لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۱۷:۳۰

انتخابات آینده؛ سیلی جدید مردم به صورت قدرت؟


آیا آقای خامنه‌ای هوس قمار تازه‌ای کرده است؟ او در دیدار با دانشجویان حزب‌اللهی و انقلابی گفته است: «زمینه را برای روی کار آمدن دولت جوان و حزب‌اللهی فراهم کنید، غصه‌های شما تمام می‌شود».

سیاست و تحلیل‌های رأس هرم قدرت هر از چندی از واقعیت تاریخی و توسط مردم ایران سیلی‌ای می‌خورد و تا مدتی گیج می‌شود اما دوباره گویا به خود می‌آید و راه پیشین در پیش می‌گیرد.

سیلی دوم خرداد به صورت قدرت

دوم خرداد و جنبش اصلاحی که اعلام یک «نه بزرگ» از سوی مردم به حاکمان بود نخستین سیلی جامعه بود که مدتی آنها را دچار گیجی کرد. اینکه بعد چه شد که دوباره غول مست سیلی‌خورده جناح حاکم بر قدرت مستقر دوباره خود را بازیافت و از حالت دفاعی به حالت تهاجمی تغییر موضع داد بحث دیگری است. اما رخداد بزرگ دوم خرداد به حاکمان اینقدر فهماند که دیگر در جامعه ایران در اقلیتند و از این به بعد نمی‌توانند با اتکا به صندوق رأی و تظاهرات خیابانی، مخالفان و منتقدان را به سبک دو دهه قبل منکوب کنند. بنابراین باید چاره‌ای دیگر بیندیشند. تشدید نظارت استصوابی و موازی‌سازی‌های سیاسی و تشکیلاتی و سازماندهی هرچه بیشتر نیروهای طرفدار اقلیت حاکم و سهیم کردن هرچه بیشتر آنان در سفره رانتی نفت یکی از این سیاست‌ها بود.

سیلی جنبش سبز

دومین سیلی؛ اعتراضات پس از انتخابات ۸۸ و جنبش سرافراز سبز بود. رأس هرم سیاسی و جریان متکی به بیت قدرت تصور می‌کردند در پشت صحنه می‌توانند بی سرو صدا پروژه‌ای برای مهندسی انتخابات طراحی و اجرا کنند. آنها فکر می‌کردند ضریب هوشی مردم نیز در حد ضریب هوشی خودشان است که اعلام محیرالعقول نتایج انتخابات (که تا چند مرحله بدون حتی اعلام آرای باطله بود، رُند بودن آرا در خیلی از صندوق‌ها، یک خط بودن و تا نخورده بودن بسیاری از ورقه‌های رأی، شکست نامزدهای انتخاباتی حتی در موطن خویش و...) کسی را متوجه تقلب نکند و یا شاید تصور می‌کردند اگر هم متوجه شوند احدی جرات نفس کشیدن نخواهد داشت! اما سیلی قدرتمند جنبش سبز آنها را از این خواب و خیال بیرون کشید. این سیلی نیز به آنها فهماند که دیگر نمی‌توان خیالات «تقلب» روی صندوق رأی را علاوه بر اجرای مشدد نظارت استصوابی عملی کرد.

