حسن روحانی رئیس جمهور ایران میگوید مگر میشود ۵۰ درصد جامعه یعنی زنان به بهانههای مختلف به کار گرفته نشوند. اما کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران هم جداسازی زنان و مردان را در شهرداری تهران مهمتر از احداث تونل نیایش و بوستان ولایت دانسته و از دولت حسن روحانی خواسته به داد مردم برسد.
با این همه معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور، شهیندخت مولاوردی بار دیگر تاکید کرده که دولت مخالف اجرای طرح تفکیک جنسیتی است. طرحی که اولین بار محمدباقر قالیباف آن را مطرح کرد و موجی از موافقت و مخالفت را در جامعه به راه انداخت. تا جایی که محمدتقی فاضل میبدی عضو شورای مرکزی مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم به خبرگزاری ایلنا گفت آقای قالیباف! به جای تفکیک جنسیتی فکری به حال فساد اداری حاکم در شهرداری کن!
احمد علوی، اقتصاددان و استاد دانشگاه ساکن سوئد همراه ما است:
آقای علوی، این همه بحث درباره جداسازی مردان و زنان در محیط کار، این پرسش را مطرح میکند که آیا واقعاً همه مشکلات زنان در بازار کار و محیطهای کار ایران حل شده که حالا فقط مسئله جداسازی محل کارشان با مردان محل مناقشه است؟
احمد علوی: خب مسائل زنان در بازار کار و محیط کار البته بسیار بزرگتر از این نکاتی است که الان دارند بهش میپردازند. مثلاً نابرابری حقوق زنان و مردان و دستمزدها در برابر کار مشابه مسئله بسیار بزرگی است یا اینکه اساساً بازار کار ایران دارای جایگاهی نیست که زنها بتوانند در آنجا جایگاه خودشان را پیدا کنند. بنابراین میبینیم که علیرغم این که در شرایط معین زن و مرد دارای آموزش و تجربه و تحصیلات مشابه هستند مردان کار پیدا میکنند و حال آنکه زنان پیدا نمیکنند. این ناشی از یک تبعیض نظاموار است در بازار کار و محیط کار ایران که مانع این است که زنها بتوانند نقش خودشان را بازی کنند و از توانایی و استعداد خودشان برای پیشرفت جامعه استفاده کنند.
آیا تجربه مشخص و مطالعهشدهای وجود دارد که بتواند تاثیر یکی بودن یا جدا بودن محل کار زنان و مردان را در بازدهی کاری آنها تعیین کند؟
به نظر نمیرسد که در این مورد آزمون تجربی آکادمیکی شده باشد با آن چشماندازهایی که در ایران الان بحث میشود. ولی به طور مقدماتی میشود گفت که بازده کار معلول عوامل بسیار مهمی بیش از این است و آن هم مربوط میشود به تبعیض. یعنی اگر بخواهند بین جنسیت یا تبعیض برای بازده کار نقش قائل شویم مسلم تبعیض مانع بزرگتری است تا عوامل دیگر مثل تفکیک فرضاً شغلی بین زن و مرد و یا اموری از این قبیل. ولی آن چیزی که در اروپا و به خصوص در کشورهای اسکاندیناوی تجربه شده مواردی است که عکس است. به این معنا که حضور زنان در کنار مردان در سازمانها و موسسات به بازدهی نیروی کار کمک میکند. چون دو تجربه متفاوت است و باعث میشود این دو تجربه همدیگر را تکمیل کنند.
با این همه برخی از مسئولان جمهوری اسلامی تاکید دارند که با تفکیک فضای کاری زنان و مردان، زنان را از آزارهای محیط کار حفظ میکنند.
به نظر میآید که تفکیک محیط شغلی زن و مرد از هم دیگر به جای اینکه آن مسائل مربوط به آزار جنسی را کم کند، از قضا بیشتر میکند. به همین دلیل است که در اروپا و کشورهای پیشرفته بیش از آن که بر جداشدن زن و مرد در محیط کاری تاکید شود بالعکس بر همکاری تاکید میشود. چون در این همکاری است که زن و مرد میتوانند تجربه رابطه متعادل را بیاموزند و آن را مدیریت کنند.
سپاسگزارم آقای علوی از اینکه همراه ما بودید.
***
اما از جمله خبرهای ناخوشایند هفته گذشته شنیدن خبر انتقال سیمین بهبهانی به بیمارستان بود. اولین خبرها حاکی از به کما رفتن او بود اما خوشبختانه جسم نحیف ۹۳ ساله او توانست این بحران را هم پشت سر بگذارد. همراه هستیم با آسیه امینی، شاعر و فعال جنبش زنان.
