ثبت نام اکبر هاشمی رفسنجانی برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ هم یک هدیهٔ آسمانی و هم یک عذاب دوزخی برای آیت الله علی خامنهای و بیت اوست. هدیهٔ آسمانی است، چون موجب خواهد شد بسیاری از ائتلافها به نامزد نهایی خود برسند یا در کنار هم قرار بگیرند و در نهایت سه یا چهار نامزد به رقابت بپردازند. این امر هم کار شورای نگهبان را آسانتر خواهد کرد (چون نمیتواند دهها نفر از افرادی را که چند دهه در خدمت نظام بودهاند رد صلاحیت کند و مجبور نخواهد بود بدعتی تازه و غریب به نام بررسی برنامههای نامزدها خلق کند، کاری که قاعدتاً بر عهدهٔ کارشناسان و مردم است) و هم کار دستگاه رهبری را که میخواهد انتخابات را مهندسی کند. مهندسی انتخاباتی با سه یا چهار نامزد بسیار آسانتر از انتخاباتی با ۲۰ تا ۳۰ نامزد است. از سوی دیگر قرار گرفتن اصلاحطلبان پشت سر هاشمی و شرکت آنها در انتخابات به رونق این رویداد سیاسی کمک خواهد کرد که همیشه خواستهٔ مقامات حکومت بوده است.
اما آمدن هاشمی برای کسانی که می خواستهاند او و همراهانش را در میان مقامات نبینند کابوس است. از همین جهت ۱۵۰ عضو مجلس بلافاصله بعد از ثبت نام وی نامهای بدو مینویسند (با بهانه قرار دادن این سخن وی که با اسرائیل سر جنگ نداریم) که مضمون اصلیاش شکایت از چنگ کشیدن وی به صورت رهبر است. حتی قبل از ثبت نام و با شنیدن خبر آن، وی را خائن، عامل آمریکا و فتنهگر خواندند. نشستن هاشمی بر کرسی ریاست جمهوری یعنی افزایش شکاف میان قوهٔ مجریه و دستگاه رهبری و سر و کله زدن در موضوعاتی که بر سر آنها اختلاف دارند، مثل حمایت همهجانبه از رژیم بشار اسد یا دخالت سپاه در کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس. سپاهیان، امنیتیها و کارکنان بیت که هشت سال بدون اصلاحطلبان و هاشمی و آسودهخیال از درز رفتن اخبار اقدامات تروریستی و نظامی خود نفس راحتی کشیدهاند نمیخواهند دوباره به دوران حاکمیت دوگانه، آن هم با تحقیرهایی که روا داشته و کینههایی که برساختهاند بازگردند.
پیامدهای آمدن رفسنجانی برای نامزدها و جناحهای سیاسی بیش از بیت و سپاه است. نامزدی وی چه تاثیری بر آرایش سیاسی جناحها، ائتلافها و نامزدهایشان خواهد داشت؟
اصلاحطلبان و عملگرایان: اینها همه پشت سر وی قرار خواهند گرفت و با استفاده از فرصت انتخابات به بازسازی نیروهای خود خواهند پرداخت. از نامزدها، حسن روحانی، محمد شریعتمداری و محمدرضا عارف به نفع وی کنار خواهند رفت. محسن مهرعلیزاده و اسحاق جهانگیری وقتی متوجه شدند که وی ثبت نام میکند اصولاً ثبت نام نکردند. هاشمی مشکل تفرق اصلاحطلبان و تردید در باب مشارکت را برای اکثریت اصلاحطلبان حل کرد. همهٔ گروههای اصلاحطلب حتی آنها که در دورهای با وی مشکل داشتند پشت سر وی قرار خواهند گرفت (نگاه کنید به اطلاعیهٔ جبههٔ مشارکت و مجاهدین انقلاب مورخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲).
کسانی که با گروههای هجدهگانهٔ اصلاحطلب فاصله داشتند و خود را "جبههٔ اصلاحطلبان" میخواندند (با نمایندگی مصطفی کواکبیان) و دیگر اصلاحطلبان آنها را بدلی مینامیدند نیز اگر بخواهند با هاشمی رقابت کنند موفقیتی نخواهند داشت.
