تجربه زلزله کرمانشاه و سیل اخیر ایران -علیرغم گذشت چهار دهه و تجربهها گوناگون از سوانح طبیعی- برای بار دیگر جلوههایی دیگری از «مدیریت هیئتی» و همچنین «ناکارآمدی» و «آماتور» بودن نهادهای حکومتی و دولتی را به نمایش گذاشت. همین امر نارضایتی برخی از آسیبدیدگان از سیل در نقاط گوناگون کشور را برانگیخت.
اما این همه ماجرا نبود چون همزمان حتی نهادهای رسمی هم به انتقاد از روند کمکرسانی به آسیبدیدگان پرداختند. برای مثال هلال احمر ایران از «روند نامطلوب» کمکرسانی در شهر بحرانزده پلدختر و حتی سایر نقاط سیلزده ابراز نارضایتی کرد. در همین حال درگیری رسانهای میان مقامات دولت و سپاه اوج گرفت و هر یک دیگری را متهم به «نابلدی» و «ناکارآمدی» متهم کرد.
حوادث سیل اخیر یادآور چیزی که که در عرف و فرهنگ ایرانی «مدیریت هیئتی» خوانده میشود. «آماتوریسم»، اجرای نمایش و «شو» و در عین حال تنش بر سر توزیع «غنایم» اعم از غنائم مالی، منزلتی و سیاسی از جلوههایی «مدیریت هیئتی» در این هنگامه بود. «مدیریت هیئتی» مترادف همان عنوانی است که در چارچوب فرهنگ اداری حکومت و بخصوص پاسداران و بسیجیان «مدیریت جهادی» خوانده میشود.
حاشیه به جای متن، فرع به جای اصل
فرهنگ مدیریتی به تصادف و ناگهانی فراهم نمیشود یکی خرده فرهنگهای یک جامعه است و با سایرخرده فرهنگهای آن در تعامل است. فرهنگ«مدیریت هیئتی» نیز محصول و مناسباتی است که نمایندگانش در آن نشو و نما نمودهاند. کما اینکه آنچه «مدیریت علمی» خوانده میشود هم محصول کار اکادمیک و تعامل نظریه سازانش با صنعت است.
اگر صنعت پدیده این جهانی و این زمانی است، مدیریت «هیئت»های روضه خوانی و عزاداری متعلق به دوران کهن و مرثیه برای کسب فیض در جهانی دیگر و زمان مجهولی است که نیامده است. مدیریت «هیئتی» منبع الهام حاکمیت ایران است. اغلب سران و کارگزاران از بالاترین تا پایینترین سطوح حکومت تجربه سازمانی و مدیریتی خود را در «هیئت»های روضهخوانی و عزاداری آموختهاند (مثلاً نگاه کنید به روضهخوانی روحانی و مداحی احمدینژاد).
در همین راستا آیتالله خمینی هم گفته بود: «ما هر چه داریم از این محرم است و از این مجالس». بسیج سیاسی حاکمیت نیز بخصوص در دوره خامنهای و احمدینژاد بیش از پیش رویکرد هیئتی پیداکرد. در چارچوب هیئت تقسیم کار ساده و نیازی به تخصص هم نیست، فعالین هئیتی هم مأمور به «وظیفه» هستند و و نه «نتیجه».
«مدیریت هیئتی» در دوره اخیر حتی بر نظام اداری سنتی ایران هم غلبه کرد. برای مثال بخشی از فعالیتهای نهادهای حکومتی هم -به جای بازآموزی مدیریت مدرن- بخصوص در ایام محرم و صفر پرداختن به سینهزنی، مداحی، عزاداری تولید امامزاده و امور مربوطه است. برای مثال یکی از وظایف وزارت خارجه در خارج از کشور تدارک و سازماندهی سینه و عزاداری به شکل مستقیم در خود نمایندگیها یا مساجد و تکیههای وابسته به حکومت در خارج است. بنابراین «مدیریت هیئتی» در نهادهای گوناگون حاکمیت دائما بازتولید میشود.
