آخرین ساخته امیر نادری با عنوان «کوهستان» در بخش خارج از مسابقه هفتاد و سومین دوره جشنواره ونیز به نمایش درآمد. همچنین جایزه «دستاوردهای یک عمر فعالیت سینمایی یک فیلمساز» هم در این جشنواره ، طی مراسمی به او تعلق گرفت.
کوهستان و فرهاد کوه کن
کوهستان که در ایتالیا و با بازیگران ایتالیایی به همین زبان ساخته شده، داستان دهکده دورافتاده ای را روایت می کند که همه معتقدند نفرین شده و به دلیل کوهی که در کنار آن است، آفتاب به آن نمی رسد. همه در حال تخیله روستا هستند اما یکی از ساکنین به همراه همسر و فرزندش میماند و شروع میکند به کندن کوه برای باز کردن راهی برای تابش آفتاب.
فیلم در واقع به مانند غالب فیلمهای بعد از انقلاب نادری، فیلمی ضد قصه است که خلاصه فیلمنامه آن را می توان در همین یکی دو سطر گنجاند. فکر اولیه فیلم البته ایده جذابی است و برمیگردد به ریشه های شرقی و داستانهای ادبیات فارسی درباره کوه کندن و تلاش برای رسیدن به مقصود. اما این مضمون در این شکل قابلیت فیلمی یک ساعت و چهل و پنج دقیقه ای را ندارد و خیلی زود خسته کننده می شود و به تکرار میرسد. فیلم پس از حدود یک ساعت و نیم به کلایماکس(نقطه اوج) خود می رسد؛ باید گفت کندن ریتمیک و ضربه زدن های ممتد که تماشاگر از مدتها پیش نتیجه آن را می تواند حدس بزند تم چندان جذابی نیست که بتوان قصهای اینچنینی را با آن پیش برد.
فیلم مایه اصلیاش را در چارچوب تقابل با طبیعت بسط میدهد و - و شاید برای اولین بار در فیلمهای نادری- درباره مذهب حرف میزند. نگاه حاکم بر فیلم - و دیالوگ های معدود آن- به شکلی مستقیم به مذهب ارتباط پیدا میکند و نگاه منفی فیلمساز را بازتاب میدهد. شخصیت اصلی در واقع علیه خرافات می شورد و تیشه زدن او به کوه، تیشه زدن به باورها و خرافات جاری در این داستانی است که چند قرن پیشتر اتفاق میافتد.
ریتم ضربه زدنهای این شخصیت فیلم قبلی نادری، «کات» را به خاطر می آورد و شخصیت سمجی که از پا نمی افتد - و آشکارا اشارتی است به خود فیلمساز- کوهستان را به سایر آثار نادری مرتبط میکند.
اما ساختن فیلم به زبانی غیر فارسی، بار دیگر به فیلمسازی امیر نادری لطمه می زند: دیالوگ های ایتالیایی فیلم، بسیار تصنعی ادا می شوند؛ گویی که بازیگران بر صحنه تئاتر ظاهر شدهاند.
فیلمساز ایرانی یا جهانی؟
امیرنادری به گمانم متناقضترین فیلمساز ایرانی است: از سویی به شدت ایرانی است ( و هنوز هم به خاطر فیلم های ساخته شدهاش در ایران تحسین می شود و نه فیلم هایی که طی سه دهه در آمریکا یا مثلاً در ژاپن و ایتالیا ساخته)، اما خود او به غایت مایل است فیلمسازی با تاثیری جهانی تلقی شود؛ که نمی شود و هنوز همیشه در کنار نامش از او به عنوان «فیلمسازی ایرانی» یاد میکنند و نه «آمریکایی».
نادری بر روی صحنه به هنگام دریافت جایزه گفت آن را به «نسل جدید فیلمسازان ایرانی» تقدیم می کند و قلبش آنجاست، اما احتمالا اگر یکی از همان «ایرانی»ها راه طولانیای را برای دیدن نادری تا ونیز طی کند، با بی مهری عجیبی از سوی این فیلمساز مواجه میشود(حکایت برخوردهای او با همان جماعت "ایرانی" زبانزد غالب هموطنهایی است که او را در جشنواره ونیز طی سال های اخیر دیدهاند؛ همین طور حواله دادن مشتاقان ایرانیاش در یکی از دوره های جشنواره کن که در جواب شان به زبان انگلیسی آنها را به "آژانس" خودش حواله میدهد).
این تناقض وجوه دیگری هم می یابد: آلبرتو باربرا، مدیر جشنواره ونیز(مهمترین حامی و دوستدار امیر نادری در میان جشنواره های جهانی)، در معرفی او برای دریافت جایزه از عشق بی حد و حصر او به سینما حرف میزند که حتی به یک "مذهب" برای او بدل شده، اما این عاشق "مذهب" سینما، طی همه این سال ها در ونیز، بسیار به ندرت در سالن نمایش فیلمی بجز فیلم خودش دیده شده است.