هم دستگاه رهبری در برگزاری مراسم تنفیذ، و هم دولت در مراسم تحلیف ۹۶، تلاش کردند بر آب و روغن این دو رویداد بیحاصل، پرهزینه (تعطیلی یک روزه کشور) و پوچ بیفزایند. علاوه بر دعوت انبوهی از مهمانان خارجی، دولت برای اولین بار نهادهای عمومی و دولتی را در روز مراسم تحلیف تعطیل کرد، گویی یک رویداد بینالمللی در جریان است.
بنا به گفته پرویز اسماعیلی معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور، مهمانان مراسم تحلیف «هشت رئیسجمهور، ۱۹ رئیس مجلس، حداقل ۹۲ هیئت بلندپایه خارجی و بینالمللی که ۲۵ هیئت از آسیا و اقیانوسیه، ۲۶ هیئت از کشورهای عربی و آفریقایی و ۳۰ هیئت از اروپا و قاره آمریکا هستند. همچنین ۱۱ هیئت از دبیران کل و مسئولان ارشد سازمانهای بینالمللی و منطقهای، ۹ معاون رئیسجمهور و نخستوزیر، هفت معاون رئیس مجلس، ۱۱ وزیر امور خارجه و ۳۵ فرستاده ویژه کشورها و ۱۲ معاون وزیر خارجه، شش رئیس گروه دوستی پارلمانی و دو رئیس کمیسیون سیاست خارجی پارلمانها در مراسم تحلیف حسن روحانی منتخب دوازدهمین دوره ریاست جمهوری حضور خواهند داشت.» (الف ۱۳ مرداد ۱۳۹۵)
این که به چه دلیل این رویداد به نوعی گردهمایی بینالمللی تبدیل شد، مشخص نیست. دستگاه رهبری نیز تلاش کرد مراسم تنفیذ را برای چند روز در صدر خبرهای کشور قرار دهد.
اسکار ولایت فقیه
همان طور که در حوزه دین و دینداری مراسم جای ارتباط با امر مقدس و التیامبخشی را برای روحانیت شیعه گرفته، در حوزه سیاست نیز روحانیت شیعه و پاسداران آن اداره کشور و سیاستورزی را به مراسم تقلیل دادهاند. برای چند روز در حول و حوش تنفیذ محتوای دستگاههای تبلیعاتی حکومت این بود که مهمانان مراسم چه کسانی هستند، چه کسانی آمدند و چه کسانی نیامدند، در مراسم چه کسانی کنار چه کسانی نشستند، چه کسانی جایشان را تغییر دادند و چه کسانی با چه کسانی درگوشی پچ پچ میکردند.
با روندی که مشاهده میشود احتمالاً در سالهای آینده لباس مقامات و اظهار نظر آنها در مورد آن (مثل عبارت «چه کسی را پوشیدهاند» در مراسم امی و تونی و گرمی و اسکار) و نامزدیها و جدا شدن آنها از زنان صیغهای و دائمشان نقل مجالس و سایتهای دولتی و شبهدولتی در ایام تنفیذ و تحلیف خواهد شد.
دولت نیز برای برگزار کردن هرچه باشکوهتر مراسم تحلیف از اقدامی فروگذار نکرد. آنچه در این میان از ابتدا تا انتهای فرایند بیعت با رئیس دولت جدید و منصوب کردن وی توسط ولی فقیه غائب بود، حضور احزاب سیاسی مستقل، مجامع عمومی برای شنیدن مطالبات عمومی، طرح مشکلات مردم در کارزارها، نقادی و تحلیل رسانهها از روند اداره امور در کشور و چشم انداز آینده، ارائه برنامههای بدیل برای اداره کشور و پاسخگویی مقامات بوده است.
موضوع اختلافات
کسانی که مردم را به شرکت در بیعت ۹۶ تشویق کردند در باب مراسم و شعائر نظام نیز تلاش میکنند دو طرف محافظهکار و اصلاحطلب و دو نوع گفتمان بیرون بکشند. البته اختلافات درون کاست حکومتی واقعی است و نمایش و بازی از پیش تعیین شده نیست، اما اهمیت چندانی برای رفاه و امنیت و استیفای حقوق شهروندان ایرانی نداشته و ندارد. سیاستها و راهبردهای دو جناح در موضوعات مهم کشور یکی است و در مشکلات نظام نیز هر دو نقش دارند. اختلافات بر سر سهم جناحها از قدرت و ثروت و منزلت است و نه منافع و مصلحت عمومی.
نمیتوان بر اساس صرف کلمات بدون پشتوانهای که هیچگاه به برنامهی عملی تبدیل نشده و تحویل هم نشدهاند، نقاط منفی کارنامه روحانی یا خاتمی را نادیده گرفت و همراهی آنها با سیاستهای نادرست خامنهای را به زیر قالی فرستاد.