«مدیریت هیئتی» مدیریت «باری به هرجهت» و نوعی نمایش و«شو» است. چنین «شوئی» و نمایشی دارای کارکردهای متفاوتی است. از آنجمله تولید اقتدار برای بالادستیها و جلب محبت بالاییها، ایجاد رانت و امتیاز مفت برای کارگزاران، لفت و لیس منابع بودجه، آوازهگری و تبلیغات و بالاخره فریب شهروندان و سرکارگذاشتن آنها و توضیح سوانح زمینی با امور ناشناخته و مجهول.
نابلدی و ناکارآمدی سرانجام محتوم مدیریت هیئتی و جهادی
منظور از کارآمدی در چارچوب مدیریت مدرن همانا بیشینه کردن ارزش با منابع محدود در بازار رقابتی و در نهایت رضایت مصرفکنندگان است. «مدیریت هیئتی» اما موظف به «نتیجه» نیست بنابراین کارآمدی و ایجاد ارزش و بازخورد بیش از منابع بیمعناست. نابلدی و ناکارآمدی «مدیریت هیئتی» شگفتآور نیست چه در چارچوب نظریههای اقتصاد مدیریت و سازمان در دستگاههای و نهادهای معیوب، ناکارآمد و فاسد معمولاً نهادها «کژی» مییابند و از ساختار و کارکردی که برایش در نظر گرفته شده است فاصله میگیرند.
برای مثال کارکرد یک شهرداری در یک جامعه معین ارائه خدمات شهری است اما شهرداری بخصوص در کشورهایی همانند ایران و زیر سایه «مدیریت هیئتی» در کنار کارکرد رسمی دارای دهها کارکرد غیررسمی است. از آن جمله ایجاد اشتغال برای مریدان رژیم (عضو کمیسیون برنامه و بودجه شورای شهر تهران: بر اساس آمار بیش از ۱۳۰ هزار نفر از شهرداری تهران حقوق میگیرند، همچنین ۲۶ هزار نفر پرسنل برای تنها ۱۶ هزار پست سازمانی شهرداری تهران) رشوهگیری، توزیع رانت اطلاعات در میان زمینخواران و معامله با آنها، فروش تراکم و موارد مشابه کارکردهایی ثانوی هستند که بر کارکرد نخستین تفوق مییابند.
در همین راستاست که کارکرد شهرداری از آنچه بنا به قوانین و مقررات برایش ترسیم شده است خارج و کارکردهای «حاشیه» آن بر کارکرد نخستینش تفوق مییابد. به همین دلیل است که کارکردهای حاشیهای نهادها در حکومت ناکارآمد و فاسد به اصل تبدیل میشود و کارکردهای تعریف شده اگر فراموش نشود از اولویت خارج میشود.
این امر را میتوان به ماجرای «مدیریت هیئتی» سیل اخیر هم تعمیم داد. هر چند زوایای پیامدهای سیل اخیر هنوز روشن نشده اما در موارد متعدد غلبه حاشیه بر متن و فرع بر اصل قابل مشاهده است. رقابت برای نمایش حضور در مناطق سیلزده، قدم زدن در سیلابه و همزمان تنش میان دولت و سپاه و اتهامهای متقابل به یکدیگر و کشمکش بر سر غنایم بخشی، جزء آشکار این امر است. چه بخش عمده این رقابتها و کشمکش در ورای دوربینها پنهان میماند و آشکار نمیشود.
ختم کلام
مدیریت بحران حکومت ایران در هنگامه سیل اخیر، جلوه دیگری از مدیریت «هیئتی» را به نمایش گذاشت. البته مفهوم «مدیریت هیئتی» را میتوان به سایر پروژههای حکومت ایران اعم امور داخلی و خارجی یا اقتصادی و سیاسی و غیره تعمیم داد.
عدم شفافیت و همچنین نبود حسابرسی و پاسخگویی اما در موارد بسیاری مانع ظهور و بروی تجلیات این نوع مدیریت است. هزینههای چنین مدیریتی را در قالب نابسامانیهای اقتصادی، اجتماعی، روابط بینالمللی، زیست محیطی فقیرترین شهروندان ایران میپردازند.