دانشمندان بعد از بررسی مغز هزار زن و مرد به این نتیجه رسیدهاند که چه بسا دو جنس بشر به راستی «مریخی» و «ونوسی» باشند، چرا که مغز این دو٬ دستکم در اتصالات عصبی متمایز است و «مداربندی» متفاوتی دارد.
به نوشته روزنامه بریتانیایی «گاردین»، پژوهشگران با بررسی اسکن مغزی حدود هزار زن و مرد متوجه شدند که باورهای دیرین درباره تفاوتهای فاحش میان عملکرد مغزی مردان و زنان تا حدی ریشه در واقعیت دارد.
بنابر گزارش گاردین از نتایج منتشر شده پژوهش یاد شده، الگوهای مدارهای عصبی برگرفته از مغز انسان در این تحقیق نشان داد که اتصالهای عصبی در مغز زنان میان دو نیمکره چپ و راست مغزی تراکم داشته و در مقابل، همین الگوها در مردان اتصالهای عصبی قویتری را در نواحی پَسین و پیشین مغز آشکار کرد.
راجینی وِرما، پژوهشگر دانشگاه پنسیلوانیا و سرپرست گروه پژوهشگران، در توضیح یافتههای پژوهش فوق گفت که بزرگترین شگفتی تحقیق٬ «تأیید باورهای قالبی کهن» درباره عملکرد مغز مردان و زنان بوده است.
به گفته این دانشمند «مداربندی مغز آقایان برای مشاهده و اعمالِ نیازمندِ هماهنگی کارآیی بالاتری داشته، در حالی که در زنان تواناییهایی اجتماعی و حافظه قویتری را ممکن ساخته است؛ به همین دلیل است که بانوان برای انجام چندین کار به صورت همزمان توانایی بیشتری دارند».
وِرما در ادامه توضیحات خود افزود: «اگر به مطالعات انجام شده بر روی عملکرد مغز مراجعه کنید، خواهید دید که نیمکره چپ مغز بیشتر برای انجام تفکر منطقی مورد استفاده قرار میگیرد، و نیمکره راست برای تفکر شهودی. ازین جهت، اگر کاری باشد که نیازمند هر دوی این تواناییها باشد، بر پایه یافتههای ما، زنان توانایی بهتری در انجام آن خواهند داشت.»
وی تصریح کرد: «زنان متفکران شهودی بهتری هستند و حافظه برتری دارند. وقتی که صحبت میکنید، زنان ارتباط احساسی بهتری با پیام شما برقرار میکنند. زنها بیشتر گوش میکنند.»
وِرما - که خود نیز زن است - در ادامه توضیح داد: «متعجب شده بودم که پژوهش ما بسیاری از باورهای قالبی موجود در اذهان را تأیید کرد. حالا متوجه میشوم که چرا وقتی میخواهم، مثلاً، سراغ یک سرآشپز یا آرایشگر استادکار بروم، بیشترشان مرد هستند.»
از دیگر نکات حائز اهمیت این پژوهش آن است که اکثر تغییرات مبتنی بر جنسیت در مغز انسانها از سالهای نوجوانی (حدود ۱۳٫۴ تا ۱۷ سالگی) بروز مییابند. در عمل٬ «اهالی مریخ» و «ساکنان ونوس» بالاترین میزان تفاوت در نیمکرههای مغزی را در سنین یاد شده نشان دادهاند؛ زمانی که در زنان اتصالهای عصبی بیشتری میان دو نیمکره در بخش لوب پیشانی مغز به چشم میخورد.
در مراحل بعدی و با مُسنتر شدن زنان، به تدریج تمرکز اتصال اعصاب از ناحیه لوب پیشانی مغز به دیگر نقاط پراکنده شده و در عمل تفاوت میان عملکر مغز زنان و مردان کاهش مییابد.
اسکن مغز صدها مرد و زن شرکت کننده در این پژوهش همچنین نشان داد که فراوانی اتصالهای عصبی میان دو نیمکره مغز به طور کُلی در زنان بالاتر بوده و در مردان اتصالها بیشتر به درون هر نیمکره - به صورت جداگانه - محدود میشوند. با این همه، تنها در یک نقطه در مغز مردان اتصالهای بیشتری بین نیمکرههای چپ و راست به چشم میخورد که «مُخچه» نام دارد و نقش اصلی آن در هدایت حرکتی است.
وِرما در توضیح تأثیر این تراکم اتصال عصبی در مُخچه مردان گفت که «مثلا اگر بخواهید اسکی یاد بگیرید، یک مُخچه قوی نیاز دارید».
جزئیات پژوهش یاد شده در نشریه «پی. اِن. اِی. اِس» به چاپ رسیده است.
هم اینک، دانشمندان نمیتوانند مقدار الگوی اتصال عصبی مغزی «مردانه» یا «زنانه» را در افراد اندازه گیری کنند. افزون بر این، پرسش دیگری که در برابر محققان قرار دارد این است که آیا تفاوتهای ساختاری موجب تفاوت در عملکرد مغز میشود، یا اینکه این تفاوت در عملکرد است که منجر به تفاوت ساختاری میشود.
