اعتیاد به الکل و مواد مخدر در همهٔ جوامع وجود دارد، اما جوامع از حیث سیاستها و روندهای مرتبط با این موضوع متفاوتاند. در جامعهٔ ایران اعتیاد همیشه برای نهاد خانواده و دیگر نهادهای اجتماعی و بالاخص سلامت روانی و جسمانی خود فرد معتاد مخرب بوده است، اما در سالهای اخیر چهار روند در تحولات اعتیاد در جامعهٔ ایران به چشم میخورند که به شدت مخرب و هشداردهنده هستند.
نقش محوری حکومت در این میان عمدتا تنبیه از راه زندانی کردن دهها هزار فروشنده و توزیعکننده و اعدام قاچاقچیان بوده است. مراکز بازپروری دولتی نه گنجایش کافی دارند، نه امکانات کافی و نه نیروی انسانی مجرب و تحصیلکرده به اندازهٔ کافی. در تراژدی برخورد حکومت با معتادان همین بس که بازداشتگاه رسوای کهریزک ابتدا برای معتادان ساخته شده بود.
چهار روند زیر ضرورت توجه هرچه بیشتر به معضل اعتیاد به مواد مخدر و تغییر سیاستهای شکستخوردهٔ موجود را آشکارتر میسازند.
پایین آمدن سن اعتیاد
آمارها و ارقام متفاوتی در مورد پایینترین سن اعتیاد در ایران اعلام شده است، از ۱۳ و ۱۵ تا ۱۷ و ۲۱. حتی کودکان هشت یا نه سالهٔ معتاد به شیشه در مدارس مشاهده شدهاند. اما مخرج مشترک همهٔ ارقام که برخی از آنها صرفا مشاهدات موردی و برخی مبتنی بر نظرسنجیهای نه چندان قابل اعتمادند کاهش سن اعتیاد در کشور است.
مهمتر از سن اعتیاد در این میان گروه سنیای است که بیشترین میزان اعتیاد در آنها به چشم میخورد. این گروه سنی افراد ۲۰ تا ۳۵ سال (قائم مقام معاون وزیر بهداشت در امور سلامت اجتماعی، روانی و اعتیاد، ایسنا، ۳ تیر۱۳۹۱) یعنی قشر مولد و خلاق جامعه هستند. جامعهٔ ایران بخشی از نیروی انسانی جوان خود را به اعتیاد، بخشی را به فرار مغزها، و بخشی را به مهاجرت نیروی کار بدون تحصیلات دانشگاهی و بدون تخصص میبازد.
افزایش اعتیاد در میان تحصیلکردگان
۳۷ درصد معتادان تهرانی تحصیلات عالیه دارند و تنها ۷ درصد از آنها بیسوادند. ۵۸ درصد مصرفکنندگان شیشه ۲۰ تا ۳۰سالهها هستند و ۷۵ درصد آنان تحصیلات دیپلم، فوق دیپلم و لیسانس دارند. اینها نتایج پژوهش انجام شده توسط سازمان بهزیستی در مناطق ۲۲ گانه شهر تهران است (الف، ۱۰ تیر ۱۳۹۲).
مشاهدات کسانی که در سالهای دههٔ پنجاه و شصت در دانشگاههای ایران تحصیل کرده و دوباره در سالهای اخیر مدتی در فضاهای دانشجویی و دانشگاهی قرار گرفتهاند روند افزایش اعتیاد در میان تحصیلکردگان را تایید میکند. این روند بدانجا انجامیده که امروز در میان پزشکان و مهندسان و دیگر متخصصان جامعه به وفور میتوان افراد معتاد را مشاهده کرد.
