با نمایش تمام فیلمهای بخش مسابقه، شصت و چهارمین دوره جشنواره فیلم برلین حالا منتظر معرفی برگزیدگانش است. برگزیدگانی که شنبه شب یک روز پیش از پایان رسمی جشنواره از سوی هیئت داورانی به ریاست جیمز شاموس، تهیهکننده آمریکایی معرفی خواهند شد.
کار این هیئت داوری اما امسال چندان مشکل به نظر نمیرسد. فیلمهای بخش مسابقه امسال برلیناله در بهترین حالت آثار متوسطی بودند که به سختی میتوان از میانشان شاهکار یا کشف تازهای را دید.
سطح متوسط فیلمهای امسال نکته مشترک بسیاری از نوشتهها و گزارشهای رسانههای مختلف از جشنواره امسال برلین بود و در حالی که دستکم جشنواره در شروع کار بر روی کاغذ با حضور طیفی از فیلمهای مختلف از سراسر دنیا پربار به نظر میرسد اما در عمل، سطح کیفی بسیاری از این فیلمها از آنچه پیشبینی میشد، پایینتر از آب در آمد.
در چنین شرایطی گمانههای اصلی درباره فاتحان احتمالی خرسهای طلایی و نقرهای محدود به چند فیلمی است که در اکثر جداول ارزشگذاری منتقدان هم جایگاه بالایی دارند:
۷۱: روایت صریح و تأثیرگذار یان دیمانژ از خشونتهای اوایل دهه ۷۰ در ایرلند شمالی یادآور مجموعه فیلمهای سیاسی - اجتماعی فیلمسازان معترض اجتماعی بریتانیا در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی است. در دورهای که برلین از فیلمساز شناختهشده بریتانیایی، کن لوچ به عنوان یکی از نمادهای شاخص سینمای سیاسی بریتانیا تقدیر کرد، ۷۱ میتواند ادامه منطقی همان سبک فیلمها باشد.
آنچه که یبیننده همراه یک سرباز ارتش بریتانیا یک شب تا صبح از مجموعه اقدامات طرفهای درگیر در بحران ایرلند شمالی میبیند بیش از هرچیز نمایانگر فساد و منافع افرادی است که حیات خود را در دامن زدن به خشونتها میدانند.
پسربچگی: ریچارد لینکلیتر فیلمساز تقدیرشده آمریکایی که سال گذشته آخرین قسمت از سهگانههای مرتبط با عشق (پیش از نیمه شب) را به برلین آورده بود، امسال نیز با فیلم تازهاش در چشنواره حاضر است و فیلم تازهاش بر خلاف اثر قبلی در بخش مسابقه برای دریافت خرس طلایی رقابت میکند.
پسربچگی با هر متر و معیاری فیلم بلندپروازانهای محسوب میشود که نزدیک به ۱۳ سال کار ساختش به طول انجامیده است. فیلم بر زندگی پسربچهای از سن پنج تا ۱۸ سالگی متمرکز است و لینکلیتر برای ساخت این داستان، از سال ۲۰۰۲ تا همین چند ماه پیش عوامل فیلم را هرسال دور یکدیگر جمع میکرده و همپای تغییر فیزیکی بازیگران، روایت آینهواری از مسیر گذران زندگی به بیننده ارائه داده است.
این فیلم دو ساعت و ۴۰ دقیقهای البته به سبک کارهای دیگر فیلمسازش سرشار از گفتوگوهای به نسبت طولانی اما جذاب شخصیتهایش درباره روابط انسانی و ارتباط افراد با یکدیگر است که در بطنش سویهای انتقادی از سبک زندگی آمریکایی هم دارد.
در راستای ناپدیدی: سینمای اسکاندیناوی در برلیناله شصت و چهارم حضور پررنگی داشت و پرچمدارش بیشک این ساخته هانس پیتر مولند، فیلمساز نروژی، بود که با فیلم خشن اما طنازش درباره انتقام پدری کمحرف اما مصمم از قاتلان فرزند تبهکارش بسیاری را در برلین به وجد آورد.
