نگاه فریدون خاوند: دادههای مربوط به رشد اقتصادی ایران در سه ماه نخست سال جاری خورشیدی، که به تازگی از سوی مرکز آمار و بانک مرکزی جمهوری اسلامی منتشر شده، حسن روحانی رئیسجمهوری اسلامی را چنان سر بلند و مفتخر کرده که از «معجزه ملت ایران» سخن میگوید و میافزاید که «کار بزرگی انجام شده است».
هم مرکز آمار ایران (متولی رسمی تولید و انتشار دادههای اقتصاد کلان) و هم بانک مرکزی، تولید ناخالص داخلی کشور را با نفت و بدون نفت محاسبه کردهاند و، مثل همیشه، میان دادههای منتشر شده از سوی آنها تفاوت وجود دارد.
مرکز آمار ایران رشد محصول ناخالص داخلی را با احتساب نفت منفی ۳.۵ درصد و بدون احتساب نفت منفی ۱.۷ درصد اعلام میکند. بانک مرکزی هم بر پایه دو روش محاسبه این شاخص به ترتیب ارقام منفی ۲.۸ درصد و منفی ۰.۶ درصد را ارائه میدهد.
تفکیک نرخ رشد با احتساب و بدون احتساب نفت در آمار اقتصادی ایران بر این منطق استوار است که نفت یک عامل برونزاست و حجم درآمدهای حاصل از آن میتواند زیر فشار نوسانهای بازار جهانی یا تحریم و یا هر دو بالا و پایین برود. بنابراین، از دیدگاه هواداران این منطق، همراه با ادغام نفت در محاسبه تولید ناخالص داخلی، باید این شاخص را بدون ادغام نفت نیز محاسبه کرد تا تصویر واقعیتری از اقتصاد کشور به دست آید.
به نظر ما این تفکیک جنبه مصنوعی دارد و اصولاً محاسبه دقیق نرخ رشد اقتصادی یک کشور وابسته به مواد خام، با احتساب و بدون احتساب درآمد حاصل از صدور این مواد، اگر غیرممکن نباشد، دستکم بسیار پیچیده است. تأثیر نفت و درآمدهای حاصل از آن بر فعل و انفعالات درونی اقتصاد ایران و روابط خارجی آن چنان تعیینکننده است که نمیتواند از محاسبات مربوط به اندازهگیری تولید ناخالص داخلی کنار گذاشته شود. به علاوه این بندبازی آماری، تغییری در واقعیت به وجود نمیآمد.
در عوض، در صحنه سیاست داخلی، چنین تفکیکی میان محاسبه نرخ رشد اقتصادی «با نفت» و «بی نفت» به رهبران جمهوری اسلامی امکان میدهد، بر حسب مصلحت خود، این یا آن گزینه را انتخاب کنند. در سال ۱۳۹۵، بعد از امضای «برجام» و گشوده شدن راه برای صادرات نفتی ایران، رشد اقتصادی کشور یکباره به ۱۴ درصد رسید که طبعاً به برکت نفت به دست آمده بود.
حسن روحانی بدون کمترین اشارهای به دلایل این رویداد، نفتی بودن این جهش را از یاد برده و هنوز افتخار میکند که در سال مورد نظر به «بالاترین نرخ رشد اقتصادی در جهان» دست یافته است. در عوض خود او امروز ترجیح میدهد بر گزینه «رشد بدون نفت» تکیه کند که، تکرار میکنیم، در سه ماه اول سال جاری از سوی مرکز آمار منهای ۱.۷ درصد و از سوی بانک مرکزی منهای ۰.۶ درصد اعلام شده است.
چرا حسن روحانی به نرخ رشد تولید ناخالص داخلی ایران در بهار امسال، که همچنان منفی است، این همه افتخار میکند؟ رئیس جمهوری اسلامی میگوید که در بسیاری از کشورها، از جمله قدرتهای صنعتی، نرخ رشد اقتصادی به دلیل اپیدمی کرونا با سقوط بسیار شدید، در سطوح ۸ و ۹ درصد و گاه بالای ۱۰ درصد سقوط کرده، حال آنکه ایران به رغم گرفتار بودن همزمان در دام دو مشکل تحریم و کرونا، در بهار امسال تنها با نرخ رشد منفی ۱.۷ درصد (با محاسبه مرکز آمار ایران) و یا منفی ۰.۶ در صد (با محاسبه بانک مرکزی) روبهرو شده است.
