مجید نامجو، وزیر نیروی جمهوری اسلامی ایران، به رسانهها گفتهاست که رئیس جمهوری ایران دستور ویژهای را برای اجرای دو طرح انتقال آب بین حوزهای به دریاچه ارومیه صادر کردهاست. اجرای این طرحها پیشتر با انتقاد برخی مقامهای دولتی مواجه شده بود. در این باره با یک فعال محیط زیست در تهران گفت و گو کردهایم:
این طرحها عملا امکانپذیر نیست و هیچگاه نمیتواند منجر به یک توسعه پایدار و درخور در حوزه آبخیزداری دریاچه ارومیه بشود.
به دلیل اینکه ما تجربههای مشابهش را در بقیه حوزههای آبی کشور داشتهایم.
به عنوان مثال ما در حوزه زایندهرود آمدیم و چندین طرح انتقال آب در آنجا پیاده کردیم، آورد رودخانه زایندهرود را تقریبا دو برابر کردیم ولی نه تنها مشکل آبخیز زایندهرود حل نشد بلکه همچنان گاوخونی خشک ماندهاست و آب زاینده رود حتی به اصفهان هم نمیرسد.
دلیلش هم این است که متناسب با افزایش ورودی آب به حوزه آبخیر ما چندین برابر بارگذاری جدید در حوزه تعریف میکنیم، به این ترتیب نه تنها بحران را حل نخواهیم کرد بلکه بر ابعاد بحران هم میافزاییم.
باید بررسی کنیم ببینیم در حوزه آبخیز ارومیه چه اتفاقی افتادهاست که در آنجا با کمبود آب مواجه شدهایم. اگر آن شجاعت را داشتیم که اعلام کنیم که دلیل واقعی کمبود آب در دریاچه ارومیه چه بودهاست، آن وقت است که میتوانیم امیدوار باشیم که مشکل را حل کنیم.
به نظر میرسد که به جای اینکه به سمت حل واقعی مسئله برویم، تلاش میکنیم با پاک کردن صورت مسئله در کوتاهمدت از مسئله بگریزیم ولی به نظر میرسد که در درازمدت در این مورد مشکلات جدیتری خواهیم داشت.
به خاطر اینکه خود رودخانه ارس در حقیقت مهمترین منبع کشاورزی برای دشت مغان در استان اردبیل است.
علاوه بر این یک رودخانه مرزی است که با کشورهای دیگر مشترک است و همه کشورهایی که از آن استفاده میکنند بایستی حقوق آن را رعایت کنند.
در مورد روخانه زاب هم همین مسئله صادق است. رودخانه زاب از کشور خارج میشود و در نهایت به تالابهایی در جنوب غربی کشور در هورالعظیم میریزد.
و این چشمههای تولید گرد و خاک در این منطقه خودش نشاندهنده این است که با افزایش تنش در منطقه، ما کانونهای بحرانی فرسایش بادیمان را افزایش میدهیم.
مشکل اصلی خشک شدن دریاچه ارومیه چیست؟ آیا کار کارشناسی در این مورد صورت گرفتهاست که دلایل اصلی استخراج شود؟
مشکل اصلی این است که ما چشممان را بستیم و اجازه دادیم تا اراضی کشاورزی در حوزه آبخیزداری دریاچه ارومیه افزایش پیدا کند.
به شکلی که مقدار اراضی کشاورزی بیش از دو برابر بشود، یعنی از ۳۲۰ هزار هکتار به ۶۸۰ هزار هکتار افزایش یابد.
به دلیل این که در حقیقت ۳٫۶ دهم متر مکعب آب اضافی را بر حوزه آبخیز دریاچه ارومیه تحمیل کردیم بدون اینکه هیچ آب اضافی ورودی به این حوزه تزریق کنیم.
این مسئله سبب شد تا تمامی حقابه طبیعی دریاچه ارومیه که حدود ۳٫۱ میلیارد متر مکعب بود از بین برود و افزون بر آن بیش از ۲۴ هزار حلقه چاه غیر مجاز حفر شد. دهها سد روی همه رودخانههای منتهی به این دریاچه احداث شد و ما عملا نظام هیدرولوژیکی این حوزه ۵٫۲ میلیون هکتاری را عملا به هم زدیم.
