعید است اصلاحطلبان رغبتی به این گونه رفتار انتخاباتی نشان دهند. مگر آنکه رهبر و زمامداران امور فضای سیاسی ایران را به نفع اقدامهایی نظیر رفع حصر چهرههای شاخص، آزادی زندانیان سیاسی و برداشتن فشار از روی مطبوعات منتقد متحول کنند.
به نظر همین تحلیلگران شرایط بینالمللی و منطقهای از یک سو و چالشهای مدیریتی و اقتصادی داخلی از سوی دیگر میتواند زمینهساز گشایش سیاسی در آستانه انتخابات آینده شود. اما شمار دیگر از صاحبنظران معتقدند توجه حاکمیت به تجربه شکلگیری جنبش سبز در انتخابات ریاست جمهوری گذشته میتواند مانع گشایش سیاسی شود.
رئوس رقابتهای انتخاباتی میان اصولگرایان کدام اند؟ آرایش سیاسی ایران پیش از این انتخابات به چه سو میرود؟ سه میهمان برنامه این هفته دیدگاهها از جمله به این پرسشها پاسخ میگویند. عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در پاریس، مهدی مهدوی آزاد روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در بن و علیرضا حقیقی تحلیلگر سیاسی و مدرس خاورمیانه شناسی در دانشگاه تورونتو.
آقای تاجیک، اظهار نظرها و اقدامهای سیاسی اصولگرایان در چارچوب آماده شدن برای انتخابات آینده ریاست جمهوری چه چیزی را نشان میدهد درباره رقابتها و تمایزها در درون این طیف؟
اصولگرایان با نبود اصلاحطلبان هستند الان اختلافاتشان بیشتر حول و حوش منافع جریانی خودشان است و سعی میکنند که با بزرگ کردن برخی از مسایل وارد انتخابات شوند و کاندیدای خودشان را مطرح کنند.عبدالرضا تاجیک تحلیلگر سیاسی (پاریس)
عبدالرضا تاجیک: آنچه که مهم است بعد از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ یک اتفاقی میان اصولگرایان رخ داد و آن این که آنها از یکدستی خارج شدند. آنها با نبود رقیب اصلیشان که اصلاحطلبان هستند الان اختلافاتشان بیشتر حول و حوش منافع جریانی خودشان است و سعی میکنند که با بزرگ کردن برخی از مسایل وارد انتخابات شوند و کاندیدای خودشان را مطرح کنند.
آقای مهدوی آزاد، نکتهای که آقای تاجیک اشاره کردند یعنی با وجود بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحطلب در حصر و زندان و موقوف شدن فعالیت اکثر تشکلهای قدیمی و شناسنامه دار این طیف آیا شکل رقابت در میان اصولگرایان آنچنانکه آقای تاجیک گفتند تفاوتی با گذشته میکند یا نه؟
معتقد نیستم که این رقابت در بین اصولگرایان یک بازی زرگری است. معتقدم یک رقابت جدی است و در نبود این دشمن مشترک که قبلا اصلاحطلبان بود یا جریانهای دیگر الان واقعا به جان خود افتادهاند برای انتخابات سال ۹۲.مهدی مهدوی آزاد تحلیلگر سیاسی (بُن)
مهدی مهدوی آزاد: قطعا تفاوت میکند. اگر بخواهیم دقیق به صحنه آرایش سیاسی کشور نگاه کنیم هم اکنون ما پنج طیف کاملا مشخص و مجزا را میتوانیم شناسایی کنیم که دورخیز برداشتهاند برای انتخابات سال ۹۲. طیف اول همان طیف دولت یا محور مشایی احمدینژاد هستند که نامزدهایی مثل کامران دانشجو دارند، محمدرضا رحیمی، ثمره هاشمی و نهایتا از اسفندیار رحیم مشایی نام میبرند که به نظر من یک چهره جدی نخواهد بود.
