لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۰۵:۴۴

اضطراب در دنیای مدرن؛ «از آن‌چه باید بترسیم»


در طول سه دهه گذشته آمار ابتلا به اختلال اضطراب، ۲۰ برابر شده است و متخصصان می‌گویند دلیل اصلی این شتاب، عدم درک صحیح علم روانپزشکی از طبیعت انسان و ریشه اضطراب‌های انسان است.

مجله آن‌لاین «سالُن» در این خصوص، در مطلبی به معرفی کتاب «از آنچه باید بترسیم»، نوشته دکتر «آلن هوروویتز» و «جروم وِیکفیلد»، پرداخته است، کتابی که درباره یکی از چالش‌های فرساینده پیش روی انسان مدرن، یعنی همان اضطراب، نگاشته شده است.

در این کتاب چاپ دانشگاه آکسفورد، آمده است که ترس‌ها، نگرانی‌ها و دلهره‌ها، همه و همه ابعاد دردناک و همه گیر وجود آدمی هستند و همه‌ما در زندگی خود با این نوع مشکلات مواجه هستیم.

پژوهش های انجام شده بر روی جمعیت ایالات متحده آمریکا نشان می‌دهد که رایج‌ترین نوع مشکلات روانی انواع ترس‌ها و اضطراب‌ها هستند، از ترس از صحبت کردن در مقابل جمع و ملاقات با آدم های جدید گرفته تا ترس از ارتفاع، مار و جوندگان و بسیاری چیزهای دیگر که باعث انگیزش احساس اضطراب شدید در فرد می‌شوند.

آمار و ارقام نشان می‌دهد که این قبیل ترس‌ها با گذر زمان در میان انسان‌ها افزایش یافته‌اند. برای مثال در سال ۱۹۸۰ انجمن روانپزشکی آمریکا، آمار مبتلایان به «اختلال اضطراب» را بین دو تا چهار درصد ذکر کرده بود، در حالی که در آمار جدیدتر که اندکی بعد جمع آوری شد، این رقم به ۱۵ درصد افزایش یافت.

تنها دو دهه بعد، پژوهشی مشابه حاکی ‌از نتیجه‌ای تکان دهنده بود که نشان می‌داد که از هر پنج نفر، یکی نفر از اختلال اضطراب رنج برده است و بیش از ۲۸.۸ درصد جمعیت دست کم یک بار در زندگی خود با چنین مشکلی مواجه بوده‌اند.

جدیدترین تحقیق از این نوع که به تازگی در نیوزیلند صورت گرفته حاکی از آن است که ۲۲.۸ درصد جوانان از اختلال اضطراب رنج می‌برند و حدود نیمی از جمعیت (۴۹.۵درصد) حداقل یک بار اختلال اضطراب را در سال‌های بین سنین ۱۸ و ۳۲ سال تجربه کرده‌اند. این کتاب تأکید کرده است که اگر این پژوهش در بازه زمانی گسترده‌تری انجام می‌شد، آمار یاد شده از این نی زفراتر می‌رفت.

اما چگونه شیوع انواع اختلال اضطراب تنها ظرف ۳۰ سال۲۰ برابر شده است؟

فیلسوفان مدت‌هاست بر این باورند که بخش اعظم اضطرابی که بشر در زندگی تجربه می‌کند ناشی از تعمق در معمای زندگی و عدم اطمینان آدمی نسبت به حقیقت پیرامون خویش است؛ مرگ و معنای وجود، همچنان جنبه رازآمیز خود را برای بشر حفظ کرده است و مایه اضطراب خاطرش می‌شوند.

با این‌حال برای بسیاری، موقعیت‌های روزمره و پیش پا افتاده، مانند حرکت سریع یک خودرو از برابر فرد در خیابان نیز، مایه نگرانی و بروز اضطراب می‌شوند.

در دنیای امروز دیر رسیدن به یک جلسه، جا ماندن از پرواز هواپیما، پارک کردن اتوموبیل در محل پارک ممنوع، سر رسیدن ماشین پلیس یا صحبت کردن در برابر جمع، همه و همه، باعث ایجاد دلشوره‌های جانفرسا می‌شوند. این قبیل نگرانی‌ها در ساختار زندگی مدرن آدمی نهادینه شده‌اند و چه بسا هر ساعت، از دل تعاملات روزانه بیرون می‌آیند.

با این وجود باید این حقیقت را نیز مد نظر داشت که اضطراب‌ها یکسره ناشی از ترس از عملی، رویدادی یا شیئی خاص نمی‌شوند و امروزه بسیاری از بروز حمله‌های عصبی بی دلیل شکایت می‌کنند.

در این موارد شخص بدون اینکه از چیزی وحشت‌زده شده باشد، دچار عوارضی مانند تپش قلب شدید می‌شود، به نحوی که فکر می کند هر آن سکته خواهد کرد.

