«بايد ارتباط سران فتنه از مردم قطع شود و در خانههای آنها بسته و رفت و آمدهای آنها محدود شود؛ بايد تلفن و اينترنت آنها قطع شده و آنها در خانههای خود زندانی شوند.»
تقريبا هزار روز از جمعه بيست و نهم بهمن ماه سال ۱۳۸۹ می گذرد . آن روز شيخ احمد جنتی که خطيب جمعه پايتخت بود عبارات بالا را در نماز جمعه تهران بيان نمود. در همان زمان هم کمتر کسی ترديد داشت که نه تنها جنتی در حدی نيست که چنين خواستهای را مطرح نمايد بلکه مقامات رسمی قضايی هم قطعاً بدون اذن و بالاتر از آن «بدون دستور رهبر» به خود اجازه اجرای چنين خواستهای را نمیدادند.
دقيقاً يک ماه و نيم قبل از افشای تصميم حکومت برای حبس خانگی رهبران نمادين جنبش سبز، مهدی کروبی محاکمه علنی خود را خواستار شده بود. يک روز پس از درخواست کروبی، غلامحسين محسنی اژهای در مصاحبه هفتگی خود که در روز چهاردهم دی ماه سال ۸۹ برگزار شد، گفت: «هرگاه اقتضائات لازم فراهم شود کروبی را محاکمه خواهيم کرد.»
دقيقاً يک ماه و نيم قبل از افشای تصميم حکومت برای حبس خانگی رهبران نمادين جنبش سبز، مهدی کروبی محاکمه علنی خود را خواستار شده بود. يک روز پس از درخواست کروبی، غلامحسين محسنی اژهای در مصاحبه هفتگی خود که در روز چهاردهم دی ماه سال ۸۹ برگزار شد، گفت: «هرگاه اقتضائات لازم فراهم شود کروبی را محاکمه خواهيم کرد.»
در آن زمان اغلب صاحبنظران ، اين سخن دادستان جمهوری اسلامی را فاقد هرگونه مبنای حقوقی دانستند زيرا معتقد بودند شأن دستگاه قضايی، مصلحت سنجی و بررسی اقتضائات نيست و آن دستگاه بايستی تنها بر اساس احکام حقوقی اظهار نظر کند. لذا سخن اژهای اينگونه تفسير شد که او و مقامات مافوقش در قوه قضائيه فاقد قدرت برای تصميمگيری در خصوص کروبی - و البته موسوی - هستند.
به هرحال سیام بهمن ماه سال ۸۹ فرا رسيد تا پس از چند نوبت محدوديت مقطعی بر رفت وآمدهای کروبی و موسوی، حبس خانگی رسمی آنها به همان شيوهای که جنتی در نماز جمعه گفته بود آغاز شود. در آن روز تعداد قابل توجهی از مأموران حکومتی، مجتمع مسکونی که کروبی مالک يکی از واحدهای آن بود را به طور کامل به تصرف در آوردند و او و همسرش را در اتاقهای جداگانه زندانی کردند. منزل مسکونی ميرحسين موسوی هم با مسدود شدن راههای رفت و آمد به زندان خانگی او و همسرش تبديل شد.
نگرانی حکومت از پيامدهای اين بازداشت در حدی بود که تا مدتها هيچکس در قوای سه گانه حکومتی و نهادهای اطلاعاتی امنيتی، جرئت نداشت مسئوليت آن را بپذيرد و همه مقامات کشوری و لشگری مرتباً دروغ «آزاد بودن موسوی وکروبی» را تکرار میکردند.
مشمئزکنندهترين دروغ در اين مورد توسط رئيس کميسيون امنيت ملی مجلس بيان شد که نه تنها حبس اين دو و همسرانشان را تکذيب کرد بلکه مدعی شد آنها با اسکورت و تشريفات در تهران تردد میکنند. وزير خارجه احمدی نژاد - معاون فعلی روحانی - از ديگر افرادی بود که بارها در پاسخ به پرسش خبرنگاران خارجی، بازداشت خانگی موسوی و کروبی را منکر شد.
مشمئزکنندهترين دروغ در اين مورد توسط رئيس کميسيون امنيت ملی مجلس بيان شد که نه تنها حبس اين دو و همسرانشان را تکذيب کرد بلکه مدعی شد آنها با اسکورت و تشريفات در تهران تردد میکنند. وزير خارجه احمدی نژاد - معاون فعلی روحانی - از ديگر افرادی بود که بارها در پاسخ به پرسش خبرنگاران خارجی، بازداشت خانگی موسوی و کروبی را منکر شد.