طیف دوم اصولگرایان پراگماتیک هستند که اکنون با اصولگرایان سنتی یعنی افرادی مثل آقای ناطق نوری و بخشی از جامعه روحانیت و همچنین بخش مهم موتلفه ائتلاف کردهاند. این گروه علیالاغلب ارادتی هم به آقای هاشمی دارند که در میان نامزدهایشان کسانی مثل لاریجانی هست، محمد باقر قالیباف که ظاهرا قطعی شده کاندیداتوری شان، آقای رودکی مشاور ایشان اعلام کرده بود که در دهه فجر استعفا خواهد داد، آقای حسن روحانی از کاندیداهای بالقوه این جریان هست و نهایتا محمدرضا باهنر که کمپینی هم در فیس بوک راه انداخته.
جریان سوم جریان بیت رهبری و وابستگان آیتالله خامنهای هستند که سعید جلیلی، غلامعلی حداد عادل و علیاکبر ولایتی از جدیترین نامزدهای این جناح به حساب میآیند. هرچند که خیلی از ناظران معتقدند احتمالا یکی از چهرههای ناشناس نزدیک به حلقه سردار عزیز جعفری که پدیده انتخابات بعدی خواهد بود ظهور خواهد کرد و بروز خواهد کرد از درون این جریان.
جریان چهارم جریان اولترا رادیکالهای اصولگرا با محوریت آیتالله مصباح یزدی هستند که ظاهرا کاندیدایی جز باقری لنکرانی سخنگوی سابق جبهه پایداری در انتخابات مجلس ندارند. البته حداد عادل هم به خصوص با توجه به رابطهای که با آقای مجتبی خامنهای دارد میتواند نامزد بالقوه این جریان هم باشد و نهایتا جریان جدیدی که ریشههایش را در انتخابات مجلس شاهد بودیم. افرادی مانند علی مطهری و احمد توکلی. معتقد نیستم که این رقابت در بین اصولگرایان یک بازی زرگری است. معتقدم یک رقابت جدی است و در نبود این دشمن مشترک که قبلا اصلاحطلبان بود یا جریانهای دیگر الان واقعا به جان خود افتادهاند برای انتخابات سال ۹۲.
آقای حقیقی، تا چه حد چالشهای داخلی در زمینه مدیریت، کارآمدی و اقتصاد یا شرایط بینالمللی موثر است در شکل دادن رقابتها میان اصولگرایان؟
وقتی سطح این چالشها برود بالا گروههای اصلی اصولگرا مجبور میشوند بروند به سمت ائتلاف. یعنی ممکن است همه بروند به سمت کاندیداهایی که کاندیدای دوم انتخابشان هست ... یعنی کاندیدایی که ممکن است کاندیدای آنها نباشند و آنها ترجیح میدهند موفق باشد و پیروز شود.علیرضا حقیقی تحلیلگر سیاسی (تورنتو)
علیرضا حقیقی: مساله ایران الان خیلی پیچیده شده. یعنی فقط این نیست که آن را از زاویه رقابتهای داخلی یا این که افتادهاند به جان همدیگر برداشت کرد. ایران الان با یک بحران جدی در حوزه هستهای روبهرو است، یک بحران جدی در مورد آینده بعد از بشار اسد اگر بشار اسد سقوط کند در منطقه و تاثیری که روی عراق و لبنان میگذارد. کاری که عربستان میخواهد بکند در ارتباط با ایران و مساله خود دعوایی که ایران با عربستان و اسرائیل دارد. و روز به روز این حادتر میشود و به یک رویارویی عظیم دارد تبدیل میشود. در حوزه اقتصادی هم بحرانهای اقتصادی و مدیریتی به طور جدی دارد مطرح میشود.
