مناسبات کشورها ثابت و پایدار نیست و روابط آنها ویژگی سیال بودن دارد. از این رو، دوستی و دشمنی آنها تابع منافعشان تغییر میکند. نمونهای روشن از این ویژگی را میتوان در تقارب تهران و دوحه دید.
به دنبال اعدام شیخ نمر، روحانی شیعه سعودی، و اعتراض تهران، دوحه همسو با برادر بزرگتر شورای همکاری خلیج فارس یعنی ریاض، ناخرسندی خود را با فراخوان سفیرش از تهران نشان داد.
۱۸ ماه پس از این تصمیم دوحه، اینک سفیر قطر به تهران بازگشته و کار خود را آغاز کرده است. تجدید رابطه دوحه با تهران، که نشانی از ماهیت سیال روابط کشورهاست، در حالی رخ میدهد که اینک قطر و ریاض دو کشور عضو شورای همکاری، روابطشان قطع شده است.
به بیان دیگر، از ۱۸ ماه پیش، ژانویه ۲۰۱۶، که همسویی ریاض و دوحه به زیان رابطه دوحه با تهران منتهی شده بود، اینک شرایط به گونهای تغییر کرده که واگرایی دوحه –ریاض به همسویی دوحه – تهران منتهی شده است. این یعنی دیگر دوحه به ناخرسندی ریاض از اعتراض تهران به اعدام شیخ نمر هیچ وقعی نمیگذارد.
از سوی دیگر، واگرایی دوحه – ریاض صرفاً تیرگی در روابط دو کشور عرب نیست بلکه این به معنای فروپاشی ساختار شش کشور عضو «شورای همکاری خلیج فارس» است. به بیان دیگر، آنچه اینک بین این شش کشور وجود خارجی ندارد، عنصر «همکاری» است.
به این ترتیب، پس از ورشکستگی سیاسی اتحادیه عرب به عنوان یک ساختار عربی غیرکارآمد، از هم اینک می توان ورشکستگی شورای همکاری خلیج فارس را به عنوان دومین ساختار عربی شکست خورده پیشبینی کرد.
بازگشت سفیر قطر؛ نشانی از گامهای بزرگ در آینده
در حالی که یکی از ۱۳ شرط عربستان و دیگر کشورهای تحریمکننده قطر، یعنی امارات، مصر و بحرین آن بود که دوحه روابط خود با تهران را قطع کند؛ اینک دوحه با اعزام سفیر خود به تهران عملاً «دهنکجی» معناداری به این کشورها به ویژه سعودی کرده است؛ به ویژه اگر به یاد آوریم که یکی دیگر از شروط سیزدهگانه عبارت بود از بیرون کردن اعضای سپاه پاسداران از خاک قطر و قطع همکاریهای نظامی و امنیتی قطر با تهران.
اینک وزارت خارجه قطر با اعلام بازگشت سفیر این کشور به تهران تأکید کرده که دوحه نه تنها به دنبال عادیسازی روابطش با تهران است بلکه از آن بالاتر به دنبال توسعه «همهجانبه» روابط دو کشور در تمامی زمینهها، از جمله همکاری نظامی و امنیتی، است. این موضوع چیزی جز دهنکجی آشکار دوحه به ریاض و دیگر برادران عرب نیست.
درسی که دوحه از تحریم هوایی-دریایی- زمینی به رهبری عربستان و متابعت امارات و بحرین و مصر گرفت، درسی نیست که دوحه تا ابد بتواند به فراموشی بسپارد. دوحه از یاد نخواهد برد که برادران عربش این کشور کوچک را تا سرحد مرگ مورد تحریم قرار دادند. در این تحریم خفقانآور تنها گذرگاه دریایی و هوایی ایران بود که راه تنفس دوحه بود.
بازگشت سفیر قطر به تهران، قدردانی دوحه از تهران و دهنکجی به برادر بزرگش عربستان است. این برای تهران نیز موهبتی بزرگ شد تا در شکرآب روابط برداران عرب با یکدیگر از جهان عرب و از حوزه شورای همکاری برای خود یارگیری کند آن هم یارگیری از کشوری که ۳۰۰ میلیارد دلار ذخیره ارزی و ذخایر مشترک گازی با ایران دارد.
از این رو، نباید تصور کرد که بازگشت سفیر دوحه به تهران صرفاً تجدید رابطه سیاسی دو کشور است بلکه به تصریح بیانیه وزارت خارجه قطر باید گمان داشت که این تصمیم، نخستین گام برای تصمیمهایی بزرگتر است. دوحه با اعزام سفیر خود به تهران ضمن دوری جستن از سعودی و شورای همکاریِ تحت نفوذ ریاض، در صدد تقویت مثلث گازی قطر- ایران- روسیه از یک سو و مثلث همکاری قطر- ایران- ترکیه از سوی دیگر است.
حتی اگر رابطه قطر و ریاض عادی شود، دوحه رفتار خصمانه برادران عربش را که ریاض در آن نقش محوری ایفا کرد، فراموش نخواهد کرد. دوحه درسی آموخت که چنین تنبیهی هر زمان دیگر امکان تکرار مجدد دارد. پس از هم اکنون باید به فکر چارهای باشد. چنین چارهای از منفذ ایران میگذرد که راه تنفس دوحه است.
در مسیر تقابل دوحه – ریاض، همانگونه که بیانیه وزارت خارجه این کشور تلویحاً اشاره دارد چندان دور از نظر نیست قطر رسماً و علناً همکاریهای نظامی – امنیتی خود را با تهران افزایش دهد همانگونه که علناً پایگاه نظامی در اختیار ترکیه قرار داده است.
قطببندیهای جدید
به شرحی که گفته شد ماهیت سیال روابط کشورهای منطقه خلیج فارس اینک به جایی منتهی شده که قطر در قطع رابطه با ریاض است ولی به سوی تجدید رابطه با تهران گام برداشته است.
اگر از هم اکنون شورای همکاری را بدون قطر نهادی فرو ریخته یا تضعیفشده بدانیم که قدرت حل و فصل مسالمتآمیز منازعات را ندارد، ناگزیر باید باور داشت منطقه وارد قطببندی جدید شده است. در این قطببندی، ایران، قطر، روسیه و ترکیه در راستای فائق امدن بر اختلافاتشان و همسویی بیشتر با یکدیگر گام بر میدارند.
این قطببندی اگر شکل کامل به خود بگیرد میتواند تحولات منطقه را از جمله در سوریه و یمن رقم بزند به گونهای که نه قطر و نه ترکیه دیگر اصرار بر رفتن بشار اسد نداشته باشند یا در یمن حضور حوثیها در ساختار قدرت به رسمیت شناخته شود.
بیتجربگی رهبران جدید سعودی در راندن قطر از حلقه برادران عرب، منتهی به نزدیکی این کشور به ایران و ترکیه شده است. از سوی دیگر قطر فراموش نمیکند که ترامپ تحت تأثیر ریاض، قطر را کشور حامی تروریست توصیف کرده بود.
این نیز به نوبه خود دوحه را وا میدارد تا طرحی نو در روابط خود با مسکو در افکند و چنانچه گفته شد حاصل این تحولات، قطببندی جدیدی با حضور ایران، قطر، روسیه و ترکیه خواهد بود.