جریان خواهان تغییر و اصلاح در ایران و جنبشهای دانشجویی، کارگری، زنان، محیط زیست و نهادهای مدنی حدود سه دهه است که تلاش کردهاند از اعضای جناحهای حکومتی یارگیری کنند اما بهرهبرداری جناحها از جنبشها، بیش از بهرهگیری آنها از جناحهای حکومتی بوده است. در همین چارچوب دری نجفآبادی و ریشهری در لیست امید مجلس خبرگان در سال ۱۳۹۴ به مردم فروخته شدند که در نهایت هیچ تأثیری در انتخاب رهبر بعدی نخواهد داشت (در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶، ۵۸ عضو این مجلس از رئیسی حمایت کردند). تفاوت اندک سخنان روحانی و خامنهای در مراسم تنفیذ نیز در جهتگیری کشور تأثیر چندانی نخواهد داشت.
مراسم و آیینهای سیاسی نباید ما را از ماهیت حکومت یعنی نظام سرکوب، فساد ساختاری، سیاستهای مخرب و ایدئولوژی تمامیتخواهی آن غافل سازد. متأسفانه کسانی که بر واقعیت تفاوت صوری و بسیار اندک میان جناحها تأکید دارند (و گاه از آن حتی ذوقزده میشوند) و آن را راهی برای پیشبرد برنامه اصلاح میدانند برای تشویق مشارکت سیاسی مردم نکات فوق را به زیر قالی میفرستند.
بازی تاج و تخت
سیاست در جمهوری اسلامی پس از تحکیم قدرت و حذف «غیرخودی»ها در اواخر دهه پنجاه و اوائل دهه شصت به نوعی بازی تاج و تخت میان خانوادهها و محافل قدرتمند تبدیل شده است. نقشهایی که افراد در این بازی دارند اصولاً جنبه کمدی پوچگرایانه دارند به این معنا که در یک چارچوب عقلانی بیمعنا و پوچ به نظر میرسند اما برای کسب و حفظ قدرت و نمایش مملکتداری اهمیت دارند. به عنوان نمونه خامنهای در حکمهای تنفیذ نقش افرادی را که هیچ گونه مسئولیتی ندارند بازی میکند در حالی که دارای قدرت نزدیک به مطلقه است. او از رؤسای دولت حسابکشی میکند در حالی که آنها حتی نمیتوانند همکاران خود را بدون دخالت رهبر جمهوری اسلامی انتخاب کنند و بخش قابل توجهی از مؤسسات اقتصادی و قوای قهریه مستقیماً تحت نظر او عمل میکنند.
نمونه دیگر تنفیذ حکم رئیس دولت در کنار نظارت استصوابی است. مراسم تنفیذ در صورتی معنا میداشت که نظارت استصوابی نبود. وقتی نامزدها همه باید از صافی شورای نگهبان بگذرند و اجازه خامنهای را برای نامزدی کسب کنند (وگرنه رد صلاحیت میشوند) دیگر تنفیذ حکم رئیسجمهوری آنها معنایی غیر از برگزاری مراسم بدون هیچ تأثیر خاصی در شکلگیری نهادهای قدرت ندارد.
اهمیت نمادین مراسم؟
برای برخی از تحلیلگران این گونه مراسم اهمیت دارد و تلاش میکنند روابط قدرت، و کنش و واکنش بازیگران سیاست را از آنها قرائت کنند. مراسم تنفیذ از این جهت حاوی هیچ معنای تازهای نبوده و نیست. احتمالاً گفته میشود که این مراسم قرب و بُعد افراد به ولی فقیه را نشان میدهد اما ما نیازی به مشاهده این مراسم برای درک این قرب و بُعدها نداریم. خودی و غیرخودی بودن افراد هر روز در تصمیمات و اعمال حاکمان تجلی پیدا میکند.
کارکرد این گونه مراسم صرفاً تقلیل اداره و سیاست به نمایش اعطای جوایز و چینش سلبریتیهای سیاسی است، درست مثل این که سینمای امریکا سالانه بیش از ۶۰۰ فیلم تولید نکند و بیش از ۱۰ میلیارد دلار گردش مالی صرفاً در نمایش فیلم در سینماها نداشته باشد، اما دست اندرکاران آن هر سال یک روز دور هم جمع شده و برای یکدیگر کف بزنند.
این گونه مراسم تنها برای پر کردن جای خالی انجام وظایف حکومت در تقویت زیرساختها، واگذاری امور به مردم، حمایت از اقشار آسیبپذیر، سرمایهگذاری برای آینده و شکل دادن به حکومت شفاف و کاراست. مراسم تنفیذ و تحلیف حتی زرق و برق و عوامل سرگرمکننده مراسم اعطای جوایز را هم ندارد تا حداقل مردم از دیدن آنها سرگرم شوند و احساس نکنند همه پولشان را دور ریختهاند.