به بیان دیگر چون نرخ رشد تولید ناخالص داخلی ایران خیلی کمتر از شمار زیادی از کشورهاست، به تعبیر حسن روحانی «کار بزرگی انجام شده» و ملت ایران (یعنی در واقع دولت او) معجزه کرده است.
حسن روحانی در دوره تلاش برای دستیابی به کرسی ریاست جمهوری و در نخستین ماههای زمامداریاش اصرار داشت در عرصه سیاست چهرهای کاملاً متفاوت با محمود احمدینژاد از خود نشان دهد. در حال حاضر که رئیسجمهور کنونی به پایان دوره مأموریت خود نزدیک میشود، گفتمان او به گونهای شگفتآور به سلفش شباهت مییابد.
در واقع هر دوی اینها از ابراز خونسردانه و قاطعانه سخنان به شدت غیرواقعی و حتی تکاندهنده ابایی ندارند. از جمله در شرایطی که مردم ایران با سختترین سالهای بعد از جنگ ایران و عراق دست و پنجه نرم میکنند، حسن روحانی به راحتی از «معجزه ملت ایران» در عرصه اقتصادی سخن میگوید.
اگر ارزیابیهای ارائهشده از سوی مرکز آمار و بانک مرکزی جمهوری اسلامی را جدی بگیریم و فرض را بر این بگذاریم که نرخ رشد تولید ناخالص داخلی ایران بدون نفت تنها منفی ۱.۷ (مرکز آمار) و یا منفی ۰.۶ (بانک مرکزی) بوده است، دلیل پایینتر بودن این رشد منفی در مقایسه با بسیاری از دیگر از کشورها چیست؟
مهمترین دلیل کمدامنه بودن رشد منفی ایران در مقایسه با دیگر کشورها آن است که اینان، بعد از یک دوره رونق چشمگیر یا نسبی، به دلیل معضل کرونا با رکود و فروریزی روبهرو شدهاند و در نتیجه نرخ رشد تولید ناخالص داخلیشان، نسبت به رونقی که پیش از این وجود داشت، به شدت سقوط کرده است. به عنوان مثال ایالات متحده آمریکا از اوائل دهه ۲۰۱۰ تا آغاز سال ۲۰۲۰ یکی از شکوفاترین و طولانیترین دورههای رونق خود را پشت سر گذاشت و به پایینترین نرخ بیکاری در ۶۰ سال گذشته دست یافت، پیش از آنکه با وقوع اپیدمی کرونا در یک رکود عمیق فرو برود.
در عوض ایران حتی پیش از کرونا در رکود شدید اقتصادی دست و پا میزد و با شیوع این بیماری رونقی در کار نبود که به سقوط بینجامد. به بیان دیگر ایران چیز زیادی نداشت که از دست بدهد، حال آنکه شمار زیادی از کشورها که سالها از نرخ رشد بالا برخوردار بودند، با آغاز بحران کرونا چرخ فعالیتشان از نفس افتاد و نرخ رشدشان به شدت سقوط کرد. در واقع حسن روحانی دو وضعیت غیرقابل مقایسه را با هم مقایسه میکند و به همین سبب به نتایج نادرست میرسد.
در فاصله هشت سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۸، ایران چهار سال را با نرخ رشد منفی گذراند و در سال ۱۳۹۹ نیز، بر پایه پیشبینی سازمانهای اقتصادی بینالمللی، نرخ رشدش منفی شش درصد خواهد بود. در واقع میانگین رشد اقتصادی سالانه ایران در طول هشت سال دوران زمامداری حسن روحانی به احتمال قریب به یقین منفی خواهد بود.
دهه چهارم جمهوری اسلامی از لحاظ اقتصادی به شدت فلاکتبار بود و از این لحاظ به دهه نخست نظام بر آمده از انقلاب ۱۳۵۷ شباهت دارد. مرکز پژوهشهای مجلس میگوید که به رغم افزایش درآمد اسمی خانوارهای ایرانی در فاصله سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۸ خورشیدی، میانگین قدرت خرید هر ایرانی طی همان دوران حدود یک سوم کاهش یافته است. به بیان دیگر اگر کل درآمد ملی ایران در سال ۱۳۹۸ به صورت مساوی میان جمعیت کشور سرشکن شود، قدرت خرید هر ایرانی ۳۴ درصد نسبت به اول دهه ۱۳۹۰ کمتر شده است.
تنها در جمهوری اسلامی است که رئیس دستگاه اجراییاش، به رغم سقوطی چنین فاجعهآمیز، به خود اجازه میدهد از «معجزه ملت ایران» در عرصه رشد اقتصادی سخن بگوید.