بیت و حزب پادگانی: اعضای بیت با آمدن هاشمی مجبورند هر چه سریعتر نامزد مورد نظر خود را با توجه به آمدن هاشمی تعیین کرده و اسب او را برای رقابت زین کنند. پیش از آمدن هاشمی آنها هنوز در میان محمد باقر قالیباف و سعید جلیلی در شک تردید بودند. جلیلی را میخواستند چون خانهزاد بیت است، اما قالیباف را ترجیح میدادند چون امکان رای بیشتر و تجربهٔ کار اجرایی و تیمی دارد. اما با آمدن هاشمی آنها به احتمال زیاد به سمت قالیباف رو خواهند کرد، چون جلیلی با تفرقی که امروز میان ولایتمداران وجود دارد شانسی ندارد. حتی کنار رفتن غلامعلی حداد عادل و علیرضا زاکانی به نفع وی کمک زیادی به او نخواهد کرد.
اگر اعضای بیت و فرماندهان سپاه تا دو هفتهٔ آینده نتوانند همهٔ ولایتمداران را راضی کنند که پشت سر جلیلی بایستند- کاری بسیار دشوار- قالیباف نامزد آنها خواهد بود. خرد حکومتداری حکم میکند که با قالیباف کنار بیایند، اما ترس از گردنکشی قالیباف و نزدیکی وی با برخی تکنوکراتها آنها را به سمت جلیلی هل میدهد.
اقتدارگرایان سنتگرا: رفسنجانی در جبههٔ اقتدارگرایان که با تفرق بسیار روبهرو بود نوعی همگرایی در برابر خود ایجاد خواهد کرد. منوچهر متکی و محمدحسن ابوترابی فرد که از ائتلاف ۲+۳ (موتلفه و گروههای همراه) باقی ماندهاند و به گزارش رسانههای شبه دولتی از نظرسنجیهای دستگاههای امنیتی هر دو زیر یک درصد رای داشتهاند به نفع یکی از اعضای ائتلاف ۲+۱ (به احتمال زیاد قالیباف) یا جلیلی کنار خواهند رفت. همهٔ نامزدهای مستقلی که خود را ولایتمدار معرفی میکنند (مثل صادق واعظ زاده یا حسن سبحانی) نیز به نفع نامزدی که سنتگرایان مخالف دولت پشت سر او قرار گرفتهاند کنار خواهند رفت. به احتمال زیاد قالیباف نامزد نهایی این جریان خواهد بود. آنها نمیخواهند با شکستن آرای جبههٔ اقتدارگرایان ولایتگرا در برابر هاشمی او را در دور اول به خیابان پاستور بفرستند.
جبههٔ پایداری: اما در جبههٔ پایداری به احتمال زیاد کامران باقری لنکرانی که نه شانسی برای تایید در شورای نگهبان و نه شانسی برای جمع کردن رای هواداران حکومت دارد نیز به نفع جلیلی کنار خواهد رفت. اما جلیلی کسی نیست که به نفع قالیباف یا دیگر اعضای ائتلاف سهگانه کنار برود. اعضای ائتلاف نیز رسماً اعلام کردهاند به نفع وی کنار نمیروند. جلیلی به احتمال زیاد آمده است که بماند و در برگهٔ رایگیری خواهد ماند، مگر این که اعضای بیت به او بگویند که مصلحت در رفتن وی است. در صورت پایین آمدن آرای قالیباف در نظرسنجیها، جلیلی باید کنار برود تا آرای قالیباف در برابر هاشمی افزایش یابد.
