روز پنجشنبه هفته گذشته مراسم تجلیل از دست اندرکاران سفرهای نوروزی محمود احمدینژاد، رئیسجمهور ایران، در ورزشگاه ۱۰۰ هزار نفری آزادی تهران خبرساز شد. یکی به این دلیل که در این مراسم دولتی محمود احمدینژاد شعاری درباره انتخابات سرنداد. دوم به این دلیل که اسفندیار رحیم مشایی یار و یاور بحث برانگیز رئیسجمهور در این مراسم حاضر نشد و سوم به این دلیل که خبرگزاری مهر و فارس شمار شرکت کنندگان در مراسم را به ترتیب ۴۰ هزار و ۷۰ هزار نفر گزارش کردند اما سیمای جمهوری اسلامی، تلویزیون حکومتی ایران و نهاد زیر نظارت رهبر جمهوری اسلامی ایران تصویرهایی را از این تجمع نشان داد که به گفته برخی منابع و ناظران سیاسی بر شمار اندک حاضران در آن تأکید گذاشته بود.
این در حالی است که در کمتر از هشت سالی که محمود احمدینژاد سکان دولت را در دست داشته منتقدان او در جناح اصلاحطلب و رفته رفته اصولگرایان منتقد او میگفتند که سیمای جمهوری اسلامی با پخش تصاویری به بزرگنمایی شمار استقبالکنندگان از رئیس جمهور در سفرهای استانی او میپردازد.
منتقدان دولت گردهمایی روز پنجشنبه را ترفندی برای اعلام نامزدی اسفندیار رحیم مشایی از جانب دولت میدانستند. اما محمود احمدینژاد و دولت هدف این مراسم را صرفا قدردانی از نهادها و چهرههایی اعلام کردند که در سازمان دادن و تدارک سفرهای نوروزی رئیس جمهور نقش داشتند.
در کنار اینها در هفته گذشته سه رویداد مربوط به جناح اصلاحطلب به طور خاص جلب توجه کرد. یکی ادامه دعوتها از محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران برای پذیرش نامزدی انتخابات ۲۴ خرداد خرداد و دوم فیلتر شدن وبسایتهای انتخاباتی دعوت از محمد خاتمی در ایران و سرانجام نامه سرگشاده مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزیر کشور دولت محمد خاتمی و زندانی سیاسی معترض به نتایج اعلام شده انتخابات خرداد ۸۸ به رهبر جمهوری اسلامی ایران و ترغیب او به برگزاری انتخاباتی مطابق با استانداردهای جهانی.
حاصل تجمع روز پنجشنبه هفته گذشته در ورزشگاه آزادی برای دولت و احتمال نامزد شدن اسفندیار رحیم مشایی چه بود؟ پاسخ ندادن محمد خاتمی به دعوتهای حامیانش از او برای پذیرش نامزدی انتخابات نشانه چیست؟
حدود سه هفته مانده به مهلت ثبتنام نامزدهای انتخاباتی و کمتر از دو ماه مانده به انتخابات ۲۴ خرداد اینها پرسشهای اصلی برنامه دیدگاهها است از سه میهمان این هفته: مرتضی کاظمیان، فعال سیاسی طیف ملی مذهبی در پاریس و در واشنگتن علی افشاری منتقد و فعال سیاسی و امیرحسین گنجبخش، عضو سازمان جمهوریخواهان ایران.
آقای کاظمیان، تجمع روز پنجشنبه حامیان دولت در استادیوم آزادی چه چیزی را نشان داد درباره وضعیت نامزد جناح دولت در انتخابات ۲۴ خرداد آینده؟
مرتضی کاظمیان: با این ارزیابی که تجمع شکل گرفته در استادیوم آزادی تجمع حامیان دولت بود، الزاماً همدل نیستم. به هر حال یک بسیجی صورت گرفته بود به اتکای منابع نفتی توسط احمدینژاد-مشایی برای اینکه این بخش از قدرت خودنمایی کند و خودش را واجد پشتوانههای اجتماعی توصیف کند. که البته یک چنین بسیجی هم حتی آنچنان که پیشبینی میشد رخ نداد. و البته ارزیابی خود من این است که اساساً این جریان به اندازهای که بتواند تاثیرگذار باشد در انتخابات واجد پشتوانههای اجتماعی نیست. قدافرازی احمدینژاد مشایی به نظر من توفیق لازم را برایشان نداشت. اگر نگوییم با شکست همراه شد.
اما تا پیش از تجمع دولتی روز پنجشنبه در استادیوم آزادی در برخی محافل سیاسی گفته میشد که چنانچه از حضور نامزد احتمالی دولت در انتخابات جلوگیری شود ممکن است حامیان رئیس جمهور متوسل به درگیری شوند. اکنون با توجه به شمار حاضران در استادیوم میشود درباره این تحلیل ابراز نظر قاطع کرد یا هنوز نه؟
حمایتی که صورت گرفت از آقای احمدینژاد در انتخابات سال ۸۴ را من با وضعیتی که ایشان امروز دارد کاملا متفاوت ارزیابی میکنم. الان هم آقای احمدینژاد متکی شده و سوار شده بر توزیع یارانهها. که البته فراموش نکنیم این در کریدور انتخابات تنها تاثیرگذار نخواهد بود. یعنی سپاه بسیج و کمیته امداد و البته دیگر بازیها و نهادهایی که همسو هستند با مرکز ثقل قدرت در جمهوری اسلامی، اینها میتوانند کاملا انتخابات را مهندسی کنند و حتی همان کسانی را که حمایتهای مادی و پشتوانههای اقتصادی خوبی را از احمدینژاد احیانا دریافت کردهاند به طرف صندوقهای رای به طرف نامزد مطلوب خودشان سوق دهند ضمن اینکه تصور نمی کنم اگر مرکز ثقل قدرت بخواهد احمدینژاد مشایی پایش را از یک جایی فراتر بگذارد در برخورد قاطع با این خط قرمزها تعارف نخواهد داشت.
البته فراموش هم نکنید که دست کم در همان انتخابات مجلس سال ۹۰ آقای احمدینژاد موفق نشد که حتی یک فراکسیون اقلیت از حامیان خودش در مجلس شکل بدهد و قریب به اتفاق نامزدهای منتسب به این طیف رد صلاحیت شدند. یعنی هژمونی در بلوک قدرت همچنان در اختیار رهبر جمهوری اسلامی ایران است و آن جریان امنیتی نظامی رانتی گردادگرد و همسو با ایشان.
آقای افشاری، برخی تحلیلگران بر این نظر بودند که رئیس جمهور کوشیده در چهار سال گذشته با نشان دادن فاصله و استقلال از رهبر بر شمار حامیان خودش اضافه کند. تجمع روز پنجشنبه چه چیزی را نشان میدهد درباره میزان کامیابی و یا ناکامیابی محمود احمدینژاد در رسیدن به این هدف؟
علی افشاری: به نظر من اول باید در نظر بگیرید که این برنامه روز پنجشنبه حداقل در ظاهر حالت انتخاباتی پیدا نکرد. یعنی برنامهای بود که جمعی از کادرهایی از دولت که در زمینه سفرهای نوروزی همکاری کرده بودند و کادر های هلال احمر آن جا حضور پیدا کردند خود مشایی حضور پیدا نکرد. و هیچگونه علامت ظاهری که این برنامه با هدف انتخاباتی انجام شده شاهد نبودیم.