تحصیلکردگان و دانشگاهیان از جهت مرجعیت اجتماعی در جامعه میتوانند ابتلا به معضلات اجتماعی را در جامعه تکثیر کنند. اگر یک دانشجوی اهل مطالعه میتواند مبلغ و معرف کتابخوانی در خانواده باشد و از این جهت چندین کودک و نوجوان را به خواندن تشویق کند، یک دانشجوی معتاد نیز میتواند بسیاری از اعضای خانواده را به دام مواد مخدر بکشاند. اعتیاد زمینهٔ فردی میخواهد و یک انتخاب شخصی است (بیکاری، افسردگی، خانوادهٔ از هم گسیخته، فقدان تفکر نقادانه و عقلگرایانه، فقدان مهارتهای زندگی در استفاده از وقت و منابع، و هیجانهای فروخورده)، اما مصرف مواد مخدر در بسیاری از جوامع کنشی جمعی است که افراد از آن طریق به اجتماعی شدن در جمعهایی خاص میپردازند.
افزایش اعتیاد به مواد صنعتی
در یک دههٔ اخیر مصرف مواد مخدر صنعتی در ایران رو به افزایش بوده است. علت افزایش این گونه مواد سهولت مصرف (نسبت به مواد مخدر سنتی مثل تریاک)، قیمت ارزانتر، امکان بیشتر گریز از نتایج آزمایشهای اعتیاد در مواد مخدر صنعتی (نیاز به حساسیت و دقت بیشتر آزمایش) و تولید انبوه است. مصرف مواد مخدر صنعتی در میان برخی از اقشار مثل زنان و جوانان افزایش بیشتری نسبت به دیگر اقشار داشته است.
این روند از این جهت نگرانکننده است که مواد مخدر صنعتی برای مصرفکننده از حیث جسمانی (افزایش فشار خون و بیماریهای قلبی) و روانی (توهم، اختلال در حافظه، اضطراب) مخربتر است و پیشگیری از آن نیز دشوارتر. همچنین مواد مخدر صنعتی در مقایسه با مواد سنتی انرژیزاتر، نشاط آورتر و تحرکزاترند و از این جهت در میان جوانان طرفداران بیشتری پیدا میکنند.
اعتیاد مقامات
شایعات بسیاری در مورد اعتیاد برخی از مقامات جمهوری اسلامی به تریاک وجود دارد. این شایعات با شش قرینه حکایت از اعتیاد برخی از مقامات میکنند:
الف. عدم حرمت تریاک از نگاه روحانیون شیعه در عین آن که برخی از روحانیون هروئین و حشیش را حرام دانستهاند،
ب. مشاهدهٔ برخی از روحانیون معتاد به تریاک توسط خود نویسنده و منابع وی و نیز اطلاعاتی که این روحانیون از همصنفان خود عرضه میکنند،
ج. آمیخته بودن قدرت مطلقه در ایران با برخی شبکههای قاچاق مواد مخدر (بالاخص از مجرای وزارت اطلاعات) که استفاده از این مواد را برای قدرتمندان تسهیل میکند،
د. بازداشت برخی از روحانیون شیعه در کشورهای همسایه مثل آذربایجان به اتهام حمل مواد مخدر،
ه. وجود نشانههای ظاهری اعتیاد در برخی مقامات مثل رنگ لبها، لحن صدا و حرکات مربوطه، و
و. شیوع گستردهٔ مواد مخدر در شهرهای قم و مشهد که بخش قابل توجهی از ساکنان آن را روحانیون تشکیل میدهند.
غیر از مورد دوم، بقیه صرفا قرینه هستند و نه دلیل، اما هنگامی که تعداد قرائن زیاد شود حکایت از وجود یک پدیده میکنند. روند اعتیاد مقامات کشور که از دههٔ شصت شروع شد در دهههای هفتاد و هشتاد ادامه پیدا کرده و مشاهدات افراد نزدیک به مقامات و مشاهدات نویسنده از دههٔ شصت تا اواخر هفتاد خورشیدی در ایران تاییدکنندهٔ این روند افزایشی است.
