لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۰۶:۵۸

رقص، زبانی برای بيان احساس


بنفشه صیاد، رقصنده ایرانی
بنفشه صیاد، رقصنده ایرانی

رقص روشی است که از طريق آن می توان به فرمی از ارتباط بدون کلام دست يافت، اما پاسخ گفتن به اين پرسش که رقص چيست؟ بستگی به شرايط اجتماعی و فرهنگی و معيارهای زيبايی شناسی، هنرورزی و اخلاقيات هر جامعه ای دارد و طيف گسترده ای از حرکات، مانند حرکاتی کاربردی که مثلا در رقص فولکلور ديده می شود، تا انواع رقص های تکنيکی وهنرمندانه مثل رقص باله را دربرمی گيرد.

رقص ممکن است آيينی، سنتی، و يا اروتيک باشد. حرکات رقص ممکن است فاقد ويژگی مفهومی خاصی باشد ويا اينکه از يک سيستم سمبوليک و آيينی و دارای الفبای حرکتی پيروی کند مانند آنچه که در بيشتر رقص های آسيايی ديده می شود.


به هر روی، رقص تجسم و بيان تفکر و احساسات از طريق زبان بدن است.


ساشار ظريف، رقصنده و طراح رقص ايرانی که در تورنتو کانادا زندگی می کند وانواع رقص های ايرانی، افغان، آذربايجانی و ديگر کشورهای آسيای ميانه را تدريس می کند، در گفت و گو با راديو فردا درباره رقص می گويد: «رقص يک ملت حرکت هايی هستند که مردم ازطريق آن با هم مکالمه می کنند؛ مثل صحبت کردن است. بعضی صحبت ها ادبی نيستند و بعضی ها هم زمانی که صحبت می کنند انگار دارند شعر می گويند و انسان لذت می برد. رقص هم همان طور است. حالت بدن مثل همان کلماتی است که وجود دارند و وقتی به حالت زيبای نثر يا شعر در می آيند تبديل به رقص می شوند.»


بنفشه صياد، ديگر هنرمند رقصنده ايرانی تبار است که در عالم هنر پنجم، رقص، نامی آشنا دارد.


او درباره زبان رقص به راديو فردا می گويد: «رقص يک زبان بين المللی است، درست است که رقص ها را دسته بندی کرده ايم و می گوييم مثلا اين رقص عربی، هندی و يا مثلا فلامنکو است، ولی در اصل زبان همه آنها بسيار جهانی و بين المللی است.»


رقص يک زبان بين المللی است، درست است که رقص ها را دسته بندی کرده ايم و می گوييم مثلا اين رقص عربی، هندی و يا مثلا فلامنکو است، ولی در اصل زبان همه آنها بسيار جهانی و بين المللی است
بنفشه صیاد

خانم صياد می گويد:« بعضی اوقات بايد اين زبان را بدانيم، ولی بيشتر اوقات بيشتر رقص ها زبانی را بيان می کنند که همه متوجه می شوند چرا که از طريق فيزيک ما ارايه می شود؛ يعنی آن چيزی که ميان همه ما مشترک است. همه ما حس آن را درک می کنيم چون تنها از راه تفکر نيست، بلکه حسی و فی البداهه است. چون رقص بداهه طوری است که در آن آدم خودش را به روی موسيقی باز می کند و بعد اجازه می دهيم که حرکت خود به خود انجام شود.»


همان گونه که خود بنفشه می گويد رقص او بين المللی است. نمی توان برای حرکات او زمانی که می رقصد حد و مرزی شناخت. حرکات آغاز می شود و بی انتها به پيش می رود.


او هنرمندانه فرم های رقص ايران را با حرکاتی ملهم از تايچی چين در هم آميخته و آن گونه که خود می گويد تلاش می کند با زبانی جهانی با هستی در هم آميزد.


بنفشه صياد می گويد: «من به ضمير ناخودآگاه انسان ها و اينکه همگی به هم متصل هستيم خيلی اعتقاد دارم. موسيقی مورد علاقه من موسيقی کلاسيک و سنتی و البته موسيقی فولکلورايران است که بيشتر دارای تحرک است. می خواستم بدانم چه حرکتی اين موسيقی را بازگو می کند و برای اينکه بدانم اين موسيقی چه تحرک چه موومانی را می طلبد در اصل به درون خودم رجوع کردم واز آنجا که معتقدم همه ما نه تنها در اين زمان بلکه در همه زمانه به هم متصل هستيم، از طريق درون حس کردم که موومانی که با اين نوع موسيقی عجين باشد چيست. و به نظر من اين موومان مال من نيست بلکه چيزی است که در طول زمان جريان داشته است.»


