آمار مرگ و میر نسل اول حاکمان و سیاستمداران ارشد جمهوری اسلامی، در سالهای اخیر به شکل قابل ملاحظهای افزایش یافته است.
محمدرضا مهدوی کنی، محمد محمدی گیلانی، ابوالقاسم خزعلی، حبیبالله عسگراولادی و علیاکبر پرورش، انقلابیون مذهبیای بودند که با روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی به بالاترین مقامهای آن رسیدند، در متن حوادث سیاسی چهار دهه گذشته حضور داشتند و در نهایت همه آنها در یکی دو سال اخیر به مرگ طبیعی از دنیا رفتند.
با درگذشت این چهرههای مهم، تصمیمساز و تصمیمگیر جمهوری اسلامی، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و تاثیر نبودن آنها بر نظام حکومتی ایران چیست؟
مجید محمدی، تحلیلگر مسائل ایران در آمریکا، معتقد است که با مرگ این افراد، سه تحول در ساختار سیاسی و روابط قدرت ایران رخ میدهد.
آقای محمدی به رادیو فردا میگوید که «تحول اول کاهش نفوذ قشر بالای هرم قدرت» است: «ما اثری از پیرسالاری در جمهوری اسلامی میبینیم. بسیاری از علما هستند که صرفا به خاطر ریش سفیدی بخشی از جامعه از آنها تبعیت میکند. طبعا وقتی ریش سفیدها کاهش پیدا کنند – که به سرعت هم دارند کاهش پیدا میکنند – انتظار میرود که جوانترها جایگزین آنها شوند.»
این تحلیلگر مسائل ایران، تحول دوم را «تشدید اختلاف میان اعضای بالای هرم قدرت» میداند: «اخیرا جوانترین عضو مجلس خبرگان رهبری صرفا به دلیل اختلاف با یکی دیگر از اعضای این مجلس استعفا داده است. چهرههای پیرتر چون از قدیم در انقلاب و دوره تاسیس جمهوری اسلامی حضور داشتند، روابطی دارند که به حل منازعات میان آنها کمک میکند. در میان قشر جدیدتر طبعا این روابط وجود ندارد و میشود انتظار داشت که اختلاف میان آنها بیشتر باشد.»
مجید محمدی ادامه میدهد که «تحول سوم سستتر شدن باورها به مبانی ایدئولوژیک نظام است» که به اعتقاد او «یکی از نتایجاش افزایش فساد خواهد بود»: «در دوره آقای احمدینژاد با جوانگراییای که در دولت وجود داشت، شاهد افزایش فساد در جمهوری اسلامی بودیم و همین عنصر سوم هم هست که عمدتا باعث نگرانی آقای خامنهای از آینده جمهوری اسلامی شده است.»
اشاره این تحلیلگر مسائل ایران به سخنان اخیر علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی است که در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت که «بیگانگان و دشمنان» در انتظار این هستند که «ملت و نظام خوابشان ببرد و ۱۰ سال دیگر که مثلا بنده نباشم، اهدافشان را محقق کنند.»
مجید محمدی معتقد است که با مرگ چهرههای سنتی و محافظهکار جمهوری اسلامی، به تضعیف حکومت ایران منجر خواهد شد نه تقویت آن.
او میگوید که بخشی از این تضعیف «ایدئولوژیک» است و بخش دیگرش «نهادی» زیرا جمهوری اسلامی «یک قشر موسس» داشته و «هنگامی که موسسین جای خود را به نسل بعد میدهند، آن نظام دیگر رنگ و بوی گذشته خود را نخواهد داشت و چهرههای جوانتر نمیتوانند اتوریته شخصیتهای قدیمی را داشته باشند.»
اما این چهرههای جدیدتر چه کسانی خواهند بود؟ و به کدام جناح جمهوری اسلامی تعلق دارند؟
به اعتقاد مجید محمدی، این جانشینان جوانتر در واقع به هیچ کدام از جناحهای سنتی جمهوری اسلامی یعنی اصولگرا یا اصلاحطلب به آن معنی متعلق نیستند: «در میان روحانیان، جانشینان چهرههای مسن کنونی، شاگردان آقای خامنهای خواهند بود. رهبر جمهوری اسلامی در ۲۰ سال گذشته انبوهی شاگرد تربیت کرده که پای درسهای او میرفتند و کاملا به خودش وفادار هستند. در بخش غیر روحانی نیز عمدتا نیروهای امنیتی و نظامی خواهند بود.»
در میان روحانیان، جانشینان چهرههای مسن کنونی، شاگردان آقای خامنهای خواهند بود. رهبر جمهوری اسلامی در ۲۰ سال گذشته انبوهی شاگرد تربیت کرده که پای درسهای او میرفتند و کاملا به خودش وفادار هستند. در بخش غیر روحانی نیز عمدتا نیروهای امنیتی و نظامی خواهند بود.
این تحلیلگر مسائل ایران معتقد است که روی کار آمدن هر دو این جریانات «برای مشروعیت جمهوری اسلامی مشکل ایجاد میکنند» زیرا آنها «هیچ پایگاه اجتماعی ندارند و این مسئله به افزایش شکاف میان ملت و حکومت منتهی خواهد شد.»
اما مرتضی کاظمیان، تحلیلگر مسائل سیاسی در فرانسه میگوید که «ترکیب بازیگران سیاسی موثر» جمهوری اسلامی در سالهای اخیر «دچار تغییر تدریجی و معنادار شده» به گونهای که «افزون بر پیری و فرسودگی و مرگ برخی از این بازیگران، یک وجه شاخص و مهم دیگر این دگرگونی، مربوط است به حاشیه راندن یا به تعبیری، حذف منتقدان و بازیگران ناهمسو با شخص اول نظام.»