آقای مسعود محمدیان که رئیس ستاد جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی است گفتهاند که یک سری اصلاحاتی را میخواهند در دستور کار خود قرار دهند و یک سری ممنوعیتهایی را برای توسعه کشاورزی در حاشیه دریاچه ارومیه قائل بشوند.
تا چه اندازه فکر میکنید این مسئله میتواند منجر به این شود که از آسیبهای جدی تری که دارد به این دریاچه وارد میشود، جلوگیری شود؟
این یک گام مثبت است. یعنی ما باید به سمتی برویم که اراضی کشاورزی را به سمت دهه ۷۰ ببریم. در عوض میتوانیم دانش بخش کشاورزی را ارتقا دهیم و سرمایهگذاری برای ارتقا کیفیت بخش کشاورزی را در دستور کار خودمان قرار دهیم.
یعنی کاری کنیم که راندمان آبیاری بخش کشاورزی افزایش پیدا کند، ضایعات غذایی به کمتر از پنج درصد که استاندارد جهانی است برسد، و به این ترتیب کشاورز هم زیان نخواهد دید. این درست است که از نظر فیزیکی محدوده زراعیاش کاهش پیدا میکند، ولی در عوض تولیدش در واحد سطح افزایش پیدا میکند.
مسئله دیگری هم که از طرف مدیر کل محیط زیست استان آذربایجان غربی عنوان شدهاست، مسئله بارور کردن ابرهای زودبازده است. گفتهاند که این روش میتواند مکانیزمی برای نجات دریاچه ارومیه باشد، نظر شما در این مورد چیست؟
در هیچ جای دنیا تا کنون گزارش نشدهاست که ما طرح بارورسازی ابرها را پیاده کردیم و فلان درصد بر میانگین نزولات آسمانیمان افزوده شد.
طرح باورسازی ابرها یک طرح شکست خوردهاست. مضافا به اینکه طرحی است که خطرات زیادی را برای محیط زیست ایجاد میکند.
نکته آخر اینکه با توجه به اینکه مجموع آب قابل استفاده کره زمین ثابت است و تغییر نمیکند، وقتی ما بیاییم و با تمهیدات مختلفی آب اضافی را در یک منطقه ریزش بدهیم، به معنای این است که در منطقه دیگری یک خشکسالی مصنوعی ایجاد کردهایم که باز هم این راهی برای حل مسئله نیست بلکه یک مُسکنی است که منجر به افزایش تنش در مناطق همجوار خودش میشود.
این طرحها عملا امکانپذیر نیست و هیچگاه نمیتواند منجر به یک توسعه پایدار و درخور در حوزه آبخیزداری دریاچه ارومیه بشود.
به دلیل اینکه ما تجربههای مشابهش را در بقیه حوزههای آبی کشور داشتهایم.
به عنوان مثال ما در حوزه زایندهرود آمدیم و چندین طرح انتقال آب در آنجا پیاده کردیم، آورد رودخانه زایندهرود را تقریبا دو برابر کردیم ولی نه تنها مشکل آبخیز زایندهرود حل نشد بلکه همچنان گاوخونی خشک ماندهاست و آب زاینده رود حتی به اصفهان هم نمیرسد.
دلیلش هم این است که متناسب با افزایش ورودی آب به حوزه آبخیر ما چندین برابر بارگذاری جدید در حوزه تعریف میکنیم، به این ترتیب نه تنها بحران را حل نخواهیم کرد بلکه بر ابعاد بحران هم میافزاییم.
باید بررسی کنیم ببینیم در حوزه آبخیز ارومیه چه اتفاقی افتادهاست که در آنجا با کمبود آب مواجه شدهایم. اگر آن شجاعت را داشتیم که اعلام کنیم که دلیل واقعی کمبود آب در دریاچه ارومیه چه بودهاست، آن وقت است که میتوانیم امیدوار باشیم که مشکل را حل کنیم.
به نظر میرسد که به جای اینکه به سمت حل واقعی مسئله برویم، تلاش میکنیم با پاک کردن صورت مسئله در کوتاهمدت از مسئله بگریزیم ولی به نظر میرسد که در درازمدت در این مورد مشکلات جدیتری خواهیم داشت.
به خاطر اینکه خود رودخانه ارس در حقیقت مهمترین منبع کشاورزی برای دشت مغان در استان اردبیل است.