در این خصوص دو تحلیل وجود دارد. یا از ابتدا یک تصویرپردازی غلطی از این حرکت شده بود یا اینکه جریان احمدینژاد چنین برنامهای داشتند ولی به دلایل مختلفی در وسط کار منصرف شدند. به هر حال جلسه روز پنجشنبه را به نظر من نمیشود جلسه انتخاباتی این جریان دانست و بر آن اساس قضاوت و داوری کرد که حالا وضع آنها در انتخابات چیست و چه کاری میتوانند انجام دهند.
اما نتیجهای که میشود گرفت به نظر من کم شدن احتمال کاندیداتوری اسفندیار رحیم مشایی است. در انتخابات مجلس نهم این جریان اساسا حضور جدی در عرصه انتخابات نداشت. برخی از نیروهای حاشیهای اش بودند که آمدند رد صلاحیت شدند. لذا جریان احمدی نژاد اساسا وارد رقابت انتخاباتی در مجلس نهم نشد.
در این انتخابات هم پیشبینی میشود همین روند را ممکن است دولت ادامه دهد. یعنی با این اتفاقی که روز پنجشنبه افتاد و کمتر از سه هفته هم مانده به فرصت ثبت نام ، هنوز به قطعیت معلوم نیست که جریان احمدینژاد بخواهد کاندیدایی را در این دوره انتخابات داشته باشند. آن چیزی که برای این جریان در وهله نخست مهم است اول تثبیت خودش به عنوان یک جریان سیاسی مستقل و منفک از دو جناح کلی اصولگرایان و اصلاحطلبان و همچنین حفظ نیروهایش و خارج کردن آنها از زیر تیغ برخوردهای امنیتی و قضایی احتمالی است.
درست است این جریان فاقد پایگاه اجتماعی مشخص در جامعه است ولی اگر یک انتخاباتی برگزار شود و یک طرفش اصولگرایان باشند با بخشهای مختلفش و بخش دیگرش مثلا کاندیدایی مثل اسفندیار رحیم مشایی باشد آن وقت این گزینه دور از واقعیتی نیست که اگر مهندسی در جریان انتخابات نشود و واقعا آرایی که به صندوقها ریخته شده همانها هم شمارش شود ، مشایی بتواند در این انتخابات برنده بیاید بیرون. چون اساسا در ایران انتخابات در یک فضای تودهای و غیر سازمان یافته شکل میگیرد.
ما یک جامعه سیاسی ثبات یافته با پایگاههای اجتماعی مشخصی نداریم. مهم است که در آن فرصت انتخاباتی چه فضایی ساخته شود. خود آقای خاتمی در سال ۷۶ درهمین فضای تودهای که ایجاد شد رای آورد. حالا احمدینژاد هم درست است که حداقل در دور اول انتخابات وامدار ماشین رای حکومت بود ولی در دور دوم به هر حال سوار بر همین موج شد. باز مهندس موسوی هم در انتخابات قبلی پایگاه ثابت اجتماعی نداشت . او هم در فضایی که ساخته شد و شکل تودهای پیدا کرد توانست از این حمایت اکثریت رای دهندگان برخوردار شود.
اما به هر حال این نشست نشان داد که نیامدن مشایی و عدم استفاده از شعار زنده باد بهار احتمال حضور آنها کم شده است.
آقای گنجبخش، ادامه بدهیم درباره این فاصله رهبر با نامزدها صحبت کنیم. در هفته گذشته سیمای جمهوری اسلامی، تلویزیون حکومتی ایران یعنی یکی از نهادهای زیر نظارت رهبر دو اقدام پیاپی انجام داد. یکی پخش نظرات مسعود نیلی اقتصاددان ارشد از جمله در این باره که تولید شغل در دوران دولت احمدینژاد به گفته او به یک چهاردهم دوران جنگ رسیده به رغم اینکه درآمد نفت در این دوره به اندازه درآمد همه ۹۰ و اند سال دیگری بوده که نفت در ایران کشف و تولید شده. دوم نشان دادن تصویر جمعیت کم شمار در تجمع روز پنجشنبه استادیوم آزادی که به آن اشاره شد. این شیوه برخورد چه تاثیری بر روی کار ستاد انتخابات جناح حامی دولت بر جای میگذارد؟
امیرحسین گنجبخش: مسئله اساسی که امروز فضای انتخاباتی با آن روبهرو است این نکته است که آیا رئیس جمهوری، نهاد ریاست جمهوری قرار است که شعبهای از ولایت باشد یا اینکه به عنوان یک نهاد مستقل بتواند سیاستهای خودش را پیش ببرد. این که این سیاستها را میشود ارزیابی کرد و دید که در زمینه سیاسی اقتصادی فرهنگی در طول یک مدت مشخص چهار سال چه نتایجی بالا آورده، این بخش دوم کار است.
بخش اول این است که آیا این استقلال در قوه مجریه وجود دارد که بتواند سیاستهای خودش را پیش ببرد یا خیر. به نظر من در تمام طول این ۲۴ سال کوشش دایمی از طرف ولایت و نهادهای وابسته به آن که صدا و سیما هم جزو آن است صورت گرفته که از یک طرف کوشش کند این نهاد را تبدیل به شعبهای از ولایت کند و از طرف دیگر اشتباهات و نابکاریهایی را که صورت گرفته به گردن ریاست جمهوری بیاندازد و خودش را با وجود اینکه مهمترین نهاد تصمیمگیری و خط قرمزی حکومت است را به صورتی مبرا کند از این پاسخگویی و این تصور را بکند که وضعیتی که ایران در آن قرار گرفته را به گردن احمدینژاد بیاندازد.
بدون اینکه بخواهیم مسئولیت رئیس جمهور را در این زمینه نادیده بگیریم باید بدانیم که آقای خامنهای به عنوان کسی که تصمیمهای کلان را میگیرد مسئولیت این وضع را به عهده دارد و امروز اتفاقا اگر با رئیس جمهور منتصب خودش در تقابل قرار گرفته دقیقا به خاطر این است که آقای احمدینژاد به هر دلیلی برای حفظ نهاد ریاست جمهوری و استقلال آن از فرمانهای حکومتی آقای خامنهای قدم پیش گذاشته.
امروز در حوزه انتخاباتی ما این را به دقت میبینیم که آقای احمدینژاد درجستجوی این است که رقابت انتخاباتی را بدون دخالت ولایت پیش ببرد و از این بابت مسلما فشاری که بر ایشان میآید بیشتر از این زاویه است که رهبر را به چالش کشیده.
آقای کاظمیان بپردازیم به جناح اصلاحطلب. به رغم درخواست شماری از زندانیان سیاسی، شماری از زنان فعال، شماری از استادان دانشگاه، فعالان سیاسی خارج از زندان و پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی، از کشتهشدگان اعتراضهای سال ۸۸، محمد خاتمی نامزدی خودش را برای انتخابات اعلام نکرده. تردید محمد خاتمی چنانکه برخی از تحلیلگران گفتند برای پرهیز از بروز درگیری با حامیان رهبر است یا این امر علل دیگری دارد؟
خود آقای خاتمی که به صراحت در این مورد اظهار نظر نکردند. اما آن چیزی که از بیرون میشود دربارهاش صحبت کرد با کمی اطمینان این است که آقای خاتمی یک شرطهایی را در سال ۹۰ هم برای حضور در انتخابات مجلس برشمرد. آن شرطها همچنان متحقق نشده.