آقای کاظمیان در گفتوگو با رادیو فردا، از میرحسین موسوی و مهدی کروبی که از بهمن ۱۳۸۹ در حبس خانگیاند، به عنوان «دو نمونه شاخص در مورد برخورد حذفی رهبر جمهوری اسلامی، با نسل اول بازیگران سیاسی در انقلاب» نام میبرد و میگوید که حتی محمد خاتمی که «از دوستان نزدیک رهبری نظام بوده» هم چند سالی است که «از حاکمیت رانده شده» است.
به گفته این تحلیلگر مسائل ایران، آقای خامنهای به عنوان «رأس هرم نظام سیاسی» از سوی دیگر کوشید تا «برخی بازیگران قدیمی و نسل اول انقلاب را که همچنان همسو با او رفتار کردهاند، در حاکمیت و کنار خویش حفظ کند.»
مرتضی کاظمیان از احمد جنتی و محمد یزدی به عنوان «دو نمونه مهم» در این سیاست رهبر جمهوری اسلامی نام میبرد.
هر دوی این افراد مورد اشاره آقای کاظمیان، همزمان هم در مجلس خبرگان رهبری حضور دارند و هم در شورای نگهبان؛ تنها تفاوت این است که در شورای نگهبان آقای جنتی رئیس است و در مجلس خبرگان رهبری آقای یزدی.
اما یکی از شباهتهای این دو به جز مواضع کاملا مطیعانه در برابر رهبر جمهوری اسلامی، این است که هر دوی آنها بیشتر از ۸۰ سال سن دارند.
احمد جنتی ۸۹ سال دارد و محمد یزدی ۸۲ سال؛ آقای یزدی موقعی به عنوان رئیس خبرگان رهبری انتخاب شد که با ویلچر و توسط محافظانش جا به جا میشد.
شاید اهمیت این سن و سال بالا آنجا بیشتر خود را نمایان میکند که به یاد بیاوریم در هشت سال گذشته ۱۶ نماینده مجلس خبرگان رهبری درگذشتهاند.
به جز این، از ۷۰ نماینده فعلی، ۲۴ نفر بالای ۷۰ سال و ۲۴ نفر نیز بیشتر از ۸۰ سال عمر دارند.
مرتضی کاظمیان معتقد است که «تغییرات برآمده از فرسودگی یا مرگ یا حذف یا به حاشیه راندن نسلی از بازیگران» جمهوری اسلامی با «بر کشیدن و برجستهسازی برخی از بازیگران جوان دیروز که به میانسالانی باتجربه مبدل شدهاند» همزمان شده است.
آقای کاظمیان ویژگی مهم این «بازیگران جوان» را در «نگاه اقتدارگرایانه و همسویی با شخص اول نظام» میداند و از صادق لاریجانی، غلامحسین محسنی اژهای، ابراهیم رئیسی و حسین طائب به عنوان نمادهای این جریان یا آنگونه که میگوید «روحانیان دموکراسیستیز مستقر در نهادهای قضایی و امنیتی» نام میبرد.
این تحلیلگر مسائل ایران نیز مانند مجید محمدی معتقد است که علاوه بر روحانیون، رهبر جمهوری اسلامی با «نگاهی امنیتی ـ نظامی»، طیفی از بازیگران سیاسی «برآمده از سپاه» مانند عزیز جعفری، قاسم سلیمانی، محمدرضا نقدی و حتی چهرههایی مانند علی لاریجانی، سعید جلیلی، محمدباقر قالیباف و حسین شریعتمداری را نیز سامان داده است.
مرتضی کاظمیان در عین حال میگوید که تلاش آقای خامنهای در «تعاملی عمقیافته با بخش امنیتی حاکم بر سپاه» برای «تکوین جمهوری اسلامی مطلوب خود» با «مقاومتهای جدی و موانع مهمی» روبرو بوده و خواهد بود.
آقای کاظمیان از اکبر هاشمی رفسنجانی، حسینعلی منتظری، مهدی کروبی، میرحسین موسوی، محمد خاتمی، محمد موسوی خویینی، بهزاد نبوی و عبدالله نوری به عنوان برخی از چهرههای مانع این برنامه رهبر جمهوری اسلامی نام میبرد و در این مسیر حتی به اهمیت «کنشگری فعال و متفاوت» افرادی مانند علیاکبر ناطق نوری یا حسن روحانی نیز تاکید میکند.
او در عین حال از «بازیگری موثر ارکان جامعه مدنی بهخصوص در مقاطع انتخاباتی» هم از جمله «موانع مهم و موثر بر تحقق وضع مطلوب و مورد نظر کانون مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی» نام میبرد.
به گفته این تحلیلگر مسائل ایران، آنچه «واقعیتهای تحمیل شده به رهبری، بهویژه در حوزه مدیریت کشور و در عرصه اقتصاد» است، یکی دیگر از موانع چنین وضعیتی خواهد بود.
مرتضی کاظمیان در پایان میگوید که «آینده جمهوری اسلامی افزون بر راهبردهای متفاوت بازیگران موثر، همچنان به بعضی رویدادهای غیرمترقبه گره خورده» که «فقدان آیتالله خامنهای خود میتواند رویداد و مولفهای مهم» در این حوزه باشد.