فسادی از فسادهای سنتی قدرت (از رشوهگیری در قوهٔ قضاییه یا خویشاوندسالاری و از رانتخواری تا سوء استفاده از قدرت علیه زنان) در ایران نبوده که برخی از روحانیون شیعهٔ حاکم در آن درگیر نشده باشند و اعتیاد و قاچاق مواد مخدر تنها یکی از آنهاست.
خطر اجتماعی اعتیاد از دیگر فسادهای آنها برای جامعه بیشتر است، چون روحانیون نیز همانند دانشگاهیان همیشه یکی از گروههای مرجع در جامعهٔ ایرانی بودهاند (گرچه در سه دههٔ اخیر آنها این جایگاه را در میان بسیاری از اقشار از دست دادهاند) و اعتیاد آنها برای افراد مذهبی و بالاخص جوانان مذهبی بسیار مخاطرهانگیز است، چون برای اعتیاد خود توجیه دینی هم پیدا میکنند.
نقشهای مکمل خانواده، نهادهای مدنی و دولت
چهار روند فوق نشان میدهند که اعتیاد به مواد مخدر در ایران به پدیدهای بسیار مخربتر و خانمانسوزتر تبدیل خواهد شد. از همین جهت محققان علوم اجتماعی و انسانی، موسسات پژوهشی و نهادهای مدنی بدون توجه به نقش دولت خود باید در فرایند فهم، پیشگیری، و درمان معتادان مشارکت جدی داشته باشند. همکاری خانوادهها و نهادهای مدنی و موسسات پژوهشی از لوازم این فعالیت است. در عین حال باید دولت را به جای اتکا بر تنبیه و اعدام به سرمایهگذاری در امر پژوهش و پیشگیری و حمایت از موسسات خصوصی بازپروری (بدون دخالت در کار آنها) تشویق کرد.
درمان معتاد هیچ وقت کار دولت نبوده و نیست و موارد دخالت دولت در امر درمان فاجعهبار بوده است. در عین حال برای شفافسازی پدیدهٔ اعتیاد باید راه را برای قانونیسازی مواد مخدر غیر صنعتی که مخاطرات درازمدت کمتری نسبت به مواد مخدر صنعتی دارند باز کرد.
-----------------------------------------------------------------
نظرات مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
نقش محوری حکومت در این میان عمدتا تنبیه از راه زندانی کردن دهها هزار فروشنده و توزیعکننده و اعدام قاچاقچیان بوده است. مراکز بازپروری دولتی نه گنجایش کافی دارند، نه امکانات کافی و نه نیروی انسانی مجرب و تحصیلکرده به اندازهٔ کافی. در تراژدی برخورد حکومت با معتادان همین بس که بازداشتگاه رسوای کهریزک ابتدا برای معتادان ساخته شده بود.
چهار روند زیر ضرورت توجه هرچه بیشتر به معضل اعتیاد به مواد مخدر و تغییر سیاستهای شکستخوردهٔ موجود را آشکارتر میسازند.
پایین آمدن سن اعتیاد
آمارها و ارقام متفاوتی در مورد پایینترین سن اعتیاد در ایران اعلام شده است، از ۱۳ و ۱۵ تا ۱۷ و ۲۱. حتی کودکان هشت یا نه سالهٔ معتاد به شیشه در مدارس مشاهده شدهاند. اما مخرج مشترک همهٔ ارقام که برخی از آنها صرفا مشاهدات موردی و برخی مبتنی بر نظرسنجیهای نه چندان قابل اعتمادند کاهش سن اعتیاد در کشور است.
مهمتر از سن اعتیاد در این میان گروه سنیای است که بیشترین میزان اعتیاد در آنها به چشم میخورد. این گروه سنی افراد ۲۰ تا ۳۵ سال (قائم مقام معاون وزیر بهداشت در امور سلامت اجتماعی، روانی و اعتیاد، ایسنا، ۳ تیر۱۳۹۱) یعنی قشر مولد و خلاق جامعه هستند. جامعهٔ ایران بخشی از نیروی انسانی جوان خود را به اعتیاد، بخشی را به فرار مغزها، و بخشی را به مهاجرت نیروی کار بدون تحصیلات دانشگاهی و بدون تخصص میبازد.
