لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۲۳:۰۹

نگاهی دیگر به تروریسم: بن لادن در مقام یکی از شخصیت‌های داستایفسکی


آندره گلوکسمان در کنفرانسی در پراگ، اکتبر ۲۰۰۷
آندره گلوکسمان در کنفرانسی در پراگ، اکتبر ۲۰۰۷
آندره گلوکسمان، فیلسوف فرانسوی، می‌گوید میل مفرط انسان به دستیابی به رضایت کامل، موجب پیشرفت عقاید پوچ‌گرایانه و ایدئولوژی‌های افراطی شده است. او همچنین معتقد است هیچ‌کس جنگ را دوست ندارد، اما نسل‌کشی بدتر از جنگ است و باید با آن مبارزه کرد.

آندره گلوکسمان در مصاحبه‌ای در مارس ۲۰۰۳ در توضیح دلیل ارجاعش به آثار داستایفسکی برای تفسیر تروریسم در قرن ۲۰ و ۲۱ «ایده و مشخصه تروریسم در عصر مدرن» را «پوچ‌گرایی» یا همان نیهیلیسم می‌داند و می‌افزاید که در مکتب نیهیلیسم، انجام هر کاری مجاز است و این ایده و تجربه در آثار داستایفسکی به وضوح دیده می‌شود.

گلوکسمان می‌گوید: «در رمان تسخیرشدگان، گروهی از منکرین خدا و معتقدین به پروردگار وجود دارند که دیدی بسیار متفاوت به آینده دارند، اما تمامی آن‌ها در یک‌چیز مشترک‌اند: آن‌ها برای رسیدن به «لوح سپید»، حق دارند بکشند، به آتش بکشند و نابود کنند.»

وی در ادامه بن‌لادن را به شخصیت‌های کتاب تسخیرشدگان تشبیه می‌کند و می‌افزاید که هیچ‌کس به درستی نمی‌داند بن لادن چیست: متعصبی افراطی یا بی‌دینی افراطی.

آندره گلوکسمان می‌افزاید: «طبیعت درونی تروریسم پوچ‌گرایانه این است که هر چیزی مجاز است، یا به این‌ خاطر که خدا وجود دارد و من نماینده او هستم یا به دلیل این‌ که خدا وجود ندارد و من جای او را گرفته‌ام. این همان‌ خصیصه‌ داستایفسکی است که مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ او یک راز است، یک معما.»

وی خاطرنشان می‌کند که پوچ‌گرایی به انحاء مختلف در باورهای متفاوت دیده می‌شود؛ باور نژاد برتر در میان نازی‌ها، وحدت بشریت در سوسیالیسم و باور ایجاد «امت» در میان مسلمانان.

گلوکسمان توضیح می‌دهد که جوهره اصلی پوچ‌گرایی نگرشی است که هر چیزی را امکان‌پذیر می‌داند.

او می‌افزاید این نگرش در میان تمام اقشار دیده می‌شود؛ از مردم عادی گرفته که می‌گویند مجاز هستند هر کاری را بی‌هیچ کم و کاستی انجام دهند، تا هرمان گورینگ، از اعضای کلیدی حزب نازی، که می‌گفت «هیتلر، آگاهی من است»، و برخی از اسلام‌گرایان که معتقدند برای نجات کودکان مسلمان، می‌توان آنان را کشت.

«زنده‌باد مرگ»

آندره گلوکسمان معتقد است که تروریست‌های اسلامی، میل به تخریب خود را از طریق مذهب توجیه می‌کنند؛ همان گونه که به گفته وی نیهیلیست‌های روسیه تمایل خود به نابود کردن را در پوشش ایده روسیه برتر ارائه می‌دهند.

او با اشاره به تروریسم اسلامی می‌گوید: «مذهب تنها یک پوشش، بهانه و توجیه است. آن‌‌ چه اساسی است، دست به عمل زدن است. ارتباط مستقیمی میان یک بمب‌گذار انتحاری اسلامی و آن‌ ژنرالی وجود دارد که در زمان فرانکو در مقابل دانشگاه سالامانکا فریاد زد: «زنده باد مرگ»... این دقیقا همان شعاری است که از یک بمب‌گذار انتحاری اسلامی نیز می‌شنوید.»

به باور گلوکسمان، تمامی تمدن‌ها از دیرباز دو تابوی بزرگ داشته‌اند؛ تابوی زنای با محارم و تابوی تسلیم خشونت مطلق شدن. وی با تأکید بر این‌ که این انگیزه‌های مخرب در همه تمدن‌ها حضور دارد، می‌افزاید که در بستر مدرنیته، این تابوها رو به زوال‌اند.

«آسوده خاطر بودن خود جنایت است»

این فیلسوف فرانسوی در بخشی دیگر از گفته‌های خود تلاش اروپا برای محافظت از خود و دور ماندن از وقایع ناگوار و ناآرامی‌های بیرون از محدوده جغرافیایی خود را اشتباه می‌داند و آن را «جنایت آسوده خاطر بودن» می‌نامد.

وی می‌گوید: «این دقیقا همان آسوده‌خاطری است، جنایت آسوده خاطر بودن. همان چیزی که هیتلر را به منصه ظهور رساند و ۵۰ میلیون قربانی بر جای گذاشت... احتراز از جنگ نوعی آسوده خاطری است و به میلوشویچ (رهبر یوگسلاوی سابق)، تروریسم و صدام حسین ختم می‌شود.»

گلوکسمان می‌گوید که ما فکر می‌کنیم می‌توانیم جهانی داشته باشیم که در آن جنگ‌های عظیم اتفاق نمی‌افتند و درگیری‌ها به نواحی حاشیه‌ای محدود می‌شود، اما واقعیت چیز دیگری است و در نهایت نیز این واقعیت است که چیره خواهد شد.

وی با اشاره به زمانی که احمد شاه مسعود، دشمن طالبان، چهار ماه پیش از ترور شدنش در نهم سپتامبر ۲۰۰۱ به پاریس آمد و تنها تعداد معدودی روشنفکر و رئیس پارلمان اروپا با وی دیدار کردند گفت: «هیچ‌کدام از وزرای ما وقت آن را نداشتند که با او دیدار کنند...زمانی که به فاصله کوتاهی از ترور احمد شاه مسعود، برج‌های دوقلو فرو ریخت به خودم گفتم شاید الان مردم بیاموزند که آن‌ چه که به سر زنان در افغانستان می‌آید، باید توجه مردم نیویورک را هم به خود جلب کند. اگر احمد شاه مسعود و نیروهایش زودتر وارد کابل شده بودند، شاید برج‌های دوقلو ویران نمی‌شدند.»

گلوکسمان تأکید می‌کند: «هیچ کس جنگ نمی‌خواهد، من هم نمی‌خواهم... اما آن‌ چه که از جنگ بدتر است، نسل‌کشی است؛ انقراض تمامی آدم‌هاست.»

وی در پایان با استناد به همین مطلب امتناع از وارد شدن به برخی از جنگ‌ها، نظیر جنگ عراق را، نه نشانه انسانیت، که نشانه «نابینایی» می‌داند که «نه فقط در اروپا، بلکه در تمامی تمدن‌ها وجود دارد».

و می‌افزاید: «همه ما می‌خواهیم در صلح و خوشی زندگی کنیم. این آرزو از دوران باستان در آتن نیز وجود داشت. این خواسته هیچ اشکالی ندارد جز این‌که خیلی واقع‌بینانه نیست.»
XS
SM
MD
LG