درگذشت حسین قندی، استاد روزنامهنگاری، بازتاب گستردهای در شماره شنبه روزنامههای ایران داشتهاست. روزنامههای قانون، دنیای اقتصاد، مردمسالاری، ابتکار، قدس، و جهان اقتصاد عکس یک شماره شنبه پنجم اردیبهشت ماه خود را به حسین قندی و انتشار خبر درگذشت این «استاد برجسته ارتباطات و روزنامهنگاری» اختصاص دادهاند.
شمار دیگری از روزنامهها از جمله اعتماد، شرق، همشهری، آفتاب یزد، ایران، جهان صنعت، جوان، خراسان، سیاست روز، شهروند، کار و کارگر، کسب و کار و فرهیختگان هم ضمن اختصاص یکی از عکسهای صفحه یک خود به حسین قندی، گزارشها و یادداشتهایی در بزرگداشت و تجلیل از این روزنامه نگار سرشناس منتشر کردهاند.
علیاکبر قاضیزاده طی یادداشت در روزنامه اعتماد تأکید کردهاست که «حسین [قندی] را دو ضربه در هم شکست: دوری از دانشکده ارتباطات و رفتن از روزنامهای که در آن کار میکرد.»
روزنامه تعادل از قول علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی نرخ بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی را ۴۲ درصد اعلام کردهاست.
به گزارش این روزنامه، علی لاریجانی رئیس مجلس نهم در حاشیه برگزاری اجلاسیه شهدای شاهرود با اشاره به اینکه «بیکاری و تورم دو مشکل مهم مردم است»، گفتهاست: «۴۲ درصد فارغالتحصیلان ایران بیکار هستند. نبود شغل با توجه به اینکه منابع سرشار و نیروی انسانی کافی در اختیار کشورمان وجود دارد؛ یک نقص است.»
روزنامه شرق از برگزاری دو جلسه دادگاه برای سعید مرتضوی برای رسیدگی به اتهامت وی در پرونده جنایات بازداشتگاه کهریزک و پرونده ریاست و سرپرستی غیرقانونی بر سازمان تأمین اجتماعی و فسادمالی در تأمین اجتماعی در روز شنبه خبر دادهاست.
روزنامه گلستان از رهاسازی «تعداد زیادی لاشه سگ» در «هزار پیچ»، منطقه گردشگری گرگان، خبر داده و نوشتهاست: پیمانکاران شهرداری گرگان بعد از کشتار سگها، لاشه آنان را در این منطقه گردشگری گرگان رها کردهاند.
بازتاب درگذشت حسین قندی؛ خداحافظی روزنامهها با «آقای تیتر»
درگذشت حسین قندی، استاد روزنامه نگاری، بازتاب گستردهای در شماره شنبه روزنامههای ایران داشتهاست.
روزنامههای قانون، دنیای اقتصاد، مردمسالاری، ابتکار، قدس، و جهان اقتصاد عکس یک شماره شنبه پنجم اردیبهشت ماه خود را به حسین قندی و انتشار خبر درگذشت این «استاد برجسته ارتباطات و روزنامهنگاری» اختصاص دادهاند و شمار دیگری از روزنامهها از جمله اعتماد، شرق، همشهری، آفتاب یزد، ایران، جهان صنعت، جوان، خراسان، سیاست روز، شهروند، فرهیختگان، کار و کارگر، کسب و کار ضمن اختصاص یکی از عکسهای صفحه یک خود، گزارشها و یادداشتهایی در بزرگداشت و تجلیل از حسین قندی منتشر کردهاند.
«خداحافظ آقای تیتر» در روزنامه آرمان، «آقای تیتر تیتر شد» در روزنامه آفتاب یزد، «تیتر آخر را خودت بنویس» در روزنامه قانون، «قندی رفتنش را تیتر کرد» در روزنامه جوان، «این تیتر یتیم است» در روزنامه ابتکار، «وداع با سلطان تیتر» در روزنامههای دنیای اقتصاد و قدس، «رودخانه دیگر راه نمیرود» در روزنامه کسب و کار، «آرامش ابدی برای آقای تیتر ایران» در روزنامه سیاست روز، و ««قندی دیگرتیترنمی زند» در روزنامه خراسان، عنوان گزارشهایی است که به درگذشت حسین قندی اختصاص دارد.