احزاب اصلی حامی آقای خاتمی و اصلاحات مثل جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی غیرقانونی اعلام شدند همچنان. مثل نهضت آزادی و فعالان مرتبط با آنها، اعضای ارشد آنها نه تنها در زندان اند بلکه در بیرون دائماً احضار و تهدید میشوند و در نمونههای جدید و اخیرش بازداشت آقای لقمانیان به خاطر اینکه از همدان عزم دیدار آقای خاتمی کرده بود... یک وجه برمیگردد به اینکه این شرایط تغییر نکرده.
بحث بعدی نگاهی است که آقای خاتمی در چند صحبت ماههای اخیرشان ابراز کردند. یعنی این که اصل جامعه است و حکومت وجه محوری ندارد و به تعبیری آقای خاتمی نگاه حکومت محور ندارد که این بی ارتباط نیست با ارزیابی و داوری ایشان از تغییر ساخت قدرت دست کم از سال ۸۸. یعنی حتی اگر آن تجربه خود ایشان را در آن هشت سال ریاست جمهوری کنار بگذاریم به نظر میرسد که ایشان هم با توجه به مجموعه کانالهای ارتباطی که دارد و به عنوان کسی که نزدیک است به ساختار سیاسی قدرت و البته به عنوان یک ناظر منصف بیاطلاع نیست از آنچه که در ایران رخ داده کاملا موانع موجود بر سر راه ورود انتخاباتی را فهم کرده. بخشی از این موانع برمیگردد به آن چیزی که از فردای نامزدی ایشان رخ خواهد داد. هنوز (آقای خاتمی) نامزد نشده (مخالفتها) خود را در قالب تهدیدهای مختلف از سرمقالههای روزنامه کیهان گرفته تا صحبتهای آقای مصباح یزدی و برخی فرماندهان ارشد سپاه و حتی نمایندگان آیتالله خامنهای نشان میدهد.
بخشی از موانع (در برابر محمد خاتمی) طبیعتاً از فردای انتخابات به شکل معنیداری بروز پیدا خواهد کرد و اینها مستقل از رد صلاحیت احتمالی ایشان است و حتی در صورت پیروزی ایشان اگر فرض محال محال ندانیم به هر حال آقای خاتمی با یک موانع جدی روبهرو خواهد شد. این مجموعه علاوه بر ویژگیهای روانشناختی خود آقای خاتمی که چندان فرد اهل چالشی نیست، تجربه نشان داده که خیلی رفتار سیاسی خودش را مبتنی نکرده بر جنبش اجتماعی، تاملات ایشان را دامن خواهد زد.
اما مجموعه فشارهایی که شما به آن اشاره کردید و تقاضایی که وجود دارد در متن جامعه مدنی و از طرف نیروهای دموکراسی خواه، به نظر میرسد که آقای خاتمی را وادار به تاملات بیشتری کرده چنانکه گفته شد ایشان قرار است بیانیهای بدهد و اعلام انصراف کند ولی همچنان به تعویق افتاده. من گمان میکنم که ایشان در حال استمزاج هستند با مرکز ثقل قدرت که ببینند ورود ایشان به عرصه انتخابات واجد چه حد از هزینه و فایده خواهد بود.
کسانی که معتقدند نامزدی آقای خاتمی اگر خودش را مبتنی کند بر خواستها و مطالبات مردم از انتخابات ۸۸ به بعد به خصوص یعنی آن چیزی که در قالب جنبش سبز به خصوص محول شد، این نامزدی میتواند تحرک ایجاد کند در جامعه مدنی و منجر به توانمندسازی شبکههای اجتماعی شود و پویایی جامعه مدنی ایران توصیه میکنند که به نامزدی آقای خاتمی هرچند که مثل مرحوم مهندس بازرگان در دهه ۶۰ صلاحیت ایشان رد شود از طرف شورای نگهبان یا با موانع و برخوردهای شدید فیزیکی و رسانهای روبهرو شوند.
ولی طبیعتا نهایتا خود آقای خانمی هستند که تصمیم خواهند گرفت که اساسا ورود به این میدان را مبتنی بر چنین نقطه عزیمتی میپسندند و آن هزینه و فایدههایش برای شخص ایشان واجد ارزش است و منطقی هست یا خیر.
آقای افشاری، از لابهلای خبرها و سمتگیریها چه میشود گفت درباره نظر رهبر در زمینه نامزدی محمد خاتمی؟ علت طولانی شدن اعلام موضع سریع و روشن شخص محمد خاتمی چه میتواند باشد با توجه به این که فرصت زیادی برای تبلیغات انتخاباتی ستادها باقی نیست.
تا الان اظهار نظر صریحی را از آقای خامنهای شاهد نبودیم. ولی اگر قراین و شواهد موجود را نظر بگیریم در نظر منفی ایشان تغییری ایجاد نشده است. آقای خامنهای همانگونه که در سخنرانیاش ابتدای سال درمشهد تصریح کرد رئیس جمهور آینده باید محاسن رئیس جمهور قبلی را بدون ایراداتش داشته باشد.
خب به طور طبیعی فردی مثل خاتمی از توی آن بیرون نمیآید. خاتمی به تعبیر آنها یک نوع انحراف بود از گفتمان اولیه نظام ایشان تا به این لحظه نشان داده که هیچ بنایی در تغییر سیاستهای موجود ندارد. اما از نزدیکان رهبری وزیر اطلاعات تلویحاً خاتمی را به افشای صحبتهای خصوصیاش تهدید کرد. یا اظهاراتی که حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان خطاب به خاتمی گفت. همچنین سید احمد خاتمی در نماز جمعه تهران تصریح کرد که فتنه گران رد صلاحیت خواهند شد، حامیان آنها هم نه فقط خود آنها؛ اینها را که کنار هم بگذاریم نظر مثبتی از آن طرف نیست.
آقای خاتمی هم گویا به نوعی عدول کرده از موضع ۱۶ سال پیش خود. این بار اجازه صریح نمیخواهد ولی تلویحاً میخواهد یک علامت و اشارهای باشد که مخالفتی وجود ندارد یا یک نوع همراهی وجود دارد. با این حساب باید نتیجه گرفت کسانی از نیرو های جامعه مدنی و مخالفان که دعوت میکنند از آقای خاتمی... (که البته اینها یک بخشی از اپوزیسیون ونیرو های جامعه مدنی و جنبشهای اجتماعی هستند، و بخش دیگر مخالف شرکت متعارف خاتمی هستند در انتخابات و کماکان به همان دیدگاهی که در جنبش سبز بعد از انتخابات راه افتاد و منجر به اعتراضهای خیابانی شد، قایل اند. ) این فراخوان را باید به خامنهای بدهند تا یک علامت مثبتی نشان دهد که حکومت اراده برای تغییرات دارد. اما علی القاعده نقطه گیر ماجرا دعوت از خاتمی نیست بلکه همان فراهم شدن شرایط از طرف رهبری است.
آقای خاتمی بخشی از این تردیدش به ویژگیهای شخصیتی او بر می گردد. ایشان در وسط اصلاحات دولت محور یا جامعه محور گیر کردهاند. ایشان نه شخصیتی دارد که کاملا به طرف دولت برود آن گونه که اخیرا آقای عباس عبدی و کرباسچی و امثالهم مدل میکنند و نه شخصیتی مشابه آقای مهندس موسوی و آقای کروبی دارد که تمام قد بیاید کنار جامعه بایستد و با حکومت درگیر شود. این عامل باعث شده که نتواند یک تصمیم بگیرد.