اما با همه وحشتی که حکومت از پيامد بازداشت پيشتازان جنبش سبز داشت چه شد که ۲۰ ماه پس از آغاز آن جنبش، آنان را در حبس خانگی قرار داد؟ به عبارت ديگر، نگرانی اصلی که در ماههای اوليه جنبش مانع بازداشت کروبی و موسوی میشد چه بود و چگونه مرتفع شد تا دستور بازداشت آنها صادر شود؟ بر اين باورم که حاکميت و در رأس آن خامنهای ، از ابتدای شکلگيری جنبش سبز، مترصد بازداشت آقايان موسوی و کروبی و همسرانشان بود.
اين اراده هم از نگرانی رهبر در خصوص نقش هدايتگرانه آن دو در جنبش سرچشمه میگرفت و هم از کينههای مزمن او که قدمت آن به سال ۶۴ و تن دادن الزامی او به نخست وزيری موسوی باز میگشت.
اين اراده هم از نگرانی رهبر در خصوص نقش هدايتگرانه آن دو در جنبش سرچشمه میگرفت و هم از کينههای مزمن او که قدمت آن به سال ۶۴ و تن دادن الزامی او به نخست وزيری موسوی باز میگشت.
قبل از آغاز حبس خانگی سران نمادين جنبش سبز، بسياری از افراد گمان میکردند هر نوع اقدام در اين مورد، منجر به گرفتاریهای فراوان برای حاکميت خواهد شد. به نظر میرسيد سيدعلی خامنهای در رأس کسانی بود که اينگونه میانديشيدند. لذا عليرغم درخواست مکرر حاميان تندرو خويش، تا ۲۰ ماه تن به اين کار نداد. اما با آغاز حبس خانگی رهبران، ظاهراً اتفاق خاصی در کشور نيفتاد.
در آن زمان عدهای گمان میکردند خامنهای انگشت حسرت به دندان میگزد که چرا زودتر از آن با حبس موسوی و کروبی، خيال خود را آسوده نساخته است؟ اما واقعيت اين نبود و خامنهای هم به خوبی میدانست که تأخير در بازداشت سران جنبش به نفع او بوده است. اينکه چرا شعار «برپايی قيامت در صورت بازداشت موسوی و کروبی» جامه عمل نپوشيد، علاوه بر نشأت گرفتن از اشتباهات استراتژيک سران و پيشتازان جنبش، از تدبير و برنامهريزی خامنهای هم تأثير پذيرفته بود.
او در ماههای اوليه پس از کودتای انتخاباتی، به شدت مرعوب و دل نگران بود اما پس از چندی با مشاهده رفتار برخی عناصر مؤثر جنبش، آسوده خيال شد که اگر مدتی تحمل کند با هزينهای به مراتب کمتر میتواند به هدف خود برای انتقامگيری از کروبی و موسوی نائل آيد. آنچه خامنهای را به خويشتنداری تشويق میکرد آن بود که با موضعگيریهای برخی رهبران و عناصر مؤثر جنبش، به تدريج عدهای خرج خود را از آن خيزش فراگير جدا میکردند يا از آن طرد میشدند.
موضعگيری غير هوشمندانه عدهای از تريبونداران و «خود سخنگو خوانان جنبش» مبنی بر طرد همه کسانی که خواهان تغييرات بنيادين در قانون اساسی بودند و نيز اعلام مرزبندی با برخی فعالان جنبش که به ناحق «راديکال» خوانده میشدند، به تدريج گروههايی را ازجنبش جدا کرد که حاکميت به شدت از آنان وحشت داشت. تحريف شعارهای ملیگرايانه برخی از تظاهرکنندگان به شعار حمايت از غزه و لبنان، از ديگر اقدامات اعتماد سوز برخی مدعيان سخنگويی جنبش سبز بود که انگيزه همراهی گروهی از جوانان با جنبش را سلب نمود.
موضعگيری غير هوشمندانه عدهای از تريبونداران و «خود سخنگو خوانان جنبش» مبنی بر طرد همه کسانی که خواهان تغييرات بنيادين در قانون اساسی بودند و نيز اعلام مرزبندی با برخی فعالان جنبش که به ناحق «راديکال» خوانده میشدند، به تدريج گروههايی را ازجنبش جدا کرد که حاکميت به شدت از آنان وحشت داشت. تحريف شعارهای ملیگرايانه برخی از تظاهرکنندگان به شعار حمايت از غزه و لبنان، از ديگر اقدامات اعتماد سوز برخی مدعيان سخنگويی جنبش سبز بود که انگيزه همراهی گروهی از جوانان با جنبش را سلب نمود.
از سوی ديگر، بیبرنامگی در داخل جنبش، اختلافات درون جناحی و رودربايستی گروهی از اصلاحطلبان با مجموعه حاکميت، به تدريج بر ميزان طرد شدگان و خروج کنندگان از جنبش میافزود. همين وضعيت، خامنهای را تشويق میکرد تا به جای دستگيری سران جنبش که میتوانست موجب اتحاد درونی جنبش شود راه را برای حذف و طرد درونی جنبش باز بگذارد.
