«زوال بلاگستان در ایران»، نگاهی است به مطالعه ای درباره وبلاگستان فارسی و تحولات فضای سايبری ایران که اخیرا توسط دانشکده ارتباطات اننبرگ دانشگاه پنسيلوانيا، منتشر شده است. مقاله «زوال بلاگستان در ایران» در سایت واشینگتن پست منتشر شده و توسط نویسندگان برای رادیو فردا به فارسی برگردانده شده است.
در بین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۹ میلادی ایران به «کشور بلاگرها» تبدیل شد و مجموعه متنوع و پویایی از وبلاگها زمینهای جدید را برای ابراز نظر هزاران ایرانی {درباره موضوعات مختلف} فراهم آورد؛ طیفی که از کنشگران سیاسی تا شاعران و هواداران ورزشی را شامل میشد.
این همه به علاوه بسیاری از بلاگرهای محافظه کار مذهبی و تندرو - که اغلب مورد کم توجهی نیز قرار میگرفتند - در کنار هم «بلاگستان»، یعنی همان سپهر رنگارنگ بلاگهای فارسی، را ایجاد میکردند.
این پدیده جدید، فضایی فعال را برای گفتوگوهایی سنگین و پیوسته فراهم آورد که همه چیز از سیاست تا شعر در آن به بحث گذاشته میشد. اما فارغ از اینکه آیا این بلاگها نقشی در ظهور «جنبش سبز» و اعتراضها به انتخاب متقلبانه محمود احمدینژاد {به عنوان رئیس جمهور ایران در سال ۲۰۰۹} ایفا کردند، آنچه مسلم است در بازتعریف سیاست و گفتمان عمومی در ایران تأثیر داشتند.
به رغم این آغاز اما بلاگستان امروز دیگر از روزهای تک تازی {خود} فاصله گرفته است.
ما در گزارش جدید خود با عنوان «وبلاگستان به کجا می رود» * نشان میدهیم که از اواخر دهه ۲۰۰۰ میلادی، وبلاگ نویسی ایرانی تحولات وسیعی را شاهد بود. این گزارش در واقع ادامه گزارشی قدیمیتر است که تحت عنوان «نقشه برداری جمعیت ایران بر روی اینترنت» در سال ۲۰۰۸ منتشر شد.
هدف از گزارش جدید ارزیابی تغییرهایی بود که طی این سالها در عرصه وبلاگ نویسی فارسی اتفاق افتاده است، با این هدف ما از ۱۶۵ خواننده وبلاگ نظرسنجی کردیم، با ۲۰ بلاگر فعال به مصاحبه نشستیم و با استفاده از شیوه پیمایش محتوای شبکه (وب کراولینگ) تعداد ۲۴۲۰۵ وبلاگ را مورد بررسی قرار دادیم. از میان پاسخ دهندگان این پژوهش، ۹۲ درصد تغییر در عادات وبلاگ خوانی خود را گزارش کردند.
چه اتفاقی افتاد؟
پرسشی که در مقابل ما قرار داشت این بود که در این بین چه اتفاقی افتاده است؟ و معنای این تحول برای آرزومندان مطمئن به ظهور یک عرصه عمومی بدیل در ایران چه خواهد بود؟
آنچه پیدا بود اینکه دخالت حکومتی، از فیلترینگ تا سرکوب، بخش بزرگی از این ماجرا است. رژیم ایران ترکیب وسیعی از شیوههای سرکوب را در پیش گرفت، از ایجاد «فهرستهای سیاه» از دامنهها و کلیدواژهها گرفته تا وارسی عمیق بستههای اطلاعاتی، پایین آوردن پهنای باند و فیلترکردن شبکههای خصوصی مجازی (وی پی ان).
بسیاری از بلاگرها دلایل شخصی را برای توقف فعالیتهای خود برشمردند. آنها گفتند که مهمترین دلایل برای راه اندازی یک وبلاگ «گفتن چیزهایی است که نمیتوان در ملأ عام اظهار داشت» یا «به اشتراک گذاری اخباری که مورد پوشش رسانههای جمعی قرار نمیگیرند،» این در حالی است که مهمترین دلایل برای توقف وبلاگ نویسی «ترس از سانسور» و «شمار زیاد وبلاگهای فیلتر شده» بود.
