تابستان ۱۳۶۷و اعدام چندهزار زندانی سیاسی؛ رویدادی که شاید شما هم درباره آن شنیده باشید. اینکه چند هزار زندانی سیاسی در ایران و در چند ماه گروه گروه اعدام شدند . آن هم به دلیل اینکه حاضر نبودند از مرام و عقیده خودشان دست بکشند. زندانیانی که تعداد آنان دستکم ۵هزار تن اعلام شده است.
اما قربانی این اعدامها، تنها آن چند هزار زندانی سیاسی نبودند. بلکه خانوادههای این قربانیان هم هر کدام به شکلی قربانی شدند.
اوایل مرداد ۱۳۶۷ بود که چند خانواده در تهران و کرج باخبر شدند که فرزندان و خانوادههایشان که زندانی سیاسی بودند و دوران محکومیت خودشان را میگذراندند، اعدام شدند. و از آنجایی که این اعدامها به صورت مخفیانه انجام شد، قربانیان در تهران در گورستانی به نام خاوران دفن شدند.
البته موج اعدامهای دسته جمعی زندانیها فقط شامل تهران و پایتخت نمیشد و در چند شهر دیگر ایران هم به راه افتاده بود.
پس از آن و صبح هفتم مرداد ۶۷ چند تن از بستگان زندانیهای اعدام شده با یک قرار قبلی و به صورت پنهانی به گورستان خاوران رفتند و یکی دو ساعت بعد از کندن گوشههایی از این گورستان متروک، چند جسد را کنار هم پیدا کردند که با لباس دفن شده بودند.
یکی از این افراد بلافاصله با دوربین عکاسی تکههایی از حقیقت اعدامهای دسته جمعی را ثبت کرد و این سند چندماه بعد در فرصت مناسب خارج از ایران منتشر شد.
این چند قاب عکس از دفنشدگان خاوران تا امروز تنها سند تصویری است که بر وجود گور دسته جمعی در خاوران دلالت دارد.
بعد از این خانوادههای بیشتر قربانیان اعدامهای دسته جمعی تابستان ۶۷ از برگزاری مراسم برای عزیزانشان منع شدند و خیلی از آنها هم احضار و بازجویی شدند. از این گذشته بستگان نزدیک جان باختگان هم نتوانستند در برخی از رشتهها ادامه تحصیل بدهند یا هر شغلی را که میخواهند انتخاب کنند.
به بهانه سالروز یادبود اعدامهای دسته جمعی تابستان ۶۷ به سراغ مریم حسینخواه پژوهشگر سازمان حقوق بشری عدالت برای ایران رفتم. سازمان عدالت برای ایران در دو سال گذشته با انتشار اسنادی به گردآوری و تدوین روایت و شهادت برخی خانوادههای قربانیان اعدامهای دسته جمعی تابستان ۶۷ و اساسا اعدامهای دهه ۶۰ پرداخته.
از مریم حسینخواه میپرسم هدف از تحقیق سازمان عدالت برای ایران درباره اعدامهای دهه ۶۰ و به خصوص تابستان ۶۷ بیشتر معطوف به چه بوده و چه موضوعاتی را دنبال کرده؟
مریم حسینخواه: اینکه در پروسه اعدامها و درست از فردای روزی که اعدامها شروع شد چه بر سر خانوادههای اعدامیان آمده و چه حقوقی از آنها نقض شده. وقتی اینها تلاش کردند که حقیقت را راجع به اعدام بچههایشان بدانند و تلاش کردند که دسترسی به عدالت داشته باشند با چه آزار و اذیتهایی روبرو شدند. از وقتی که تحقیقمان را شروع کردیم و قدم به قدم جلو رفتیم همزمان با شهادت خانوادهها به این نکته دست یافتیم که بسیاری از اعدامشدگان دهه ۶۰ را میتوانیم ناپدیدشده قهری حساب کنیم. بر اساس حقوق بینالملل ناپدیدشده قهری به کسانی گفته میشود که خودسرانه بازداشت میشوند و مورد شکنجه قرار میگیرند. بعد در مورد مکان و سرنوشت آنها چه در دوران بازداشت و چه پس از اعدام مخفیکاری و پنهانکاری انجام میگیرد و به این ترتیب از حمایت قانون خارج میشود. که خب بسیاری از اعدامشدگان دهه ۶۰ در این تعریف میگنجند و اهمیتی که این موضوع دارد این است که از یک طرف دیگر نمیشود گفت که این موضوع سی و چند سال پیش بوده و حالا تمام شده. نه. تا وقتی که مشخص نشود که اینها چطور اعدام شدند و چرا اعدام شدند و تا وقتی که مشخص نشود که پیکر اینها کجا دفن شده و هزاران پرسش دیگر که در این رابطه وجود دارد جواب داده نشود حکومت موظف است که پاسخگو باشد به خانوادهها و خانوادهها هم حق دارند این مطالبه را ادامه دهند. از طرف دیگر یک ساز و کار بینالمللی هم برای این کار وجود دارد. سازمان ملل کمیتهای دارد به نام کمیته ناپدیدشدگان قهری که فارغ از اینکه این اتفاق کی افتاده، میتواند موارد را بررسی کند و خانوادهها میتوانند بروند مشخصات فرزندشان را ثبت کنند و خواهان این شوند که جمهوری اسلامی پاسخگو شود. در این زمینه ما آماده هستیم که همکاری کنیم.
