لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۲:۳۰

فرهنگستان زبان فارسی، فرازها و نشیب‌ها


داریوش آشوری، زبان‌شناس، نویسنده و مترجم
داریوش آشوری، زبان‌شناس، نویسنده و مترجم

فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سه دوره خود از ۱۳۱۴ که با ریاست محمدعلی فروغی، ادیب نامدار آغاز به کار کرد، تا فرهنگستان سوم که حالا غلامعلی حداد عادل آن را مدیریت می‌کند، بیش از ۸۰ سال است که در کار تولید واژه و تلاش برای والایش و پالایش زبان فارسی در مقابله با زبان‌های وارداتی و بیگانه است.

اما چرا به جز دوره اول که در ۱۳۴۷ به پایان رسید، بیش از موفقیت‌ها، همواره این ناکامی‌های فرهنگستان بوده که به چشم می‌آید. اخیراً هم آخرین سری از واژگان این فرهنگستان در ماه‌های مهر و آبان منتشر شد. اما طبق معمول در سکوت. در همین باره از داریوش آشوری، زبان‌شناس، نویسنده و مترجم دعوت کردم که برای مرور این پرسش‌ها و پرسش‌های دیگر به برنامه مرور کتاب بیاید.

گفت‌وگوی مهرداد قاسمفر با داریوش آشوری در مورد فرهنگستان زبان فارسی
please wait

No media source currently available

0:00 0:10:50 0:00
لینک مستقیم

آقای دکتر آشوری، ضمن خوشامد به برنامه نمای دور نمای نزدیک این هفته ما، همانطور که می‌دانید از وظایف اصلی فرهنگستان از همان فرهنگستان اول یعنی ۱۳۱۴ که تاسیس می‌شود، رد و قبول لغات و اصطلاحات، اختیار الفاظ و اصطلاحات در هر رشته، پیراستن زبان فارسی و غیره تعریف شده. اصلاً چه اهمیتی دارد و چه نیازی هست به این کار؟ یعنی گسترده کردن دایره واژگان و ساختن نوواژه‌ها، که فرهنگستان از همان دوره اول روی این موضوع تاکید دارد و این را به عنوان یک ماموریت برای خودش تعریف می‌کند و تا الان هم بهش وفادار مانده، به رغم همه تغییرات در این سه دوره؟

داریوش آشوری: همانطور که می‌دانید ما از نیمه‌های قرن نوزدهم در برخورد با تمدن مدرن و دستاوردهای آن، دچار بحران شدیم از همه جهت. یعنی تمام ساختار سنتی جامعه و فرهنگ و سیاست و دولت و همه چیز... آنچه که به نام دنیای سنتی می‌شناسیم، با بحران مواجه شد و یک مدل دیگری مقابل آن قرار گرفت که سعی کرد از آن مدل تقلید کند. مثلاً از نیمه‌های دوره ناصری، سعی کردند ساختار دولت و وزارتخانه‌های مدرن به وجود بیاورند. همچنین شوق دستیابی به دستاوردهای علم و تکنولوژی مدرن بر پایه نهادهای مدرن آموزشی که اولین آن مثلاً دارالفنون بود و بعدها دانشگاه تهران و غیره... همه اینها یک مسئله دیگر را در جنب خودشان مطرح می‌کردند و آن مسئله زبان و اصطلاحات بود. برای این که دستاوردهای دنیای مدرن به کلی تمامی شکل زندگی انسان را تغییر می‌دهد. این هدف و برنامه‌ای بود که این فرهنگستان‌ها تاکنون دنبال کرده‌اند.

در تجربه فرهنگستان ما به چه دلیل (جز فرهنگستان اول که گفته می‌شود در برخوردش با مسئله واژه تحت تاثیر نوع نگرش فروغی هم بود یعنی نسبتاً برخورد میانه‌روانه و محافظه‌کارانه‌ای داشت) تا امروز این فرهنگستان حتی در دوره دومش و به مراتب کمتر در دوره سومش که از ۱۳۶۰ تا امروز آغاز می‌شود، موفقیت قابل بحثی در کارنامه‌اش برای این وظیفه اصلی‌اش نداشته و حتی از آن بالاتر گاهی به دلیل انتخاب‌هایی که داشتند، موجب وهن و استهزا بوده از طرف عامه مردم، هم اهل فن. علت این موضوع چیست و چه تفاوتی میان فرهنگستان اول و دوتای بعدی هست؟

یک مقدار زیادی آنچه که واکنش‌های عمومی اجتماعی است، مال این است که چون از دولت و رژیم بدشان می‌آید، در نتیجه هر نهادی را که به یک معنایی وابسته به آن باشد نفی می‌کنند. بیش از هرچیز، این نگرش است که اشکال دارد.
داریوش آشوری

