بالاخره بعد از ۲۱ سال پیگیری و تجاوز بیوقفه حکومت به خانههای مردم جهت جمعآوری بشقابها و دیگر تجهیزات دریافت شبکههای ماهوارهای با توجیه «شبیخون فرهنگی» و «جنگ نرم دشمن» مقاماتی که در این زمینه اصرار داشتند هم در عمل این کار را متوقف کردهاند، هم آمارهای ناخوشایند حکومت را خود عرضه میدارند و هم این کار را بیفایده اعلام میکنند.
این رفتارها البته بیانگر این امر است که هم بخش عملگرا و هم هسته امنیتی و نظامی حکومت در حوزه شبکههای ماهوارهای که به تصور حکومت یکی از جبهههای جنگ نرم است شکست خود را پذیرا شده است.
وقتی آیتالله علی خامنهای بر این باور است که «در همه تولیدات و فراوردههای صوتی، تصویری و مکتوب جبهه مقابل ملت ایران، مقاصد و اهداف جنگ نرم، البته عمدتاً بطور غیرمستقیم، پیگیری و القا میشود» و «صدا و سیما قرارگاه مقدم و فعال مقابله با جنگ نرم است» (۲۰ مهر ۱۳۹۴) طبعا باید بشقابها از پشت بامها جمع شوند و پارازیتها ارسال شوند و اگر نمیشوند حکومت عملا باخت در این وجه از جنگ نرم را پذیرفته است.
اندکی واقعبینی
مقامات نظامی، امنیتی و تبلیغاتی نظام که خود عامل تصویب قانون منع استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره (در سال ۱۳۷۳) و اجرای آن بودند چند سالی است به صراحت گفته و میگویند که ۴۰ تا ۷۰ درصد مردم از تجهیزات دریافت از ماهواره استفاده میکنند (علی جنتی، تابناک ۲۷ آذر ۱۳۹۲؛ عزت الله ضرغامی، مهر ۹ خرداد ۱۳۹۳)؛ آنها همچنین میگویند «نباید ماهوارهها را با اجبار از بین خانوادهها جمع کرد.» (محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج، ایسنا ۲۱ خرداد ۱۳۹۴)؛ البته بعدا سازمان بسیج سخن فرماندهی خود را تکذیب کرد اما این موضوع در برابر عمل دستگاههای انتظامی اهمیت چندانی ندارد چون ماههاست که ارسال پارازیتها کاهش یافته یا متوقف شده است. همچنین جمع آوری بشقابها نیز به شدت کاهش یافته است. در شش ماه اخیر تنها چند مورد جمع آوری محدود گزارش شده است. البته در روزهایی که مذاکرات اتمی در جریان بود ارسال پارازیتها دوباره آغاز شد اما بلافاصله بعد از آن متوقف شد. ظاهرا حکومت ارسال پارازیت را گذاشته برای روزهای حساس از نگاه خود.
این سخنان و عمل مقامات در واقع به معنای اندکی واقعبینی حکومت در برابر خواست مردم کوچه و خیابان است که با مقاومت و ایستادگی حکومت را به عقب نشینی مجبور کردهاند. هرگاه حکومت این بشقابها را جمع کرد مردم بلافاصله آنها را بر بالکنها و پشت بامهای خود نصب کردند. استفاده از این تجهیزات آن چنان در میان مردم گسترش یافت و برخورد با آن آنچنان مورد نفرت عمومی بود که برخی نامزدهای ریاست جمهوری مورد تایید شورای نگهبان نیز به صراحت با برخورد حکومت که بر اساس قانون انجام میشد مخالفت میکردند تا نظر مردم را به خود جلب کنند.
این شکست به چه معناست و چه پیامدهایی بر سیاستهای فرهنگی و رسانهای حکومت دارد و خواهد داشت؟ مخالفان تمامیتخواهی حکومت چه درسهایی از این شکست میتوانند بگیرند؟
چندمین شکست
این شکست اولین شکست حکومت از مردم کوچه و بازار نبود. در دهه شصت خورشیدی حکومت با دستگاه کپی زیراکس، ماشین فکس، کاستهای موسیقی، دستگاه ضبط و پخش ویدیو و حتی کاست ویدیو به مبارزه علنی و جدی پرداخت و کسانی که میخواستند از آنها استفاده کنند باید مجوز میگرفتند. بسیاری از افرادی که بالای ۴۰ سال دارند با ضبط تجهیزات خود توسط ماموران سپاه و بسیج مواجه شدهاند.