همه اینها یک چالشهای استراتژیک را برای کل آینده ایران دارد مطرح میکند که به نظر من انتخابات ریاست جمهوری باید به این مسایل به طور جدی پاسخ دهد و از درون رقابتهای گروهی میآید بیرون. وقتی سطح این چالشها برود بالا گروههای اصلی اصولگرا مجبور میشوند بروند به سمت ائتلاف. یعنی ممکن است همه بروند به سمت کاندیداهایی که کاندیدای دوم انتخابشان هست. فرض کنید گروه الف ممکن است کاندیدای اولش یک کس دیگری باشد ولی مجبور است به خاطر این شرایط برود به سمت کاندیدای ب که میداند امکان پیروز شدن دارد. به نظر م وقتی که چنین مسالهای باشد حتی گروههای اصلاحطلب هم ممکن است بروند به سمت کاندیداهای دومشان. یعنی کاندیدایی که ممکن است کاندیدای آنها نباشند و آنها ترجیح میدهند موفق باشد و پیروز شود.
بعد از انتخابات ۸۸ سیستم به این نتیجه رسید که نباید خیلی آزادی عمل بدهد و این آزادی عمل میتواند خطراتی را برایش به همراه داشته باشد. در این انتخابات ... این اجازه داده نخواهد شد و آنها مجبورند در یک زمین بسته بازی کنند و بیشتر اختلافاتشان در همین جا نشان داده میشود و نه فراتر از آن.
عبدالرضا تاجیک
آقای تاجیک، در نوبت قبلی وقتی گفتید مبنای رقابت میان اصولگرایان منافع گروهی است، معنی اش این بود که رقابت جدی نیست؟ چون آقای مهدوی آزاد گفتند جنگ زرگری نیست این رقابتها.
من اشاره میکنم به صحبتهای آقای حقیقی که به نظر من نکات مهمی درش بود و به بحرانهای خارجی ایران اشاره کرد و در کنار آن بحرانهای خارجی بحرانهای داخلی هم داریم، از وضعیت اقتصادی که الان وجود دارد و بحران اجتماعی...
من فکر میکنم اختلافات اگر هم بین گروههای اصولگرا باشد این مسایل روی آنها تاثیر خواهد گذاشت و آنها را مجبور میکند که تن بدهند به خواسته ساختار نظام سیاسی در ایران. بر اساس همین فکر میکنم که هم ساختار سیاسی در ایران این اجازه را نمیدهد که رقابتها خیلی علنی شوند چون ما بعد از انتخابات ۸۸ سیستم به این نتیجه رسید که نباید خیلی آزادی عمل بدهد و این آزادی عمل میتواند خطراتی را برایش به همراه داشته باشد.
در این انتخابات بهخصوص که انتخابات بسیار مهمی هم هست با توجه به بحرانهای موجود پیش رو من فکر میکنم این اجازه داده نخواهد شد و آنها مجبورند در یک زمین بسته بازی کنند و بیشتر اختلافاتشان در همین جا نشان داده میشود و نه فراتر از آن.
معتقدم انتخاباتی واقعی و رقابتی نخواهیم داشت و نهایتا این رهبری جمهوری اسلامی است که تصمیم گیرنده نهایی است.مهدی مهدوی آزاد
آقای مهدوی آزاد، نظر شما چیست در مورد آنچه که آقای تاجیک گفتند الان؟
اختلاف چندانی وجود ندارد. من یک نکته را اول عرض کنم.
آقای دکتر حقیقی به عنوان یک چهره آکادمیک که من به ایشان ارادت هم دارم چهره یک انتخابات واقعی و رقابتی را از انتخابات سال ۹۲ تفسیر کردند که بر مبنای این تفسیری که ایشان ارائه کردند گروههای عاقل اصولگرا ممکن هست بر اساس بحرانهای پیرامونی تصمیماتی بگیرند تحت فشار برای اینکه وضعیت کشور را بهتر کنند. این شبیه فرضیهای است که مثلا میگویند در سال ۷۶ نظام مجبور شد برای مقابله با بحرانهایی که در سال ۷۵ داشتیم آقای خاتمی را بر سر کار بیاورد. در صورتی که من با این فرضیه کاملا مخالفم. آقای خامنهای اساسا در این زمینه اهل عقبنشینی نیست. معتقدم انتخاباتی واقعی و رقابتی نخواهیم داشت و نهایتا این رهبری جمهوری اسلامی است که تصمیم گیرنده نهایی است.
