موضعگیری محکم آیتالله شیخ محمود امجد، علیه اجرای حکم ظالمانه روحالله زم موجی از واکنشها در عرصه سیاسی را پدید آورد. استقبال از سخنان او که شجاعانه در داخل کشور خطاب به آقای خامنهای گفت: «از استبداد دست بکشید و توبه کنید» در فضای شبکههای اجتماعی مجازی گسترده و کمسابقه بود.
همچنین جایگاه برجسته او در بین مذهبیهای سنتی و مراکز دینی کشور تا جایی که شماری از نیروهای امنیتی و سپاهی نیز مشتری برنامهها و خطابههای او بوده و هستند، باعث نگرانی حامیان و نفع برندگان نهاد ولایت فقیه شده است.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در راستای وظیفه سازمانیاش از ابتدای انقلاب تا کنون که اجرای فرامین ولی فقیه است به میدان آمده و با استفاده از عبارتهای توهینآمیز آیتالله امجد را از «خودباختگان سادهلوح و خوارج» دانسته و سخنان ایشان را «خاکپاشی بر آفتاب» به شمار آورد.
جامعه روحانیت مبارز تهران دیگر تشکل روحانی حکومتی در رویکردی مشابه با صدور بیانیهای چنین گفت: «اگر دشمنان ما از خائن و ظالم دفاع کنند و جای شهید و جلاد را تغییر دهند، محل تعجب نیست اما اینکه یک روحانی و حوزوی، سادهلوحانه در پی پنهان کردن حق برآید و سر بر زیر برف کند و دم از حق و حقیقت بزند، تلخ است اما بسیار عبرتآموز.»
این دو تشکل روحانی که به صورت خودخوانده تصور قیمومیت روحانیت و حوزههای علمیه را دارند، هراسان شدهاند که سخنان شیخ محمود امجد پرده از این صورتبندی کاذب آنها برداشته است که درصدد هستند القا کنند روحانیت یکپارچه است و همه پیرو و تأییدکننده مواضع علی خامنهای و اعمال مجموعههای زیر نظر نهاد ولایت فقیه هستند.
رسانههای نزدیک به سپاه و فعالان سیاسی و حوزوی نزدیک به بیت رهبری نیز فعالانه به میدان آمده و به تخریب آیتالله امجد پرداخته و سعی کردند با افترا و غوغاسالاری او را مرعوب سازند. به عنوان نمونه حجتالاسلام سیدحسین مؤمنی از وعاظ مورد علاقه نیروهای موسوم به «ولایتمدار» با تخطئه موضعگیری اعتراضی شیخ محمود امجد در بالای منبر اظهار داشت: «دل بچه حزباللهی و ولایتی را به درد آوردی، بیحرمتی یه شهید و شهادت کردی، آه مادران شهید دامن خودتون و نسل تون را می گیرد. چرا به کسی که فساد و خیانتش مشخص است شهید میگویی؟»
او سپس خطاب به مستمعان تذکر میدهد که «حرمت بزرگ جامعه نباید از بین برود و اگر با پدرتان مشکل پیدا کنید هیچوقت حرمتش را نشکنید» و بعد خطاب به آقای امجد میگوید «اگر کسی بهتر برای پدری ملت دارید معرفی کنید» و سپس نتیجه میگیرد «هیچکس بهتر از خامنهای برای رهبری مردم نیست».
در پایان اگرچه تصریح میکند او در حد این نیست که چنین حرفی بزند، اما به آیتالله امجد نهیب میزند که «بوی عاقبت به خیری به مشام نمیرسد».
همه این حملات که یادآور تخریب روحانیت و فقهای منتقد و مخالف چون سید کاظم شریعتمداری، سید حسن قمی، حسینعلی منتظری، یوسف صانعی، سید محمد و سید صادق شیرازی، سید محمد دستغیب و ... است، هراس و نگرانی بلوک قدرت از تأثیرات سخنان امجد بر جامعه دینداران و ریزش بیشتر در پایگاه اجتماعی نظام است.
اظهارات شیخ محمود امجد از زاویهای دیگر نیز واجد اهمیت است که موج خشم و انزجار ایجاد شده در پی قتل دولتی روحالله زم و همدردی با مدیر کانال تلگرامی آمدنیوز را به یک حرکت اعتراضی مشخص متحول ساخت که منشأ اصلی مشکل یعنی استبداد دینی و حامل آن سیدعلی خامنهای را هدف گرفته است.
حامیان یکهسالاری خامنهای با احساس خطر از به هم خوردن موازنه قوا علیه عمود خیمه خودکامگی، واپسگرایی، فساد و تبعیض به میدان آمده و با هوچی گری و سخنان غیراستدلالی آدرس غلط میدهند. برخی از نیروهای مدعی «اصلاحطلبی» و «اعتدال» با آنها همراهی کرده و هیزم آتش پروژهای شدهاند که قصد اعتبارزدایی از آیتالله امجد را دارد.
همسویی جمیله کدیور، عطاءالله مهاجرانی، حسینی بوشهری، مجتبی ذوالنوری، محمدعلی آهنگران، بیآزار تهرانی و سیدحسین موسوی در این خصوص روشنگر است. اما آنچه آنها در مورد رهبرشان یعنی خامنهای میگویند مصداق بارز تحریف حقیقت، خلاف واقعگویی و وارونهسازی است. ولایت خامنهای در سه دهه گذشته کانون حرکت تباهیآوری بوده است که واپسگرایی، تبعیض، شقاوت، عقبماندگی، شرارت، ستیزهجویی در داخل و خارج و فساد لجامگسیخته پیامدهای آن بودهاند که هستی ایران و ایرانی را به باد داده است.
