در هفتهای که گذشت، پرزیدنت ترامپ با اظهارات تندی گروه چهارنفره از نمایندگان جدید مجلس نمایندگان معروف به «جوخه مترقیها» را مورد خطاب قرار داد که واکنش شدید دموکراتها را در پی داشت؛ واکنشهایی قابل پیشبینی، در برابر اظهاراتی غیرقابل پیشبینی.
دموکراتها نخست کوشیدند تا با اتخاذ مواضع اخلاقی، مستقیماً به او جواب ندهند. ولی بعداً موضع پرخواشجویانه گرفته و نهایتاً در بیانیهای، مجلس نمایندگان اظهارات ترامپ را محکوم کرد. سپس چهار نماینده زنی که هدف این حمله بودند، جمعاً در تلویزیون حاضرشدند و ترامپ را به چالش کشیدند.
آنچه در این مقاله مورد بحث قرار میگیرد این است که حضور یکجای این چهار نماینده در برابر دوربین تلویزیون و تأثیر عمدتاً منفی آن بر افکار عمومی و فرهنگ سیاسی موجود و موقعیت حزب دمکرات بهترین نتیجهای بود که حاصل ترامپ شد، اعم از اینکه او آن را طراحی کرده بوده است یا نه.
ترامپ با حمله به «جوخه مترقیها» به اهداف چندگانهای رسید که در ذیل توضیح میدهم. ولی بدواً باید توجه کرد که ترامپ سیاستمدار عصر رسانههای اجتماعی و برتری تصویر بر نوشتار است و تلویزیون را بعد از ۱۰ سال «شومن» بودن در تلویزیون به خوبی میشناسد.
او مثلاً توئیتر را به مصاحبه مطبوعاتی و اظهاریههای رسمی کاخ سفید ترجیح میدهد، و هنگامی که در اوایل کار از او در مورد توئیتهای خلقالساعه به جای اظهاریههای رسمی سؤال شد، جواب داد: «من رئیسجمهور عصر جدیدم». در موردی دیگر، ترامپ در جواب اینکه چرا میزان محبوبیت او در حال افول است گفت «آنچه مهم است "ریتینگ" است نه نظرسنجی» و البته «ریتینگ» برای درجهبندی علاقهمندی تماشاگران به نمایشها و فیلمها و کلاً برنامههای تلویزیون و آثار تصویری است.
ترامپ با صحنه سیاست مثل یک کارزار تصویری در فضای مجازی برخورد میکند. پرزیدنت ریگان هم برداشت مشابهی داشت و به عنوان یک هنرپیشه قدیمی نقش تصویر را درست میشناخت و مثلاً در سخنرانیها صحنه را با عظمت میپرداخت و افراد بلندقد و خوشسیما را در طرفین خود قرار میداد. خطابههای او در جهت ایجاد عرق ملی بینظیر بود. ریگان فن خطابه را در طی سری سخنرانیهایی تمرین کرده بود که مجموعاً از دو هزار میگذشت و قبلاً برای کمپانی «جنرال الکتریک» در شهرستانها انجام داده بود.
باید اشاره کرد که کمتر کارگردانی میتوانست چهره حزب دمکرات را چنین افراطی، اقلیتی، و چپروانه تصویر کند. حضور چهار نماینده جدید حزب دمکرات در جلو دوربین که همگی غیرسفید و در مقایسه با متوسط تمایلات حزب دمکرات افراطی به حساب میآیند (و دو نفر آنان مسلمان که یکی با پوشش مو حاضر شده بود) و اظهارات تند آنها در انتقاد از پرزیدنت ترامپ، دقیقاً همان بود که ترامپ آرزو میکرد. او میخواهد حزب دمکرات را کلاً از قماش همین نمایندهها جلوه دهد.
باید توجه کرد که این گروه چهارنفره معروف به «جوخه مترقیها» محبوبیتی چندان حتی در حزب دمکرات ندارند و مواضع و گفتار افراطی آنان بارها مورد انتقاد خانم پلوسی رئیس مجلس نمایندگان قرار گرفته است. ولی این نمایندگان هم گویا اعتنایی به افکار عمومی ندارند بلکه میخواهند به سیاق انقلابیهای دیگر، به سرعت هرچه تمامتر فرهنگ سیاسی را تغییر دهند. مثلاً خانم رشیده طلیب، فلسطینیالاصل (که یکی از دو خانم مسلمان است که برای اولین بار به مجلس راه یافته) در روز تحلیف با لباس فلسطینی حاضر شد و به قرآن قسم خورد. او اصلاً اعتنایی به حساسیتهایی که در شرایط فعلی درباره این موارد وجود دارد، نکرد. او مخالف سرسخت اسرائیل و خواستار تحریم آن کشور است.
او و خانم نماینده دیگر «الکسندریا اوکاسیو کورتس» عضو گروه «سوسیالیست دمکرات» هستند. این خانم ۲۸ ساله از منقدان عمده نابرابری اقتصادی و خواستار تغییر سرتاپای سیستم اقتصادی و تکنولوژیک کشور در جهت حفظ محیط زیست است و از لحاظ سیاست خارجی هم مخالف اسرائیل و کلیه رویکردهای سنتی روابط خارجی است.
