یادداشتی از علی افشاری: آیتالله سیدجعفر کریمی دیوکلایی، رئیس شورای استفتای دفتر رهبر جمهوری اسلامی، چشم بر دنیا بست. این فقیه ۹۰ ساله به لحاظ دانش فقهی در سطح بالایی قرار داشت و سالها در حوزه علمیه قم درس خارج فقه میداد.
بر اساس برخی از گزارشها رساله توضیحالمسائل آیتالله خامنهای توسط او و سیدمحمود شاهرودی تهیه شده و دست کم پیشنویس فتاوی ولی فقیه نیز توسط او تنظیم میشد.
سیدجعفر کریمی نقشی مشابه را در دفتر آیتالله خمینی پیش و پس از انقلاب داشت. در سال ۱۳۴۸ که آیتالله حکیم بزرگ فوت کرد، استفتاها از آیتالله خمینی به حدی رسید که او شخصاً نمیتوانست جواب دهد و از این رو مسئله را به وی سپرد.
او رابطه نزدیکی با آیتالله خمینی داشت و امین او در تنظیم امور حوزوی بود که نحوه امتحان از طلبهها، توزیع شهریهها و حذف طلابی که با «سازمان امنیتی عراق» همکاری داشتند در دوران زندگی بنیانگذار جمهوری اسلامی در نجف به این فقیه بابلی سپرده شده بود.
او یکی از کسانی بود که وصی آیتالله خمینی در عراق شده بود. هنگام ترک عراق از سوی آیتالله خمینی تا مرز کویت نیز او را همراهی کرد.
جعفر کریمی تحصیلات اولیهاش را در حوزه علمیه بابل شروع کرد و سپس به قم و بعدتر به نجف رفت. او از معدود شاگردان فقهی آیتالله خمینی بود که دروس مراجع برگ زمانه از جمله آیتاللهها بروجردی، ابوالقاسم خویی، آیتلله سید محمود حسینی شاهرودی را تجربه کرده بود. همچنین شاگرد آیت الله منتظری هم بود.
او فعالیت سیاسی محدودی داشت؛ اگرچه در جوانی از حامیان نواب صفوی بود و از اعضای قدیمی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز بود، اما به بزرگان حوزه علمیه هم احترام می گذاشت. او بیشتر به جمع کوچکی از شاگردان آیتالله خمینی در نجف تعلق داشت که مسائل فقهی و حوزوی برای آنها بر موضوعات سیاسی برتری داشت.
بعد از انقلاب با نظر مستقیم آیتالله خمینی به فهرست مورد نظر حزب جمهوری اسلامی برای انتخابات مجلس خبرگان اضافه شد و به این مجلس راه یافت. او از مدافعان تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی اول جمهوری اسلامی بود. مدتی در دادگاه عالی انقلاب و دادگاه انتظامی قضات نیز فعالیت کرده و در دهه شصت عضو شورای اقتصاد هم بود تا تطبیق مصوبات با موازین اسلامی را بررسی کند.
به همراه آقایان رضوانی، عباس خاتم یزدی، قدیری، ملکوتی و راستی کاشانی شورای استفتای آیتالله خمینی را تشکیل دادند، اما او تنها عضو آن شورا بود که مسئولیتش در دوره رهبری خامنه ای ادامه یافت.
جعفر کریمی رابطه نزدیکی نیز تا قبل از استعفای تحمیلی از قائم مقامی رهبری، با آیتالله منتظری داشت و رئیس هیئت ناظران او بر زندانها بود. گزارشهای آن هیئت در کاهش نسبی مشکلات زندانیان سیاسی دهه شصت مؤثر بود.
برخی از موضعگیریهای آیتالله منتظری در اعتراض به بدرفتاریها و بیعدالتیها در زندان ها و قوه قضائیه مستند به گزارشهایی بود که جعفر کریمی ارائه داده بود. او در توصیف مقام فقهی آیتالله منتظری زمانی گفته بود: «الان وقتى محاسبه مىکنم مىبینم از نظر فقاهت درست است ما مراجع عالیقدرى داریم پیرمردتر از ایشان، با سابقهتر از ایشان، اما بینى و بین ربى این حرف را که دارم مىگویم شب اول قبر هم جواب مىدهم، در پل صراط هم جواب مىدهم، من فقه دیگران را هم دیدهام نه اینکه ندیده قضاوت کنم، افقه از ایشان در مسائل فقهى من ندیدم».
البته او در سالیان آخر عمر در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم سخنان اغراقآمیز و نادرستی نیز در مورد موقعیت فقهی خامنهای بیان کرد؛ «اینهایی که عرض میکنم با بینش و با شناخت و اطلاع از همه خصوصیات عرض میکنم که آیتالله خامنهای نه تنها چیزی کم ندارند بلکه خیلی زیادتر از بقیه هم دارند. دیگران اگر حرفی برخلاف حق علیه ایشان میزنند -بینهم و بین ربهم- شب اول قبر چه حجتی پیش خدا دارند؟»
این سخنان که البته معلوم نیست تحت فشار آنها را بیان کرده یا نظرات خودش در شرایط عادی بوده، در تناقض با سخنان قبلی او در خصوص آیتالله منتظری است. او همچنین در مصاحبه با تسنیم شرح میدهد که از ابتدا در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مدافع اعلام مرجعیت آقای خامنهای بوده است!