غده سرطانی رهبری خامنهای که در گذر زمان بدخیمتر شده است نه تنها مردم ایران را در حضیض فلاکت اقتصادی، سقوط ارزشهای انسانی، اشاعه فحشا، غارت و چپاول گسترده اموال عمومی، تضعیف معنویت قرار داده است، بلکه گرفتاریهای بزرگی برای مردم منطقه نیز پدید آورده است.
دستان خامنهای فقط آلوده به خون مردم ایران نیست بلکه رد خون مردم سوریه، لبنان و یمن نیز بر قامت او دیده میشود. او برای شهوت مقام و ملاحظات ایدئولوژیک ویرانگرش زندگی دهها میلیون انسان در داخل و خارج از مرزهای ایران را به خطر و زحمت انداخته است. بهکار بردن عنوان «پدر» برای او نسبت به مردم ایران توهین بزرگی است و یادآور شعر معروف میرزاده عشقی است.
او ظالمانهترین رفتار را با مردم ایران داشته و کشور و منابع اصلی قدرت و ثروت را در انحصار جمع محدودی از متملّقان و حامیان خود قرار داده است. قدرتطلبی بسیار باعث شده نه تنها شفقت و مهری از سوی او به همه مردم ایران نرسد، بلکه کسانی که به انگاره «ولایت مطلقه فقیه» و تعیین آن در قامت سیاسی او باور ندارند رنج و سختی بیپایانی را تجربه کنند. غلط نیست اگر گفته شود آه ملل بسیاری از دست ظلمها و تعدیهای او به آسمان بلند است.
شیخ محمود امجد با موضعگیریهای شجاعانه و انتقادی خود از سال ١٣٨٨ به بعد، اگرچه با تأخیر به مسئولیت دینی و اخلاقیاش عمل کرده و نشان داده «عالم با عمل» است. البته پیش از ٨٨ هم او هیچوقت آلوده قدرت و ثروت نشد و بر اساس باورهایش با نظام همراهی داشت که هیچوقت شکل حمایت مطلق پیدا نکرده بود.
آیتالله امجد روحانی وارسته و خوشنامی است که همیشه مشی و مسلک عرفانی داشته و روحانی متعارفی نبوده و در برابر روحانیت عافیتجو و منفعتطلب قرار داشته است. او شاگرد علمایی چون علامه طباطبایی، آیتالله محمد تقی بهجت و آیتالله سیدرضا بهاءالدینی بوده که بیشتر به تفحص و تحقیق در حوزهای اخلاق، حکمت و عرفان پرداخته و سعی کرده در عمل نیز به مشرب عرفانی پایبندی داشته باشد. این خصوصیات باعث شده بود تا بین دانشجویان به لحاظ اخلاقی مقبولیت داشته باشد و برنامههایش مورد در دهههای هفتاد و هشتاد مورد توجه قرار بگیرد.
البته امجد روحانی سنتی است و توجهی به مدرنیته ندارد اما تلاش میکند که باور دینیاش با موازین عام اخلاقی و انسانی تعارض پیدا نکند و از عبوس زهد و زهدفروشی به دور باشد. همچنین با نگاه هویتطلبانه به صنف روحانیت و اشرافیتسالاری دینی مخالف است. او متواضعانه بسیاری از مشکلات کشور را ناشی از روحانیتسالاری حاکم بر ایران بعد از انقلاب و توهم «قوم برگزیده» از سوی روحانیت شیعه میداند.
این ویژگیها و سلامت شخصی همراه با سوابقش در انقلاب بهمن ۵۷ باعث شده تا بتواند بدون لکنت زبان و با صراحت مواضع انتقادیاش را بیان کند.
جوامع دمکراتیک در دنیا به لحاظ هویت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی متکثر و متنوع هستند، و همسانی مواضع و سبکهای زندگی در آنها وجود ندارد. در تمامی کشورهای دمکراتیک دنیا افرادی که سبک زندگی و نگرش سنتی دارند وجود دارند. آنچه در آنها وحدتدهنده جامعه است همبستگی ملی، پایههای اصلی دمکراسی، جدایی دین و دولت، و ارزشهای جهان شمول حقوق بشر است.
روحانیت سنتی که داعیهای برای امتیاز در قدرت نداشته و پذیرای نظر عموم مردم در اداره کشور باشند با دمکراسی در آینده ایران همراهی خواهند داشت، اما مزیت اصلی آنان در مرحله ماقبل دمکراسی جذب نظر مساعد تودههای سنتی مذهبی به مخالفت با استبداد دینی و پذیرش مردمسالاری است که کمک میکند تا مخاطرات دوران گذار کاهش یابد.
در رویداد ناراحتکننده اعدام روح الله زم شیخ محمود امجد به مسئولیت سیاسی و انسانی خود با دفاع از حقوق پایمال شده او عمل کرد و استبداد دینی و حامیان و حاملانش را در موقعیتی در تنگنا قرار داد که آنها انتظارش را نداشتند. او بر این واقعیت صحه گذاشت که شکاف دمکراسی-اقتدارگرایی در ایران برابرنهاد دوگانههای روحانی-غیرروحانی و یا مذهب-لامذهبی نیست، بلکه دمکراسی و حاکمیت ملی-مردمی در درون روحانیت و مذهبیها شکاف ایجاد کرده و به عبارت دقیقتر رویایی امجد با خامنهای بیانگر تقابل روحانیت علیه روحانیت در چارچوب مقاومت متحد جامعه متکثر ایران در برابر استبداد و دیکتاتوری است.