از طرف دیگر طولانیتر شدن این ماجرا و سکوت خاتمی هم برای آقای خامنهای هم منفی نیست. به هر حال آقای خامنهای ضمن اینکه نمیخواهد به هیچ عنوان اصلاحطلبان یک کاندید رأیآور در این انتخابات داشته باشند و فقط باید بیایند تنور انتخابات را گرم کنند اما از اینکه کلاً نیروهای مخالف و بدنه اجتماعی اصلاحطلبان برخورد منفی با اصل انتخابات نکنند و به نوعی تا حدی امیدوار باشند استقبال می نمایند. این امر از دید خامنهای و سیستم امنیتی ایران امر مثبتی است.
لذا به این دلیل آنها هم ترجیح میدهند که پیام صریحی ندهند تا دم انتخابات. این فضای امیدوار را نگاه دارند تا بعد بتوانند بالاخره به هدف خودشان که تحت عنوان سمبلکیک گفتهاند حماسه سیاسی برسند ، و عملا به لحاظ فنی حدالمقدور افراد بیشتری به پای صندوقهای رأی بروند.
آقای گنجبخش، یک عده از اصلاحطلبان معتقدند انتخابات فرصتی است که فاصله میان اصلاحطلبان با رهبر کم شود تا فرصت بازگشتن منتقدان به صحنه سیاسی دوباره فراهم شود. مثل قبل از سال ۱۳۸۸ و به خصوص دوران اصلاحات. نظر شما درباره این تحلیل چیست؟
این دسته رویشان بیشتر به جای اینکه به مردم باشد و کوشش کنند مسئولیت خودشان را در قبال مردم ببینند، بیشتر نظر به رفتار ولی فقیه دارند...
آقای گنجبخش، مردم از نوعهای مختلفاند. افکار عمومی تقسیم میشود به انواعی که بعضیهایش ممکن است معتقد به محمود احمدینژاد و راه او باشند و بخشی دیگر به میرحسین موسوی و مهدی کروبی و محمد خاتمی و دیگران و برخی هم به هاشمی رفسنجانی و ...
... پس اجازه بدهید این طوری فرموله کنم که این ایراد پیش نیاید. وقتی ما داریم از مردم صحبت میکنیم وضعیت مردم بگوییم که روشن شود. یعنی همان گزارش اقتصادی، همان وضعیت تورم، همین انزوایی که در صحنه بینالمللی وجود دارد و گرانی و بیکاری که حاصل یک سری سیاستهاست. اگر کاندیداها نسبت به این موضوع حساس اند و به گفته آقای خاتمی ایران یک کوهی است که دارد آب میشود مسئولیتی است که در قبال این مردم قرار میگیرد بسیار بسیار بالاتر است. از اینکه منتظر شوند که آقای خامنهای چه بگوید.
به این معنا اگر نمیخواهند شعبهای از ولایت شوند امروز تمام کاندیداها و کسانی که دلشان برای مردم ایران میسوزد و فکر میکنند مسئولیت بزرگی در این زمینه دارند باید سر یک مسئله به توافق برسند. آن هم این است که اگر میخواهند یک رقابت سالم کنند قبل از آن باید یک رقابت مشترک با دستاندازی ولایت به نهاد ریاست جمهوری داشته باشند.
این شامل آقای خاتمی هست، شامل آقای حسن روحانی هست، شامل کاندیدایی نظیر مشایی هست و مسلما شامل کاندیداهایی که از طرف اصولگراها هم پیش کشیده خواهند شد، خواهد شد.
پس در برخورد رابطه کاندیداها و رهبری اولین اصل خلع ید دستگاه ولایت است از انتخابی که مردم باید بکنند. این را باید از همین امروز به دوستانی که به خودشان اصلاح طلب میگویند باید گفت دیگر اشتباه نکنند که تصور کنند بازی که آقای خامنهای پیش برده که هرگاه احساس کرده کسی درمقابلش قد علم کرده یک گوشه چشمی به رقیب نشان داده که بعدا در را بر همان محور و پاشنه پیش ببرد، وارد این بازی نشوند بلکه همینطور که گفتم کوشش کنند مسایل مردم را به عنوان مسایل اصلی و مشکلات اصلی جامعه پیش ببرند و برنامه خودشان را در این زمینه ارائه دهند.
یک فرصت تاریخی هم فراهم آمده. این فرصت معلوم نیست که شش ماه دیگر وجود داشته باشد. آن هم این است که آقای خامنهای به عنوان سکاندار سه موضوع اصلی یعنی مسئله اتمی، مسئله تحریمها و مسئله سیاست خارجی در سوریه با شکست فاحش روبهرو شده.
آقای کاظمیان، نکته آخر شما؟
یا میشود کناره گرفت از انتخابات یا تمکین کرد به انتخابات نمایشی و یا شعار براندازی داد یا منتظر جنگندههای خارجی بود. اما میشود مبتنی بر جنبش اجتماعی، مبتنی بر توانمندسازی شبکههای اجتماعی، این فشار مطالبات جامعه مدنی حاکمیت را وادار به تغییر بازی انتخابات کرد.
این چیزی است که من پیشنهاد میکنم و به نظر من کسانی مثل مهندس بازرگان در دهه ۶۰ یک چنین راهی را در پیش گرفتند و خودشان را مبتنی کردند بر جامعه مدنی و تغییر و دموکراتیزاسیون.
آقای افشاری، جمعبندی شما؟
پیشنهاد شخصی خود من ادامه راه نیمهتمام جنبش سبز است. یعنی همان مسیری که موسوی و کروبی برایش در زندان به سر میبند. من با فرمولی که آقای گنجبخش کردند برای این انتخابات موافقم. یعنی اشتراک بین همه گروههایی که مخالف یا اصل نهاد ولایت فقیه اند یا مخالف دخالت این نهاد در نهادهای انتخابی هستند. مسیری که مهندس بازرگان رفتند و محبوبیت کسب کردند نه برای این بود که کاندید شدند بلکه برای اینکه خرجشان را جدا کردند از راهبردهای دولت محور و از حکومت. آقای مهندس بازرگان هر آنچه اعتبار داشتند به این معنا بود.
این تعبیری که بعضی از دوستان با تشویق به راهبردهای محافظهکارانه به سمت دولت میکنند و میگویند اگر نکنند به مانند نهضت آزادی فراموش میشوند، کاملاً غلط است. چیزی که به مهندس بازرگان اعتبار داد همان کناره گزینی از قدرت بود و ایستادگی مقابل آن سیاستها بود و در کنار مردم و رویکرد جامعه محور قرار گرفتن.
آقای گنجبخش، نکته دیگری مانده؟
ما در مقابل دو مفهوم قرار گرفتهایم. ایران همچون یک کشور که یک ریاست جمهور دارد که مسئولیت پیشبرد اقتصاد و سیاست و فرهنگش را دارد، در مقابل یک رهبر انقلاب که وظیفهاش این است که دشمنتراشی کند و یک جنبشی را پیش ببرد. یعنی حرکتش جنبشی است. این را اتفاقا یک بار حسن روحانی گفت. یکی سئوال کرد در مخالفتش با جریان اتمی. گفت نمیدانم آقا ما کشوریم یا انقلابیم.
