در صعبروزِ پریشانعالمِ ناشی از ویروس کرونا و در روزهایی که محمدرضا شجریان روزگار ناهوشیاریاش را بر تخت مراقبتهای ویژه میگذراند، ویراست تازهای از کتاب «راز مانا» با موضوع شجریان منتشر شده است که ده سال از انتشار نسخه قبلیاش میگذرد.
شهریور سال ۱۳۷۵، وقتی محمدرضا شجریان برای تولد ۵۶ سالگیاش آماده میشد، محسن گودرزی و محمدجواد غلامرضا کاشی و علیاصغر رمضانپور به خانهاش رفتند برای ترتیب دادن گفتوگویی بلند بهقصد انتشار کتابی درباره زندگی و دیدگاههای شجریان، بهروایت خودش. اما کار به چند جلسه ختم نشد و گفتوگوها تا اسفند ادامه یافت.
پس از آن، شجریان و این سه نفر تازه به این رسیدند که کار سنگینتر از این حرفهاست. پس شروع کردند به بازخوانی و طرح پرسشهای تازه و رفتوبرگشت چندباره متن میان شجریان و گفتوگوگران.
اینها را خود شجریان، همان زمان، درباره کتاب «راز مانا» گفت و اینکه کتاب نهایی، نه از ایده اولیه که، در جریان گفتوگو شکل گرفت.
با این حال، همین رفتوبرگشتها بهاضافه رویدادهای اجتماعی و سیاسی آن سالها که متأثر بود از رویداد دوم خرداد ۱۳۷۶، انتشار آن را عقب انداخت تا دو سه سال بعد که عاقبت در نشر فرا منتشر شد و شجریان در مقدمهاش نوشت: «پرسشهایی که در این کتاب طرح شدهاند، پرسشهایی از جایگاه و نقش موسیقی ایرانی و نقش من در سرنوشت این هنر است و من از چشم خود بدان پرداختم.»
شاید نگاه و رویکرد کلی شجریان به موسیقی را بتوان در این جملهاش در همین کتاب یافت که «موسیقی مطلوب من آن نوع موسیقی است که هم مردم بتوانند از آن استفاده کنند و هم اهل فن آن را بپسندند».
القصه، تا چند سال بعد، کتابهای دیگری هم با موضوع شجریان منتشر شد، ازجمله «هزار گلخانه آواز»، «لطیفه نهانی»، «خسرو خوبان»، «نغمههای سیاوش»، و «سروش مردم».
هریک از این کتابها برای دوستداران شجریان ارزش جداگانه خود را داشت، اما کمکم سروکله فریبکاران هم در بازار گرم شجریانفروشی پیدا شد.
مثلاً سال ۱۳۸۲ نشریهای، بهبهانه ویژهنامه شجريان، شرح حال خودنگاشته او با عنوان شجريان به روايت شجريان را که در شماره ۱۵ «دفتر هنر» چاپ آمریکا منتشر شده بود، با پرسشهای ساختگی و جعلی، بهشكل مصاحبه رودررو درآورد و منتشر کرد.
همین موارد باعث شد شجریان مرداد ۸۲ با انتشار یادداشتی اعلام کند که از مجموع مطالبی كه تا آن زمان به نقل از او یا به نام او چاپ شده، فقط كتاب «راز مانا» را تأیید میکند. و به این ترتیب، مهر تأیید دوبارهای بر گفتهها و نظریاتش دراین کتاب زد.
انتشار «راز مانا» در سال ۱۳۸۵ بر عهده نشر «گام نو» افتاد که علیرضا رجایی، فعال مدنی و سیاسی، صاحب آن بود و با همسرش، لیلا لیاقت، آن را اداره میکرد.
تا سه سال بعد مجموعاً ۱۵ هزار نسخه از «راز مانا» منتشر شده بود که علیرضا رجایی به دلیل انتقادهایش به دولت احمدینژاد، که دولت محبوب رهبر جمهوری اسلامی بود، به زندان افتاد و نشر «گام نو» نیز، زیر فشار مأموران امنیتی، از فعالیت افتاد.
چنین شد که «راز مانا» نیز، در کنار دیگر کتابهای این انتشاراتی، دیگر امکان تجدیدچاپ نیافت تا امسال که نشر «گمان» موفق شد با خرید حقوق مادی و معنوی آن، نسخهای تازه از آن را با شمایلی تازه منتشر کند.
نشر گمان ویراست جدید این کتاب را روز چهارشنبه، ۲۱ اسفند، در ۲۶۴ صفحه (در قطع رقعی با کاغذ بالکی) منتشر کرد، با تصاویری تازه (۵۷ عکس) و نمایهای جدید تا استفادهی کتاب برای دوستداران موسیقی و بهخصوص پژوهشگران سادهتر باشد.
راز مانا دو فصل اصلی دارد. موضوع فصل نخست دیدگاههای شجریان است در مسائلی چون آموزش موسیقی، تفاوت موسیقی ایرانی و غربی، ویژگیهای موسیقی سنتی، نیازهای امروز موسیقی، و تفاوت موسیقی اصیل با موسیقی سنتی.
در فصل دوم، زندگی و آثار شجریان تا دهه هفتاد طرح و بحث شده است؛ مباحثی مانند فراگیری موسیقی و کار با استادان ناموری چون برومند، دوامی، دادبه، و مهرتاش. نیز دلیل کنارهگیری از رادیو تلویزیون، همکاری با چاووش، همکاری با زندهیادان محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان، و حسین علیزاده، ماجرای آلبوم بیداد، کنسرتهای ایران، وضعیت میراث آوازی شجریان و...
کتاب «راز مانا» در وبسایت نشر گمان در دسترس است، اما توزیع سراسری آن در بازار کتاب، بهدلیل شرایط خاص اجتماعی ناشی از شیوع ویروس کرونا، به پس از نوروز ۹۹ موکول شده است.
از پیشگفتار کتاب، بهقلم محمدرضا شجریان:
«به عنوان هنرمندی که همواره مورد لطف بیکران مردم است، همیشه در برابر پرسشهای جدی قرار میگرفتم. گرچه در حد توان میکوشیدم تا دیدگاههای خود را توضیح دهم و یا، در اندک مصاحبهها با رسانهها، برداشتهای خود را دربارهی موسیقیِ ایرانی بیان کنم، کمتر این فرصت پیش میآمد تا بهتفصیل در این باره سخن بگویم.
راز مانا مجالی بود تا این تأملات را با جامعه در میان بگذارم. و، فراتر از این، باید بگویم که مجالی بود تا تجربیات و تأملات خود را دیگرباره مرور کنم... خوشبختانه دوستانم اهل مجامله و تعارف نبودند و تا نکتهسنجیهای بسیار نمیکردند و پاسخ دقیق نمیگرفتند، قانع نمیشدند و به سراغ پرسش دیگر نمیرفتند. گمانم لطف این گفتوگوها در این است.»