در مورد آنچه که آقای تاجیک گفتند هم کاملا با ایشان موافقم. آقای خامنهای وضعیت بسیار پیچیدهای دارد. آقای خامنهای در گذشته هم با دولت هاشمی و هم دولت خاتمی و هم با دولت احمدینژاد به درگیری و تضاد رسید. طرح موضوع تغییر قانون اساسی، رییس جمهور به نخست وزیر که برای اولین بار توسط ایشان مطرح شد نشانهای از سرخوردگی شدید آیتالله خامنهای از نفس جایگاهی به نام رییس جمهوری است. در مرحله بعدی که خوب قانون اساسی را نمیشود تا انتخابات تغییر داد. پس سیاستهای رهبری، سیاست آقای خامنهای باید به سویی برود که یک رییس جمهور مطلوب خودش را بتواند بر مسند قدرت بنشاند. این رییس جمهور مطلوب لاجرم نمیتواند از رجال سیاسی کشور باشد چون مجددا با آقای خامنهای بحران و درگیری خواهند داشت. بنابراین باید یک فرد ناشناخته با روحیه مطیع بودن محض و ژست سیاسی افراطی یعنی ذوب در ولایت باشد.
در مجموع من فکر میکنم آقای خامنهای این بار هم با یک سیاست پیچیده اما معمول شناخته شده سعی خواهد کرد در مرحله اول بخشی از رجال سیاسی اصولگرا را از حضور در انتخابات منصرف کند. شبیه کاری که با آقای قالیباف در سال ۸۴ کرد و از ایشان خواست در انتخابات شرکت نکند.
دوم با حذف اصلاحطلبان و کنترل شدید صحنه رقابت و فضای رقابتی مانع ایجاد هیجان در جامعه بشود و مانع از رخداد مجدد اتفاقاتی شود که در سال ۷۶ و ۸۴ رخ داد و مردم به هیجان آمدند و در نهایت با استفاده از رخوت ایجاد شده با اتکا به سه ابزار اصلی صداوسیما، بسیج و ائمه جمعه کاندیدای نهایی خودش را به پیروزی برساند.
به گمان من این گزینه ایدهآل آقای خامنهای یا فردی مثل سعید جلیلی خواهد بود یا یک چهره ناشناس از حلقه عزیز جعفری فرمانده کل سپاه. اما تاکید میکنم این محصول دو فرآیند است. یکی گوشه نشینی طبقه متوسط جامعه در انتخابات و دیگر با غیرواقعی بودن انتخابات یعنی برعکس آن تصویری که آقای دکتر حقیقی ارائه کردند.
من هیچوقت نگفتم رقابت کاملا آزاد است، دموکراتیک است. من تاکید کردم که گروههای اصولگرا در پاسخ به بحرانی که با آن مواجه هستند و نیاز به موفقیت که میتواند مربوط به آن چالشهای داخلی و خارجی باشد ممکن است بروند به سمت ائتلاف.علیرضا حقیقی
آقای حقیقی، لابد میخواهید پاسخ بدهید به گفتههای آقای مهدوی آزاد؟ بفرمایید.
من هیچوقت نگفتم رقابت کاملا آزاد است، دموکراتیک است. من تاکید کردم که گروههای اصولگرا در پاسخ به بحرانی که با آن مواجه هستند و نیاز به موفقیت که میتواند مربوط به آن چالشهای داخلی و خارجی باشد ممکن است بروند به سمت ائتلاف. این به معنی این نیست که اگر گروههای اصولگرا بروند به سمت ائتلاف یک کاندیدایی معنی اش این است که انتخابات همه ویژگیهای یک انتخابات عادلانه را دارد.