این انتخابات فرصتی پیش آورده که ایران تبدیل به یک کشور شود و رئیس جمهوری که از توی صندوق رای بیرون میآید خودش را رئیس جمهور یک کشور بداند و نه شعبهای از دفتر رهبر انقلاب. این داو اصلی این مبارزه است.
اگر این را نیروهای سیاسی تشخیص ندهند، دوباره همان مسیری خواهد بود که سه سال ادامه خواهد داشت و سال چهارم اگر چیزی از ایران باقی بماند به این صورت خواهد بود که باز برمیگردیم و همینطور که میبینید تمام نحلههای فکری میدانند که این سیستم از کار افتاده و حتی آقای خامنهای هم میداند که نمیتواند هم ولی فقیه باشد و هم رهبر انقلاب باشد و هم بخواهد تمام مملکت را بچرخاند.
این مشکل اساسی است و من امیدوارم که نیروهای اصلاحطلب اگر میخواهند کاندیداتوری معرفی کنند با این به میدان بیایند که باید با سیاستهای موجود مخالفت کنند و سیاستهای جدیدی را پیش بگذارند.
این در حالی است که در کمتر از هشت سالی که محمود احمدینژاد سکان دولت را در دست داشته منتقدان او در جناح اصلاحطلب و رفته رفته اصولگرایان منتقد او میگفتند که سیمای جمهوری اسلامی با پخش تصاویری به بزرگنمایی شمار استقبالکنندگان از رئیس جمهور در سفرهای استانی او میپردازد.
منتقدان دولت گردهمایی روز پنجشنبه را ترفندی برای اعلام نامزدی اسفندیار رحیم مشایی از جانب دولت میدانستند. اما محمود احمدینژاد و دولت هدف این مراسم را صرفا قدردانی از نهادها و چهرههایی اعلام کردند که در سازمان دادن و تدارک سفرهای نوروزی رئیس جمهور نقش داشتند.
در کنار اینها در هفته گذشته سه رویداد مربوط به جناح اصلاحطلب به طور خاص جلب توجه کرد. یکی ادامه دعوتها از محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران برای پذیرش نامزدی انتخابات ۲۴ خرداد خرداد و دوم فیلتر شدن وبسایتهای انتخاباتی دعوت از محمد خاتمی در ایران و سرانجام نامه سرگشاده مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزیر کشور دولت محمد خاتمی و زندانی سیاسی معترض به نتایج اعلام شده انتخابات خرداد ۸۸ به رهبر جمهوری اسلامی ایران و ترغیب او به برگزاری انتخاباتی مطابق با استانداردهای جهانی.
حاصل تجمع روز پنجشنبه هفته گذشته در ورزشگاه آزادی برای دولت و احتمال نامزد شدن اسفندیار رحیم مشایی چه بود؟ پاسخ ندادن محمد خاتمی به دعوتهای حامیانش از او برای پذیرش نامزدی انتخابات نشانه چیست؟
حدود سه هفته مانده به مهلت ثبتنام نامزدهای انتخاباتی و کمتر از دو ماه مانده به انتخابات ۲۴ خرداد اینها پرسشهای اصلی برنامه دیدگاهها است از سه میهمان این هفته: مرتضی کاظمیان، فعال سیاسی طیف ملی مذهبی در پاریس و در واشنگتن علی افشاری منتقد و فعال سیاسی و امیرحسین گنجبخش، عضو سازمان جمهوریخواهان ایران.
آقای کاظمیان، تجمع روز پنجشنبه حامیان دولت در استادیوم آزادی چه چیزی را نشان داد درباره وضعیت نامزد جناح دولت در انتخابات ۲۴ خرداد آینده؟
قدافرازی احمدینژاد-مشایی به نظر من توفیق لازم را برایشان نداشت. اگر نگوییم با شکست همراه شد.مرتضی کاظمیان
اما تا پیش از تجمع دولتی روز پنجشنبه در استادیوم آزادی در برخی محافل سیاسی گفته میشد که چنانچه از حضور نامزد احتمالی دولت در انتخابات جلوگیری شود ممکن است حامیان رئیس جمهور متوسل به درگیری شوند. اکنون با توجه به شمار حاضران در استادیوم میشود درباره این تحلیل ابراز نظر قاطع کرد یا هنوز نه؟
حمایتی که صورت گرفت از آقای احمدینژاد در انتخابات سال ۸۴ را من با وضعیتی که ایشان امروز دارد کاملا متفاوت ارزیابی میکنم. الان هم آقای احمدینژاد متکی شده و سوار شده بر توزیع یارانهها. که البته فراموش نکنیم این در کریدور انتخابات تنها تاثیرگذار نخواهد بود. یعنی سپاه بسیج و کمیته امداد و البته دیگر بازیها و نهادهایی که همسو هستند با مرکز ثقل قدرت در جمهوری اسلامی، اینها میتوانند کاملا انتخابات را مهندسی کنند و حتی همان کسانی را که حمایتهای مادی و پشتوانههای اقتصادی خوبی را از احمدینژاد احیانا دریافت کردهاند به طرف صندوقهای رای به طرف نامزد مطلوب خودشان سوق دهند ضمن اینکه تصور نمی کنم اگر مرکز ثقل قدرت بخواهد احمدینژاد مشایی پایش را از یک جایی فراتر بگذارد در برخورد قاطع با این خط قرمزها تعارف نخواهد داشت.
البته فراموش هم نکنید که دست کم در همان انتخابات مجلس سال ۹۰ آقای احمدینژاد موفق نشد که حتی یک فراکسیون اقلیت از حامیان خودش در مجلس شکل بدهد و قریب به اتفاق نامزدهای منتسب به این طیف رد صلاحیت شدند. یعنی هژمونی در بلوک قدرت همچنان در اختیار رهبر جمهوری اسلامی ایران است و آن جریان امنیتی نظامی رانتی گردادگرد و همسو با ایشان.
آقای افشاری، برخی تحلیلگران بر این نظر بودند که رئیس جمهور کوشیده در چهار سال گذشته با نشان دادن فاصله و استقلال از رهبر بر شمار حامیان خودش اضافه کند. تجمع روز پنجشنبه چه چیزی را نشان میدهد درباره میزان کامیابی و یا ناکامیابی محمود احمدینژاد در رسیدن به این هدف؟
اگر یک انتخاباتی برگزار شود و یک طرفش اصولگرایان باشند با بخشهای مختلفش و بخش دیگرش مثلا کاندیدایی مثل اسفندیار رحیم مشایی باشد آن وقت اگر ... واقعا آرایی که به صندوقها ریخته شده همانها هم شمارش شود دور از واقعیت نیست که مشایی بتواند در این انتخابات برنده بیاید بیرون.علی افشاری
در این خصوص دو تحلیل وجود دارد. یا از ابتدا یک تصویرپردازی غلطی از این حرکت شده بود یا اینکه جریان احمدینژاد چنین برنامهای داشتند ولی به دلایل مختلفی در وسط کار منصرف شدند. به هر حال جلسه روز پنجشنبه را به نظر من نمیشود جلسه انتخاباتی این جریان دانست و بر آن اساس قضاوت و داوری کرد که حالا وضع آنها در انتخابات چیست و چه کاری میتوانند انجام دهند.