روزنامه مردمسالاری ضمن اختصاص عکس یک خود به حسین قندی، در گزارشی با عنوان «خداحافظ آقای تیتر اول»، نوشتهاست: «حسین قندی، استاد برجسته ارتباطات و روزنامهنگاری» و «یکی از تاثیرگذارترین استادان روزنامهنگاری ایران در سه دهه گذشته که از حدود دو هفته قبل به عارضه سکته مغزی دچار شده و از شامگاه ۲۴ فروردینماه نیز به کما رفته بود و عصر روز پنجشنبه سوم اردیبهشت» درگذشت.
روزنامه اعتماد در کنار عکسی از حسین قندی، ضمن انتشار گزارشی با عنوان «اینجا «تیتر» هم ماتم میگیرد»، نوشتهاست: یکی از تیترهای به یادماندنی حسین قندی»اینجا اشک هم ماتم میگیرد» است که برای یکی از گزارشهای مشهور خود انتخاب کرده بود و تیتر اعتماد «به پاسداشت و احترام او، از همان تیتر برگرفته شدهاست.»
این روزنامه نوشتهاست: «شاید سختترین کار برای یک روزنامهنگار نوشتن «خبر» برای حسین قندی باشد، کسی که در نوشتن خبر و رعایت ادبیات خبرنویسی بینظیر بود. قندی در عرصه پژوهش و آموزش هم از چهرههای تأثیرگذار در روزنامهنگاری ایران به حساب میآید. خیلیها حسین قندی را به خاطر کتابهایش پدر روزنامهنگاری مدرن میدانند اما آنچه در ذهن بسیاری که از حسین قندی بی درنگ به یاد میآید تیترهای اوست و به همین خاطر او را سلطان تیتر میدانند.»
روزنامه اعتماد همچنین یک صفحه از شماره شنبه خود را به انتشار یادداشتهایی از فریدون صدیقی، علیاکبر قاضی زاده، بهروز بهزادی، هادی خانیکی محمدمهدی فرقانی، مجید رضاییان، ماشاء الله شمس الواعظین، احمد توکلی (مدرس روزنامهنگاری) رؤیا دیانت، و احمد مسجد جامعی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دوره اصلاحات در تجلیل از حسین قندی اختصاص دادهاست.
علیاکبر قاضیزاده طی یادداشت در این روزنامه نوشتهاست: «حسین [قندی] را دو ضربه در هم شکست: دوری از دانشکده ارتباطات و رفتن از روزنامهای که در آن کار میکرد. اگر عامل دیگری هم در میان بود، نمیدانم.»
نویسنده یادداشت «قندی از دستمان رفتم در روزنامه اعتماد ضمن مروری بر آشکار شدن ناشنههای بیماری حسین قندی از سال ۸۸ و شدت گرفتن بیماری از سال ۹۱ نوشتهاست: «چه رنج و زجری خانم قندی و دو دختر حسین با بیماری همسر و پدرشان تحمل کردند. مهار کردن مردی که همه عمر بیقرار و پویا زیستهاست، طاقت میخواهد»، تا اینکه «دو هفته به پایان راه، دو سکته کارش را ساخت؛ اولی قلبی و دومی مغزی. کارش به مراقبتهای ویژه در بیمارستان غیاثیپور در یافتآباد رسید. از آن تن خسته، گویا چیزی باقی نمانده بود» تا سرانجام «پنجشنبه، خبر مثل صاعقه آمد.»