البته در همان مصاحبه میگوید این تصمیم موقعی اتخاذ میشود که «عدهای طلبه در مقابل ساختمان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم جمع شده و خواهان این معرفی بودهاند»؛ گرچه رصد کردن واقعیتهای آن دوره نشان میدهد تجمعکنندگان طلبههای عادی نبودند، بلکه گروه فشاری بودند که توسط مدارس وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سازماندهی شده بودند.
این اظهارات دریچهای به روی شناخت سیدجعفر کریمی میگشاید که موضعگیریهای او تابع شرایط زمانه و قدرت فائقه بوده است. او شخصاً تمایلی به قدرت نداشت اما اهل ایستادگی در برابر قدرت نبود و به راحتی تسلیم میشد و خودش را با شرایط زمانه تطبیق میداد تا مشکل پیدا نکند.
مقایسه مشی او با سیدمحمود هاشمی شاهرودی و سیدعباس خاتم یزدی روشنگر است. او اگر میخواست به سمت کسب مقام برود میتوانست مشابه شاهرودی شود. اما در عین حال حاشیهنشینی و دوری از توجه حکومت چون مشی سیدعباس خاتم یزدی که موقعیتی مشابه وی در نزد آیتالله خمینی داشت، را نیز نپذیرفت که حاضر نشود مرجعیت تقلید کاذب خامنهای را تأیید کند.
او بعد از فوت آیتالله خمینی و تصمیم خامنهای برای به حاشیه راندن جناح چپ او خود را با وضعیت جدید تطبیق داد و تمایلش برای همکاری با خامنهای از طریق تعریف و تمجید از «شایستگی وی برای تصدی ولایت فقیه» را ابراز کرد. در نتیجه خامنهای که نیاز به جمع کردن فقهای معتبر برای جبران موقعیت ضعیف و شکننده فقهی داشت، او را جذب کرد و در جمع نزدیکان قرار داد.
از این رو سیدجعفر کریمی در مجلس خبرگان سوم نیز مجال حضور پیدا کرد. البته او در سالیان رهبری خامنهای وارد فعالیتهای سیاسی نشد. در سالیان اخیر موضعگیریهایی داشت که به مذاق بخش مسلط قدرت سازگار نبود. او با رد صلاحیت سید حسن خمینی برای انتخابات مجلس خبرگان ششم مخالفت کرد.
همچنین به شیخ محمد یزدی که حملاتی به صادق لاریجانی و برخی از مراجع داشت، حمله کرد و سخنان زیر را اظهار داشت:
«نظر من در مورد حرفهای آقای یزدی این است که هیچ اساس، پایه و مدرک ندارد؛ برای کوچک کردن دیگران و مطرح کردن خودش صحبت میکند.».
«من ارزشی برای این حرفها قائل نیستم … مگر کسی که میخواهد مرجع شود باید از جامعه مدرسین اجازه بگیرد؟! از آقای یزدی اجازه بگیرد؟! مگر دیگران از آقای یزدی و جامعه مدرسین اجازه گرفتهاند؟! او چه کاره است که تابلو پایین بیاورد؟»
«مگر جامعه مدرسین اختیار مردم را دارد؟! بعضی از مدعیان مرجعیت از نظر علمی خیلی پایینتر از آقای علوی بروجردی هستند. چطور تابلو آنها را پایین نیاورده است؟»
او همچنین روابط خامنهای و حسن روحانی را خوب توصیف کرده بود و مدعی شده بود «اگر رهبری یک فدایی داشته باشد، آن حسن روحانی است»؛ سیر وقایع نشان میدهد اظهارنظر او به واقعیت نزدیک بوده و حسن روحانی در کل کم دردسرترین رئیسجمهور برای آقای خامنهای بوده است.
در کل کارنامه سیاسی، مذهبی و اجتماعی سیدجعفر کریمی علاوه بر برآیند منفی نقشش در تحولات سیاسی چهاردهه اخیر کشور نشانگر مشکلات مداخله فقها در سیاست است که بر اساس اصل «تقیه» در خدمت قدرت مسلط قرار میگیرند و حقیقت و ارزشهای دینی را فدا میکنند.
البته همه کسانی که به «تقیه» عمل میکنند عملکرد مشابه ندارند و بیتفاوتی و سکوت مصلحتآمیز را پیشه میکنند اما برخی که به موقعیت اجتماعی بها م دهند به این بیراهه میافتند.
جعفر کریمی قدرتطلب نبود و شهوت مقام نداشت؛ او با وجود اینکه میتوانست اعلام مرجعیت کند، چنین نکرد؛ اما در برابر قدرت خائف بود و اهل ایستادگی و هزینه دادن برای حقطلبی نبود. میخواست محترم و مورد توجه کانون قدرت باشد، حال اگر فقیه آزادهای چون آیتالله منتظری محوریت داشت، فعالیتهای او در حوزه حقوق شهروندی واجد ارزش بود و اگر برعکس خامنهای و یا آیتالله خمینی در کانون قدرت قرار میگرفتند؛ آنگاه تلاشهای او معطوف به تحکیم خودکامگی و اقتدارگرایی شد.
سرنوشت او از منظر ژرفکاوی مسائل نشان میدهد عملکرد آدمهای متوسط در نهایت در ساختارها شکل پیدا میکند و تا چه میزان نهادها و رویههای درست در سعادت یک ملت نقش دارند.