ترکیب خشونت سهمگین با طنزی بدیع درباره عملکرد گروههای تبهکاری و مافیایی در کشور مرفه و پربرف نروژ تا حدود زیادی یادآور فیلمهای برادران کوئن بود که فیلمساز اینجا دامنههای شوخیهایش را به مسائل مرتبط با مهاجرت هم کشانده بود.
بین دنیاها: روایتی تازه از حضور ارتش آلمان در بحران افغانستان از زبان یک فیلمساز زن، فئو آلاداگ، که با نمونههای آمریکاییاش از نظر سطح پرداخت و ساختارِ محکم و روایت بدون لکنت برابری میکند. داستان ارتباط یک فرمانده میانی ارتش آلمان با مترجم جوان افغانش است که در میانه جنگ با طالبان بر سر کمک به این مترجم یا عمل به دستورات فرماندهان ارشد مجبور به گرفتن تصمیم سختی است.
تصمیمی که عواقب پیشبینی نشدهای را در بردارد. فیلم هم در اجرا و هم از نظر ساخت توسط یک کارگردان زن شباهتهای زیادی با فیلم تقدیر شده قفسه رنج ساخته تقدیرشده کاترین بیگلو دارد و بعید نیست موفقیت آن فیلم را هم با توجهی که رسانههای المانی زبان به آن نشان دادهاند، در برلین تکرار کند.
علاوه بر فیلمهای بالا در برلین از دو فیلم راه صلیبی ساخته فردریش بروگمن و آلوفت ساخته کلودیا یوسا هم زیاد شنیده میشود. اولی فیلمی در رد باورهای سخت مذهبی با اشاره به یکی از فرقههای سختگیر کاتولیک است و دیگری اثری زنانه با بازی جنیفر کانلی از فیلمسازی که یک بار سابقه دریافت خرس طلایی را داشته.
گمانهزنیها درباره برندگان احتمالی برلیناله شصت و چهارم در حالی انجام میشود که هیئت داوران این دوره به ریاست سینماگری نه چندان پرحرف و خبرساز بدون بیان نکات چندانی از سلایق و رویکردهایشان، کار پیشبینی فاتحان امسال خرسهای طلایی و نقرهای را سخت کردهاند.
کار این هیئت داوری اما امسال چندان مشکل به نظر نمیرسد. فیلمهای بخش مسابقه امسال برلیناله در بهترین حالت آثار متوسطی بودند که به سختی میتوان از میانشان شاهکار یا کشف تازهای را دید.
سطح متوسط فیلمهای امسال نکته مشترک بسیاری از نوشتهها و گزارشهای رسانههای مختلف از جشنواره امسال برلین بود و در حالی که دستکم جشنواره در شروع کار بر روی کاغذ با حضور طیفی از فیلمهای مختلف از سراسر دنیا پربار به نظر میرسد اما در عمل، سطح کیفی بسیاری از این فیلمها از آنچه پیشبینی میشد، پایینتر از آب در آمد.
در چنین شرایطی گمانههای اصلی درباره فاتحان احتمالی خرسهای طلایی و نقرهای محدود به چند فیلمی است که در اکثر جداول ارزشگذاری منتقدان هم جایگاه بالایی دارند:
۷۱: روایت صریح و تأثیرگذار یان دیمانژ از خشونتهای اوایل دهه ۷۰ در ایرلند شمالی یادآور مجموعه فیلمهای سیاسی - اجتماعی فیلمسازان معترض اجتماعی بریتانیا در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی است. در دورهای که برلین از فیلمساز شناختهشده بریتانیایی، کن لوچ به عنوان یکی از نمادهای شاخص سینمای سیاسی بریتانیا تقدیر کرد، ۷۱ میتواند ادامه منطقی همان سبک فیلمها باشد.
آنچه که یبیننده همراه یک سرباز ارتش بریتانیا یک شب تا صبح از مجموعه اقدامات طرفهای درگیر در بحران ایرلند شمالی میبیند بیش از هرچیز نمایانگر فساد و منافع افرادی است که حیات خود را در دامن زدن به خشونتها میدانند.