محمد مهدی فرقانی نیز طی یادداشتی حسین قندی را «مصداق کار سخت روزنامهنگاری» توصیف کرده و نوشتهاست: «حسین قندی یک روزنامهنگار بود، نه آن تعریفی از روزنامه نگاری که این روزها به خیلیها گفته میشود بلکه مصداق یک روزنامه نگار واقعی که استانداردهای حرفهای این کار را ارتقا داد، هم در میدان تجربی و هم در میدان نظری و با تربیت شاگردان بسیار. او سالها برای روزنامهنگاری ریاضت کشید و مجهز به تمام تعاریف یک روزنامه نگار بود چه به لحاظ سواد و توان حرفهای و چه به لحاظ انساندوستی و احترام به کرامت انسانی.»
مجید رضائیان در یادداشتی با از «حسین قندی به عنوان «روزنامهنگار صاحب سبک» نام برده و نوشتهاست: «حسین قندی را باید در سه عرصه شناخت و مورد بازخوانی قرار داد. در عرصه مطبوعاتی که ایشان از کار خبرنگاری شروع کرد و تا سردبیری فعالیتهای مطبوعاتی داشت، دوم در عرصه پژوهش که کار تحقیقاتی و کتابهای زیادی داشتند که این آثار با موضوعاتی بود که تا آن زمان در ایران به آنها پرداخت نشده بود و سوم در عرصه آموزش و تدریس بود که آموزشهای کاربردی داشتند و نکته مهم در زمانی بود که ایشان به آموزشها پرداختند.»
بهروز بهزادی طی یادداشتی با تیتر «قندی رفت، قندیها را دریابید» در روزنامه اعتماد با اشاره به اینکه «ترفیع جایگاه روزنامهنگاران» در جامعه ایران یکی از «منویات حسین قندی» بود، نوشتهاست: «از من ایراد نگیرید که مرگ او را دستمایه چند سؤال از تصمیمگیران و تصمیمسازان کشور درباره سرنوشت و آینده روزنامهنگاران میکنم و یکی از سوالات مقدر این است که آقایان، مجلس ششم، قانونی تصویب کرد که روزنامهنگاری کار سخت و زیانآور است، چرا این قانون نیمبند اجرا میشود و سازمان تأمین اجتماعی برخی روزنامهنگاران را مشمول آن میکند و برخی را از دایره مشمول خارج میکند» و دیگر اینکه «ما روزنامهنگارانی داریم که سالیان طولانی حتی ۳۰ سال در روزنامههای مختلف خدمت کردهاند ولی بیمه آنها را که جمع میزنیم به زحمت نیمی از دوران خدمتشان را پر میکند، اینان باید چه کنند.»
سردبیر پیشین روزنامه اعتماد همچنین نوشتهاست: «وقتی در کشوری یک روزنامهنگار پیشکسوت با درجه دکترا هنگام بیماری نیازمند کمک مسئولان باشد، اگر مشکلی برای سایر روزنامهنگاران تازهکار پیش آید تکلیف معلوم است.»
روزنامه همشهری نیز ضمن انتشار گزارشی با عنوان «تلخترین تیتر قندی»ف یک صفحه از شماره شنبه خود را به انتشار یادداشتهایی از یونس شکرخواه، فریدون صدیقی، حسین نمکدوست، علی اکبر قاضی زاده اختصاص دادهاست.
یونس شکرخواه در یادداشتی با تیتر «زخم گشوده» در روزنامه همشهری برای حسین قندی نوشتهاست: «من دلم میسوزد برای همه جزوههایی که دانشجویانت را میگریاند؛ برای همه لبخندهایی که ریختند کف کلاس، برای همه گچهای تخته سیاهها و برای ماژیکهای تخته سفیدها از آبی تا قرمز و سیاه. دلم میسوزد برای تخیل در روزنامهنگاری، برای کت بلیزر سرمهای تو، برای شلوارهای خاکستریات، برای شبهای داوریهای جشنوارهها، برای فنجانها و سیگارها... برای زنگهای تلفنهای با نام و بینامی که حالا فقط و فقط برای تو به من زده میشود و من جواب نمیدهم، دلم نمیخواهد این لحظات را با هیچکس سهیم شوم. تیتر من، زخم گشودهاست بر لید گلولهای تو. نخند! خط نزن! هنوز فرصت داریم، تا ۹صبح شنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۴ صبر کن، یکبار طاقت بیار. قرار است دایناسورها برای آخرین بار با طبلهای مرگ برای لبخندهای تو گریه کنند. ما بلدیم برای غمها هم جشن تولد بگیریم.»