اعدامهایی که بررسی کردید با کمک شواهد و اسناد و اطلاعاتی که وجود داشت، فقط مربوط به آن سه ماه معروف تابستان ۶۷ میشوند؟
کاری که ما کردیم این بود که کل دهه ۶۰ را بررسی کردیم و خیلی از خانوادههایی هم که با آنها حرف زدیم کسانی بودند که عزیزانشان در سالهای نخست دهه ۶۰ و قبل از سال ۶۷ اعدام شده بودند. خانوادههایی هم بودند که یکی از اعضای آنان در ۶۷ اعدام شده ولی یکی دیگر در سال ۶۰ اعدام شده بود. ما فکر کردیم که باید این روند را بررسی کنیم. چون درست است در سال ۶۷ کشتار زیاد بود و در یک بازه زمانی کوتاه انجام شد و بسیاری از آنها حکم اعدام نداشتند و حکومت مسئولیت آن را به عهده نگرفت و انکار کرد، ولی دهه ۶۰ هم خیلی از رخدادهایی که اتفاق افتاده واقعا هولناک است. یعنی بسیاری از کسانی که اعدام شدند شکنجه شدند و به صورت خودسرانه بازداشت شدند. در رابطه با زندانیان چپ که بیشتر روی آنها متمرکز بودیم، در اکثریت قریب به اتفاق موارد زندانیانی که اعدام شدند از طرف خود ماموران زندان دفن شدند بدون اینکه خانوادهها اجازه آخرین خداحافظی قبل از اعدام یا حتی آخرین خداحافظی با پیکر عزیزانشان را داشته باشند. یعنی اینها را میبردند دفن میکردند و به خانواده میگفتند که فرزند شما اعدام شده و گاهی وقتها هم میگفتند که فلان جا دفنش کردیم و گاهی اوقات حتی این را هم نمیگفتند و خانوادهها پس از ماهها و گاهی سالها سرگردانی پیدا میکردند که محل تقریبی دفن فرزندشان کجاست. حتی بعضی وقتها یک جایی را میگفتند و خانوادهها میرفتند نبش قبر میکردند و میدیدند که قبر اشتباهی به آنها داده اند، یا قبر کس دیگری است. یعنی همه این موارد که میشود شکنجه خانوادهها نامگذاری کرد در دهه ۶۰ بوده. منتها در سال ۶۷ از همه شدیدتر و در یک بازه زمانی کوتاه تر انجام شده.
این خانوادههایی که بازماندگان آن رویداد هستند و بخش قابل ملاحظهای از آنها در ایران زندگی میکنند آیا به دلیل پیوند خویشاوندی که با جانباختگان سال ۶۷ دارند همچنان دچار مشکل هستند؟
یک نکته مهم گزارش این است که درد و رنج خانوادهها تمام نشده. دو بخش دارد. یک بخش این است که خانوادهها هنوز نمیدانند در آن سالها چه اتفاقی افتاده و یکی از حقوقی که در تمام این سالها پایمال شده حق دانستن حقیقت است و حق اینکه عدالت اجرا شود. یکی از چیزهایی که خانوادهها میخواهند و در تمام این سالها خواستند این است که عاملان و آمران این اعدامها مشخص شوند محاکمه عادلانه شوند و پاسخگو باشند. ما میبینیم که خانوادهها هر سال تلاش کردند که به خاوران و دیگر گورستان ها بروندیا با نوشتن و مصاحبه کردن و شرح خاطرات و چیزهایی که به آنها گذشته تمام مدت این تلاش را داشتند که این دادخواهی را زنده نگاه دارند و مشخص است که این رنج هنوز تمام نشده و تا وقتی که واقعیت روشن نشود و عدالت اجرا نشود تمام نمیشود. از طرف دیگر خیلی از این خانوادههایی که پیگیر دادخواهی بودند از طرف حکومت مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند. تهدید میشدند. بازجویی میشدند و گاهی اوقات بازداشت میشدند. گاهی اوقات حتی حکم برایشان صادر شده بوده. به خاطر اینکه میخواستند اینها ساکت باشند، به خاوران نروند و میخواستند این ماجرا فراموش شود. این موضوع تا همین الان هم ادامه دارد. اینها از همان روزهای اول برای برگزاری مراسم سوگواری مشکل داشتند. از آنها تعهد گرفته میشد که حق ندارند هیچ مراسم سوگواری برگزار کنند و سر خاک فرزندانشان بروند. ولی خانوادهها معمولا گوش نمیکردند و میرفتند و البته که با آزار و اذیت هم روبرو می شدند. توی همه این مدت بسیاری از خانوادهها بودند که از حقوق شهروندیشان محروم شدند. به خاطر اینکه بستگانشان اعدام شده بودند یا خودشان پیگیر دادخواهی بستگان اعدام شده بودند، از شغلشان اخراج میشدند یا مقام شغلی شان پایین میآمد یا اینکه اصلا شغل دولتی نمیتوانستند استخدام شوند. حتی در سالهایی که گزینش شدید نبود برای شغلهایی مثل خلبانی که حساستر است نمیگذاشتند وارد شوند. فقط به خاطر اینکه بستگانشان اعدام شدهاند.