اما از میان رفتن بلاگستان به این معنا نیست که فعالیتهای اینترنتی ایرانیها به یک باره محو شده است: یکی از دلایل اساسی برای زوال بلاگ نویسی افزایش زمان صرف شده در بستر فراهم آمده توسط رسانههای اجتماعی {جدیدتر و فراگیرتر} بوده است.
فیلترینگ ضربهای کاری بر پیکر بلاگستان وارد آورد و تنوع صدایی در وبلاگهای فارسی را تغییر داد. آنطور که یک نویسنده توضیح میدهد: «یک دسته کاغذ به من نشان دادند، که هر کدامش یکی از مطالب بلاگ من بود که خودم نوشته بودم، و زیر بخشهایی از نوشتههایم را خط کشیده بودند. بعد از اینکه آزاد شدم، در عمل بلاگم موضوع پروندهام شده بود.»
احتمال فیلترشدن یا حذف وبلاگهای اصلاح طلبان ۱۷ مرتبه بیشتر از بلاگهای محافظه کار بوده است. در نمونه مورد بررسی ما، حدود نیمی از وبلاگهای اصلاح طلب فیلتر شده بودند، این در حالی بود که تنها ۲. ۸ درصد از وبلاگهای محافظه کار فیلتر شده بودند. افزون بر این، تقریباً همه وبلاگهایی که بر روی دو میزبان پرطرفدار خارج از کشور - یعنی وردپرس و بلاگ اسپات - حضور دارند، در داخل کشور فیلتر هستند. این شرایط موجب شد که بسیاری از بلاگرهای شاخص در روش وبلاگ نویسی خود تجدید نظر کنند یا اینکه به کُل بلاگ نویسی را کنار بگذارند.
بسته شدن خدمات اینترنتی پرطرفداری از قبیل «بلاگ رولینگ» و «گوگل ریدر» ارتباط میان بلاگرها را دچار اختلال کرد. فقدان گوگل ریدر به طور خاص اهمیت داشت چرا که تبدیل به ابزاری حیاتی برای دور زدن سانسور وبلاگهای فیلتر شده بود.
ظهور شبکههای اجتماعی و کوچ بلاگرها
اما یک جنبه دیگر نیز در این ماجرا وجود داشت: ظهور شبکههای اجتماعی اینترنتی مانند فیس بوک از جمله مهمترین دلایل محو تدریجی بلاگستان است. باید توجه داشت که زوال وبلاگها به هیچ وجه به معنای از میان رفتن گفتوگوی عمومی در عرصه اینترنت نیست. از میان پرسش شوندگان در این تحقیق ۳۰/۹ درصد گفتند که زمان بیشتر صرف شده در شبکههای اجتماعی به معنای کاهش وقت آنها برای استفاده از وبلاگها است، اما ۲۸/۵ درصد نیز گفتند که رسانههای اجتماعی باعث شدند که این دسته از کاربران «وقت بیشتری را بر روی وبلاگها صرف کنند.»
این در حالی است که در دوره پیش ۶۸ درصد از پاسخ دهندگان گفتند که مستقیم به سراغ وبلاگها میروند، رقمی که امروز به ۳۰ درصد رسیده است و ۴۷/۳ درصد نیز گفتند که از طریق شبکههای اجتماعی به وبلاگها دسترسی پیدا میکنند. سایتهای شبکههای اجتماعی به فضای اصلی تبادل نظرات و بحث و گفت گو تبدیل شدهاند.