روزنامه آرمان ضمن اختصاص یکی از عکسهای صفحه یک خود به حسین قندی در گزارشی با تیتر «خداحافظ آقای تیتر» نوشتهاست: «حسین قندی که اکنون دیگر در میان ما نیست نه بهدلیل تکرارناپذیر بودن تیترهایش که بهدلیل این سلطان تیتر لقب گرفته که تیترزدن را یاد روزنامهنگاران داد؛ او به ما ماهی ندادهاست بلکه ماهیگیری را به ما آموختهاست.»
این روزنامه با اشاره به کارنامه «نزدیک به ۴۰ سال فعالیت و تدریس روزنامهنگاری» حسین قندی، نوشتهاست: «حسین قندی پس از آنکه در دولت گذشته از تدریس در دانشگاه علامهطباطبایی محروم شد، نزدیک به پنج سال بهدلیل ابتلاء به بیماری نادر مغزی حافظه خود را از دست داد و در کنار خانواده ضمن پیگیری درمان خود، با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم میکرد.»
روزنامه ایران در گزارشی با تیتر «در سوگ معلم روزنامهنگاری» نوشتهاست: «حسین قندی از جمله روزنامه نگاران ایرانی بود که حضورش در تحریریه روزنامهها، برای همکاران و روزنامه نگاران مجموعه، چون کلاس درس بود و قندی معلم آن.»
پژمان موسوی در گزارش روزنامه ایران نوشتهاست: حسین قندی «با وجود روحیه شوخطبع و طنازی که داشت و همیشه لبخند بر لب داشت، در کار حرفهای بسیار جدی بود و در کار با کمتر کسی شوخی داشت؛ روزنامه نگاری برای قندی احترام و اعتبار داشت و او به هیچ قیمتی حاضر نبود اعتبار و حیثیت حرفهای این شغل زیر پا گذاشته شود.»
روزنامه شهروند نیز ضمن انتشار گزارشی از «خداحافظی با آقای تیتر»، خبر دادهاست که «پیکر حسین قندی صبح پنجم اردیبهشت از روبهروی دفتر مطالعات و برنامهریزی تشییع میشود» و پس از تشییع در قطعه نامآوران بهشتزهرا آرام میگیرد.»
بیکاری ۴۲ درصدی فارغالتحصیلان دانشگاهی در ایران
روزنامه تعادل از قول علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی نرخ بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی را ۴۲ درصد اعلام کردهاست.
به گزارش این روزنامه، علی لاریجانی رئیس مجلس نهم در حاشیه برگزاری اجلاسیه شهدای شاهرود با اشاره به اینکه «بیکاری و تورم دو مشکل مهم مردم است»، گفتهاست: «۴۲ درصد فارغالتحصیلان ایران بیکار هستند. نبود شغل با توجه به اینکه منابع سرشار و نیروی انسانی کافی در اختیار کشورمان وجود دارد؛ یک نقص است.»
علی لاریجانی وجود ۴۲درصد فارغالتحصیل بیکار را در ایران «نقص بزرگی» عنوان کرده و گفتهاست: «مدیران باید برای تغییر شرایط تلاش کنند.»
رئیس مجلس نهم با بیان اینکه «ایران کشور فقیری نبوده و سرمایه اقتصادی و نیروی انسانی متخصص زیادی دارد»، گفتهاست:«همه باید بدانیم که «تحقق عدالت و کرامت» انتظار مردم و شهدا از ماست. وجود این تعداد افراد بیکار در کشور بیانگر این است که این پیام شهدا هنوز بهدرستی در جامعه محقق نشدهاست و اگر بخواهیم استقامت داشته باشیم باید اقتصادی قوی نیز داشته باشیم.»