به نوشته روزنامه بریتانیایی «گاردین»، پژوهشگران با بررسی اسکن مغزی حدود هزار زن و مرد متوجه شدند که باورهای دیرین درباره تفاوتهای فاحش میان عملکرد مغزی مردان و زنان تا حدی ریشه در واقعیت دارد.
بنابر گزارش گاردین از نتایج منتشر شده پژوهش یاد شده، الگوهای مدارهای عصبی برگرفته از مغز انسان در این تحقیق نشان داد که اتصالهای عصبی در مغز زنان میان دو نیمکره چپ و راست مغزی تراکم داشته و در مقابل، همین الگوها در مردان اتصالهای عصبی قویتری را در نواحی پَسین و پیشین مغز آشکار کرد.
راجینی وِرما، پژوهشگر دانشگاه پنسیلوانیا و سرپرست گروه پژوهشگران، در توضیح یافتههای پژوهش فوق گفت که بزرگترین شگفتی تحقیق٬ «تأیید باورهای قالبی کهن» درباره عملکرد مغز مردان و زنان بوده است.
به گفته این دانشمند «مداربندی مغز آقایان برای مشاهده و اعمالِ نیازمندِ هماهنگی کارآیی بالاتری داشته، در حالی که در زنان تواناییهایی اجتماعی و حافظه قویتری را ممکن ساخته است؛ به همین دلیل است که بانوان برای انجام چندین کار به صورت همزمان توانایی بیشتری دارند».
وِرما در ادامه توضیحات خود افزود: «اگر به مطالعات انجام شده بر روی عملکرد مغز مراجعه کنید، خواهید دید که نیمکره چپ مغز بیشتر برای انجام تفکر منطقی مورد استفاده قرار میگیرد، و نیمکره راست برای تفکر شهودی. ازین جهت، اگر کاری باشد که نیازمند هر دوی این تواناییها باشد، بر پایه یافتههای ما، زنان توانایی بهتری در انجام آن خواهند داشت.»
وی تصریح کرد: «زنان متفکران شهودی بهتری هستند و حافظه برتری دارند. وقتی که صحبت میکنید، زنان ارتباط احساسی بهتری با پیام شما برقرار میکنند. زنها بیشتر گوش میکنند.»
وِرما - که خود نیز زن است - در ادامه توضیح داد: «متعجب شده بودم که پژوهش ما بسیاری از باورهای قالبی موجود در اذهان را تأیید کرد. حالا متوجه میشوم که چرا وقتی میخواهم، مثلاً، سراغ یک سرآشپز یا آرایشگر استادکار بروم، بیشترشان مرد هستند.»
از دیگر نکات حائز اهمیت این پژوهش آن است که اکثر تغییرات مبتنی بر جنسیت در مغز انسانها از سالهای نوجوانی (حدود ۱۳٫۴ تا ۱۷ سالگی) بروز مییابند. در عمل٬ «اهالی مریخ» و «ساکنان ونوس» بالاترین میزان تفاوت در نیمکرههای مغزی را در سنین یاد شده نشان دادهاند؛ زمانی که در زنان اتصالهای عصبی بیشتری میان دو نیمکره در بخش لوب پیشانی مغز به چشم میخورد.
در مراحل بعدی و با مُسنتر شدن زنان، به تدریج تمرکز اتصال اعصاب از ناحیه لوب پیشانی مغز به دیگر نقاط پراکنده شده و در عمل تفاوت میان عملکر مغز زنان و مردان کاهش مییابد.
اسکن مغز صدها مرد و زن شرکت کننده در این پژوهش همچنین نشان داد که فراوانی اتصالهای عصبی میان دو نیمکره مغز به طور کُلی در زنان بالاتر بوده و در مردان اتصالها بیشتر به درون هر نیمکره - به صورت جداگانه - محدود میشوند. با این همه، تنها در یک نقطه در مغز مردان اتصالهای بیشتری بین نیمکرههای چپ و راست به چشم میخورد که «مُخچه» نام دارد و نقش اصلی آن در هدایت حرکتی است.
وِرما در توضیح تأثیر این تراکم اتصال عصبی در مُخچه مردان گفت که «مثلا اگر بخواهید اسکی یاد بگیرید، یک مُخچه قوی نیاز دارید».
جزئیات پژوهش یاد شده در نشریه «پی. اِن. اِی. اِس» به چاپ رسیده است.
هم اینک، دانشمندان نمیتوانند مقدار الگوی اتصال عصبی مغزی «مردانه» یا «زنانه» را در افراد اندازه گیری کنند. افزون بر این، پرسش دیگری که در برابر محققان قرار دارد این است که آیا تفاوتهای ساختاری موجب تفاوت در عملکرد مغز میشود، یا اینکه این تفاوت در عملکرد است که منجر به تفاوت ساختاری میشود.