اما نتیجهای که میشود گرفت به نظر من کم شدن احتمال کاندیداتوری اسفندیار رحیم مشایی است. در انتخابات مجلس نهم این جریان اساسا حضور جدی در عرصه انتخابات نداشت. برخی از نیروهای حاشیهای اش بودند که آمدند رد صلاحیت شدند. لذا جریان احمدی نژاد اساسا وارد رقابت انتخاباتی در مجلس نهم نشد.
در این انتخابات هم پیشبینی میشود همین روند را ممکن است دولت ادامه دهد. یعنی با این اتفاقی که روز پنجشنبه افتاد و کمتر از سه هفته هم مانده به فرصت ثبت نام ، هنوز به قطعیت معلوم نیست که جریان احمدینژاد بخواهد کاندیدایی را در این دوره انتخابات داشته باشند. آن چیزی که برای این جریان در وهله نخست مهم است اول تثبیت خودش به عنوان یک جریان سیاسی مستقل و منفک از دو جناح کلی اصولگرایان و اصلاحطلبان و همچنین حفظ نیروهایش و خارج کردن آنها از زیر تیغ برخوردهای امنیتی و قضایی احتمالی است.
درست است این جریان فاقد پایگاه اجتماعی مشخص در جامعه است ولی اگر یک انتخاباتی برگزار شود و یک طرفش اصولگرایان باشند با بخشهای مختلفش و بخش دیگرش مثلا کاندیدایی مثل اسفندیار رحیم مشایی باشد آن وقت این گزینه دور از واقعیتی نیست که اگر مهندسی در جریان انتخابات نشود و واقعا آرایی که به صندوقها ریخته شده همانها هم شمارش شود ، مشایی بتواند در این انتخابات برنده بیاید بیرون. چون اساسا در ایران انتخابات در یک فضای تودهای و غیر سازمان یافته شکل میگیرد.
ما یک جامعه سیاسی ثبات یافته با پایگاههای اجتماعی مشخصی نداریم. مهم است که در آن فرصت انتخاباتی چه فضایی ساخته شود. خود آقای خاتمی در سال ۷۶ درهمین فضای تودهای که ایجاد شد رای آورد. حالا احمدینژاد هم درست است که حداقل در دور اول انتخابات وامدار ماشین رای حکومت بود ولی در دور دوم به هر حال سوار بر همین موج شد. باز مهندس موسوی هم در انتخابات قبلی پایگاه ثابت اجتماعی نداشت . او هم در فضایی که ساخته شد و شکل تودهای پیدا کرد توانست از این حمایت اکثریت رای دهندگان برخوردار شود.
اما به هر حال این نشست نشان داد که نیامدن مشایی و عدم استفاده از شعار زنده باد بهار احتمال حضور آنها کم شده است.
آقای گنجبخش، ادامه بدهیم درباره این فاصله رهبر با نامزدها صحبت کنیم. در هفته گذشته سیمای جمهوری اسلامی، تلویزیون حکومتی ایران یعنی یکی از نهادهای زیر نظارت رهبر دو اقدام پیاپی انجام داد. یکی پخش نظرات مسعود نیلی اقتصاددان ارشد از جمله در این باره که تولید شغل در دوران دولت احمدینژاد به گفته او به یک چهاردهم دوران جنگ رسیده به رغم اینکه درآمد نفت در این دوره به اندازه درآمد همه ۹۰ و اند سال دیگری بوده که نفت در ایران کشف و تولید شده. دوم نشان دادن تصویر جمعیت کم شمار در تجمع روز پنجشنبه استادیوم آزادی که به آن اشاره شد. این شیوه برخورد چه تاثیری بر روی کار ستاد انتخابات جناح حامی دولت بر جای میگذارد؟
امروز در حوزه انتخاباتی ما این را به دقت میبینیم که آقای احمدینژاد درجستجوی این است که رقابت انتخاباتی را بدون دخالت ولایت پیش ببرد و از این بابت مسلما فشاری که بر ایشان میآید بیشتر از این زاویه است که رهبر را به چالش کشیده.امیرحسین گنج بخش
بخش اول این است که آیا این استقلال در قوه مجریه وجود دارد که بتواند سیاستهای خودش را پیش ببرد یا خیر. به نظر من در تمام طول این ۲۴ سال کوشش دایمی از طرف ولایت و نهادهای وابسته به آن که صدا و سیما هم جزو آن است صورت گرفته که از یک طرف کوشش کند این نهاد را تبدیل به شعبهای از ولایت کند و از طرف دیگر اشتباهات و نابکاریهایی را که صورت گرفته به گردن ریاست جمهوری بیاندازد و خودش را با وجود اینکه مهمترین نهاد تصمیمگیری و خط قرمزی حکومت است را به صورتی مبرا کند از این پاسخگویی و این تصور را بکند که وضعیتی که ایران در آن قرار گرفته را به گردن احمدینژاد بیاندازد.
بدون اینکه بخواهیم مسئولیت رئیس جمهور را در این زمینه نادیده بگیریم باید بدانیم که آقای خامنهای به عنوان کسی که تصمیمهای کلان را میگیرد مسئولیت این وضع را به عهده دارد و امروز اتفاقا اگر با رئیس جمهور منتصب خودش در تقابل قرار گرفته دقیقا به خاطر این است که آقای احمدینژاد به هر دلیلی برای حفظ نهاد ریاست جمهوری و استقلال آن از فرمانهای حکومتی آقای خامنهای قدم پیش گذاشته.
امروز در حوزه انتخاباتی ما این را به دقت میبینیم که آقای احمدینژاد درجستجوی این است که رقابت انتخاباتی را بدون دخالت ولایت پیش ببرد و از این بابت مسلما فشاری که بر ایشان میآید بیشتر از این زاویه است که رهبر را به چالش کشیده.
آقای کاظمیان بپردازیم به جناح اصلاحطلب. به رغم درخواست شماری از زندانیان سیاسی، شماری از زنان فعال، شماری از استادان دانشگاه، فعالان سیاسی خارج از زندان و پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی، از کشتهشدگان اعتراضهای سال ۸۸، محمد خاتمی نامزدی خودش را برای انتخابات اعلام نکرده. تردید محمد خاتمی چنانکه برخی از تحلیلگران گفتند برای پرهیز از بروز درگیری با حامیان رهبر است یا این امر علل دیگری دارد؟
هنوز آقای خاتمی نامزد نشده (مخالفتها) خود را در قالب تهدیدهای مختلف از سرمقالههای روزنامه کیهان گرفته تا صحبتهای آقای مصباح یزدی و برخی فرماندهان ارشد سپاه و حتی نمایندگان آیتالله خامنهای نشان میدهد.مرتضی کاظمیان
احزاب اصلی حامی آقای خاتمی و اصلاحات مثل جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی غیرقانونی اعلام شدند همچنان. مثل نهضت آزادی و فعالان مرتبط با آنها، اعضای ارشد آنها نه تنها در زندان اند بلکه در بیرون دائماً احضار و تهدید میشوند و در نمونههای جدید و اخیرش بازداشت آقای لقمانیان به خاطر اینکه از همدان عزم دیدار آقای خاتمی کرده بود... یک وجه برمیگردد به اینکه این شرایط تغییر نکرده.