روزنامه تعادل با اشاره به آنچه «آمار تأمل برانگیز از بازار بیکاری ایران» توصیف کرده، نوشتهاست: «یکی از مهمترین نکات حایزاهمیت درباره گزارش جدید مرکز آمار ایران از وضعیت تحصیلی بیکاران، شاغلان، فعالان و غیرفعالان اقتصادی در سال ۹۲ این است که بیشترین بیکاران کشور دارای لیسانس هستند و این گروه تحصیلی، بالاترین تعداد متقاضیان کار کشور را در خود جای دادهاست.»
این روزنامه با اشاره به اینکه «تعداد بیکاران در مقطع تحصیلی دکترای حرفهای (پزشکی) بسیار بالا» و قابل توجهاست، یادآوری کردهاست که «تنها در دو دهه، ایران از واردات پزشکان خارجی بینیاز شد و امروز به وضعیت بیکاری پزشکان داخلی و مازاد نیرو در این بخش رسیدهاست.»
روزنامه تعادل با تأکید براینکه «کمترین تعداد بیکاران ایران هماکنون در مقطع دکترای تخصصی و از آن سو در گروه بیسوادان هستند»، نوشتهاست: «هماکنون ۱۲ میلیون و ۱۸۰ هزار نفر در مقطع دیپلم و پیشدانشگاهی قرار دارند که به صورت بالقوه میتواند موجی از تقاضا برای کار در آینده نزدیک برای کشور ایجاد کند.»
به نوشته این روزنامه باوجود اینکه «یکمیلیون و ۲۰۱ هزار نفر در ایران دارای تحصیلات کارشناسی ارشد و پزشکی هستند، اما ۴۰ درصد تحصیل کردههای این بخش غیرفعال هستند و باوجود سالها تحصیل دانشگاهی، هیچ برنامهای برای انجام فعالیت اقتصادی یا اشتغال ندارند. آنها حتی در گروه جویندگان کار کشور نیز مشاهده نمیشوند و این مسئلهای است که سیاستگذاران و برنامهریزان کشور باید آسیبشناسی کنند.»
این روزنامه ضمن انتشار بخشهایی از گزارش مرکز آمار ایران نوشتهاست: این گزارش از «وضعیت اشتغال در سال۹۲ حاکی از آن است که در آن مدت ۲۳٫۱ میلیون نفر از جمعیت فعال کشور شاغل اند و به این ترتیب، نرخ بیکاری در این مدت حدود ۱۰٫۷ درصد ثبت شدهاست: که «بالاترین نرخ بیکاری در این مدت مربوط به گروه سنی ۲۰ تا ۲۴درصد که ۲۵٫۴ درصد بودهاست.»
روزنامه تعادل به استناد گزارش مرکز آمار نوشتهاست: «در سال ۹۲ حدود ۵٫۹میلیون نفر جمعیت دارای تحصیلات عالی یا در حال تحصیل را مردان تشکیل دادهاند که ۲٫۳ میلیون نفر (۳۹٫۰ درصد) از آنان غیرفعال هستند. همچنین حدود ۵٫۱ میلیون نفر جمعیت دارای تحصیلات عالی یا در حال تحصیل به زنان اختصاص دارد که از این جمعیت نیز حدود ۳٫۴ میلیون نفر جمعیت غیرفعال ۶۵٫۶ درصد بودهاند.»
سعید مرتضوی؛ یک متهم، دو محاکمه
روزنامه شرق از برگزاری دو جلسه دادگاه برای سعید مرتضوی برای رسیدگی به اتهامت وی در پرونده جنایات بازداشتگاه کهریزک و پرونده ریاست و سرپرستی غیرقانونی بر سازمان تأمین اجتماعی و فساد مالی در تأمین اجتماعی در روز شنبه خبر دادهاست.
به نوشته این روزنامه، سعید مرتضوی ساعت ۹ صبح روز شنبه برای پرونده تامیناجتماعی و ساعت ۱۱ صبح برای اتهامی خود در پرونده جنایات کهریزک در شعبه ۷۹ کیفری استان تهران محاکمه میشود.