خانم دیگر «ایلهان عبداللهی عمر» است که متولد سومالی است و ۲۵ سال پیش از اردوگاه پناهندگان سومالیایی با خانوادهاش به آمریکا پناهنده شدهاند. او با کینه خاصی از سیاستها و رویکردهای سیستم سیاسی آمریکا و سیاست خارجی آن یاد میکند. رفتار و گفتار ایلهان عمر بارها مورد انتقاد خود دموکراتها قرار گرفته است.
چهارمین فرد این گروه خانم «ایانا بریسلی» است که مواضع او شباهت کمتری به سه نفر دیگر دارد. او از خانوده فقیر آمریکایی آفریقاییتبار آمده و سوابقی در نهادهای محلی ایالت ماساچوست دارد ولی در آن موقع مواضع نسبتاً محافظهکارانهای داشت. بعداً که خانم پریسلی مبارزه انتخاباتی برای تصرف کرسی مجلس نمایندگان ایالات متحده را آغاز کرد، روش انتقاد شدید از ترامپ را پیش گرفت که با فرهنگ سیاسی لیبرال حوزه انتخابیه او مطابقت داشت و انتخاب شد.
باید تأکید کنم که این حق قانونی نمایندگان است که نظرات خود را ابراز و نارضایتیهای رأیدهندگان را به مجلس نمایندگان منتقل کنند. ولی گاه افراط بعضی از این نمایندگان و بیانات آنان چنان است که گویی فقط برای عقدهگشایی به مجلس آمدهاند و عنایتی به اینکه بازتاب این جهتگیریهای اکثراً قومی و عقدهگشاییها چیست و چقدر به موقعیت حزب دمکرات بخصوص در انتخابات حیاتی ۲۰۲۰ کمک میکند، ندارند.
تصور اینکه یک خانواده متوسط آمریکایی چه برداشتی از دیدن این گروه خواهد داشت چندان مشکل نیست. از جوانان و دلزدگان سیاستها و اظهارات ترامپی که بگذریم، رقم معتبری از آمریکاییان بخصوص در ایالتهای کلیدی فلوریدا، پنسیلوانیا، اوهایو و احتمالاً تگزاس این گروه را بیگانه با خود و مفاهیم آشنا و روزمره خود مییابند و ممکن است تصور کنند که این نمایندگان فقط از منافع قومی و مذهبی خود دفاع میکنند و حامی آمریکا نیستند؛ این درست همان تصویری است که پرزیدنت میخواهد ایجاد کند.
بنابراین، همانطور که گفته شد، پرزیدنت ترامپ با یک حرکت به چندین هدف خود رسید: او حزب دمکرات را مجبور به دفاع از «جوخه مترقیها» کرد که قبلاً از آن ابا داشت و در نتیجه تفاوت عمده بین دمکراتهای سنتی و این گروه تندرو در نظر عامه مخدوش شد. دوم اینکه با کوبیدن بر طبل بیگانهستیزی و تأکید شبانهروزی تصویری بر حرکت سیلآسای یورشوار مانند آمریکای مرکزیها (در یک ماه گذشته بیش از ۱۵۰ هزار نفر از آنها به مرزهای جنوبی آمریکا هجوم آوردند) و با جلوه دادن حزب دمکرات به عنوان حزب متشکل از اقلیتها و متکی به آرای آفریقاییتبارها و لاتینها، ترامپ جو سیاسی موجود را تا حدودی به ضرر دمکراتها تغییر داد. سوم اینکه با جلوه دادن حزب دمکرات به عنوان سوسیالیست، آن هم در موقع شکوفایی اقتصادی بازار آمریکا، ضربه دیگری به وجهه آن حزب وارد کرد و شانس انتخاب شدن خود را در سال ۲۰۲۰ افزایش داد.
بسیاری ممکن است تاکتیکهای ترامپ را برای کسب قدرت و نگه داشتن آن را بیرحمانه و غیراخلاقی و حتی غیرقانونی به حساب آورند. ولی دلبستگی ترامپ به قدرت که گاه تاحد خواست قدرت فراقانونی میرود، امری آشکار است و او نیز منکر آن نیست.
این به عهده دمکراتهاست که ذات تاکتیکهای ترامپ را ارزیابی کرده و تاکتیکهای مناسب ابداع کنند. آنها باید توجه کنند که دور جدیدی در سیاست آمریکا ورق خورده که اخلاق را از سیاست منفک میکند و موازینی که بخصوص از زمان زعامت «وودرو ویلسن» جا افتاده بود، تدریجاً رنگ میبازد و نیاز به فهم سیاست درست در عصر واقعیت مجازی و برتری گرفتن تصویر بر کلام ایجاب میکند که تاکتیکهای جدیدی لااقل در زمینه تبلیغات و فهم ذات سیال فضای مجازی اتخاذ شود.