حسن روحانی چهارمین رئیس دولتی است که از صافی شورای نگهبان منصوب ولی فقیه گذشته، از انتخابات مهندسیشده گذر کرده و مورد تنفیذ علی خامنهای قرار گرفتهاست. معمولاً رؤسای دولت مورد تایید خامنهای اساس را بر همکاری و حرفشنوی از خامنهای میگذارند اما بعد از دورهای کوتاه با سفارشات حداکثری بیت و مداخلات حداکثری خامنهای در همهٔ تصمیمگیریها مواجه میشوند.
بدین ترتیب در دورههای چهار و بعد هشت سالهٔ ریاست جمهوری هر روز شکاف میان رئیس دولت و رهبر جمهوری اسلامی افزایش مییابد تا در نهایت کار به برچسبهایی مثل سران فتنه (برای محمد خاتمی)، خبرگان بیبصیرت (برای هاشمی رفسنجانی) یا انحرافی (برای احمدینژاد) میانجامد. شکاف میان خامنهای و احمدینژاد در سال ششم دولت وی به قهر و خانهنشینی ۱۱ روزه انجامید.
امروز تعدادی از زندانیان سیاسی و مالی را همکاران رؤسای جمهوری اسلامی پیشین تشکیل میدهند که اگر شکاف میان رهبر و رئیس دولت افزایش نمییافت در زندان نبودند.
همین امر در مورد دولت روحانی در حال انجام است. این روزها سخنانی از رهبر جمهوری اسلامی و رئیس دولت شنیده میشود که مشخص است دارند با هم اما خطاب به جمعهای دیگر سخن میگویند. به نظر میآید که در چهار حوزه نقاط شکاف میان خامنهای و روحانی در حال شکلگیری و افزایش است. این چهار نقطه در دوران کارزارهای انتخاباتی میان روحانی و جلیلی به چشم میخورد و خامنهای کاملاً در سمت جلیلی بود اما خامنهای برای حدود یک سال کمتر در این موضوعات به طور مستقیم سخن میگفت. اما این روزها وی روشنتر با ایدههای دولت مخالفت میکند.
این چهار حیطه عبارتاند از ۱) چگونگی برخورد با ایالات متحده، ۲) چگونه راهبرد اقتصاد در شرایط تحریم، ۳) چگونگی پیشبرد مذاکرات هستهای و ۴) چگونگی حل اختلافات در سیاست داخلی آنجا که به مسائل اقتصادی مربوط میشود.
هر چهار حیطه از نقاط اولویت کاری دولت روحانی هستند و حیطههایی هستند که هم شرایط اقتضای طرح آنها را دارند و هم رهبر قبلاً به طور مطلق با آنها مخالفت نکردهبود و روشهایی متضاد بین برخورد خامنهای و رفتار خمینی در مورد آنها وجود دارد.
دشمنی غیرقابل انصراف با ایالات متحده
روحانی در شرایط تحریم و تنش با دنیای خارج به دنبال صلح با ایالات متحده است: «امامی که در مقاطع مختلف در برابر دشمن و استکبار ایستادگی کرد و استکبارستیزی را به ما آموخت شهامت آن را داشت، آن جا که ضروری است راه صلح را برگزیند.» (الف ۸ بهمن ۱۳۹۳) اما خامنهای حتی در دوره مذاکرات بر طبل دشمنی میکوبد: «در همین مذاکرات گوناگونی که در این روزها انجام میگیرد، ملّت ایران این مذاکرات را زیر نظر داشته باشند؛ اظهارنظرهای بیادبانهٔ مسئولان آمریکایی را مردم ببینند، زیر نظر داشته باشند، دشمن را بشناسند. بعضیها میخواهند نظر مردم را از دشمنیِ دشمن منصرف کنند؛ نه، ببینید دشمنی را.» (سایت شخصی ۱۹ بهمن ۱۳۹۲) روحانی در سخن فوق با یادآوری پذیرش قطعنامه ۵۹۸ خواهان نوشیدن جام زهر توسط خامنهای است اما خامنهای همچنان به دنبال مقاومت در برابر غرب در موضوع هستهای است.
اقتصاد مقاومتی
روحانی در باب حل مشکلات اقتصادی کشور راه حل را در به نتیجه رسیدن در مذاکرات اتمی میبیند: «در کشور ما سالها و دههها است که اقتصاد به سیاست یارانه میدهد. یعنی اقتصاد ما هم به سیاست خارجی و هم به سیاست داخلی یارانه میدهد و خوب است که یک بار هم شده برعکس عمل کنیم و از سیاست داخلی و خارجی به اقتصاد یارانه بدهیم تا ببینیم زندگی و معیشت مردم و اشتغال جوانان چه خواهد شد.» (ایسنا ۱۴ دی ۱۳۹۳)
اما خامنهای دیدگاه دیگری در این زمینه دارد: «باید حربه تحریم را از دست دشمن بگیرید چرا که اگر چشم به دست دشمن بدوزید تحریمها همچنان باقی خواهد ماند همانگونه که امریکاییها، امروز با کمال وقاحت میگویند اگر در قضیه هستهای، ایران کوتاه هم بیاید تحریمها، یکجا و همه برداشته نمیشود. با این واقعیات آیا میشود به چنین دشمنی اعتماد کرد؟ من با مذاکره مخالف نیستم، اما معتقدم باید دل را به نقطههای امیدبخش حقیقی سپرد نه به نقطههای خیالی.» (الف ۱۷ دی ۱۳۹۳)
روحانی میخواهد با به نتیجه رساندن مذاکرات چرخ اقتصاد کشور به گردش درآید اما خامنهای به دنبال ایدهٔ اقتصاد مقاومتی است که چارچوبهایش روشن نیست. اگر قرار است نفت منبع اصلی درآمد دولت در اقتصاد مقاومتی نباشد (که به نظر میآید با توجه به تحریمهای نفتی چنین باشد) طبعاً دولت باید با مالیات کشور را اداره کند. اما نهادهای تحت نظر رهبر که بخش قابل توجهی از اقتصاد کشور را در اختیار دارند مالیات نمیدهند.