سیلی اعتراضات دی ماه ۹۶

سومین سیلی را اما موج اعتراضات دی ماه ۹۶ به آنها زد. جریان متکی به بیت قدرت تصور می‌کرد با تحریکات اقتصادی علیه دولت ذلیل‌شده حسن روحانی می‌توانند تبلیغات و دورخیز انتخاباتی بلندی برای شکست رقیب در دوره بعد فراهم ببینند و یا حتی دولت را وادار به ترک قدرت قبل از اتمام دوره‌اش نمایند. اما اعتراضات رادیکال در حدود صد شهر کشور که کلیت حکومت را نشانه گرفت خواب ساده‌لوحانه آنها را به شدت آشفته کرد. سیلی این موج اعتراضی به حاکمان بالادستی در قدرت مستقر به خوبی فهماند که اقشار فقیری که تصور می‌کردند پایگاه رأی آنها هستند و منبع تأمین نیروی میدانی‌شان و خیال می‌کردند با تأکیدی عوامفریبانه بر شعار عدالت در برابر شعار آزادی و دموکراسی و حقوق بشر (که به گمان‌شان برای طبقه متوسط جذابیت بیشتری دارد)، می‌توانند به سان برخی دیکتاتوری‌های آمریکای لاتین پایگاهی اجتماعی برای خودشان تدارک ببینند. اما همین شعار عدالت نیز وبال گردن‌شان شد تا آنجا که به جز انبوه ناراضیان اقتصادی، بخشی از نیروهای جوان خود که شاهد فساد ساختاری در کلیت قدرتند (که همچون قانقاریا به جسم و جانش افتاده است)، را نیز در برابر خود ببینند.

سیلی اعتراضات دی ماه ۹۶ و دیگر اعتراضات صنفی و کارگری و معلمان و ... نیز اینک کابوس دیگری برای حاکمان شده است که اگر وضع اقتصادی از این بدتر شود چه اتفاقی خواهد افتاد و آیا موجودیت حکومت را به خطر نخواهد انداخت؟ هنوز نه جریان مسلط‌تر قدرت و نه حتی بخش مهمی از نیروی اعتدالی و اصلاحی از شوک این واقعه بیرون نیامده‌اند.

سیلی جنبش سبز حاکمان را به فکر این انداخت که دیگر نقشه‌های بلاهت‌آمیز تقلب روی صندوق رأی را از اولویت خویش خارج کنند. آقای خامنه‌ای و بیت قدرت اما؛ از آن پس نیز باز در برابر دولتی برآمده از صندوق رأیی که با حذف استصوابی هاشمی رفسنجانی در برابر ملت قرار دادند، به کارشکنی پرداختند. همان کاری که با صندوق رأی خبرگان و شورای شهر کردند. آنها جنتی به زور وارد مجلس خبرگان شده را در رأس همان مجلس نشاندند و در برابر انتخاب شهردار برای تهران که نخستین حقوق یک شورای شهر است مرتب مداخله و کارشکنی کردند. بگذریم از واداگی و زبونی حسن روحانی در دولت دومش که با شعارهای تندتر از دور اول رأی آورده بود (با این وعده که اگر رأی بیشتری داشته باشد اقدامات مهم‌تری خواهد کرد!).

درست است که حکومت در برابر هر یک از این سیلی‌ها تجاربی اندوخته و راهکارهایی برای خنثی کردن آنها به کار گرفته است، اما مردم و جامعه مدنی و سیاسی نیز تجاربی آموخته‌اند. هر دو طرف این تجارب را به کار برده و خواهند برد. آزمون تاریخی اما نشان داده است که در این کشمکش فرسایشی و توازن قوای سیاسی، صفی در نهایت به پیروزی خواهد رسید که پشتوانه و نیروی اکثریت مردم را با خود داشته است. دیگر منابع و اهرم‌های تولید قدرت در نهایت و در مصاف آخرین در برابر این نیروی اصلی و بنیادی مغلوب خواهد شد.

آیا سیلی چهارمی در راه نیست؟

اینک به نظر می‌رسد اکثریت ملت ایران که بارها نشان داده‌اند با مسالمت‌آمیزترین و مدنی‌ترین شکل خواسته‌های‌شان را به گوش حکومت رسانده (و با شرکت در همین انتخابات تحت نظارت استصوابی تمایل سیاسی‌شان را در نحوه اداره کشور بروز داده) و به حاکمان فرصت اصلاح داده‌اند و نیز نیروهای سیاسی که اولویت‌شان منافع و سرنوشت ایران و مردم در رنج و فشار آن است و در سر نه هوس ورود به قدرت را دارند و نه سودای نرم کردن و به رحم آوردن دل آقای خامنه‌ای؛ به این نتیجه رسیده‌اند که علیرغم آنکه بیت قدرت در دو انتخابات اخیر تقلب مستقیم روی صندوق رأی نکرده است (بگذریم از نظارت استصوابی و از آزاد و عادلانه نبودن فضای سیاسی کشور به طور عام و فضای انتخابات به طور خاص)، اما این بار پس از انتخابات به طور کامل و شاید به عمد به نظرات ملت دهن کجی و حتی لجبازی کرده و جنتی را در رأس خبرگان نشانده، حذف‌شدگان با رأی ملت را به مجمع تشخیص مصلحت نظام برده و در کوچکترین امور مربوط به دولت و مجلس و شوراها و ... کارشکنی کرده است. گویی قدرت مستقر نمی‌خواهد به هیچ صراطی مستقیم شود!