بحث بعدی نگاهی است که آقای خاتمی در چند صحبت ماههای اخیرشان ابراز کردند. یعنی این که اصل جامعه است و حکومت وجه محوری ندارد و به تعبیری آقای خاتمی نگاه حکومت محور ندارد که این بی ارتباط نیست با ارزیابی و داوری ایشان از تغییر ساخت قدرت دست کم از سال ۸۸. یعنی حتی اگر آن تجربه خود ایشان را در آن هشت سال ریاست جمهوری کنار بگذاریم به نظر میرسد که ایشان هم با توجه به مجموعه کانالهای ارتباطی که دارد و به عنوان کسی که نزدیک است به ساختار سیاسی قدرت و البته به عنوان یک ناظر منصف بیاطلاع نیست از آنچه که در ایران رخ داده کاملا موانع موجود بر سر راه ورود انتخاباتی را فهم کرده. بخشی از این موانع برمیگردد به آن چیزی که از فردای نامزدی ایشان رخ خواهد داد. هنوز (آقای خاتمی) نامزد نشده (مخالفتها) خود را در قالب تهدیدهای مختلف از سرمقالههای روزنامه کیهان گرفته تا صحبتهای آقای مصباح یزدی و برخی فرماندهان ارشد سپاه و حتی نمایندگان آیتالله خامنهای نشان میدهد.
بخشی از موانع (در برابر محمد خاتمی) طبیعتاً از فردای انتخابات به شکل معنیداری بروز پیدا خواهد کرد و اینها مستقل از رد صلاحیت احتمالی ایشان است و حتی در صورت پیروزی ایشان اگر فرض محال محال ندانیم به هر حال آقای خاتمی با یک موانع جدی روبهرو خواهد شد. این مجموعه علاوه بر ویژگیهای روانشناختی خود آقای خاتمی که چندان فرد اهل چالشی نیست، تجربه نشان داده که خیلی رفتار سیاسی خودش را مبتنی نکرده بر جنبش اجتماعی، تاملات ایشان را دامن خواهد زد.
اما مجموعه فشارهایی که شما به آن اشاره کردید و تقاضایی که وجود دارد در متن جامعه مدنی و از طرف نیروهای دموکراسی خواه، به نظر میرسد که آقای خاتمی را وادار به تاملات بیشتری کرده چنانکه گفته شد ایشان قرار است بیانیهای بدهد و اعلام انصراف کند ولی همچنان به تعویق افتاده. من گمان میکنم که ایشان در حال استمزاج هستند با مرکز ثقل قدرت که ببینند ورود ایشان به عرصه انتخابات واجد چه حد از هزینه و فایده خواهد بود.
کسانی که معتقدند نامزدی آقای خاتمی اگر خودش را مبتنی کند بر خواستها و مطالبات مردم از انتخابات ۸۸ به بعد به خصوص یعنی آن چیزی که در قالب جنبش سبز به خصوص محول شد، این نامزدی میتواند تحرک ایجاد کند در جامعه مدنی و منجر به توانمندسازی شبکههای اجتماعی شود و پویایی جامعه مدنی ایران توصیه میکنند که به نامزدی آقای خاتمی هرچند که مثل مرحوم مهندس بازرگان در دهه ۶۰ صلاحیت ایشان رد شود از طرف شورای نگهبان یا با موانع و برخوردهای شدید فیزیکی و رسانهای روبهرو شوند.
ولی طبیعتا نهایتا خود آقای خانمی هستند که تصمیم خواهند گرفت که اساسا ورود به این میدان را مبتنی بر چنین نقطه عزیمتی میپسندند و آن هزینه و فایدههایش برای شخص ایشان واجد ارزش است و منطقی هست یا خیر.
آقای افشاری، از لابهلای خبرها و سمتگیریها چه میشود گفت درباره نظر رهبر در زمینه نامزدی محمد خاتمی؟ علت طولانی شدن اعلام موضع سریع و روشن شخص محمد خاتمی چه میتواند باشد با توجه به این که فرصت زیادی برای تبلیغات انتخاباتی ستادها باقی نیست.
آقای خاتمی هم گویا به نوعی عدول کرده از موضع ۱۶ سال پیش خود. این بار اجازه صریح نمیخواهد ولی تلویحا میخواهد یک علامت و اشارهای باشد که مخالفتی وجود ندارد یا یک نوع همراهی وجود دارد.علی افشاری
خب به طور طبیعی فردی مثل خاتمی از توی آن بیرون نمیآید. خاتمی به تعبیر آنها یک نوع انحراف بود از گفتمان اولیه نظام ایشان تا به این لحظه نشان داده که هیچ بنایی در تغییر سیاستهای موجود ندارد. اما از نزدیکان رهبری وزیر اطلاعات تلویحاً خاتمی را به افشای صحبتهای خصوصیاش تهدید کرد. یا اظهاراتی که حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان خطاب به خاتمی گفت. همچنین سید احمد خاتمی در نماز جمعه تهران تصریح کرد که فتنه گران رد صلاحیت خواهند شد، حامیان آنها هم نه فقط خود آنها؛ اینها را که کنار هم بگذاریم نظر مثبتی از آن طرف نیست.
آقای خاتمی هم گویا به نوعی عدول کرده از موضع ۱۶ سال پیش خود. این بار اجازه صریح نمیخواهد ولی تلویحاً میخواهد یک علامت و اشارهای باشد که مخالفتی وجود ندارد یا یک نوع همراهی وجود دارد. با این حساب باید نتیجه گرفت کسانی از نیرو های جامعه مدنی و مخالفان که دعوت میکنند از آقای خاتمی... (که البته اینها یک بخشی از اپوزیسیون ونیرو های جامعه مدنی و جنبشهای اجتماعی هستند، و بخش دیگر مخالف شرکت متعارف خاتمی هستند در انتخابات و کماکان به همان دیدگاهی که در جنبش سبز بعد از انتخابات راه افتاد و منجر به اعتراضهای خیابانی شد، قایل اند. ) این فراخوان را باید به خامنهای بدهند تا یک علامت مثبتی نشان دهد که حکومت اراده برای تغییرات دارد. اما علی القاعده نقطه گیر ماجرا دعوت از خاتمی نیست بلکه همان فراهم شدن شرایط از طرف رهبری است.
آقای خاتمی بخشی از این تردیدش به ویژگیهای شخصیتی او بر می گردد. ایشان در وسط اصلاحات دولت محور یا جامعه محور گیر کردهاند. ایشان نه شخصیتی دارد که کاملا به طرف دولت برود آن گونه که اخیرا آقای عباس عبدی و کرباسچی و امثالهم مدل میکنند و نه شخصیتی مشابه آقای مهندس موسوی و آقای کروبی دارد که تمام قد بیاید کنار جامعه بایستد و با حکومت درگیر شود. این عامل باعث شده که نتواند یک تصمیم بگیرد.
از طرف دیگر طولانیتر شدن این ماجرا و سکوت خاتمی هم برای آقای خامنهای هم منفی نیست. به هر حال آقای خامنهای ضمن اینکه نمیخواهد به هیچ عنوان اصلاحطلبان یک کاندید رأیآور در این انتخابات داشته باشند و فقط باید بیایند تنور انتخابات را گرم کنند اما از اینکه کلاً نیروهای مخالف و بدنه اجتماعی اصلاحطلبان برخورد منفی با اصل انتخابات نکنند و به نوعی تا حدی امیدوار باشند استقبال می نمایند. این امر از دید خامنهای و سیستم امنیتی ایران امر مثبتی است.