پسربچگی: ریچارد لینکلیتر فیلمساز تقدیرشده آمریکایی که سال گذشته آخرین قسمت از سهگانههای مرتبط با عشق (پیش از نیمه شب) را به برلین آورده بود، امسال نیز با فیلم تازهاش در چشنواره حاضر است و فیلم تازهاش بر خلاف اثر قبلی در بخش مسابقه برای دریافت خرس طلایی رقابت میکند.
پسربچگی با هر متر و معیاری فیلم بلندپروازانهای محسوب میشود که نزدیک به ۱۳ سال کار ساختش به طول انجامیده است. فیلم بر زندگی پسربچهای از سن پنج تا ۱۸ سالگی متمرکز است و لینکلیتر برای ساخت این داستان، از سال ۲۰۰۲ تا همین چند ماه پیش عوامل فیلم را هرسال دور یکدیگر جمع میکرده و همپای تغییر فیزیکی بازیگران، روایت آینهواری از مسیر گذران زندگی به بیننده ارائه داده است.
این فیلم دو ساعت و ۴۰ دقیقهای البته به سبک کارهای دیگر فیلمسازش سرشار از گفتوگوهای به نسبت طولانی اما جذاب شخصیتهایش درباره روابط انسانی و ارتباط افراد با یکدیگر است که در بطنش سویهای انتقادی از سبک زندگی آمریکایی هم دارد.
در راستای ناپدیدی: سینمای اسکاندیناوی در برلیناله شصت و چهارم حضور پررنگی داشت و پرچمدارش بیشک این ساخته هانس پیتر مولند، فیلمساز نروژی، بود که با فیلم خشن اما طنازش درباره انتقام پدری کمحرف اما مصمم از قاتلان فرزند تبهکارش بسیاری را در برلین به وجد آورد.
ترکیب خشونت سهمگین با طنزی بدیع درباره عملکرد گروههای تبهکاری و مافیایی در کشور مرفه و پربرف نروژ تا حدود زیادی یادآور فیلمهای برادران کوئن بود که فیلمساز اینجا دامنههای شوخیهایش را به مسائل مرتبط با مهاجرت هم کشانده بود.
بین دنیاها: روایتی تازه از حضور ارتش آلمان در بحران افغانستان از زبان یک فیلمساز زن، فئو آلاداگ، که با نمونههای آمریکاییاش از نظر سطح پرداخت و ساختارِ محکم و روایت بدون لکنت برابری میکند. داستان ارتباط یک فرمانده میانی ارتش آلمان با مترجم جوان افغانش است که در میانه جنگ با طالبان بر سر کمک به این مترجم یا عمل به دستورات فرماندهان ارشد مجبور به گرفتن تصمیم سختی است.
تصمیمی که عواقب پیشبینی نشدهای را در بردارد. فیلم هم در اجرا و هم از نظر ساخت توسط یک کارگردان زن شباهتهای زیادی با فیلم تقدیر شده قفسه رنج ساخته تقدیرشده کاترین بیگلو دارد و بعید نیست موفقیت آن فیلم را هم با توجهی که رسانههای المانی زبان به آن نشان دادهاند، در برلین تکرار کند.
علاوه بر فیلمهای بالا در برلین از دو فیلم راه صلیبی ساخته فردریش بروگمن و آلوفت ساخته کلودیا یوسا هم زیاد شنیده میشود. اولی فیلمی در رد باورهای سخت مذهبی با اشاره به یکی از فرقههای سختگیر کاتولیک است و دیگری اثری زنانه با بازی جنیفر کانلی از فیلمسازی که یک بار سابقه دریافت خرس طلایی را داشته.
گمانهزنیها درباره برندگان احتمالی برلیناله شصت و چهارم در حالی انجام میشود که هیئت داوران این دوره به ریاست سینماگری نه چندان پرحرف و خبرساز بدون بیان نکات چندانی از سلایق و رویکردهایشان، کار پیشبینی فاتحان امسال خرسهای طلایی و نقرهای را سخت کردهاند.