مهسا جزینی گزارش نویس روزنامه شرق با اشاره به اینکه در پرونده تامین اجتماعی، گزارش هیئت تحقیقوتفحص مجلس پایه شکایت است و تعدادی وکیل و کارگر تأمیناجتماعی هم شاکی خصوصی: سعید مرتضوی هستند، و در پرونده کهریزک هم «خانواده [محسن] روح روحالامینی و [محمد] کامرانی، دو تن از کشته شدگان اعتراضات پس از انتخابات سال ۸۸ از دادستان سابق تهران شکایت کردهاند.
این روزنامه گزارش دادهاست که «سعید مرتضوی سال گذشته بابت پرونده کهریزک که طی آن امیر جوادیفر، محمد کامرانی و محسن روحالامینی در جریان دستگیری و اعزام به بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک در سال ۸۸ جان باختند از سوی دیوانعالی به انفصال دائمی از احراز شغل قضا و محرومیت پنجساله از احراز مشاغل دولتی محکوم شد اما بخشی از پرونده بعد از اشکالی که دیوانعالی به پرونده در مورد اتهامی «گزارش خلاف واقع» گرفت، به شعبه ۷۶ کیفری بازگشتهاست.»
برای این مواد اتهامی، سعید مرتضوی در حکم اولیه دادگاه به ۲۰۰ هزارتومان جریمه محکوم شده بود و از سوی دیگر در پرونده بازداشتگاه کهریزک «شکایت خانواده [محسن] روحالامینی بابت مورد اتهامی «معاونت در قتل» رسیدگی نشده بود و فقط به شکایت خانواده [محمد] کامرانی رسیدگی شد»، اما حالا قرار است در دادگاه روز شنبه به «شکایت خانواده روحالامینی» رسیدگی شود.
مجید طاهری وکیل خانواده محسن روح الامینی درباره تفاوت این دادگاه با دادگاه دو سال پیش به روزنامه شرق گفتهاست: در این دادگاه «به احتمال زیاد اشخاص دیگری هم به دادگاه دعوت میشوند و اظهارات آنها هم انجام میشوند.»
وکیل خانواده محسن روحالامینی همچنین گفتهاست که در مورد اتهام «معاونت در قتل» سعید مرتضوی «مطالب جدیدی داریم که احتمالاً خواهیم گفت» و «غیر از دفاعیاتی که در جریان پرونده دو سال قبل ارائه کردیم الان خواستههایی هم داریم که امیدواریم دادگاه به آن توجه کند.»
روزنامه شرق همچنین گزارش دادهاست که غیرقانونیبودن پرداختهایی که مرتضوی در دوران تصدی خود بر سازمان تأمین اجتماعی داشتهاست، همچنین تشکیک بر اصل قانونیبودن سرپرستی او و به تبع آن، تصمیماتی که در دوران سرپرستی خود گرفته، از مواردی است که در پرونده او مطرح شدهاست و علاوه براین «براساس آخرین اخبار از متن کیفرخواست، او متهم به تحصیل ۱۹۷ میلیون تومان مال نامشروع در دوران تصدی خود بر این سازمان شدهاست»، علاوه براین «بابت پرداختهایی به نمایندگان مجلس، پاداشهایی به مدیران خود و قرارداد فروش شرکتهای زیرمجموعه سازمان تأمیناجتماعی به بابک زنجانی» نیز متهم شناخته شدهاست.
به نوشته این روزنامه، دیوان محاسبات و سازمان بازرسی کل کشور در پاسخ به بازپرس پرونده اعلام کردهاند که «سعید مرتضوی نهتنها در نحوه هزینهکرد از محل منابع غیرشمول سازمان تامیناجتماعی تخلف کرده بلکه اصلاً بودجه این سازمان، در سال موردنظر ردیف اعتباری تحت عنوان خارج از شمول نداشتهاست» و این درحالی است که «سعید مرتضوی همواره در دفاع از عملکرد خود، استناد میکند که پرداختها از محل منابع غیرشمول انجام گرفتهاست.»
