محمدباقر بنیعامری، طراح و فرمانده نظامی «عملیات نقاب» یا «عملیات شاهرخی» که در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی «کودتای نوژه» نامیده میشود، سهشنبه ۲۷ بهمن در شهر لندن درگذشت.
محمدباقر بنیعامری، پیش از انقلاب در درجه سرهنگی ژاندارمری بازنشسته شده بود.
وی به گفته خودش پس از برقراری حکومت دینی، برای براندازی این رژیم، جدایی دین از دولت و برقراری حکومتی دموکراتیک تلاش کرد.
او برای رسیدن به این هدف، با تعدادی از دوستان نظامی خود، برنامهای برای سرنگونی حکومت آیت الله خمینی طرحریزی کرد.
آوارگی آخرین پادشاه ایران از مصر تا مکزیک باعث شد که تلاشهای بنیعامری و یارانش برای جلب حمایت او از کودتای نظامی به جایی نرسد. اینجا بود که او و سرهنگ بازنشسته عطاءالله احمدی، تلاشهای خود برای ارتباط با شاپور بختیار را آغاز کردند. این تلاشها زود نتیجه داد.
بختیار، آخرین نخست وزیر ایران پیش از انقلاب اسلامی، در آن زمان در پاریس، رویای سرنگونی حکومت روحانیون را در سر داشت. او در این رویا تنها نبود.
شخصیتهای سیاسی و نظامی دیگری که یا از آغاز مخالف انقلاب بودند یا در انقلاب اسلامی نقش داشتند ولی زود پشیمان شده بودند، هدف مشابهی داشتند.
در روزهایی که گروههای انقلابی مانند سازمان مجاهدین خلق، و بسیاری از گروههای کمونیستی از جمله حزب توده و سازمان فدائیان خلق همچنان از جمهوری اسلامی و رهبری آیت الله خمینی دفاع میکردند، برخی نظامیان ارشد و میانی ارتش، هر کدام امیدوارانه، برنامههای نظامی جداگانهای را علیه نظام تازه تاسیس دنبال میکردند.
ارتشبد غلامعلی اویسی، ارتشبد بهرام آریانا و ناخدا شهریار شفیق، خواهرزاده محمدرضاشاه، از جمله این نظامیان بودند. هیچیک از این نظامیان ارتباط تشکیلاتی با شاپور بختیار نداشتند.
در این میان، سرهنگ بازنشسته ژاندارمری محمدباقر بنیعامری، پس از سفری مخفیانه به پاریس و دیدار با بختیار، فرماندهی نظامی عملیات نقاب (مخفف نجات قیام ایران بزرگ) را بر عهده گرفت.
مهران کلبادی، از اعضای هسته مرکزی گروه نقاب، به رادیو فردا میگوید که قبل از آنکه بنیعامری با بختیار در تماس قرار بگیرد، او و تعدادی دیگر از اعضای نیروی هوایی، دریایی و زمینی ارتش، گروهی پنهانی را به نام «جفا» که مخفف جانبازان فدایی ایران بود، تشکیل داده بودند.
به گفته آقای کلبادی، پس از آنکه اطرافیان شاپور بختیار به طور مخفیانه با گروه «جفا» در ارتباط قرار گرفتند، گروه «نقاب» تشکیل شد و محمدباقر بنیعامری، رهبری نظامی آن را بر عهده گرفت.
مهران کلبادی معتقد است که علیرغم حضور دو امیر ارتش (سپهبد هوایی سعید مهدیون و سرتیپ هوایی آیت محققی) در این جمع، به دلایلی مانند اینکه سرهنگ بنیعامری از دیگر افراد گروه قدیمیتر بود، یا اینکه ابتکار عمل را زودتر به دست گرفته بود و روابط نزدیکی نیز با نظامیان دیگر داشت، توانست خود را به عنوان فرد محوری و رهبر عملیات تثبیت کند.
گروه «نقاب» از اواخر سال ۱۳۵۸ تماسهای خود را با نظامیان ناراضی در بخشهای مختلف ارتش، ژاندارمری و گروههای دیگر برای انجام عملیات آغاز کرد.
شاپور بختیار نیز با جلب حمایت صدام حسین در عراق که البته هنوز با ایران وارد جنگ نشده بود، منابع مالی گستردهای به دست آورد و آن را در اختیار گروه نقاب گذاشت.
در نهایت طرحی گسترده برای کودتای نظامی علیه جمهوری اسلامی طراحی شد.
بر مبنای طرح محمدباقر بنیعامری، قرار بود در روزهای منتهی به ۱۸ تیر ۱۳۵۹ شورشهایی در مناطق قومی ایران به خصوص در میان برخی طوایف بختیاری، قشقایی و بویراحمدی رخ دهد.
این شورشها باعث میشد تا نیروهای سپاه پاسداران و دیگر واحدهای نظامی وفادار به جمهوری اسلامی، تمرکز خود بر تهران را از دست بدهند و برای سرکوب ناآرامیها از مرکز خارج شوند.