بنفشه که فرزند پرويز صياد، هنرمند سرشناس سينما، تئاتر و تلويزيون است درباره تاثير انجام حرکات تايچی چين و يوگای هند در رقص خود چنين توضيح می دهد:«من خودم را در سنت رقص عرفانی قرار می دهم و بيشتر از فلسفه عرفان ايرانی اشعار مولانا و ديگر اطلاعاتی که ما از صوفيان مختلف داريم الهام می گيرم.»


بنفشه صیاد

او می گويد:« در جست و جوی اين بودم که اينها را چطور می توان در رقص ابراز کرد. حتی از دوره قبل از اسلام الهام می گيرم، از ايده های بيشتر اسطوره ای، از معماری های مختلف. کارمن تلفيقی است از فلسفه صوفی و فلسفه ايران باستان که به تندرستی و سلامت روح بسيار علاقه مند بودند، يعنی اينکه ما چطور هر دو اينها را از طريق رقص هم حس کنيم و هم با ديگران در ميان بگذاريم.»


تايچی از هنرهای رزمی سنتی چين است. حرکات آهسته تايچی که امروزه به شکل گسترده ای در نقاط مختلف دنيا تدريس می شود و طرفدار دارد، با اهدافی از جمله سلامت و توازن ميان روح و جسم و طول عمر انجام می شود.


بنفشه صياد می گويد:«من تايچی خيلی کار کرده ام، همين طور يوگا. ولی تايچی را مخصوصا با فلسفه عرفان ايرانی و آنچه که به عنوان رقص کلاسيک ايرانی می شناسيم خيلی مرتبط می دانم چرا که حرکات آن دوار و بی انتهاست و تا به آخر ادامه دارد و اين حالت رقص کلاسيک ايرانی هم هست. يعنی به نوعی رقص کلاسيک ايرانی، آن طور که من اجرايش می کنم گويی تايچی است برای خانم ها، برای فمينين، برای مونث.»

اما رقص کلاسيک ايرانی چيست؟ دکتر مارک اسمورژينسکی، ايران شناس لهستانی و استاد دانشگاه کراکوف لهستان معتقد است در ايران بيشتر رقص فولکلور وجود دارد تا آنچه که از آن به عنوان رقص کلاسيک ياد می شود.


ما فقط می دانيم که در زمان پيش از اسلام در دربار ساسانيان حتما رقصی انجام می شده، ولی دست کم من در جايی پيدا نکرده ام که آن رقص را کسی تعريف کرده باشد. اينها واقعا درخور تحقيقات و پيگيری است. حتما می شود اين کار را کرد. ولی آنچه که می خواهد به عنوان رقص کلاسيک مطرح شود، تازه دارد به وجود می آيد آن هم طبق تصوری که ما از آن داريم، نه طبق تعريف هايی که باقی مانده و ما می خواهيم آن را بازسازی کنيم
مارک اسمورژینسکی

او می گويد:«آنچه که رقصندگان چه ايرانی ها و چه فرنگی ها می خواهند به عنوان رقص کلاسيک معرفی اش کنند، به نظر من بيشتر حالت بزمی دارد. آن رقص از عناصر مختلفی متشکل است که از رقص های مختلف فولکلوريک نشات گرفته و در آن رقص، حالت وجايی پيدا کرده است. پس در رقصی که رقص کلاسيک ناميده اند شايد چيزهايی از رقص گيلان و مازندران، رقص های کردی و يا لری وجود داشته باشد. ولی به نظر من درباره رقص کلاسيک در ايران يک رقص تدوين شده و قانونمندانه وجود ندارد.»

مارک اسمورژينسکی به راديو فردا می گويد شايد بتوان گفت با سير کنونی آنچه که رقص کلاسيک ايرانی می نامند در حال زاده شدن است: « ما فقط می دانيم که در زمان پيش از اسلام در دربار ساسانيان حتما رقصی انجام می شده، ولی دست کم من در جايی پيدا نکرده ام که آن رقص را کسی تعريف کرده باشد. اينها واقعا درخور تحقيقات و پيگيری است. حتما می شود اين کار را کرد. ولی آنچه که می خواهد به عنوان رقص کلاسيک مطرح شود، تازه دارد به وجود می آيد آن هم طبق تصوری که ما از آن داريم، نه طبق تعريف هايی که باقی مانده و ما می خواهيم آن را بازسازی کنيم.»


آنچه که امروز می بينيم شايد همان چيزی نباشد که رامشگران شاهنامه فردوسی انجام می دادند. رامشگرانی چون سوسن رامشگر که در حماسه سرايی فردوسی، بانويی از رامشيان توران زمين است.


فردوسی همچنين از رامشگرانی چون آرزو و آزاده و اسپينوی خنياگر ياد می کند که همگی چنگ می نوازند، چامه می خوانند، ساقی اند و به زيبايی می رقصند.


XS
SM
MD
LG