سعید مرتضوی نیز در گفتوگو با روزنامه شرق گفتهاست که «من دفاع مفصلی با اسناد و مدارک دراینباره خواهم داشت اما یک درخواست هم همراه با لایحهای به رئیس دادگاه دادم که وقتی که این پرونده برمبنای گزارش تحقیقوتفحص مجلس است در صحن علنی قرائت شده و کل اسناد و مدارکی که در این رابطه بوده در رسانهها وسایتها منتشر شده و درباره کیفرخواست هم آقای ترکهمدانی بهعنوان وکیل شاکیان مصاحبه کردهاست، به نظرم موضوع محرمانهای باقی نمانده که دادگاه غیرعلنی برگزار شود.»
مصطفی ترک همدانی وکیل و شاکی سعید مرتضوی در پرونده سازمان تأمین اجتماعی اما به روزنامه شرق ضمن تأکید بر «تحصیل مال نامشروع» از سوی سعید مرتضوی در دوره «ریاست و سرپرستی» سازمان تأمین اجتماعی، گفتهاست: «دیوان عدالت اداری بعد از رسیدگی با صد قاضی در دو رای گفته مصوبه هیئت وزیران [دولت احمدینژاد] در تبدیل صندوق به سازمان غلط بوده و گماشتن این فرد غلط است» و وقتی «گفتهاند ایشان نمیتواند رئیس چنین سازمان عریض و طویلی باشد یعنی نمیتواند سرپرست هم باشد»، اما در آن دوره «یک سیستم قانونگریزی مدون و سازماندهیشدهای شکل گرفته بود که کارش فقط دهنکجیکردن به قوهقضائیه و مجلس بود و بلافاصله بعد از صدور این آرا، این اتفاقات افتاده و ساماندهی شده بود.»
رهاسازی لاشه سگهای کشته شده از سوی شهرداری گرگان در منطقه گردشگری «هزارپیچ»
روزنامه گلستان از رهاسازی «تعداد زیادی لاشه سگ» در «هزارپیچ»، منطقه گردشگری گرگان، خبر داده و نوشتهاست: پیمانکاران شهرداری گرگان بعد از کشتار سگها، لاشه آنان را در این منطقه گردشگری گرگان رها کردهاند.
این روزنامه از قول مسعود شکیبا نماینده انجمن حمایت از حیوانات در استان گلستان نوشتهاست: «وقتی وارد این منطقه شدم دیدن لاشه حیواناتی با هزاران هزار لارو حشره بر روی آن و بوی تعفن حالم را بد کرد. این منطقه که محل دفع فاضلاب انسانی هم است در چند کیلومتری سایت اداری استانداری، بیمارستان تأمین اجتماعی و کارخانه شیر پگاه گلستان قرار دارد. لاروهای روی اجساد این حیوانات پس از مدتی به مگس تبدیل شده و ناقل انواع آلودگیهای موجود در این منطقه خواهند بود و آن را به مراکز مجاور منتقل خواهند کرد.»
مسعود شکیبا که سال هاست به عنوان دامپزشک در استان گلستان فعالیت میکند، به این روزنامه گفتهاست: «از روی لاشه سگها مشخص بود که با گلوله کشته شدهاند. این در حالی است که از سال ۸۷ دستورالعملی توسط وزارت کشور به تمامی استانداریها ابلاغ شد که کشتن سگها را با گلوله ممنوع اعلام کرد. بر اساس این دستورالعمل سگها باید به صورت زنده گرفته شده و پس از معاینه، سگهای سالم عقیمسازی و در مراکزی نگهداری و به افراد متقاضی واگذار شوند. سگهای مریض هم با روش مخصوص کشته و دفن شوند.»
نماینده انجمن حمایت از حیوانات در استان گلستان با تأکید براینکه «اساساً اطلاق سگهای ولگرد به این موجودات درست نیست»، گفتهاست: «اینها سگهایی هستند که یا پیر شدند و یا زایش جدید سگهای روستا و گله هستند و به واسطه قلمروجویی دفع شدند. برخی نیز دچار بیماریهای قارچی و گری شده و رانده میشوند. بنابراین اینها سگهای رها شده هستند.»