افزایش شبکههای اجتماعی نه تنها چیستی و چگونگی محتوای وبلاگها و نحوه تولید و و انتشار آنها را تحت تأثیر قرار دادهاند بلکه ماهیت رابطه «بلاگر و مخاطب» را نیز متحول کردهاند. به مرور زمان، اکثر بلاگرها به شبکههای اجتماعی کوچیدند تا وبلاگهای خود را تبلیغ کرده و با مخاطبین خود ارتباط برقرار کنند. اگرچه این استفاده موازی از شبکههای اجتماعی و وبلاگها به برخی از بلاگرها کمک کرد که با بهره وری بالاتر و پاسخگویی بهتری به فعالیت خود ادامه دهند، بیشترین آنها بر این نکته اتفاق نظر دارند که نتیجه این کوچ زیرساختی آن بوده که رسانههای اجتماعی به مالک عملی محتوای وبلاگ تبدیل شدند.
سیل محتوای تولیدی توسط هزاران کاربر شبکههای اجتماعی موقعیت منحصر به فرد اجتماعی بلاگرها را متزلزل کرد و مطالب تولیدی آنها را - که زمانی انحصاری و خاص مینمود - به میان اقیانوسی از صداهای متفاوت جاری ساخت.
بایگانیهای قدیمی
اما این تغییر به سوی شبکههای اجتماعی در عمل به چه معنایی است؟ هم اینک جنس ارتباط ایجاد شده میان کاربران ایرانی و غیر ایرانی فیس بوک و توئیتر با دولت حسن روحانی، به رغم ادامه فیلتر این سایتها، ماهیت دیپلماسی عمومی ایران را دستخوش تغییر کرده است. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز اعلام کرده که بیش از چهار میلیون ایرانی در فیس بوک عضویت دارند (اگرچه رقم دقیق این کاربران به دشواری قابل اندازه گیری است)، این تعداد بسیار فراتر از شمار بلاگرهای ایرانی است که از ابتدای ایجاد بلاگستان تا کنون وجود داشتهاند.
این گذار در عمل نیروی بالقوه تأثیرگذار عرصه عمومی ایران را در فضای اینترنت گسترش داده است. در حالیکه عضویت در این شبکههای اجتماعی همچنان به وسیله سانسور دولتی محدود نگاه داشته میشود، حضور در آنها به کمک نرم افزارهای عبور از فیلتر تقریباً همگانی شده است.
به همین شکل، در حالی که تعداد بیشتری از ایرانیان از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، ماهیت تعامل آنها با محتوای ارائه شده در فضای مجازی نیز تغییر کرده است.
امروز، گفتوگوهای اینترنتی اغلب به «پسندیدن» (لایک) و «اشتراک گذاری» (شِیر) محدود شده که در مقابل قالب پیشین وبلاگها است که در آنها مطالب، گفتوگوهایی طولانی را در پی داشت.
یک بلاگر در همین باره میگوید: «وبلاگها اکنون به بایگانی شخصی افراد تبدیل شدهاند. این روزها مرسوم است که فرد برای نگهداری نوشتههایش در جایی وبلاگ راه میاندازد.»
قدرت تأثیرگذاری وبلاگها اینک به کتابخانه دست دوم تقلیل یافته است. دقیقاً همان طور که صفحههای گرامافون هنوز شنونده خود را دارند و برخی آن را بهتر از فرمت دیجیتال میدانند، بدون اینکه تأثیری بر روی صنعت موسیقی داشته باشند. در عمل، وبلاگ {امروزه} همان صفحه گرامافون دنیای اینترنت است.
----------------------------------------------------------------------------------
*نویسندگان این کار پژوهشی عبارتند از لوران جیاکوبینو، آرش آبادپور، کولین اندرسون، فرد پطروسیان و کارولین نلمان.
در بین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۹ میلادی ایران به «کشور بلاگرها» تبدیل شد و مجموعه متنوع و پویایی از وبلاگها زمینهای جدید را برای ابراز نظر هزاران ایرانی {درباره موضوعات مختلف} فراهم آورد؛ طیفی که از کنشگران سیاسی تا شاعران و هواداران ورزشی را شامل میشد.
