در شرایطی که درياچهها و تالابهای شادگان، گاوخونی، بختگان، درياچه هامون و درياچه اروميه در وضعيت بحرانی قرار دارند اما لايحه حفاظت، احيا و مديريت تالابهای كشور هم مثل لایحههای دیگر زیستمحیطی راهی مركز پژوهشهای مجلس شد.
یک روز را تصور کنید که مردم بدون استفاده از خودرو شخصی با وسایل حمل و نقل عمومی و دوچرخه و پیاده روز را شروع کنند. روزی که هیچ خودرو تکسرنشینی در خیابانها نباشد و آسمان کمی نفس بکشد. روزی که به نام بدون خودرو نامگذاری شده است. از دهه ۹۰ میلادی طرفداران محیط زیست تلاش کردند مردم را تشویق به عملی کردن این تصور کنند؛ این دو موضوع برنامه این هفته است.
این برنامه را به شکل کامل از لینک پایین گوش کنید:
لایحه حفاظت، احيا و مديريت تالابهای كشور هم مثل لایحههای دیگر زیست محیطی راهی مركز پژوهشهای مجلس شد. در شرایطی که درياچهها و تالابهای شادگان، گاوخونی، بختگان، درياچه هامون و درياچه اروميه در وضعيت بحرانی قرار دارند.
تنظیم و پیگیری این طرح نشان میدهد دولت قصد دارد وضعیت خطرناک تالابها را جدی بگیرد. تالابهایی که خشکشدنشان به افزایش ریزگردها در منطقه کمک کرده است. با این همه نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی میگوید، مشکل دریاچه ارومیه تنها با کمک و همراهی مردم حل میشود.
او تنها کسی نیست که معتقد است نجات همین اندازه جانی که در بدن خشکیده و شورهزار دریاچه ارومیه مانده، نیاز به استفاده کمتر آب در کشاورزی و صرفهجویی در مصرف خانگی است.
نیازی جدی به ویژه در منطقهای در شمال غرب کشور که دریاچه به دو قسمت تقسیمش کرده. از آن همه آب فقط تلی نمک مانده و گرد و غبارهای نمکی بلند شده. کشاورزی دهها مشکل تازه پیدا کرده است و آنطور که عیسی کلانتری، دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه میگوید، با خشک شدن دریاچه ارومیه دست کم چهار میلیون تن مجبور به مهاجرت خواهند شد. سرطانهای پوستی و مشکلات ریوی و چشمی هر روز در منطقه افزایش پیدا میکند. لایههای نمک باقیمانده در دریاچه روی درختان و محصولات کشاورزی مینشیند و علاوه بر سختتر کردن تنفس مردم منطقه، کشاورزی و باغداری را با مشکل روبهرو میکند.
اما مردم چه باید بکنند؟ مردم ارومیه با دهها هزار هکتار باغ میوه و زمین کشاورزی چه باید بکنند که دریاچه ارومیه کمی جان بگیرد؟ یک شهروند ارومیه که کشاورز است و نمیخواهد نامش ذکر شود از لزوم مشارکت مردم میگوید که دیگر برای عقب انداختنش دیر شده: «دیگر کار از کار گذشته است. باید در این طرح ریاضت ملی، دولت و ملت به هم اعتماد کنند. برای نجات این دریاچه و نجات طبیعت منطقه، مردم باید درگیر شوند. به ویژه شهرنشینها باید احساس مسئولیت کنند. مثلا در بسیاری از این باغها، استخر وجود دارد و آب صرف تفریح صاحبانش میشود. اگر قشر برخوردار جامعه، این ریاضت را بکشد خیلی کمتر از کشاورز حرفهای منطقه که درآمدش از زمین است، آسیب میبیند. این افراد باید داوطلبانه به طرح نکاشت بپیوندند و مصرف آب را به شدت کم کنند.»
احیای دریاچه ارومیه در ابتدای شکلگیری کابینه حسن روحانی به عنوان یکی از اولین مصوبههای دولت مطرح شد. عیسی کلانتری، رئیس ستاد احیای این دریاچه چندی پیش در گفتوگو با خبرگزاریها گفت: اگر برای احیای دریاچه ۷ میلیارد دلار هزینه نکنیم، باید برای جبران تبعات آن صدها میلیارد دلار هزینه کنیم. برای همین است که در کنار فعالیتهای این ستاد، در مجلس یک روز بحث انتقال آب از گرجستان و ارمنستان مطرح میشود و یک روز از انتقال آب از دریاچه وان در ترکیه خبر میرسد. مسئولان ستاد میگویند احیای دریاچه ارومیه در برنامه مسئولین استانی جایگاهی ندارد و دولت دست تنهاست.
عیسی کلانتری، رئیس ستاد احیای دریاچه ارومیه در نشستی خبری اعلام کرد، دولت وظیفه دارد برنامه های مصوب ستاد احیای را اجرا کند و مردم هم باید حقوق شهروندی خود را مطالبه کنند و اگر مردم به حقوق خود آگاه باشند، کسی نمیتواند آنها را به دلیل حمایت از محیط زیست و درخواست احیای دریاچه ارومیه بازداشت کند.
روز جهانی بدون خودرو در ایران چطور برگزار شد؟
یک روز را تصور کنید که مردم بدون استفاده از خودرو شخصی با وسایل حمل و نقل عمومی و دوچرخه و پیاده روز را شروه کنند. روزی که هیچ خودرو تکسرنشینی در خیابانها نباشد و آسمان کمی نفس بکشد. این روزی که به نام بدون خودرو نامگذاری شده است. از دهه ۹۰ میلادی طرفداران محیط زیست تلاش کردند مردم را تشویق به اجرا کردن این تصویر کنند. در بسیاری از شهرها کسانی که به مسایل محیط زیستی اهمیت میدهند، روز ۲۲ سپتامبر (۳۱ شهرویرماه) را به دور از خودروی شخصیشان میگذرانند. اما در ایران چطور؟ امسال در برخی شهرها حرکتهای نمادینی در این زمینه انجام شد؛ از جمله شهردار و کارکنان شهرداری ارومیه در روز جهانی بدون خودرو با دوچرخه به محل کار خود رفتند. همینطور دستکم ۱۵۰ دوچرخه سوار در خیابانهای پایتخت رکاب زدند تا برای مردم توضیح دهند چه روزی را پشت سر میگذارند.
اما چه شرایطی باید فراهم شود تا این حرکتهای نمادین، جنبه واقعیتری پیدا کند و مردم در این حرکت نقشی را بپذیرند؟ چرا چنین روزهای جهانی معمولا در ایران چندان جدی گرفته نمیشود؟