محمدرضا اسفندیاری، معاون خدمات شهری شهرداری گرگان با پذیرش کشتار سگها از سوی شهرداری، درباره «دفن نکردن لاشه سگها و رهاسازی آن در فاضلابهای منطقه هزارپیچ» به روزنامه گلستان گفتهاست: «شهرداری طبق قراردادی که با پیمانکاران بسته طرح اتلاف سگهای ولگرد را اجرا میکند و این برای اولین بار است که دفن بهداشتی لاشهها انجام نشدهاست. این کوتاهی بوده که حتماً تذکرات لازم درباره تکرار نشدن آن را میدهیم. دفن لاشهها قبلاً در منطقهای در هاشمآباد انجام میشد اما به تازگی چون ظرفیت این منطقه پر شده، لاشهها به محل دفن زباله در هزارپیچ منتقل شدهاست.»
محمدرضا اسفندیاری درباره دستورالعملی که در سال ۸۷ به شهرداریها ابلاغ شده نیز گفتهاست: «طبق این دستورالعمل سگها باید بیهوش و عقیمسازی شوند. ما نیز این مسئله را در کارگروه پسماند استانداری پیگیری کردیم که سازمان پسماند تعدادی قفس را در سایت زباله آققلا تهیه کرد اما امکان انتقال سگها به آنجا وجود ندارد. اجرای این طرح علاوه بر تجهیزاتی مانند سلاح و فشنگ بیهوشی نیازمند مکانی با چندین اتاق برای حضور پزشک و اتاقهای نگهداری و جراحی سگها است که فراهم کردن همه این امکانات نیازمند زمان و بودجهاست.»
معاون خدمات شهری شهرداری گرگان البته گفتهاست که «شهرداری تعدادی سلاح بیهوشی خریداری کرده اما استفاده از این سلاحها محدودیت خاص خودش را دارد مثلاً از فاصله دور نمیتوان به سگها شلیک کرد از سوی دیگر فشنگهای بیهوشی در دسترس نیستند» و علاوه براین «عملیات زندهگیری سگها هم بسیار مشکل است اما با این وجود ما همچنان به دنبال در اختیار گرفتن زمینی در حاشیه گرگان برای اجرای طرح عقیمسازی سگها هستیم.»
به نوشته روزنامه گلستان، محمدرضا هنرور ئیس مرکز بهداشت گلستان درباره کشتار سگها و رها کردن لاشه آنان در منطقه گردشگری «هزارپیچ» گفتهاست: «مسئله اتلاف و دفن سگهای ولگرد به پیمانکاران شهرداری سپرده شده و با نظارت آنها انجام میشود ما هم گاهی بر این مسئله نظارت داریم و در توان ما نیست که به صورت لحظه به لحظه ناظر کار پیمانکار شهرداری باشیم.»
محمدرضا هنرور همچنین گفته «درست است که رعایت حقوق حیوانات مهم است اما بحث اتلاف سگهای ولگرد تنها برای سلامتی انسانها انجام میشود چراکه گزش سگها فشار زیادی را برای جلوگیری از هاری به سیستم ما وارد میآورد» و در بخشی از مصوبه ابلاغی در زمینه زنده گیری و عقیم سازی سگها آمدهاست که «در مناطقی که هنوز امکانات لازم راهاندازی نشده میتوان کار اتلاف سگها را با گلوله انجام داد.
شهرداری گرگان با وجود پیگیریها هنوز نتوانسته سیستم لازم را راهاندازی کند و تا آن زمان ما ناچاریم به روش گذشته کار کنیم.»
خبر کشتار سگها از سوی شهرداری گرگان و رهاسازی آن در منطقه گردشگری هزار پیچ گرگان درحالی منتشر شدهاست که طی دو هفته گذشته دوستداران حیوانات و فعالان محیط زیست ضمن برگزاری تجمعاتی در شهرهای شیراز، مشهد و تهران به کشتار سگها از سوی شهرداریها اعتراض کردند.