زنی معمولی هر روز در محله شورآباد در یکی از جنوبیترین حومههای تهران پرسه میزد. او چنان ظاهر و رفتاری عادی داشت که نگاه هیچ کسی را به خود جلب نمیکرد؛ زبان فارسیاش روان و لباسش مانند تمامی زنان دیگر محل بود؛ با حجابی که هر زن دیگر در این محله فقیرنشین و کارگری بر سر دارد.
زن داستان ما هرگز به تنهایی به کوچه و خیابان نمیرفت و مانند محلههای مذهبی و متعصب، مردی همیشه در کنار او قدم میزد. نگاهشان که میکردی زن و شوهری کاملاً معمولی و تنگدست و غرق در تلاش برای گذر از چم و خم زندگی روزانه و معیشت سخت خود به نظر میرسیدند.
نگهبانان امنیتی که از یکی از ساختمانهای متروکه در این منطقه پرت، اما به اصطلاح صنعتی، تهران پاسداری میکردند، هرگز توجه خاصی به این زن و یا مرد همراه او نکردند. چه بسا که از دیگر سوی ماجرا، انباری که آنها نیز محافظ آن بودند، چنان ساده و بدون هیچ نشان خاصی بود، که کسی توجهی به آن نداشت. تو گویی که انبار آهن قراضه یا چوب است که صاحب آن از ترس دزدیده شدن آهن قراضهها و چوبها، چند نفری را مراقب انبار کرده باشد؛ یک بازی متوازن برای گمراه کردن رقیب.
نگهبانان آن انبار که در زبان مردم قدیمی کوی و برزن در ردیف «گروهبان قندعلی» هم نبودند، حتی ممکن است متوجه نشدند که همان زن با قیافه و ظاهری متفاوت اما هنوز بسیار عادی و پیش پا افتاده، بارها و بارها از کنار آنها عبور کرده است.
به نوشته دو نویسنده اسرائیلی، این نگهبانان حتی نمیتوانستند در بدترین کابوسهای شبانه خود تصور کنند که این زن «عادی» یک شهروند اسرائیل، یک مأمور موساد با مدرک مهندسی است که برای گردآوری اطلاعات از این «انبار ساده» متقبل انجام یکی از خطیرترین مأموریتهای محوله از سوی موساد، سازمان عملیات ویژه اسرائیل در خارج، شده است. چه بسا که اگر مشکوک میشدند، احتمالاً یکی از «جسورانهترین عملیات در تاریخ موساد»، آنگونه که نام گرفت، ناکام میماند.
گفته میشود روزی که در یک نشست سران سازمانهای اطلاعاتی کشورهای متحد غربی، یوسی کوهن، رئیس وقت موساد، حضور یافت، حاضران به پا خاستند و به نشان تحسین عملیات متهورانه دستیابی موساد به آرشیو هستهای ایران برای او کف زدند. در برخی از رسانههای جهان تا مدتها از آن عملیات به عنوان مأموریتی که هر نوع مأموریت حیرتانگیز مشابه در دنیای پر رمز و راز جاسوسی و اطلاعاتی را پشت سر گذاشت، یاد میشد.
در اوج بحثهای شدید در زمان ریاستجمهوری دونالد ترامپ برای خروج آمریکا از برجام یا باقی ماندن واشینگتن در این پیمان هستهای با ایران، که اسرائیل از آغاز دستیابی آمریکا به آن در دولت باراک اوباما شدیداً مخالف آن بود، بنیامین نتانیاهو پردههای سیاه را از دو قفسه شامل پرونده اسناد و سیدیهایی پایین کشید و از دستیابی اسرائیل به آرشیو هستهای جمهوری اسلامی ایران خبر داد. زمانی کوتاه پس از آن، دونالد ترامپ در اتاق بیضی کاخ سفید با غرور فرمان خروج آمریکا از برجام را امضا کرد.
گزارش اعزام مأمور زن اسرائیلی برای گردآوری اطلاعات از محل انبار شورآباد که بعداً امکان تهیه طرح اعزام ۲۴ مأمور دیگر برای شکستن قفلها و خارج کردن آرشیو هستهای از جنوب تهران تا به مقر موساد در تلآویو را فراهم کرد، یکی از بخشهای جذاب در کتاب جدیدی است که تا حال در خصوص این عملیات منتشر شده است.