نکته دوم، شرایط ایران شرایط باثباتی نیست به این مفهوم که همه چیز مشخص و منظم است و ما داریم میرویم به سمت یک انتخاباتی که همه پارامترهایش معلوم است. بحرانهای بینالمللی که الان ایران با آنها مواجه است میتواند هر لحظه یک موقعیت جدیدی را خلق کند. دوم هم اینست که از جنبه داخلی بحرانهای اقتصادی که داریم که بخشیاش محصول تحریم است و بخشی محصول ناکارآمدی آقای احمدینژاد است در درون ساخت قدرت و درون هرم گروههای نخبه اجتماعی مباحث جدی را ایجاد کرده و نیاز به یک مدیریت کارآمد در میان تودههای مردم محسوس است. واکنش این گروههای اجتماعی نسبت به انتخابات ریاست جمهوری از الان بسیار سخت است که پیش بینی کرد. حتی تحریم انتخابات مجلس هم اگر دقت کرده باشید که آقای دکتر... به خوبی نشان دادند حداکثر مقایسه میان انتخابات مجلس نهم با انتخابات قبلی یک درصد فرق داشته تحریم و دعوت به تحریم. باید فکر کرد شرایط در آن موقع چگونه خواهد بود.
در مورد آقای خاتمی هم همینطور. آقای خاتمی هم قابل پیشبینی نبود. آقای خاتمی در سال ۷۶ آن شرایط فضای اجتماعی سبب شد که انتخابات معادلهاش تغییر کند تقریبا از اردیبهشت ماه زده شد. پس بنابراین از حالا نمیشود در مورد آن فضا در ماههای آینده صحبت کرد. در انتخابات ۸۴ هم برخلاف چیزی که آقای مهدوی آزاد فرمودند اصلاحطلبان خودشان باختند. به خاطر این که با سه کاندیدا آمدند. آقای موسوی که باید میآمد نیامد، شکست اصلی اصلاحطلبان در ۸۴ رقم خورد نه در ۸۸. آنجا انتخابات را باختند. با این که همه چیز دست خودشان بود به خودشان باختند. با استراتژی غلط خودشان باختند و به عدم بصیرت آقای موسوی که نیامد در سال ۸۴.
میخواهم بگویم باید اینجای بازی را نگاه کنیم. اگر شما عناصر اجتماعی موثری داشته باشید و فضای اجتماعی بتواند از شما حمایت کند کم و بیش نهادهای قدرت هم در یک مواردی مجبورند که تمکین کنند. یادمان نرود که اگر دامنه اجتماعی بحرانهای خارجی ایران افزایش پیدا کند مثلا اگر بشار اسد امکان سقوط داشته باشد و کاری که دارد عربستان میکند و هدفش این است که عراق را ناامن کند و لبنان را علیه ایران خوب آن موقع ممکن است مسایل داخلی تغییر کند و معادلات داخلی دچار تغییر شود. اینها را نباید دست کم گرفت.
آیا دیده میشود که برنامههایی تدوین شده باشد که مثلا به سبب تفاوت برنامهها، رقابتهایی شکل بگیرد؟
خوب این تفاوت برنامه به هر حال در مورد سیاستهای داخلی و خارجی وجود دارد. اما آقای احمدینژاد در حقیقت یک سازی بود که بیرون آن مجموع که ۳۰ سال تجربه جمهوری اسلامی به دست آمده بود زده شده بود. الان در میان گروههای اصولگرا و جریانهای که به هر حال نقش داشتند در ساخت قدرت همه به خوبی میدانند که ایران نیاز به یک دولت کارآمد دارد. این کارآمدی دولت خیلی جدی است.