این همه به علاوه بسیاری از بلاگرهای محافظه کار مذهبی و تندرو - که اغلب مورد کم توجهی نیز قرار میگرفتند - در کنار هم «بلاگستان»، یعنی همان سپهر رنگارنگ بلاگهای فارسی، را ایجاد میکردند.
این پدیده جدید، فضایی فعال را برای گفتوگوهایی سنگین و پیوسته فراهم آورد که همه چیز از سیاست تا شعر در آن به بحث گذاشته میشد. اما فارغ از اینکه آیا این بلاگها نقشی در ظهور «جنبش سبز» و اعتراضها به انتخاب متقلبانه محمود احمدینژاد {به عنوان رئیس جمهور ایران در سال ۲۰۰۹} ایفا کردند، آنچه مسلم است در بازتعریف سیاست و گفتمان عمومی در ایران تأثیر داشتند.
به رغم این آغاز اما بلاگستان امروز دیگر از روزهای تک تازی {خود} فاصله گرفته است.
ما در گزارش جدید خود با عنوان «وبلاگستان به کجا می رود» * نشان میدهیم که از اواخر دهه ۲۰۰۰ میلادی، وبلاگ نویسی ایرانی تحولات وسیعی را شاهد بود. این گزارش در واقع ادامه گزارشی قدیمیتر است که تحت عنوان «نقشه برداری جمعیت ایران بر روی اینترنت» در سال ۲۰۰۸ منتشر شد.
هدف از گزارش جدید ارزیابی تغییرهایی بود که طی این سالها در عرصه وبلاگ نویسی فارسی اتفاق افتاده است، با این هدف ما از ۱۶۵ خواننده وبلاگ نظرسنجی کردیم، با ۲۰ بلاگر فعال به مصاحبه نشستیم و با استفاده از شیوه پیمایش محتوای شبکه (وب کراولینگ) تعداد ۲۴۲۰۵ وبلاگ را مورد بررسی قرار دادیم. از میان پاسخ دهندگان این پژوهش، ۹۲ درصد تغییر در عادات وبلاگ خوانی خود را گزارش کردند.
چه اتفاقی افتاد؟
پرسشی که در مقابل ما قرار داشت این بود که در این بین چه اتفاقی افتاده است؟ و معنای این تحول برای آرزومندان مطمئن به ظهور یک عرصه عمومی بدیل در ایران چه خواهد بود؟
آنچه پیدا بود اینکه دخالت حکومتی، از فیلترینگ تا سرکوب، بخش بزرگی از این ماجرا است. رژیم ایران ترکیب وسیعی از شیوههای سرکوب را در پیش گرفت، از ایجاد «فهرستهای سیاه» از دامنهها و کلیدواژهها گرفته تا وارسی عمیق بستههای اطلاعاتی، پایین آوردن پهنای باند و فیلترکردن شبکههای خصوصی مجازی (وی پی ان).
بسیاری از بلاگرها دلایل شخصی را برای توقف فعالیتهای خود برشمردند. آنها گفتند که مهمترین دلایل برای راه اندازی یک وبلاگ «گفتن چیزهایی است که نمیتوان در ملأ عام اظهار داشت» یا «به اشتراک گذاری اخباری که مورد پوشش رسانههای جمعی قرار نمیگیرند،» این در حالی است که مهمترین دلایل برای توقف وبلاگ نویسی «ترس از سانسور» و «شمار زیاد وبلاگهای فیلتر شده» بود.
بسیاری از بلاگرها دلایل شخصی را برای توقف فعالیتهای خود برشمردند. آنها گفتند که مهمترین دلایل برای راه اندازی یک وبلاگ «گفتن چیزهایی است که نمیتوان در ملأ عام اظهار داشت» یا «به اشتراک گذاری اخباری که مورد پوشش رسانههای جمعی قرار نمیگیرند،» این در حالی است که مهمترین دلایل برای توقف وبلاگ نویسی «ترس از سانسور» و «شمار زیاد وبلاگهای فیلتر شده» بود.
