چرخش حاکمیت از شعارمحوری به سوی خردگرایی در عرصه دیپلماسی خارجی ایران، هر چند از روی ناچاری انجام شده، دریچه جدیدی را در برابر جامعه مدنی کشور گشودهاست. به شمار آوردن هزینه سیاستهای نابخردانه حکومت و ورود آمار و ارقام به عرصه سیاست و گفتمان داخلی ابزاری قوی در دست منتقدان قدرت قرار دادهاست که با استفاده از آن میتوانند رفتار حکومت را از دریچه منافع ملی نقد و در برابر داوری شهروندان قرار دهند.
از این دیدگاه مفهوم «برد - برد» که در مذاکرات نیز مطرح شد جایگاه ویژهای مییابد. حکومت با استفاده از این دیدگاه توانست با موفقیت، پشتیبانی بخش بزرگی از جامعه را در گفتوگوهای هستهای به دست آورد، پس از این بر جامعه مدنی و نخبگان است که ابتکار عمل را در دست گرفته و بر اساس همین دیدگاه مطالبات مدنی را مطرح کنند.
به سخن دیگر، گفتوگوی نخبگان و منتقدان با حاکمیت نباید یک بازی برد و باخت تلقی شود، بلکه باید پذیرفت که با رسیدن به میانراهکار نیز میتوان دستاوردهای ارزشمندی را به دست آورد.
نکته مهم این است که طیف قدرت و منتقدان آن گفتوگوی خود را نه برای طرد دیگری بلکه بر اساس پذیرش اختلافها قرار دهند. هدف نه همشکلی بلکه پذیرش و در نهایت ارزش قائل شدن برای تفاوتها است.
لزوم رویکرد مطالبهمحور منتقدان قدرت
همانگونه که جامعه بینالمللی با وجود ناهماهنگی آشکار منافع اعضای آن توانست با همسو کردن مطالبات خود و برای گریز از جنگ، حکومت را وادار به چرخش از شعار و نشستن پای میز مذاکره کند، منتقدان قدرت و حکومت نیز با هماهنگ کردن گفتمان خود با مطالبات جامعه مدنی، با وجود تفاوتهای ارزشی و ایدئولوژیکی، میتوانند طیف گستردهای از جامعه مدنی را نمایندگی و حاکمیت را متقاعد کنند که بهترین راه برای پرهیز از انقلاب و هرج و مرج ناشی از آن، پذیرفتن وجود مخالفان و یافتن سازوکارهای خشونتپرهیز برای یافتن راهکار بینابینی و ایجاد تغییر است.
توانایی برای گفتوگو و کشاندن حاکمیت به پای میز مذاکره یکی از مؤثرترین روشهای موجود برای تغییر خشونتپرهیز است.
پیشنیاز متمایل کردن حاکمیت به مذاکره، ایجاد انرژی در جامعه مدنی و هدایت آن از طریق کنار هم قرار دادن مطالبات مدنی و گروههای مدافع آن مطالبات است. به کلام دیگر پذیرفتن این واقعیت که، مطالبات جامعه نه تنها در یک سطح و شکل نیست بلکه هیچ گروهی نیز به تنهایی نمیتواند آنها را نمایندگی کند.
استراتژی چرخش به سوی شهروندان
آنچه هماکنون مغتنم است به حساب آمدن پشتیبانی جامعه از دستآوردهای بخش عملگرای حکومت است. اگر حضور مردم در پای صندوقهای رأی به واسطه قولهای داده شده توسط دولت فعلی، سرمایهای برای پیشبرد مذاکرات بود، تن دادن به مطالبات مدنی موجب تقویت دو چندان آن سرمایه و ارتقا جایگاه کشور در مناسبات منطقهای و جهانی خواهد شد.
در واقع میتوان ادعا کرد راهبرد چرخش به سوی شهروندان و حرکت به سمت برآورده کردن مطالبات مدنی آنان بسیار مؤثرتر از استراتژی رویکرد به شرق (که تا کنون نتیجهای جز به یغما رفتن و وجهالمصالحه شدن منافع کشور نداشتهاست) خواهد بود.