این کتاب در نتیجه تحقیقات دو نویسنده و خبرنگار اسرائیلی به رشته تحریر درآمده است؛ یونا جرمی باب، خبرنگار نظامی ارشد که در روزنامه جروزالم پست نیز به عنوان خبرنگار اروپایی این رسانه قلم میزند، و ایلان آویاتار، که در گذشته سردبیر بخش خبری در جروزالم پست بوده است؛ هر دو نویسندگانی با پیشینه غنی در پوشش مسائل مرتبط با امور امنیتی اسرائیل و منطقه. آنها عملیات دستیابی به اسناد در شورآباد را از نظر سطح پیچیدگی و جسارت، کاملاً غیرعادی و خارقالعاده میدانند.
کتاب با نام انگلیسی «هدف؛ تهران» و روایت عبری آن با عنوان «موساد در تهران» منتشر شده است.
به نوشته نویسندگان، ماجرای تلاش برای دست یافتن بر آرشیو هستهای ایران در موساد از سال ۲۰۱۶ آغاز شد؛ زمان کوتاهی پس از روی کار آمدن یوسی کوهن در ریاست موساد در پایان خدمت تامیر پاردو. ژنرال ذخیره مئیر داگان که پیش از پاردو رئیس موساد بود، در شش سال دوران ریاست خود با کنایه از «دست الهی» در خصوص اتفاقات مرموز رخ داده در برنامه هستهای ایران که آهنگ پیشرفت این طرحها را کند کرده بود، سخن میگفت.
کتاب همچنین بر اساس گفتوگو با مقامات پیشین موساد ماجرای کشتن محسن فخریزاده را که بنیامین نتانیاهو در همان کنفرانس افشای دستیابی اسرائیل به آرشیو اتمی ایران، به او لقب پدر بمب هستهای ایران را داد و گفت «این نام را به خاطر بسپارید»، و جزئیاتی از برخی از طرحهای ناکام پیشین برای سوء قصد به این «رابرت اوپنهایمر ایرانی» را فاش میکند.
کتاب همچنین بسیاری از عملیات دیگر منتسب به اسرائیل که این کشور هرگز مسئولیت آن را برعهده نگرفت، مانند رشته انفجارهای مرموز اواخر بهار و اوایل تابستان سال ۲۰۲۰ در تأسیسات نطنز را یادآوری میکند. چه بسا که عملیات شورآباد تنها عملیاتی است که اسرائیل مسئولیت آن را برعهده گرفت و بقیه رویدادها تنها به موساد نسبت داده شده است.
نویسندگان کتاب به رسانههای اسرائیل گفتند که ایده نگارش چنین کتابی پس از آن نشست خبری بنیامین نتانیاهو به مخیلهشان راه یافت و دسترسی به مقامات موساد را برای سخن گفتن از این ماجرا آسان کرد و از آن پس، تنها مشکل جلب اعتماد این مقامات برای بیان مطالب بود.
به نوشته نویسندگان، یوسی کوهن کاملاً با بنیامین نتانیاهو موافق بود که کوشش همهجانبه برای از بین بردن برجام، «یک ضرورت» است. نتانیاهو اما به کوهن گفت متقاعد کردن جهان که ایران در رابطه با برنامه هستهای خود دروغ میگوید، کافی نیست بلکه باید این دروغ را اثبات کنیم.
در آن زمان، موساد از وجود آرشیو هستهای ایران آگاه بود اما برایش مکان و محتوای دقیق آن هنوز یک راز سر به مُهر باقی مانده بود. یوسی کوهن تصمیم گرفت این بایگانی را هر طور که شده به دست آورد.
کتاب از یک «نشست سرنوشتساز» در کادر رهبری موساد خبر میدهد که شرکتکنندگان در آن غیر از یوسی کوهن، اهود لاوی رئیس بخش عملیات مخفی نخبگان موساد در ستاد موسوم به «کیساریا» و مسئول عملیات در سرزمینهای دشمن، دادی (داوید) برنئا رئیس وقت دایره «تسومت» در سازمان اطلاعاتی موساد و مسئول جذب و بهرهبرداری از منابع اطلاعاتی انسانی، و دکتر ایال هولاتا رئیس بخش فناوری موساد، بودند.
داوید برنئا بعد از کوهن به ریاست موساد رسیده و هنوز این مقام را در دست دارد و ایال هولاتا که از مادری ایرانیتبار و پدری اروپایی زاده شده، در دوران کوتاه یکساله و نیمه نخستوزیری چرخشی نفتالی بنت و یائیر لاپید به ریاست شورای امنیت ملی اسرائیل رسید.