ملت ایران نشان داده که علیرغم برخورداری از روحیه سازگاری تاریخی‌اش اما با هوشمندی تمام حتی در مواقع سکوت و سکون (چه برسد به امروزه که هر روزه با اعتراضات صنفی و مدنی همراه است)، صحنه را به دقت تحت نظر دارد و سربزنگاه با تصمیمی ناشی از این رصد دقیق و جمع‌بندی حسی و شمّی عمیقش، همه را غافلگیر می‌کند.

حال آقای خامنه‌ای وقتی سخن از دولت جوان و حزب‌اللهی به میان آورده، گویی گذشته را فراموش و پیرانه‌سر هوس تازه‌ای کرده است. هوسی که یک بار با دولت «بچه حزب‌اللهی‌ها» و «جهادی» که فکر می‌کرد «پاکدست‌ترین» دولت بوده و «بهترین مدیریت» را خواهد داشت، از طریق فردی که «نظرش به وی نزدیک‌تر بود»، فاسدترین دولت را سرکار آورد و با کودتای انتخاباتی در قدرت حفظش کرد. دولتی که با بدترین و بلاهت‌آمیزترین نوع مدیریت کشور را تا پرتگاه جنگ هم پیش برد. گویی آقای خامنه‌ای باز مشکل را در «کارگزار» اجرای این هوس می‌بیند و نه در اصل و «ساختار» آن که میخواهد همان توهم و رویا را دوباره به قمار بنشیند.

اما در این شرایط و با تجارب بر هم انباشته شده پیشین؛ آیا اکثریت بالایی از مردم ایران در انتخابات پیش رو سیلی چهارمی به صورت تحلیل و عملکرد زورمدارانه و سرسختانه بیت قدرت نخواهند زد؟ اینک به نظر می‌رسد همه نیروهای سیاسی علاقه‌مند به ایران و مردم اگر بخواهند به خرد و تجربه و ارزش‌های اخلاقی که بدان باوردارند، پایبند بمانند؛ باید در تحقق این مهم بکوشند.

بسیاری علائم نیز نشانگر دورخیز مردم برای این مقاومت منفی و مدنی است تا حاکمان ایران همانگونه که با سیلی جنبش سبز فهمیدند که نمی‌توان به مردم دهن‌کجی کرد و رأی‌شان را با تقلب کنار زد، با سیلی دیگری خوب شیر فهم شوند که نمی‌توان به این مردم بزرگ و مهربان و صبور و اهل گذشت که پس از قهر جنبش سبز دوباره به قدرتمندان فرصتی تازه دادند، دهن‌کجی و لجبازی کرد و نگذاشت که رأی و تمایلشان تحت همین حکومت و انتخابات نصفه و نیمه استصوابی‌اش به منصه ظهور و عمل برسد. این کمترین کار و کم‌هزینه‌ترین اقدامی است که اکثریت ملت مسالمت‌جو و صبور اما با هوش ایران می‌توانند بکنند.

این گوشمالی البته فقط شامل بیت قدرت و نیروی اصلی حاکم نخواهد شد بلکه شامل واعظان تشنه قدرت هم می‌شود که بر محراب و منبر انتخابات جلوه‌گری نمودند و چون به خلوت‌گاه قدرت رسیدند کار دیگر کردند.

نظرات طرح شده در این یادداشت، الزااماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
XS
SM
MD
LG