رویکرد به سوی شهروندان بدون شک جان تازهای در کالبد فرتوت و زخمخورده خاورمیانه آشوبزده خواهد دمید. تکیه بر ارزشهای مدنی و دوری جستن از قشریگری و شعارهای فاشیستی (برخاسته از مذهب و یا ملیگرایی افراطی) بهترین استراتژی برای کاهش تنش و اختلافات با کشورهای منطقه است.
آنچه موجب الگو شدن یک کشور و افزایش ضریب نفوذ معنوی آن میشود بهبود شاخصهای انسانی، مدنی و اقتصادی شهروندان آن است نه بهکارگیری سیاستهای عوامفریبانه و پخش پول میان گروههای حامی خود.
در کوتاهمدت میتوان از طریق تقویت رویکرد خردگرا هزینه حکومت بر جامعه مدنی و کشور را کاهش داد و با افشای هزینههایی که مراکز غیر انتخابی و امنیتی بر کشور تحمیل کردهاند ضریب نفوذ آنان را کم کرد. توانایی آوردن مطالبات مدنی به صحنه انتخابات و در صورت لزوم به صحنه اجتماع ابزاری قوی در دست منتقدان قدرت است. چنین حضوری نباید به عنوان یک تهدید و لشکرکشی اجتماعی تلقی شود، بلکه چنین سازوکاری بهترین راه برای کاهش خشونت و افزایش سرمایه اخلاقی جامعه مدنی است.
از این رو است که شناسایی و احترام به کثرت باید جایگزین ادعای وحدت و یکپارچگی حزبی شود. در این میان هنر سیاست و نخبگان در ایجاد ساختارها و شیوههای کنشی است که با وجود تمایزات و اختلافات، زمینه را برای یافتن میان راهکار و گشودن مجاری دادوستد فکری ایجاد کند. در این جا است که نقش واقعی سیاستمداران به عنوان راهبران جامعه مدنی از طریق ارتقاء جایگاه آنان به واسطه تأثیرشان بر سرعتدهی به دادوستد ایدهها و کاهش موانع گفتوگو عینیت مییابد.
نکته مهم این است که تا کنون سیاستمداران و نخبگان جامعه چه در موقعیت قدرت و چه در مواجه با آن از شناسایی و مطرح ساختن گستره سیاسی و عقیدتی کثرتگرایی که بازتابدهنده واقعیت جامعه ایران باشد، طفره رفتهاند. در واقع به جای ترویج فرهنگ مدارا و ایجاد ساختارهای مدنی که تسهیلکننده ارتباط شهروندان باشد، دغدغه اصلی بسیاری از نخبگان تحمیل ایدئولوژی و یا مهندسی جامعه بودهاست، چه با سوق دادن جامعه به سوی دروازههای تمدن و یا کوچاندن اجباری آن به بهشت.
آغاز گفتوگو با هدف دستیابی به مطالبات مدنی از راه مذاکره
فرصتی که این توافق در برابر جامعه مدنی نهاده الگویی است برای تغییر رفتار و منش حکومت و منتقدان آن. تکیه و اصرار بر مطالبات مدنی و صنفی بهترین راه کشاندن حکومت به بازی عقلانی است. در این میان نقش نخبگان در تکیه بر مطالبات و انعکاس رسای آن نه در حرف بلکه در عمل، اهمیت بسیار دارد.
شاید مرور کردن تجربه انگلستان و شکلگیری مردمسالاری پارلمانی در آن کشور برای ایرانیان مفید باشد. در بریتانیا گامهای نخست و پر اهمیت در راه طولانی مردمسالاری در پی مذاکره و کنش نخبگان با حاکمیت موجود به دست آمد. بر این اساس تکیه بر گفتوگو و پافشاری بر مطالبات مدنی بهترین و کمهزینهترین راه برای ارتقاء ارزشهای مدنی و بهبود وضعیت شهروندان است.