به نوشته کتاب، برخی سرنخهایی که جامعه اطلاعاتی غربی پیشتر در خصوص برنامه هستهای ایران داشت کمکی به اسرائیل بود اما تقلا کردنهای خود ایران برای جلوگیری از دسترسی نامحدود آژانس بینالمللی انرژی اتمی به اسناد گذشته هستهای کشور، سبب شد که ایرانیها آن اسناد را جابهجا کنند.
کتاب مدعی است که محسن فخریزاده شخصاً در انتخاب ساختمان فرسوده و معمولی در شورآباد برای انتقال اسناد به آن سهیم، و معتقد بود کسی به چنین محلی شک نخواهد کرد. به نوشته نویسندگان کتاب، نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران نیز تصور نمیکردند که موساد تحرکات مهرههای کلیدی در برنامه هستهای ایران را زیر نظر دارد و در حال نزدیک شدن به شناسایی نهایی محل اختفای اسناد است.
کتاب توضیح میدهد زمانی که محل آرشیو قطعیت یافت، هنوز جزییات زیادی برای دستیابی به آن در کانون مباحثات موساد قرار داشت و آیا اینکه به راستی این مدارک حاوی اسناد قطعی برای اثبات نیات جمهوری اسلامی ایران جهت دستیابی به بمب هستهای هست یا نه؟ آن زمان بود که تصمیم خطیر اعزام زن مأمور موساد به شورآباد آغاز شد. او مدتی در محل ماند و مشغول کار «به روی مقدمات» دستیابی به آرشیو شد.
کتاب حاکی است زمانی که برای آغاز بخش اصلی عملیات «چراغ سبز» نشان داده شد، تیمی متشکل از ۲۴ مأمور که شامل اسرائیلیها و همچنین افرادی از ایرانیها بودند، هر یک از راهی وارد ایران شده و در شب تعیینشده به محل انبار شورآباد رسید. نگهبانان مانند هر شب دیگر محل را ترک کرده و قرار بود تیم بعدی نگهبانی بامداد فردا به محل برسد. مأمورین اعزام شده موساد شش ساعت و نیم برای خنثی کردن سیستم دزدگیر و آژیرها و شکستن قفلها و انتقال اسناد فرصت داشتند. در ساعت ۱۰ و ۳۱ دقیقه در آن شب میانه زمستان قفلها ذوب شد و در حالی که گروهی از مأموران مراقب درهای سنگین آهنی انبار بودند تا اطراف را بپایند، گروه دیگری موفق به ورود به بخش داخلی انبار شد.
اما مشکلی پیش آمد و معلوم شد که درست روز قبل، تغییراتی در محتویات و محل انبار داده شده و تعدادی از اقلام مورد نظر منتقل شده و چیدمان انبار دستخوش تغییر شده است. ماهها گردآوری اطلاعات و برنامهریزیهای دقیق و تمرین کردنها ممکن بود از بین برود. تیم مأموران ضمن مشورت با موساد در اسرائیل که مسئولان آن از ستاد تلآویو لحظه به لحظه رویدادها را دنبال میکردند، موظف شد که مأموریت خود را طبق برنامه ادامه دهد.
به نوشته نویسندگان، اعضای ۲۴گانه تیم از توان فنی خود برای پایان سریعتر کار استفاده کردند؛ یکی از تیمها مشعلهای ویژه برش فلزی را استفاده میکرد که دمایی در حدود سه هزار و ۶۰۰ درجه ایجاد میکند. این دما طاقهای سنگین فلزی را ذوب کرد و اعضای تیم دیگر بررسی اسناد مورد نیاز را شروع کرده و اسناد کماهمیتتر را رها کردند.
کتاب حاکی است آن زمان بود که مأموران متوجه یک «گنج عظیم» شدند؛ در کنار پروندههای کاغذی و نمودارها و نقشهها، بیش از ۱۰۰ لوح فشرده شامل فایلها و فیلم مستند از برنامه هستهای ایران همراه با یک حافظه پنهان اضافی و تصاویری از آزمایشهای مختلف و متعدد هستهای به دستشان افتاده بود.
نیم تُن دیسک و اسناد به روی دو کامیون بارگیری شد که دقیقاً در ساعت پنج بامداد به وقت تهران انبار شورآباد را ترک کرد و از مسیرهای متفاوت راهی مرز جمهوری آذربایجان شد.