اما از میان رفتن بلاگستان به این معنا نیست که فعالیتهای اینترنتی ایرانیها به یک باره محو شده است: یکی از دلایل اساسی برای زوال بلاگ نویسی افزایش زمان صرف شده در بستر فراهم آمده توسط رسانههای اجتماعی {جدیدتر و فراگیرتر} بوده است.
فیلترینگ ضربهای کاری بر پیکر بلاگستان وارد آورد و تنوع صدایی در وبلاگهای فارسی را تغییر داد. آنطور که یک نویسنده توضیح میدهد: «یک دسته کاغذ به من نشان دادند، که هر کدامش یکی از مطالب بلاگ من بود که خودم نوشته بودم، و زیر بخشهایی از نوشتههایم را خط کشیده بودند. بعد از اینکه آزاد شدم، در عمل بلاگم موضوع پروندهام شده بود.»
احتمال فیلترشدن یا حذف وبلاگهای اصلاح طلبان ۱۷ مرتبه بیشتر از بلاگهای محافظه کار بوده است. در نمونه مورد بررسی ما، حدود نیمی از وبلاگهای اصلاح طلب فیلتر شده بودند، این در حالی بود که تنها ۲. ۸ درصد از وبلاگهای محافظه کار فیلتر شده بودند. افزون بر این، تقریباً همه وبلاگهایی که بر روی دو میزبان پرطرفدار خارج از کشور - یعنی وردپرس و بلاگ اسپات - حضور دارند، در داخل کشور فیلتر هستند. این شرایط موجب شد که بسیاری از بلاگرهای شاخص در روش وبلاگ نویسی خود تجدید نظر کنند یا اینکه به کُل بلاگ نویسی را کنار بگذارند.
بسته شدن خدمات اینترنتی پرطرفداری از قبیل «بلاگ رولینگ» و «گوگل ریدر» ارتباط میان بلاگرها را دچار اختلال کرد. فقدان گوگل ریدر به طور خاص اهمیت داشت چرا که تبدیل به ابزاری حیاتی برای دور زدن سانسور وبلاگهای فیلتر شده بود.
ظهور شبکههای اجتماعی و کوچ بلاگرها
اما یک جنبه دیگر نیز در این ماجرا وجود داشت: ظهور شبکههای اجتماعی اینترنتی مانند فیس بوک از جمله مهمترین دلایل محو تدریجی بلاگستان است. باید توجه داشت که زوال وبلاگها به هیچ وجه به معنای از میان رفتن گفتوگوی عمومی در عرصه اینترنت نیست. از میان پرسش شوندگان در این تحقیق ۳۰/۹ درصد گفتند که زمان بیشتر صرف شده در شبکههای اجتماعی به معنای کاهش وقت آنها برای استفاده از وبلاگها است، اما ۲۸/۵ درصد نیز گفتند که رسانههای اجتماعی باعث شدند که این دسته از کاربران «وقت بیشتری را بر روی وبلاگها صرف کنند.»
این در حالی است که در دوره پیش ۶۸ درصد از پاسخ دهندگان گفتند که مستقیم به سراغ وبلاگها میروند، رقمی که امروز به ۳۰ درصد رسیده است و ۴۷/۳ درصد نیز گفتند که از طریق شبکههای اجتماعی به وبلاگها دسترسی پیدا میکنند. سایتهای شبکههای اجتماعی به فضای اصلی تبادل نظرات و بحث و گفت گو تبدیل شدهاند.
افزایش شبکههای اجتماعی نه تنها چیستی و چگونگی محتوای وبلاگها و نحوه تولید و و انتشار آنها را تحت تأثیر قرار دادهاند بلکه ماهیت رابطه «بلاگر و مخاطب» را نیز متحول کردهاند. به مرور زمان، اکثر بلاگرها به شبکههای اجتماعی کوچیدند تا وبلاگهای خود را تبلیغ کرده و با مخاطبین خود ارتباط برقرار کنند. اگرچه این استفاده موازی از شبکههای اجتماعی و وبلاگها به برخی از بلاگرها کمک کرد که با بهره وری بالاتر و پاسخگویی بهتری به فعالیت خود ادامه دهند، بیشترین آنها بر این نکته اتفاق نظر دارند که نتیجه این کوچ زیرساختی آن بوده که رسانههای اجتماعی به مالک عملی محتوای وبلاگ تبدیل شدند.