شما اگر دقت کنید در مباحث نمایندگان مجلس و کسانی که حتی پیشتاز بودند در نقد دولت خاتمی الان گفتار اصلیشان مساله کارآمدی دولت است. به خوبی واقف اند که اگر دولتی در مسایل داخلی و خارجی نتواند مدیریت کند به راحتی میتواند کوچکترین موضوع مثل موضوع مرغ به بحران اجتماعی تبدیل شود. این شکنندگی وضع و نیاز به یک مدیریت این وضع آنها را به دولت کارآمد رسانده. الان این گروههای اجتماعی که به دنبال انتخابات ریاست جمهوری هستند در گروههای اصولگرا دارند کار میکنند، اتاق فکر تشکیل دادهاند که بتوانند هم فردی را که مطرح میکنند قابلیت ارائه به عنوان یک مدیریت کارآمد داشته باشد و هم برنامههایی کم و بیش عملی بتوانند ارائه دهند چون دیگر شعارها کار نمیکند، همه شعارها را آقای احمدینژاد، دوره آقای خاتمی و غیره در حوزههای مختلف دادهاند، که بتواند برنامه عملی را مطرح کند که ایران بتواند از این عقبهای که درش قرار گرفته بیاید بیرون. هم از جنبه بینالمللی و هم از جنبه داخلی.
مساله این که نهادهای قدرت چه میخواهند خیلی اهمیت ندارد. در گذشته هم بوده. نهادهای قدرت آقای خامنهای در سال ۷۶ قطعا دوست داشت آقای ناطق نوری رییس جمهور شود. ولی آقای خاتمی رییس جمهور شد. تمایلات نهادهای قدرت خیلی وقتها تعیینکننده نیست.
تقریبا شبیه آن چیزی را که در انتخابات مجلس نهم داشتیم در انتخابات ریاست جمهوری هم خواهیم داشت. این جریانهای اصولگرا کاندیدای خودشان را مطرح خواهند کرد. حالا الزاما نه با عنوان جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری.عبدالرضا تاجیک
آقای تاجیک، در جمعبندیتان به این نکته هم اشاره کنید که آرایش سیاسی در ایران تا انتخابات به کدام سمت و سو پیش میرود؟
فقط اصولگرایان یا کل جریانهای سیاسی داخل در ایران؟
از اصولگرایان شروع کنیم بعد برسیم به کل.
قاعدتا اصولگرایان با توجه به بحرانهای موجود برنامههای خودشان را هر گروه و هر دسته ارائه خواهند داد. من فکر میکنم تقریبا شبیه آن چیزی که ما در مجلس داشتیم در انتخابات ریاست جمهوری هم خواهیم داشت. این جریانها کاندیدای خودشان را مطرح خواهند کرد. حالا الزاما نه با عنوان جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری. ولی قاعدتا باید به این شکل باشد و شواهد هم نشان میدهد که آنها به این شکل وارد میدان خواهند شد و کاندیداهای خودشان را مطرح خواهند کرد.
ولی خب همانطور که گفته شد من هم فکر میکنم کاندیداهای فعلی با توجه به بحرانهای داخلی که در ایران وجود دارد از جمله بحران اقتصادی قاعدتا آنها تمام تبلیغاتشان را روی این قضیه خواهند گذاشت. منتها با توجه به اینکه خطراتی هم دارد این قضیه حتما حساب شده و تحت کنترل خواهد بود این انتقادات و حتما دولت و جریان آقای احمدینژاد در این زمینه سیبل برخورد خواهند بود.
اما در رابطه با اصلاحطلبان من فکر میکنم برخلاف آن چیزی که این روزها در رابطه با حضور آنها در انتخابات گفته میشود به خصوص آقای خاتمی، با توجه به فضای موجود آنها در انتخابات نقش موثری نخواهند داشت. یعنی خودشان قاعدتا حضور نخواهند داشت. حتی اسامی که گفته میشود از جمله آقای عارف یا آقای مجید انصاری و دیگران و شبیه این افراد نام برده میشود، من بعید میدانم اینها از پشتیبانی رهبری اصلاحات در ایران برخوردار باشند. قاعدتا آنها هم در چنین شرایطی با توجه به شرایط کنونی که داریم (حتما باید روزهای آینده را در نظر گرفت) بعید میدانم ریسک کنند و در این انتخابات حاضر شوند.
