نتایج یک پژوهش علمی نشان میدهد که برخلاف آنچه بسیاری از آدمها باور دارند، یا دوست دارند باور داشته باشند، موجودات دوپا هنوز درک درستی از احساسات نزدیکترین دوستانشان در دنیای حیوانات، یعنی سگها، ندارند.
اگر جزو آدمهایی هستید که این تجربه را داشتهاید که با یک سگ زندگی کنید، یا از نزدیک رفتار کسانی را دیده باشید که که این دوست با وفای بشر را در زندگی خود وارد کردهاند، چه بسا متوجه شدهاید که خیلی از آدمها سگ را نه یک حیوان که مثل یک عضو خانواده، یا حتی بچه خود، میدانند.
اگر هم این تجربه را نداشتهاید چه بسا شبیه این ویدئو را در فضای مجازی دیدهاید که در آنها آدمها میکوشند در سگها رفتاری مشابه انسانها بیابند، از لبخند زدن، تا قهر کردن، تا سوگواری و البته گاه مثل یک ویدئوی معروف صحبت کردن. ویدئویی که در آن یک سگ نژاد هاسکی به نام میشکا، انگار در پاسخ به صاحب خود به انگلیسی میگوید دوستت دارم.
حالا پژوهشگران دانشگاه ایالتی آریزونا در آمریکا میگویند به این نتیجه رسیدهاند که انسانها معمولاً معنی واقعی احساسات سگها را درک نمیکنند و چه بسا در درک دوستان پشمالوی خود دچار سوءتعبیر میشوند. مثلا وقتی سگی کار اشتباهی انجام میدهد و او را دعوا میکنیم، چهره مغموم و بهظاهر پشیمان سگ نه لزوماً به معنی پشیمانی، که بیشتر حاکی از ترس او از تنبیه احتمالی است.
به گفتهٔ دانشمندان، یکی از دلایل این عدم درک، گرایش انسانها به بازتاب دادن ویژگیهای انسانی بر روی سگهاست. به این معنا که ما به عنوان آدم دوست داریم فکر کنیم که حالات سگها مثل حالات خود ماست و باید با همین شکل هم تفسیر شوند. مثلا فکر میکنیم وقتی سگی دهانش را گوش تا گوش باز کرده، دارد میخندند یا وقتی تند و تند حرکت میکند لابد هیجانزده و خوشحال است.
شیوهٔ کار پژوهشگران هم در نظر اول خیلی ساده به نظر میرسد. آنها تعدادی ویدئو از سگهایی ضبط کردند که در شرایط مختلف از جمله نگرانی و ترس به هنگام روشن کردن جارو برقی یا خوشحالی از دریافت غذای مورد علاقه یا اسباببازیشان بودند.
در مرحلهٔ بعد وقتی این ویدئوها را به شکلی تدوین کردند که انگار، سگهای ناراحت و نگران دارند پاداش دریافت میکنند و سگهای خوشحال در موقعیت ترس قرار دارند. برای مثال ویدئو جاروبرقی را نشان میداد و بعد سگی که در واقع از دیدن اسباببازی خوشحال است.
پژوهشگران متوجه شدند که همین شیوه باعث شد انسانها در تفسیر حالت سگها به اشتباه بیفتند. به این معنا که ما در برخورد با این موجودات دوستداشتنی بیشتر پسزمینه و محیط را در نظر میگیریم تا خود سگها را.
هولی مولینارو، یکی از دستاندرکاران این پژوهش، میگوید باید در درک خود از سگهایمان فروتنتر باشیم و بپذیریم که با پیشفرضهای ذهنی خود از درک آنها ناتوان بودهایم.
به گفتهٔ او، باور به این حقیقت گام اول در درک احساسات دوستان باوفایمان خواهد بود.