. اگرچه این استفاده موازی از شبکههای اجتماعی و وبلاگها به برخی از بلاگرها کمک کرد که با بهره وری بالاتر و پاسخگویی بهتری به فعالیت خود ادامه دهند، بیشترین آنها بر این نکته اتفاق نظر دارند که نتیجه این کوچ زیرساختی آن بوده که رسانههای اجتماعی به مالک عملی محتوای وبلاگ تبدیل شدند.
سیل محتوای تولیدی توسط هزاران کاربر شبکههای اجتماعی موقعیت منحصر به فرد اجتماعی بلاگرها را متزلزل کرد و مطالب تولیدی آنها را - که زمانی انحصاری و خاص مینمود - به میان اقیانوسی از صداهای متفاوت جاری ساخت.
بایگانیهای قدیمی
اما این تغییر به سوی شبکههای اجتماعی در عمل به چه معنایی است؟ هم اینک جنس ارتباط ایجاد شده میان کاربران ایرانی و غیر ایرانی فیس بوک و توئیتر با دولت حسن روحانی، به رغم ادامه فیلتر این سایتها، ماهیت دیپلماسی عمومی ایران را دستخوش تغییر کرده است. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز اعلام کرده که بیش از چهار میلیون ایرانی در فیس بوک عضویت دارند (اگرچه رقم دقیق این کاربران به دشواری قابل اندازه گیری است)، این تعداد بسیار فراتر از شمار بلاگرهای ایرانی است که از ابتدای ایجاد بلاگستان تا کنون وجود داشتهاند.
این گذار در عمل نیروی بالقوه تأثیرگذار عرصه عمومی ایران را در فضای اینترنت گسترش داده است. در حالیکه عضویت در این شبکههای اجتماعی همچنان به وسیله سانسور دولتی محدود نگاه داشته میشود، حضور در آنها به کمک نرم افزارهای عبور از فیلتر تقریباً همگانی شده است.
قدرت تأثیرگذاری وبلاگها اینک به کتابخانه دست دوم تقلیل یافته است. دقیقاً همان طور که صفحههای گرامافون هنوز شنونده خود را دارند و برخی آن را بهتر از فرمت دیجیتال میدانند، بدون اینکه تأثیری بر روی صنعت موسیقی داشته باشند. در عمل، وبلاگ {امروزه} همان صفحه گرامافون دنیای اینترنت است.
به همین شکل، در حالی که تعداد بیشتری از ایرانیان از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، ماهیت تعامل آنها با محتوای ارائه شده در فضای مجازی نیز تغییر کرده است.
امروز، گفتوگوهای اینترنتی اغلب به «پسندیدن» (لایک) و «اشتراک گذاری» (شِیر) محدود شده که در مقابل قالب پیشین وبلاگها است که در آنها مطالب، گفتوگوهایی طولانی را در پی داشت.
یک بلاگر در همین باره میگوید: «وبلاگها اکنون به بایگانی شخصی افراد تبدیل شدهاند. این روزها مرسوم است که فرد برای نگهداری نوشتههایش در جایی وبلاگ راه میاندازد.»
قدرت تأثیرگذاری وبلاگها اینک به کتابخانه دست دوم تقلیل یافته است. دقیقاً همان طور که صفحههای گرامافون هنوز شنونده خود را دارند و برخی آن را بهتر از فرمت دیجیتال میدانند، بدون اینکه تأثیری بر روی صنعت موسیقی داشته باشند. در عمل، وبلاگ {امروزه} همان صفحه گرامافون دنیای اینترنت است.
----------------------------------------------------------------------------------
*نویسندگان این کار پژوهشی عبارتند از لوران جیاکوبینو، آرش آبادپور، کولین اندرسون، فرد پطروسیان و کارولین نلمان.