افزایش اعتیاد در میان تحصیلکردگان
۳۷ درصد معتادان تهرانی تحصیلات عالیه دارند و تنها ۷ درصد از آنها بیسوادند. ۵۸ درصد مصرفکنندگان شیشه ۲۰ تا ۳۰سالهها هستند و ۷۵ درصد آنان تحصیلات دیپلم، فوق دیپلم و لیسانس دارند. اینها نتایج پژوهش انجام شده توسط سازمان بهزیستی در مناطق ۲۲ گانه شهر تهران است (الف، ۱۰ تیر ۱۳۹۲).
مشاهدات کسانی که در سالهای دههٔ پنجاه و شصت در دانشگاههای ایران تحصیل کرده و دوباره در سالهای اخیر مدتی در فضاهای دانشجویی و دانشگاهی قرار گرفتهاند روند افزایش اعتیاد در میان تحصیلکردگان را تایید میکند. این روند بدانجا انجامیده که امروز در میان پزشکان و مهندسان و دیگر متخصصان جامعه به وفور میتوان افراد معتاد را مشاهده کرد.
تحصیلکردگان و دانشگاهیان از جهت مرجعیت اجتماعی در جامعه میتوانند ابتلا به معضلات اجتماعی را در جامعه تکثیر کنند. اگر یک دانشجوی اهل مطالعه میتواند مبلغ و معرف کتابخوانی در خانواده باشد و از این جهت چندین کودک و نوجوان را به خواندن تشویق کند، یک دانشجوی معتاد نیز میتواند بسیاری از اعضای خانواده را به دام مواد مخدر بکشاند. اعتیاد زمینهٔ فردی میخواهد و یک انتخاب شخصی است (بیکاری، افسردگی، خانوادهٔ از هم گسیخته، فقدان تفکر نقادانه و عقلگرایانه، فقدان مهارتهای زندگی در استفاده از وقت و منابع، و هیجانهای فروخورده)، اما مصرف مواد مخدر در بسیاری از جوامع کنشی جمعی است که افراد از آن طریق به اجتماعی شدن در جمعهایی خاص میپردازند.
افزایش اعتیاد به مواد صنعتی
در یک دههٔ اخیر مصرف مواد مخدر صنعتی در ایران رو به افزایش بوده است. علت افزایش این گونه مواد سهولت مصرف (نسبت به مواد مخدر سنتی مثل تریاک)، قیمت ارزانتر، امکان بیشتر گریز از نتایج آزمایشهای اعتیاد در مواد مخدر صنعتی (نیاز به حساسیت و دقت بیشتر آزمایش) و تولید انبوه است. مصرف مواد مخدر صنعتی در میان برخی از اقشار مثل زنان و جوانان افزایش بیشتری نسبت به دیگر اقشار داشته است.
این روند از این جهت نگرانکننده است که مواد مخدر صنعتی برای مصرفکننده از حیث جسمانی (افزایش فشار خون و بیماریهای قلبی) و روانی (توهم، اختلال در حافظه، اضطراب) مخربتر است و پیشگیری از آن نیز دشوارتر. همچنین مواد مخدر صنعتی در مقایسه با مواد سنتی انرژیزاتر، نشاط آورتر و تحرکزاترند و از این جهت در میان جوانان طرفداران بیشتری پیدا میکنند.