در رابطه با آقای خاتمی هم احتمل رای دادن ایشان باز وجود خواهد داشت ولی با توجه به شرایط موجود من بعید میدانم که از کاندیدای خاصی حمایت کنند. در نتیجه اصلاحطلبان در انتخابات آینده حضور کمرنگی خواهند داشت و در نهایت حضورشان به رای دادن منتهی میشود. ولی در رابطه با اصولگرایان آنها حاضر خواهند شد و احتمالا دو یا سه کاندیدا را خواهند داشت ولی ماههای آینده یک مقدار این مساله را میتواند دستخوش تغییر کند.
این که گفته شد خواست آقای خامنهای لزوما به کرسی نمینشیند، این حرف از نظر تئوریک درست است. تا سال ۷۶ حتی تا سال ۸۴ هم درست بود. اما شرایط ایران از سال ۸۴ تغییر یافته و برخی از دوستان من به گمان من هنوز فکر میکنم دو دهه قبل به سر میبرند. شرایط قابل ملاحظه با سال ۷۶ نیست. در شرایط فعلی این سپاه، رهبری، نهادهای نظامی و امنیتی هستند که تصمیمگیرنده هستند و نه توده مردم.مهدی مهدوی آزاد
آقای مهدوی آزاد، شما چه فکر میکنید در مورد آرایش سیاسی تا انتخابات؟
من فکر میکنم گفتنیها را دوستان گفتند. من مایل هستم از این فرصت استفاده کنم در جمعبندی به دو سه نکته پاسخ دهم.
اینکه فرمودند هر لحظه موقعیت جدیدی خلق میکند درست است. از الان گمانهزنی دقیق کار عالمانه و منصفانه نیست. نکته دوم آنچه فرمودند در زمینه کارآمدی دولت و اینکه اصولگرایان مایلند یک دولت کارآمد بر روی کار باشد... ببینید یک موقع ما آرزوهای خودمان را میگوییم یعنی توصیه میکنیم که کشور باید به این سو برود و یک موقع هست که داریم واقعیت را تجزیه و تحلیل میکنیم. بر اساس واقعیات از دور دوم دولت آقای هاشمی، آقای خامنهای به این نتیجه رسید که دولت کارآمد تنها در صورتی در ایران تشکیل خواهد شد که حاکمیت یکدست باشد و اختلافات سیاسی نباشد و انرژی حاکمیت صرف این اختلافات سیاسی بین اصلاحطلب و اصولگرا و چپ و راست و غیره نباشد. به دلیل همین تحلیل هم بود که آن جمله معروف آقای حدادعادل بعد از فتح مجلس هفتم با شوق و اشتیاق و هیجان گفت ما یک ژاپن اسلامی خواهیم ساخت.
این دغدغه کارآمدی اگر وجود میداشت زودتر از اینها باید حاکمیت فکری برای این میکرد. الان که حاکمیت از صبح تا شب میگوید که دولت احمدینژاد از قصد دارد اجناس را گران میکند، از قصد دارد فلان کار را انجام میدهد... اگر چنین دغدغهای وجود میداشت باید زودتر از اینها این کار را میکرد.
این هم که گفته شد خواست آقای خامنهای لزوما به کرسی نمینشیند، این حرف از نظر تئوریک درست است. تا سال ۷۶ حتی تا سال ۸۴ هم درست بود. اما شرایط ایران از سال ۸۴ تغییر یافته و برخی از دوستان من به گمان من هنوز فکر میکنم دو دهه قبل به سر میبرند.