او با اين مهلتدهی و در واقع با چشم دوختن به اقدامات برخی فعالان و منتسبان به جنبش سبز، به انتظار روزی نشست که دستگيری موسوی و کروبی، هزينه کمتری به او تحميل نمايد.
او با اين مهلتدهی و در واقع با چشم دوختن به اقدامات برخی فعالان و منتسبان به جنبش سبز، به انتظار روزی نشست که دستگيری موسوی و کروبی، هزينه کمتری به او تحميل نمايد.
او در واقع در انتظار ريزش هر چه بيشتر در ميان کسانی بود که راديکال ناميده میشدند اما در صورت دستگيری سران جنبش، بيش از ساير اقشار برای حاکميت، خطر آفرين بودند. به موازات بهرهگيری هوشمندانه خامنهای از بیتجربگی و مشکلات درونی جنبش سبز، عدهای ياران رهبر، رعبآفرينی در ميان ساير اقشار جامعه را پيگيری میکردند. در واقع دو پديده که يکی به دست وابستگان به جنبش سبز و ديگری از سوی حاميان سرکوبگر خامنهای انجام میشد ظاهرا شرايط مناسبی برای حاکميت فراهم کرد تا در روز ۲۹ بهمن ماه ۸۹، اراده حکومت برای برخورد با کروبی و موسوی را توسط يکی از منفورترين چهرهها يعنی شيخ احمد جنتی افشا نمايد.
اما آيا همه آنچه که قبل و بعد از دستگيری رهبران نمادين جنبش سبز به وقوع پيوسته، فقط همان تلخیهايی است که به آنها اشاره شد؟ پاسخ من به اين پرسش، منفی است. نگاه به ۱۰۰۰ روز حبس خانگی رهنورد، کروبی و موسوی نشان میدهد نه تنها تلخیهای تحميل شده به جنبش و سران نمادين آن در اين مدت، نتوانسته کام خامنهای و حاميان زورگوی او را شيرين نمايد بلکه آنان هر روز بيش از گذشته تلخی چشيدهاند و خود را به خاطر اشتباهاتی که منجر به ظهور جنبش سبز شد ملامت کردهاند. آيندهای نه چندان دور نشان خواهد داد که اين جنبش و همه حوادث تلخ آن – از شهادت مظلومانه تعدادی از هموطنان تا زندانی شدن بسياری از سران و فعالان جنبش - نهايتاً ارمغانها و شيرينیهايی برای کشور و جنبش سبز خواهد داشت.
تا همين امروز هم میتوان تلخی کام رهبر و دستاوردهای شيرين برای مردم را مشاهده کرد. اينکه دو رهبر سالخورده، التماس همراه با درشتگويی رهبر برای معذرت خواهی را به هيچ انگاشتهاند، اينکه موسوی، کروبی و رهنورد آنچنان محکم بر مواضع خود ايستادهاند که برای حکومتيان راهی جز انتقامگيری از آنان از طريق ضرب و شتم فرزندان موسوی و محروم ساختن کروبی از هوای آزاد و مداوای دردهای شديد باقی نمانده است، اينکه در آستانه هزارمين روز حصر، کروبی شجاع با صراحت از نهادينه شدن استبداد در ساختار جمهوری اسلامی سخن میگويد تا سراب بودن اميد برخی افراد در خصوص امکان اصلاح شکلی حکومت را ثابت نمايد، اينکه بسياری از مردم میدانند وحشت خامنهای از برقراری ارتباط ميان سران جنبش و مردم، موجب ادامه حبس غيرقانونی آنان شده است و نهايتاً اينکه در تمام هزار روز گذشته، رهبر و جيره خواران او ناچار بودهاند همواره از خطر فتنه سبز بگويند، همه و همه، دستاوردهای شيرينی است که مقاومت ۱۰۰۰ روزه کروبی، موسوی و رهنورد، در کنار مقاومت زندانيان و خانواده شهدای جنبش سبز، رسيدن به آنها را تسهيل کرده است.
البته نقش بسياری از مدعيان همراهی و سخنگويی جنبش سبز بيش از آنکه کمک به شيرين ساختن کام مردم و تلخکامی سلطان ظالم ايران باشد در راستای بیتفاوت ساختن يا ترديد افکنی در ميان مردم بوده است. اين بزرگترين تلخی هزار روز گذشته، خود دستاورد بزرگی است چرا که عيار بسياری از افراد را بر همگان آشکار ساخته است.
*مجتبی واحدی سردبیر سابق روزنامه آفتاب یزد و مشاور سابق مهدی کروبی است.
*مجتبی واحدی سردبیر سابق روزنامه آفتاب یزد و مشاور سابق مهدی کروبی است.