اعتیاد مقامات
شایعات بسیاری در مورد اعتیاد برخی از مقامات جمهوری اسلامی به تریاک وجود دارد. این شایعات با شش قرینه حکایت از اعتیاد برخی از مقامات میکنند:
الف. عدم حرمت تریاک از نگاه روحانیون شیعه در عین آن که برخی از روحانیون هروئین و حشیش را حرام دانستهاند،
ب. مشاهدهٔ برخی از روحانیون معتاد به تریاک توسط خود نویسنده و منابع وی و نیز اطلاعاتی که این روحانیون از همصنفان خود عرضه میکنند،
ج. آمیخته بودن قدرت مطلقه در ایران با برخی شبکههای قاچاق مواد مخدر (بالاخص از مجرای وزارت اطلاعات) که استفاده از این مواد را برای قدرتمندان تسهیل میکند،
د. بازداشت برخی از روحانیون شیعه در کشورهای همسایه مثل آذربایجان به اتهام حمل مواد مخدر،
ه. وجود نشانههای ظاهری اعتیاد در برخی مقامات مثل رنگ لبها، لحن صدا و حرکات مربوطه، و
و. شیوع گستردهٔ مواد مخدر در شهرهای قم و مشهد که بخش قابل توجهی از ساکنان آن را روحانیون تشکیل میدهند.
غیر از مورد دوم، بقیه صرفا قرینه هستند و نه دلیل، اما هنگامی که تعداد قرائن زیاد شود حکایت از وجود یک پدیده میکنند. روند اعتیاد مقامات کشور که از دههٔ شصت شروع شد در دهههای هفتاد و هشتاد ادامه پیدا کرده و مشاهدات افراد نزدیک به مقامات و مشاهدات نویسنده از دههٔ شصت تا اواخر هفتاد خورشیدی در ایران تاییدکنندهٔ این روند افزایشی است.
فسادی از فسادهای سنتی قدرت (از رشوهگیری در قوهٔ قضاییه یا خویشاوندسالاری و از رانتخواری تا سوء استفاده از قدرت علیه زنان) در ایران نبوده که برخی از روحانیون شیعهٔ حاکم در آن درگیر نشده باشند و اعتیاد و قاچاق مواد مخدر تنها یکی از آنهاست.
خطر اجتماعی اعتیاد از دیگر فسادهای آنها برای جامعه بیشتر است، چون روحانیون نیز همانند دانشگاهیان همیشه یکی از گروههای مرجع در جامعهٔ ایرانی بودهاند (گرچه در سه دههٔ اخیر آنها این جایگاه را در میان بسیاری از اقشار از دست دادهاند) و اعتیاد آنها برای افراد مذهبی و بالاخص جوانان مذهبی بسیار مخاطرهانگیز است، چون برای اعتیاد خود توجیه دینی هم پیدا میکنند.
نقشهای مکمل خانواده، نهادهای مدنی و دولت
چهار روند فوق نشان میدهند که اعتیاد به مواد مخدر در ایران به پدیدهای بسیار مخربتر و خانمانسوزتر تبدیل خواهد شد. از همین جهت محققان علوم اجتماعی و انسانی، موسسات پژوهشی و نهادهای مدنی بدون توجه به نقش دولت خود باید در فرایند فهم، پیشگیری، و درمان معتادان مشارکت جدی داشته باشند. همکاری خانوادهها و نهادهای مدنی و موسسات پژوهشی از لوازم این فعالیت است. در عین حال باید دولت را به جای اتکا بر تنبیه و اعدام به سرمایهگذاری در امر پژوهش و پیشگیری و حمایت از موسسات خصوصی بازپروری (بدون دخالت در کار آنها) تشویق کرد.
درمان معتاد هیچ وقت کار دولت نبوده و نیست و موارد دخالت دولت در امر درمان فاجعهبار بوده است. در عین حال برای شفافسازی پدیدهٔ اعتیاد باید راه را برای قانونیسازی مواد مخدر غیر صنعتی که مخاطرات درازمدت کمتری نسبت به مواد مخدر صنعتی دارند باز کرد.
-----------------------------------------------------------------
نظرات مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.