مذاکرات اتمی و آرمانها
روحانی هیچ رابطهای میان مذاکرات هستهای و ارزشها و آرمانها نمیبیند. او این موضوع را به منافع ربط میدهد: «سر میز مذاکره نه آنها و نه ما راجع به آرمان و اصول بحث نمیکنیم، چون در دنیای امروز هر کشوری دنبال منافع و خواست خود است. پس اساس بحث سیاست خارجی منافع است و نه اصول و آرمانها.» (ایسنا ۱۴ دی ۱۳۹۳)
اما علی خامنهای همیشه آرمانها (معلوم نیست کدام آرمانها) را به مذاکرات ربط دادهاست: «تحریمها برای کشور مشکل ایجاد کرده اما اگر دشمن شرط برداشته شدن آنها را، فلان مسئله اساسی و آرمانی از جمله دست برداشتن از اسلام و استقلال و پیشرفت علمی قرار دهد قطعاً غیرت هیچ مسئولی، قبول نمیکند... البته دشمن فعلاً به صراحت با آرمانها کاری ندارد اما اگر عقبنشینی بشود بعداً سراغ آرمانها هم میآید بنابراین باید با هوشیاری، هدف پیشنهادها، حرفها و اقدامات دشمن را درک کرد.» (الف ۱۷ بهمن ۱۳۹۳)
جنجالی که بر سر قدم زدن ظریف و کری از سوی وفاداران به خامنهای در رسانهها و مجامع حکومتی ایجاد شده دقیقاً مبتنی است بر ربط دادن مذاکرات به آرمانها و ارزشها و خامنهای نیز برای کنترل همهٔ ابعاد جریان مذاکرات در این مورد سکوت کردهاست. البته سایت رسمی خامنهای با انتشار مطالبی از خامنهای در مورد دشمنی ایالات متحده تحت عنوان «نقطههای خیالی» همراه با عکس پیادهروی ظریف و کری نشان داد که رهبر جمهوری اسلامی نیز با منتقدان ظریف همراهی داشتهاست.
همهپرسی
حسن روحانی در اولین کنفرانس «اقتصاد ایران، راهکارهای دستیابی به رشد پایدار و اشتغالزا» میگوید: «خوب است بعد از ۳۶ سال یک بار هم که شده این اصل قانون اساسی را اجرا کنیم و برای مسائل مهم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به جای آن که قانونی در مجلس تصویب شود، ماده قانونی یا برنامه را مستقیم به آرای مردم و همهپرسی بگذاریم.» (ایسنا ۱۴ دی ۱۳۹۳)
خامنهای در مقابل پیشنهاد روحانی سه روز بعد در اولین سخنرانی خود بعد از سخنان رئیس دولت میگوید: «مسئولان، به لطف خدا مشغول کار هستند و همه باید به دولت کمک کنند اما دولتیها هم مراقب باشند حاشیهسازی نکنند و ضمن خودداری از بیان حرفهای غیرلازم، دودستگی به وجود نیاورند.» (الف ۱۷ دی ۱۳۹۳) از منظر خامنهای هر گونه پیگیری حقوق ملت یا رجوع به مردم در اختلافات حاشیهسازی است چون فصلالخطاب بودن وی را مورد خدشه قرار میدهد.
***
تجربهٔ چند دوره ریاست جمهوری در دوران رهبری خامنهای نشان میدهد که معمولا تَرَکها و شکافهایی در حوزهٔ سیاستها میان رهبر و رئیس دولت ایجاد شده و بعد رهبر جمهوری اسلامی این شکافها را مبنای ایجاد فشار بر روی دولت با استفاده از ابزارهای قضایی، نظامی، امنیتی و سیاسی قرار میدهد. از همین جهت میتوان انتظار داشت که بزودی برای برخی از اعضای دولت پروندهسازی شود یا پروندههای سابق به جریان بیفتند (مثل پرونده کرسنت)، برخی از اعضای دولت با چراغ سبز بیت استیضاح شوند (که این امر با استیضاح فرجی دانا کلید خورد)، تظاهرات خیابانی علیه دولت شکل گیرد، و روزنامه و نشریات حامی دولت بسته شوند (که دو مورد آن در هفتههای اخیر بسته شدند، ستاره صبح و مردم امروز). خامنهای از همهٔ ابزارهایی که دارد برای رام کردن و قراردادن دولت روحانی در موضع حرفشنوی استفاده خواهد کرد.