مرحله بعدی این بود که صدها چترباز نیروی ویژه نیروی زمینی و دهها خلبان نیروی هوایی در دستههای جداگانه به پایگاه هوایی نوژه در همدان بروند و با تصرف این پایگاه، هواپیماهای بمبافکن آن را در اختیار گرفته و به اهداف خود در تهران، قم و شهرهای دیگر حمله کنند.
پایگاه هوایی نوژه در همدان، پیش از انقلاب اسلامی، «شاهرخی» نام داشت و به همین دلیل، عملیات نقاب بیشتر به عملیات شاهرخی مشهور شد.
محل اقامت آیت الله روحالله خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی، دفتر نخست وزیری، ریاست جمهوری، مدرسه فیضیه در قم، دادگاه انقلاب اسلامی تهران، پایگاههای مهم سپاه پاسداران و کمیتههای انقلاب اسلامی و باندهای پایگاههای شکاری نیروی هوایی از جمله مهمترین هدفهای این حمله بودند.
همزمان، صدها تکاور و سرباز نیروی زمینی ارتش در تهران آماده بودند تا با دریافت علامت، نقاط مهم پایتخت مانند رادیو و تلویزیون، وزارتخانهها و نهادهای کلیدی، فرودگاه مهرآباد و دیگر مراکز استراتژیک را تصرف کنند.
هدف شاپور بختیار و رهبران «نقاب» از این کودتا، براندازی نظام جمهوری اسلامی و روی کار آوردن دولتی انتقالی و موقت به رهبری بختیار بود تا این دولت، زمینه را برای برگزاری همهپرسی فراهم کند.
به نوشته مارک گازیوروسکی، مورخ آمریکایی که تحقیقات زیادی بر روی عملیات نقاب انجام داده، علیرغم آنکه طراحان و حامیان این عملیات خود افرادی «ملی» و «سکولار دموکرات» بودند اما در همهپرسی مد نظر آنها ایرانیها آزاد بودند تا میان حکومت پادشاهی، جمهوری اسلامی و یک جمهوری سکولار دموکرات یا هر نوع حکومت دیگری که مایل بودند، انتخاب کنند.
اما کودتای نوژه، عملیات نقاب یا شاهرخی، پیش از آغاز و در نطفه خفه شد. عملیات لو رفت.
روایتهای متعددی از لو رفتن این طرح وجود دارد. محمدعلی عمویی، از رهبران حزب توده میگوید که این حزب و شخص او، اطلاعات مربوط به عملیات را در اختیار آیتالله خمینی گذاشتند.
سعید حجاریان میگوید او در واحد اطلاعاتی آن هنگام ارتش و توسط افرادی دیگر از جمله اعضای حزب توده، از ماجرا مطلع شد و با وارد کردن نیروهای امنیتی و محمد محمدی ریشهری که آن موقع، حاکم شرع دادگاههای انقلاب ارتش بود، کودتا را سرکوب کرد.
آقای ریشهری در کتاب خاطراتش نقش سعید حجاریان در مطلع کردن خود را تایید کرده است.
ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهور وقت، محسن رضایی، فرمانده وقت اطلاعات سپاه و علی خامنهای، معاون وقت وزارت دفاع، هر کدام خود را به عنوان یکی از عوامل اصلی مطلع کردن دیگر مسئولان نظام از کودتا معرفی میکنند.
مهران کلبادی میگوید موسی خیابانی، از فرماندهان ارشد سازمان مجاهدین خلق بود که ماجرا را به ابوالحسن بنیصدر اطلاع داد و بنیصدر هم آقای خمینی را در جریان گذاشت.
با لو رفتن عملیات شاهرخی، صدها فرد فعال در آن از جمله تعدادی از خلبانان و فرماندهان ارتش دستگیر شدند. تعداد دقیق دستگیرشدگان مشخص نیست. آنها در محاکمههایی سریع به اعدام محکوم شدند و حکمشان به اجرا درآمد.
به گفته آقای کلبادی، ناپختگی و اطمینان به افراد غیر قابل اعتماد از دلایل اصلی شکست عملیات بود. او یکی از افراد غیر قابل اطمینان را منوچهر قربانیفر معرفی میکند که قرار بود اسلحه عملیات را تامین کند اما این کار را انجام نداد.
منوچهر قربانیفر سالها بعد و در جریان جنگ با عراق، یکی از واسطه های خرید پنهانی جنگافزار از آمریکا و اسرائیل برای ایران بود.
مهران کلبادی از محمدباقر بنیعامری به عنوان فردی «درست و میهن پرست» نام میبرد که به علت بیبهره بودن از سابقه نظامی و امنیتی بالا «مرد این میدان نبود».
چند ماه پس از اعدام گسترده افراد و به ویژه نظامیان دخیل در عملیات شاهرخی و پاکسازی وسیع درونی در ارتش توسط جمهوری اسلامی، عراق حمله به ایران را آغاز کرد.
ارتش از هم پاشیده ایران، توان دفاع منسجم نداشت. خرمشهر کمتر از شش هفته پس از آغاز جنگ، به اشغال ارتش عراق در آمد.