در همه این زمینهها حکومت در کمتر از ده سال شکست خورد. همچنین حکومت در ممانعت از پوشیدن شلوار جین و کفش ورزشی توسط بانوان نیز در اواسط دهه هفتاد عقب کشید. امروز اگر جمهوری اسلامی با داعش در سیاستهای فرهنگی و اجتماعی مقایسه شود عدهای تعجب میکنند چون تاریخ شکستهای حکومت از مردم کوچه و بازار را در حیطههای اجتماعی و فرهنگی فراموش کردهاند.
البته حکومت از این شکست همانند شکستهای دیگر هیچ درسی نخواهد گرفت و سنگرهایی را که تصور میکند برای سرکوب مردم لازم دارد با چنگ و دندان حفظ خواهد کرد. یک نمونه آن گشت ارشاد است که علیرغم عدم موفقیت چند دهه است دارد عمل میکند.
دست تنها
مردم عادی (بدون قدرت و بدون دسترسی به مقامات) و شهروندان کوچه و بازار در مبارزه با انحصار رسانهای و تمامیت خواهی حکومت دینی در اکثر حوزهها دست تنها بودند. نه یک جناح حکومتی، نه برخی از احزاب سیاسی، نه دول خارجی یا نهادهای بین المللی (غیر از راه اندازی شبکههای رادیویی و تلویزیونی و وب سایتها) و نه حتی یکی از نهادهای مدنی در این جهت با آنها همکاری و همراهی داشتند. در طی ۲۱ سال گذشته حتی یک کارزار از سوی فعالان سیاسی برای آزادی استفاده از شبکههای ماهوارهای یا مقابله با جمع آوری تجهیزات آنها به راه نیفتاد.
دولتهای خارجی نیز برای توقف پارازیتهای داخل کشور اقدامی نکردند (برخی اقدامات برای توقف ارسال پارازیت مستقیم به سوی ماهوارهها انجام گرفت). نیروهای درون حکومت از مخالفت با قانون پرهیز میکردند و نهادهای مدنی نیز نمیخواستند در این مورد در برابر حکومت بایستند و هزینه بدهند. تنها افت شدید کیفیت و نفرت انگیزتر شدن برنامههای سیاسی و مذهبی شبکههای رادیو و تلویزیون دولتی از یک سو و ارزانتر و کوچکتر شدن تجهیزات دریافت از ماهواره از سوی دیگر به کمک مردم میآمد.
درسها
درسهایی که از مجموعه شکستهای حکومت در عرصه تمامیت خواهی میتوان گرفت بدین قرارند:
۱. اختلاف درون جناحهای حکومت در این زمینه کمکی به مخالفان با تمامیت خواهی نمیکند چون جناح رقیب همیشه گفته است که این مسائل جنبه ثانوی دارند و تاثیرشان در اصلاح وضعیت موجود اندک است؛ اصلاحطلبان همیشه در مورد پدیدههایی مثل حجاب اجباری یا گشت ارشاد یا جمع آوری بشقابها آنها را اولویت خود ندانستهاند. عدم پیگیری در جمع آوری بشقابها نه به دلیل وعدههای روحانی بلکه به دلیل پرهیز حکومت از مقابله با اپیدمی گریز از شبکههای دولتی است.
۲. در شکستن سد تمامیت خواهی رسانهای همکاری مخالفان داخل و خارج نقش کلیدی داشته است. بدون شبکههای ماهوارهای رادیویی و تلویزیونی فارسی زبان، بدون تولید موسیقی ایرانی در ایالات متحده و بدون فعالیت روزنامه نگاران و نویسندگان ایرانی در خارج امکان جلب توجه میلیونها ایرانی به این شبکهها وجود نداشت. مردم ایران در داخل کشور به تنهایی و بدون کمک ایرانیان خارج کشور نمیتوانند تمامیت خواهی حکومت را فشل و سست کنند.
۳. کمک دولتهای خارجی در راه اندازی شبکههای رادیویی و تلویزیونی کلیدی بوده است. ایرانیان خارج از کشور بدون کمک چنین موسساتی نمیتوانستند بدیلهای موثر و قابل توجهی برای شبکههای دولتی ایجاد کنند.
------------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و بازتاب دیدگاههای رادیو فردا نیست.