کتاب حاکی است که با گذشت دو ساعت و نیم، نگهبانان ایرانی به انبار رسیده و حقیقت را فهمیدند، اما دیگر دیر شده بود. کامیونها در طرحی که کتاب آن را فریب پیچیده نامیده، مرز را پشت سر گذاشته بودند و سپس تمامی عوامل شرکتکننده در آن طرح، هم از ایران و هم از جمهوری آذربایجان بیرون آورده شدند.
آرشیو هستهای ایران همان شب از آذربایجان به اسرائیل رسید، اما دو ماه و اندی طول کشید تا بنیامین نتانیاهو آن نشست خبری را برگزار کرد.
گروهی از کارشناسان اسرائیلی میگویند آن عملیات خارقالعاده با وجود تحقق بیعیب و نقص آن، در واقع یک شکست بود و هدف نهایی اسرائیل را که بازداشتن ایران از پیشرفت در برنامه هستهای بود فراهم نکرد.
اما جرمی باب با رد این دیدگاه معتقد است این دسته از اسرائیلیها درک دقیقی از ماجرا ندارند و بدون پیگیریهای اسرائیل علیه برنامه هستهای ایران، تهران ممکن بود از چند دهه قبل به بمب هستهای میرسید. او و ایلان آویاتار تأکید دارند که بر اساس ارزیابی موساد در دهه ۹۰ در قرن بیستم میلادی، ایران ممکن بود همان زمان تنها «در دوسال» به بمب هستهای برسد اما اینکه تهران هنوز به چنین توانی نرسیده، آن را باید «موفقیت قطعی» اسرائیل تلقی کرد. کتاب این مباحثات داخلی را نیز بازتاب داده است.
به گفته ایال آویاتار، اگر اسرائیل بتواند پیاپی سرعت برنامه هستهای ایران را کاهش دهد، شاید در نتیجه تغییرات داخلی در ایران و در صدر آنها تحقق آرزوی برافتادن حکومت روحانیون، هدف اسرائیل از جلوگیری ایران به دستیابی به بمب اتمی هم عملی شده باشد.
نسخه اصلی کتاب به زبان انگلیسی حدود دو هفته پیش از حمله گروه افراطی حماس به خاک اسرائیل و شروع جنگ ارتش اسرائیل در غزه، در آمریکا منتشر شد. وال استریت جورنال آن را «بهترین کتاب سال» در خصوص دست بالای اطلاعاتی اسرائیل بر جمهوری اسلامی ایران معرفی کرد.
نویسندگان معتقدند که حمله حماس بر اهمیت کتاب افزوده زیرا حتی اگر حماس مستقیماً به فرمان جمهوری اسلامی ایران مرتکب آن حمله نشده باشد، اما اقدام رهبری داخلی این سازمان افراطی کاملاً مطابق با دکترین جمهوری اسلامی ایران است که باید حلقهای از آتش در اطراف اسرائیل ایجاد کرد و این کشور را تا سر حد نابودی آن درگیر معضلات سخت و پیاپی کرد.
نویسندگان معتقدند یک روز بعد از حمله حماس به مردم اسرائیل، تهران به گروههای نیابتی خود دستور داد موجی از حملات بیوقفه علیه اسرائیل را آغاز کنند. لذا یک فصل دیگر، پس از حمله حماس به اسرائیل، به نسخه عبری کتاب افزوده شد.
روایت عبری کتاب را «یدیعوت سفاریم» (وای.بوکز) این روزها در یکی از بحثبرانگیزترین دوران در خصومت ۴۶ ساله جمهوری اسلامی ایران علیه اسرائیل منتشر کرد.
دو نویسنده کتاب باور دارند که همکاری عربستان، اردن، امارات و کشورهای دیگر در منطقه در رهگیری صدها فروند پهپاد و موشکی که جمهوری اسلامی ایران در نخستین اقدام نظامی مستقیم خود در شبانگاه ۲۵ فروردین امسال به سوی اسرائیل شلیک کرد، کاربرد عملی تفاهمها میان تمامی عواملی را که از جمهوری اسلامی ایران نگران هستند، اثبات کرد و این روند همکاری از این به بعد، بیشتر نیز خواهد شد.
ایلان آویاتار معتقد است شب حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل دراماتیکترین ساعات در بیش از چهار دهه و نیم خصومت تهران با موجودیت اسرائیل بود اما هنوز ممکن است رویدادهایی دراماتیکتر از این نیز در راه باشد.