این بحث درازی می‌طلبد. تفکیک اینها از هم و بحث راجع به سیاست‌هایشان؛ ولی به طور کلی اولاً این نوع برخورد و نگرش جامعه ما به هر چیزی از جمله مسئله زبان خیلی گرفتاری است. به این معنا که مثلاً اگر از یک چیزی ما خوشمان نمی‌آید، حتی از یک لغت، کل یک نهاد را نفی می‌کنیم. مثلاً همین فرهنگستان اول وقتی شروع کرد، جهت و ایدئولوژی حاکم آن موقع یک ایدئولوژی ناسیونالیسم ایرانی بود و به نسبت هم تندروانه بود. می‌خواستند که واژه‌ها را با مایه‌های فارسی درست کنند که البته یک بخش اساسی آن هم از نظر من درست بود. همان دوران مسخره می‌کردند، چیزهای طنزآمیز درست می‌کردند روی مایه‌های کارهای فرهنگستان؛ ولی امروزه آنچه که فرهنگستان اول تصویب کرد شاید حدود ۸۰ درصدش جزو زبان عمومی ما شده. به خصوص از طریق کتاب‌های درسی و نهادهای دولتی. فرهنگستان دوم البته سیاست تندروانه‌تری داشت. می‌خواست همه چیز را فارسی سره و از مایه‌های ایرانی بسازد؛ ولی آن هم بالاخره یک کارهایی کرد و تاثیراتی گذاشت. مثلاً نمونه‌هایش بعضی پیشوندهای فارسی میانه را توانستند استفاده کنند. برای توسعه زبان. مثلاً پیشوندهای «پیرا» و «ترا» را در «پیراپزشکی» و «ترابری» زنده کردند. الان امروز به کار می‌بریم. پیشوند پیرا و ترا به نسبت پیشوند فعالی شده؛ ولی یک مقدار زیادی آنچه که واکنش‌های عمومی اجتماعی است، مال این است که چون از دولت و رژیم بدشان می‌آید، در نتیجه هر نهادی را که به یک معنایی وابسته به آن باشد نفی می‌کنند. بیش از هرچیز، این نگرش است که اشکال دارد. والا بالاخره آنجا یک عده آدم اهل علم و باسواد و زباندان نشسته‌اند و یک کاری می‌کنند و این کار صد در صد غلط و نادرست نیست.

نکته‌ای که وجود دارد آن فرهنگستان زبان دوره اول هم از ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ دو هزار واژه یا نوواژه را پیشنهاد می‌کند که موفقیت زیادی کسب می‌کند. در دوره دوم که پاک‌نویسی و سره‌نویسی قوت بیشتری می‌گیرد، این پذیرش کمتر می‌شود و در دوره سوم خیلی کمتر می‌شود. در حالی که هم در دوره پیش از انقلاب و هم بعد از انقلاب مسایل سیاسی در ایران وجود داشته. اگر مثلاً بخواهیم به نوعی موضوع را مختص ببینیم در رابطه سیاسی جامعه و حاکمیت. آیا فرهنگستان جدید محافظه‌کارتر بوده یا فرهنگستان جدید برای موفقیت برنامه‌های کمتری داشته؟

البته فرهنگستان سوم فرهنگستان فعالی است به نسبت و کار هم زیاد کرده‌اند؛ ولی یک مقدار به عادات زبانی مربوط می‌شود و مردم باید به یک چیزهایی عادت کنند. چون همانطور که مصوبات فرهنگستان اول از طریق ابلاغ دولت به ارتش و به دستگاه‌های اداری و به کتاب‌های درسی و غیره اساساً نگرش به زبان را یک مقدار عوض کرد. نمونه‌اش را برایتان می‌گویم. مثلاً کلمه دانشگاه را که معادلی برای اونیورسیته فرانسه ساختند، فرض کنید مرحوم عباس اقبال که ادیب و تاریخدان برجسته‌ای بود، می‌گفت سر مرا هم بزنید نمی‌گویم دانشگاه. می‌گویم اونیورسیته یا دارالعلم. خب این مربوط به عادت‌های زبانی اوست؛ ولی من و نسل‌های بعدی که با واژه دانشگاه بزرگ شدیم برای ما واژه غریبی نیست؛ ولی برای او واژه خیلی غریبی بود. این دستاوردهای جدید هم بالاخره باید جا بیافتند. خود من مقدار زیادی واژه پیشنهاد کرده‌ام؛ ولی از اینها یک مقداری پذیرفته شده و آنهایی که بیشتر با ذوق عمومی و عادت‌های زبانی خوانا است، پذیرفته می‌شوند و آنهایی که به این درجه سازگار نیستند با ذوق عمومی، طبیعتاً کنار زده می‌شوند.

اتفاقاً پرسش من در همین باره است. چه شرایطی واژه‌های نو را مقبول می‌کند یا چه شرایطی اینها را نامقبول می‌کند؟ این مرتبط با مباحث غیرقابل پیش‌بینی اجتماعی است یا چیست؟ این واژه‌گزینی اصلاً یک صنعت است یا هنر یا ترکیبی از این دو؟

هم صنعت است هم هنر. یک کار علمی و فنی است. در عین حال برای ما که بیشتر ذوقی نگاه می‌کنیم به زبان، خب زبان ما هم یک زبانی است با میراث شاعرانه، می‌خواهیم همه چیز خوش‌آهنگ و خوش‌نوا باشد از لحاظ هم‌آوایی و هم از لحاظ معنایی روشن و شفاف باشد. طبیعتاً همه چیز به این صورت نمی‌تواند دربیاید. برای اینکه برخی از این واژگان پذیرفته شوند و جا بیافتند باید یک حوزه فعال علمی وجود داشته باشد که اینها را بگیرد و به کار ببندد. وقتی اینها به گوش‌ها آشنا شدند، دیگر این جور واکنش‌ها طبیعتاً کمتر خواهد شد. این همان داستانی است که در حوزه زبان‌های فرنگی هم رخ داده. مثلاً قرن هجدهم شروع کردند به این کار واژه‌سازی علمی در حوزه شیمی با لاوازیه و امثال آنها، خب طبیعتاً واکنش‌های تندی هم به آنها می‌شد که شما دارید زبان زیبای فرانسه را خراب می‌کنید.

بخش دوم این گفت‌وگو را در هفته آینده خواهید شنید.

XS
SM
MD
LG