نوع سومی از اضطراب نیز وجود دارد که با مثال‌های مطرح شده در بالا تفاوت زیادی دارد. این نوع اختلال ارتباط چندانی به محل زندگی شخص و عوامل تهدید آمیز محیطی ندارد، بلکه به عنوان بخشی از میراث بیولوژیکی از پیشینیان به وی به ارث رسیده است.

این قبیل دلهره‌ها در دوران ماقبل تاریخ نقشی کلیدی در حفظ جان پدران و مادران ما ایفا کرده‌اند، اما در عصر حاضر، به رغم ماندگاری‌شان موضوعیت خود را از دست داده‌اند.

انسان‌های اولیه نگرانی‌های بسیاری داشتند. در دوران کهن و مراحل اولیه پیدایش بشر بر روی کره زمین، آدمی در سیر روند تکاملی خود دشواری‌های بسیاری را تجربه کرده است: جنگ با حیوانات وحشی، حفاظت از خود در برابر آب و هوای نامساعد و بلایای طبیعی، ناتوانی‌اش در برابر بیماری‌های مختلف تنها چند نمونه از دلایل بروز ترس در میان اجداد ما هستند.

در غیبت حکومتی که مسئولیت دفاع از شهروندان را برعهده گیرد، جوامع اولیه انسانی استراتژی‌هایی را برای مواجهه با حمله جانوران درنده و قبیله‌های متخاصم طرح ریزی کرده بودند، اما بیش از این استراتژی‌ها، این «حفظ هوشیاری»، «توجه»، «آمادگی» و «توانایی فرار آنی» و جان به در بردن از مهلکه بود که تأثیر مثبت شگرفی را بر روی روند تکامل بشر و ادامه حیات او گذاشت.

با تغییر محیط زندگی انسان و بهبود قابل ملاحظه شرایط معیشت وی، بسیاری از این ترس‌ها و هماهنگی بدن آدمی برای دفع خطرات محیطی، از ابزاری سودمند به عاملی مخرب در زندگی انسان مدرن تبدیل شدند: اختلالات اضطراب و ترس‌های شدید و بی‌مورد (فوبیا) از ارتفاع، مکان‌های بسته و تنگ و ترس از مار، همه با قدمتی بسیار دیرینه به ما منتقل شده‌اند.

ترس‌ها و اضطراب‌های کهن بشری که از قرن‌های گذشته تا دوران معاصر با انسان همراه بوده، مشکلی مضاعف برای زندگی نوین آدمی ایجاد کرده‌اند.

بر این اساس، ترس از مسافرت‌های هوایی و اضطراب ناشی از آن اگرچه به ظاهر پدیده‌ای برآمده از شیوه زندگی نوین بشر است، در واقع ترکیبی از چندین ترس بیولوژیک قدیمی را در خود دارد: ترس از ارتفاع های بلند که پرت شدن از آن ارتفاع مرگ را به همراه دارد و ترس از ورود به مکان‌های تنگ و سربسته که فرار از آنجا غیرممکن است.

در گذشته‌های دور، که دچار شدن به چنین شرایطی، خطرات زیادی را برای اجدادمان به همراه داشت، احساس ترس و اضطراب، نه تنها مزاحم محسوب نمی شد بلکه متضمن بقای آنها نیز بود، اما امروزه، مخلوطی از دلشوره‌های اجدادمان که از تخته سنگی در ارتفاع دوری می‌کرد و مراقب بود تا درون حفره یا غار حبس نشود، به ترس انسان مدرن از پرواز با هواپیما تغییر شکل یافته است.

باید توجه داشت آن دسته از افرادی که در دوران گذشته به پیروی از حس اضطراب و ترس، از چنین موقعیت‌هایی دوری گزیده و از بروز فاجعه احتمالی پیشگیری کرده‌اند، ژن‌هایی را به نسل‌های بعدی منتقل کرده‌اند و همین امر موجب شده است که ترس از ارتفاع، مکان‌های بسته و احساس خارج بودن اوضاع از کنترل، به عنوان میراثی ژنتیک، در نوادگان مدرن آن‌‌ها تشدید شود.

نکته دیگری که باید در تلقی انسان مدرن از اختلال اضطراب مدنظر قرار گیرد نقش مؤلفه‌های فرهنگی در ایجاد یا درمان اضطراب افراد جامعه است: اگر جادوگری در یک جامعه آفریقایی توانایی ایجاد ترس و اضطراب عمیق را دارد، در دنیای غرب آلرژی‌های غذایی، که در گذشته به ندرت مایه دغدغه پیشینیان بودند، به یکی از منابع اصلی بروز نگرانی در میان شهروندان آمریکایی بدل شده‌اند.

و در پایان این‌که، در روزگار نوین، بشر باید به جای تلاش برای اجتناب از رویارویی با ترس‌های نهادینه شده در ساختار ژنتیک خود، به دنبال چیره شدن بر اختلال‌هایی باشند که به طور ذاتی ناشی از مسائلی است که در دنیای امروز جایی ندارند.
XS
SM
MD
LG