خانم بهبهانی علاوه بر فعالیتی که در عرصه هنر و ادب داشتند یکی از ثابتقدمترین افراد در حوزه فعالیتهای زنان بودند. از فعالیتهای خانم بهبهانی در این حوزه برای ما بگویید:
آسیه امینی: خانم سیمین میشود گفت که فرزند مشروطه است. پدر ایشان یکی از شاعران و روزنامهنگاران بنامی بود که نام ایشان با نام انقلاب مشروطه عجین هست. همینطور مادرشان از نخستین زنان ایرانی بودند که بعد از انقلاب مشروطه و در اوان انقلاب مشروطه در حوزههای اجتماعی و مدنی حضور اجتماعی داشت. یعنی اولین حرکتهای مدنی برای حقوق برابر جنسیتی در ایران با صدای این زنان شنیده شد. خب طبیعی است که در چنین بستری در چنین خانوادهای زنی که به دنیا میآید و بزرگ میشود نمیتواند فارغ از دغدغههای اجتماعی به خصوص در مورد زنان باشد.
به جنبش زنان برگردیم. جایی که خانم بهبهانی در تمام سالهای فعالیتشان توانستند نقشی فراجناحی و فراگروهی را در این جنبش بر عهده بگیرند، چطور خانم بهبهانی توانستند چنین کاری انجام دهند؟
به نظر من یکی از آسیبهایی که جنبشهای مدنی و جنبشهای اجتماعی در ایران خوردند و میخورند، این است که شرایط حاکم و شرایط سیاسی شفافیت را از بین میبرد، فضای نقد و نقدپذیری را از بین میبرد و در این فضای غیرشفاف شاید ما هم به نوعی در خودمان، در سازوکار درونی خودمان، نوعی از استبدادزدگی را تکرار میکنیم. اما حضور کسانی مثل خانم بهبهانی در بطن این جنبشها به خصوص جنبش زنان به نظر من یک نیرویی بوده که همیشه توازن را ایجاد کرده، توازن را برقرار کرده، برای اینکه با ویژگیهای فردی و شخصیتی که ایشان داشتند، توانستند بدون شاید حب و بغضهایی که خیلی از ما درگیرش هستیم و خیلی از ما اسیرش هستیم به گونهای رفتار کنند که در همه جا و به نفع منافع عمومی زنان قدم بردارند. این روحیه را واقعاً باید به نظر من از ایشان به عنوان یک الگو یاد بگیریم و ترویجش کنیم.
تا پیش از انتقال خانم بهبهانی به بیمارستان در خانه ایشان همیشه به روی گروههای مختلف اجتماعی و مخصوصاً جنبش زنان باز بوده. هرچند در سالهای اخیر به دلیل بیماری که داشتند فعالیت مشخص و واضحی در عرصه فعالیتهای زنان نداشتند، اما حضورشان باعث دلگرمی فعالان جنبش زنان بوده. این فقدان به نظر شما چه جای خالی را در جنبش زنان ایجاد میکند؟
من به لحاظ شخصی هم دلم میخواهد که به این سؤال شما جواب بدهم. برای اینکه من با خانم بهبهانی فقط به دلیل حضور گرمشان در جنبش زنان نبود که ارتباط داشتم. من در محافل ادبی هم، شاید بیشتر از حوزه زنان و پیشتر از آن با خانم بهبهانی... به هر حال ایشان را آنجا بیشتر میدیدم و ارتباط داشتم. برای همین میخواهم بگویم که حضور کسی مثل خانم بهبهانی فقط یک دلگرمی بزرگ برای فعالان زن، یک الگوی منتقد شجاع که گردن نمیگذارد به هر حرف نادرستی و با صراحت و با شجاعت پای سخن درست و سخن حق میماند و هزینهاش را هم میدهد.
ممکن است سیمین بهبهانی شاید در هر کشور دیگری بود از سرآمدان هنر و ادبیات آن کشور بود که باید هر روز چهرهاش در رسانهها نشان داده میشد. حرفش برای مردم بازگو میشد. شعرش بازخوانی میشد. اما شما میبینید که در کشور ما کمترین سخنی در محافل رسمی از این زن بزرگ نیست و به نظر من، نبود و کمبود خانم بهبهانی، نه فقط در حوزههای اجتماعی که در ادبیات و فرهنگ ما در هنر ما و در آینده ما نقش بزرگی خواهد داشت. چون زمان لازم هست که این همه موضوع از انقلاب مشروطه گرفته تا سالها مبارزه برای دموکراسیخواهی، چنین ایدهای را به جامعه تحویل دهد. به نظر من ما سالها جای خانم سیمین بهبهانی را در جامعهمان خالی خواهیم داشت.