شرایط قابل ملاحظه با سال ۷۶ نیست. در شرایط فعلی این سپاه، رهبری، نهادهای نظامی و امنیتی هستند که تصمیمگیرنده هستند و نه توده مردم و در غیاب طبقه متوسط و روشنفکر که البته من از تحریم انتخابات دفاع نمیکنم... اما در غیاب آنها و سرخوردگی آنها متاسفانه آنها میتوانند کارهایشان را خیلی راحتتر پیش ببرند.
اگر در نتیجه تشدید بحرانها سیستم نیاز به بازیابی ببیند در ارتباط با حوزه سیاست، طبیعی است آن موقع چهرههای دوم و یا سومشان میآیند به میدان و آن وقت بخشی از آنها میتوانند کاندیدای دوم برخی از گروهها باشند. مثل آقای عارف که میتواند کاندیدای دوم بخشی از جریان اصلاحطلبان باشد، کارگزاران باشد یا حتی بخشی از جریانهای اصولگرا.علیرضا حقیقی
آقای حقیقی، نکته آخر شما.
به نظر من اصولگرایان به طور جدی میدانند که آینده آنها آینده سیاسی آنها و آینده نظام در گرو این است که بتوانند انتخابات را با وضعیت مناسب پیروز شوند و در عین حال کاندیداهایشان هم مقبولیت حداقلی اجتماعی داشته باشد و هم توان مدیریتی داشته باشد و در عین حال بتواند یک انسجام جدیدی را در بدنه ساخت قدرت ایجاد کند. خوب در این مورد این که بتوانند به توافق برسند یا آن شکاف را کمتر کنند از لحاظ فضایی که معمولا در انتخابات ایجاد میشود (کاندیداها علیه همدیگر) الان مشکل است داوری کرد. ولی ممکن است اگر سطح بحران افزایش پیدا کند به توافق برسند و بروند به سمت ائتلاف.
در مورد اصلاحطلبان هم نمیشود الان بحث کرد جز اینکه حاکمیت سیاستهای جدیدی را اعمال کند، آن هم تغییر در سیاستهای سیاسی است که دارد در ارتباط با چهرههای شاخص اصلاحطلب مثل آقای کروبی و موسوی، آزاد سازی آنها، آزادی بخشی از این جریان اصلاحطلب که در زندان هستند، و اجازه دادن به فعالیت تبلیغاتی که الان به نظر نمیرسد چشماندازی برایش جز اینکه آن معادلاتی که گفتم تغییر کند و سیستم نیاز به بازیابی ببیند در ارتباط با حوزه سیاست. طبیعی است آن موقع چهرههای دوم و یا سومشان میآیند به میدان و آن وقت بخشی از آنها میتوانند کاندیدای دوم برخی از گروهها باشند. مثل آقای عارف که میتواند کاندیدای دوم بخشی از جریان اصلاحطلبان باشد، کارگزاران باشد یا حتی بخشی از جریانهای اصولگرا. یعنی کاندیدای دوم آنها باشند به خاطر این که چهره تکنوکرات دارند. باید دید در آن موقع چه اتفاقی میافتد.
نکتهای هم که آقای مهدوی آزاد اشاره کردند، همیشه ما چالش میان نهادهای قدرت و نیروهای اجتماعی را داریم. گاهی اوقات آن ور قدرتمند میشود و گاهی اوقات این ور. بستگی دارد که جامعه خودش چقدر مصمم باشد و بخواهد تغییر ایجاد کند در ارتباط با مطالباتی که دارد. میتواند این معادله تغییر کند. در سال ۷۵ هم وضعیت شاید خیلی بهتر از اینکه الان ما داشتیم نبود از لحاظ مطالعات اجتماعی. ولی جامعه آمد کاندیدای دیگری را انتخاب کرد. الان هم میتواند این باشد. ولی مهم این است که آن نیروی اجتماعی که هست یاد گرفته باشد که از امکانات موجود چگونه برای پیشبرد مطالبات خودش استفاده کند با کمترین هزینه و در عین حال اجازه ندهد که بازیاش برود به سمت فضاهایی که نمیتواند آنها را مدیریت کند.