لذا به این دلیل آنها هم ترجیح میدهند که پیام صریحی ندهند تا دم انتخابات. این فضای امیدوار را نگاه دارند تا بعد بتوانند بالاخره به هدف خودشان که تحت عنوان سمبلکیک گفتهاند حماسه سیاسی برسند ، و عملا به لحاظ فنی حدالمقدور افراد بیشتری به پای صندوقهای رأی بروند.
آقای گنجبخش، یک عده از اصلاحطلبان معتقدند انتخابات فرصتی است که فاصله میان اصلاحطلبان با رهبر کم شود تا فرصت بازگشتن منتقدان به صحنه سیاسی دوباره فراهم شود. مثل قبل از سال ۱۳۸۸ و به خصوص دوران اصلاحات. نظر شما درباره این تحلیل چیست؟
این دسته رویشان بیشتر به جای اینکه به مردم باشد و کوشش کنند مسئولیت خودشان را در قبال مردم ببینند، بیشتر نظر به رفتار ولی فقیه دارند...
آقای گنجبخش، مردم از نوعهای مختلفاند. افکار عمومی تقسیم میشود به انواعی که بعضیهایش ممکن است معتقد به محمود احمدینژاد و راه او باشند و بخشی دیگر به میرحسین موسوی و مهدی کروبی و محمد خاتمی و دیگران و برخی هم به هاشمی رفسنجانی و ...
...اگر امروز (نامزدهای انتخاباتی) نمیخواهند شعبهای از ولایت شوند تمام کاندیداها و کسانی که دلشان برای مردم ایران میسوزد و فکر میکنند مسئولیت بزرگی در این زمینه دارند باید سر یک مسئله به توافق برسند. آن هم این است که اگر میخواهند یک رقابت سالم کنند قبل از آن باید یک رقابت مشترک با دستاندازی ولایت به نهاد ریاست جمهوری داشته باشند.امیرحسین گنج بخش
به این معنا اگر نمیخواهند شعبهای از ولایت شوند امروز تمام کاندیداها و کسانی که دلشان برای مردم ایران میسوزد و فکر میکنند مسئولیت بزرگی در این زمینه دارند باید سر یک مسئله به توافق برسند. آن هم این است که اگر میخواهند یک رقابت سالم کنند قبل از آن باید یک رقابت مشترک با دستاندازی ولایت به نهاد ریاست جمهوری داشته باشند.
این شامل آقای خاتمی هست، شامل آقای حسن روحانی هست، شامل کاندیدایی نظیر مشایی هست و مسلما شامل کاندیداهایی که از طرف اصولگراها هم پیش کشیده خواهند شد، خواهد شد.
پس در برخورد رابطه کاندیداها و رهبری اولین اصل خلع ید دستگاه ولایت است از انتخابی که مردم باید بکنند. این را باید از همین امروز به دوستانی که به خودشان اصلاح طلب میگویند باید گفت دیگر اشتباه نکنند که تصور کنند بازی که آقای خامنهای پیش برده که هرگاه احساس کرده کسی درمقابلش قد علم کرده یک گوشه چشمی به رقیب نشان داده که بعدا در را بر همان محور و پاشنه پیش ببرد، وارد این بازی نشوند بلکه همینطور که گفتم کوشش کنند مسایل مردم را به عنوان مسایل اصلی و مشکلات اصلی جامعه پیش ببرند و برنامه خودشان را در این زمینه ارائه دهند.
یک فرصت تاریخی هم فراهم آمده. این فرصت معلوم نیست که شش ماه دیگر وجود داشته باشد. آن هم این است که آقای خامنهای به عنوان سکاندار سه موضوع اصلی یعنی مسئله اتمی، مسئله تحریمها و مسئله سیاست خارجی در سوریه با شکست فاحش روبهرو شده.
آقای کاظمیان، نکته آخر شما؟
یا میشود کناره گرفت از انتخابات یا تمکین کرد به انتخابات نمایشی و یا شعار براندازی داد یا منتظر جنگندههای خارجی بود. اما میشود (مثل مهندس بازرگان در دهه ۶۰) مبتنی بر جنبش اجتماعی، مبتنی بر توانمندسازی شبکههای اجتماعی، این فشار مطالبات جامعه مدنی حاکمیت را وادار به تغییر بازی انتخابات کرد.مرتضی کاظمیان
این چیزی است که من پیشنهاد میکنم و به نظر من کسانی مثل مهندس بازرگان در دهه ۶۰ یک چنین راهی را در پیش گرفتند و خودشان را مبتنی کردند بر جامعه مدنی و تغییر و دموکراتیزاسیون.
آقای افشاری، جمعبندی شما؟
پیشنهاد شخصی خود من ادامه راه نیمهتمام جنبش سبز است. یعنی همان مسیری که موسوی و کروبی برایش در زندان به سر میبند. من با فرمولی که آقای گنجبخش کردند برای این انتخابات موافقم. یعنی اشتراک بین همه گروههایی که مخالف یا اصل نهاد ولایت فقیه اند یا مخالف دخالت این نهاد در نهادهای انتخابی هستند. مسیری که مهندس بازرگان رفتند و محبوبیت کسب کردند نه برای این بود که کاندید شدند بلکه برای اینکه خرجشان را جدا کردند از راهبردهای دولت محور و از حکومت. آقای مهندس بازرگان هر آنچه اعتبار داشتند به این معنا بود.
چیزی که به مهندس بازرگان اعتبار داد همان کناره گزینی از قدرت بود و ایستادگی مقابل آن سیاستها بود و در کنار مردم و رویکرد جامعه محور.علی افشاری
آقای گنجبخش، نکته دیگری مانده؟
ما در مقابل دو مفهوم قرار گرفتهایم. ایران همچون یک کشور که یک ریاست جمهور دارد که مسئولیت پیشبرد اقتصاد و سیاست و فرهنگش را دارد، در مقابل یک رهبر انقلاب که وظیفهاش این است که دشمنتراشی کند و یک جنبشی را پیش ببرد. یعنی حرکتش جنبشی است. این را اتفاقا یک بار حسن روحانی گفت. یکی سئوال کرد در مخالفتش با جریان اتمی. گفت نمیدانم آقا ما کشوریم یا انقلابیم.
این انتخابات فرصتی پیش آورده که ایران تبدیل به یک کشور شود و رئیس جمهوری که از توی صندوق رای بیرون میآید خودش را رئیس جمهور یک کشور بداند و نه شعبهای از دفتر رهبر انقلاب.امیرحسین گنج بخش
اگر این را نیروهای سیاسی تشخیص ندهند، دوباره همان مسیری خواهد بود که سه سال ادامه خواهد داشت و سال چهارم اگر چیزی از ایران باقی بماند به این صورت خواهد بود که باز برمیگردیم و همینطور که میبینید تمام نحلههای فکری میدانند که این سیستم از کار افتاده و حتی آقای خامنهای هم میداند که نمیتواند هم ولی فقیه باشد و هم رهبر انقلاب باشد و هم بخواهد تمام مملکت را بچرخاند.
این مشکل اساسی است و من امیدوارم که نیروهای اصلاحطلب اگر میخواهند کاندیداتوری معرفی کنند با این به میدان بیایند که باید با سیاستهای موجود مخالفت کنند و سیاستهای جدیدی را پیش بگذارند.