علاوه بر این یک رودخانه مرزی است که با کشورهای دیگر مشترک است و همه کشورهایی که از آن استفاده میکنند بایستی حقوق آن را رعایت کنند.
در مورد روخانه زاب هم همین مسئله صادق است. رودخانه زاب از کشور خارج میشود و در نهایت به تالابهایی در جنوب غربی کشور در هورالعظیم میریزد.
و این چشمههای تولید گرد و خاک در این منطقه خودش نشاندهنده این است که با افزایش تنش در منطقه، ما کانونهای بحرانی فرسایش بادیمان را افزایش میدهیم.
مشکل اصلی خشک شدن دریاچه ارومیه چیست؟ آیا کار کارشناسی در این مورد صورت گرفتهاست که دلایل اصلی استخراج شود؟
مشکل اصلی این است که ما چشممان را بستیم و اجازه دادیم تا اراضی کشاورزی در حوزه آبخیزداری دریاچه ارومیه افزایش پیدا کند.
به شکلی که مقدار اراضی کشاورزی بیش از دو برابر بشود، یعنی از ۳۲۰ هزار هکتار به ۶۸۰ هزار هکتار افزایش یابد.
به دلیل این که در حقیقت ۳٫۶ دهم متر مکعب آب اضافی را بر حوزه آبخیز دریاچه ارومیه تحمیل کردیم بدون اینکه هیچ آب اضافی ورودی به این حوزه تزریق کنیم.
این مسئله سبب شد تا تمامی حقابه طبیعی دریاچه ارومیه که حدود ۳٫۱ میلیارد متر مکعب بود از بین برود و افزون بر آن بیش از ۲۴ هزار حلقه چاه غیر مجاز حفر شد. دهها سد روی همه رودخانههای منتهی به این دریاچه احداث شد و ما عملا نظام هیدرولوژیکی این حوزه ۵٫۲ میلیون هکتاری را عملا به هم زدیم.
آقای مسعود محمدیان که رئیس ستاد جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی است گفتهاند که یک سری اصلاحاتی را میخواهند در دستور کار خود قرار دهند و یک سری ممنوعیتهایی را برای توسعه کشاورزی در حاشیه دریاچه ارومیه قائل بشوند.
تا چه اندازه فکر میکنید این مسئله میتواند منجر به این شود که از آسیبهای جدی تری که دارد به این دریاچه وارد میشود، جلوگیری شود؟
این یک گام مثبت است. یعنی ما باید به سمتی برویم که اراضی کشاورزی را به سمت دهه ۷۰ ببریم. در عوض میتوانیم دانش بخش کشاورزی را ارتقا دهیم و سرمایهگذاری برای ارتقا کیفیت بخش کشاورزی را در دستور کار خودمان قرار دهیم.
یعنی کاری کنیم که راندمان آبیاری بخش کشاورزی افزایش پیدا کند، ضایعات غذایی به کمتر از پنج درصد که استاندارد جهانی است برسد، و به این ترتیب کشاورز هم زیان نخواهد دید. این درست است که از نظر فیزیکی محدوده زراعیاش کاهش پیدا میکند، ولی در عوض تولیدش در واحد سطح افزایش پیدا میکند.
مسئله دیگری هم که از طرف مدیر کل محیط زیست استان آذربایجان غربی عنوان شدهاست، مسئله بارور کردن ابرهای زودبازده است. گفتهاند که این روش میتواند مکانیزمی برای نجات دریاچه ارومیه باشد، نظر شما در این مورد چیست؟
در هیچ جای دنیا تا کنون گزارش نشدهاست که ما طرح بارورسازی ابرها را پیاده کردیم و فلان درصد بر میانگین نزولات آسمانیمان افزوده شد.
طرح باورسازی ابرها یک طرح شکست خوردهاست. مضافا به اینکه طرحی است که خطرات زیادی را برای محیط زیست ایجاد میکند.
نکته آخر اینکه با توجه به اینکه مجموع آب قابل استفاده کره زمین ثابت است و تغییر نمیکند، وقتی ما بیاییم و با تمهیدات مختلفی آب اضافی را در یک منطقه ریزش بدهیم، به معنای این است که در منطقه دیگری یک خشکسالی مصنوعی ایجاد کردهایم که باز هم این راهی برای حل مسئله نیست بلکه یک مُسکنی است که منجر به افزایش تنش در مناطق همجوار خودش میشود.