جبههٔ ایستادگی: محسن رضایی تا به آخر خواهد ماند. نه او میخواست به ائتلافی بپیوندد و نه ائتلافها او را میخواستند. او شدیداً به این مقام میاندیشد و در حاشیهٔ ریسکهایش نیز حرکت میکند (مثل راه انداختن راهپیمایی از نماز جمعه تا ساختمان وزارت کشور که موضعگیری این وزارتخانه را نیز به دنبال داشت). نام او نیز در برگههای رای خواهد آمد. اما غیر از جبههٔ ایستادگی که وزن قابل توجهی در میان نیروها و جناحهای سیاسی ندارد گروهی از وی پشتیبانی نخواهد کرد.
تیم احمدینژاد: محمدرضا رحیمی و علیاکبر جوانفکر (معاون و مشاور احمدینژاد) شاید در ثبت نام خود برای نامزدی ریاست جمهوری هماهنگ با محمود احمدینژاد عمل نکرده باشند، اما در کنار رفتن به نفع اسفندیار رحیم مشایی در یک روز چنین کردند. کنار رفتن این دو از یک سو و نامزد نشدن هیچ یک از وزرا و نزدیکان احمدینژاد (کسانی مثل علی نیکزاد، وزیر راه و شهرسازی، و غلامحسین الهام، سخنگوی دولت، که گفته میشد بدیل رحیم مشایی در صورت رد صلاحیت او هستند) گواهی میدهند که احمدینژاد بر نامزدی رحیم مشایی تاکید دارد و شورای نگهبان کار سختی در رد صلاحیت وی در پیش رو خواهد داشت.
نیروهای امنیتی و نظامی و اعضای بیت همچنان نگران از استعفای احمدینژاد یا اخلال وی در انجام انتخابات در صورت رد صلاحیت مشایی هستند (نگاه کنید به سخنان مجتبی ذوالنور، جانشین سابق نماینده ولیفقیه در سپاه پاسداران، الف ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲). همراهی وی با مشایی در ثبت نام عزم جزم وی را به خوبی نشان داد. ثبت نام همزمان مشای و رفسنجانی نمایانگر عزم جزم احمدینژاد برای دو قطبی کردن انتخابات با دوگانهٔ مشایی - هاشمی است، کاری که بعید است بیت این بار بگذارد اتفاق بیفتد.
***
بدین ترتیب در آرایش نهایی نامزدها با انتخاباتی سه یا چهار قطبی ( هاشمی رفسنجانی، قالیباف، جلیلی و رحیم مشایی در صورت رد صلاحیت نشدن وی) از حیث جناحها و انتخاباتی با پنج یا هفت نامزد (محسن رضایی به علاوهٔ یکی دو نامزد دیگر) مواجه خواهیم بود.
در چنین صورتبندیای رفسنجانی پیروز میدان خواهد بود، چون هم رای طرفداران اختصاصی اصلاحطلبان (حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد شرکتکنندگان)، هم بخش عمدهٔ رای عملگرایان و ابنالوقتها (حدود ده تا پانزده درصد) و هم رای بخشی از سنتگرایان را به خود اختصاص خواهد داد (مجموعا حدود ۳۵ تا ۴۵ درصد رایدهندگان). فراموش نکنیم که نیمی از اعضای روحانیت مبارز به هاشمی گرایش دارند و اگر فشار بیت و دستگاههای امنیتی نبود او هنوز رئیس مجلس خبرگان رهبری بود. حتی اگر بخشی از اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نکنند عملگرایان و رایدهندگان فصلی جای آنها را پر خواهند کرد.
در صورت آمدن رحیم مشایی، وی چیزی در حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد آرای شرکتکنندگان یعنی افرادی را که روی کار آمدن احمدینژاد برای آنها منافعی را به ارمغان آورده به خود اختصاص خواهد داد. دولتی که هشت سال به توزیع رانت و پولپاشی بپردازد و صدها هزار نفر را به استخدام در بیاورد معمولاً میتواند حدود ده درصد از شرکتکنندگان (چیزی در حدود ۵۵ تا ۶۵ درصد جمعیت کشور با توجه به همزمانی با انتخابات شوراها) را در پایان دوره با خود همراه کند.
در صورت رد صلاحیت رحیم مشایی، آرای او به کیسهٔ جلیلی یا یکی از مستقلها ریخته خواهد شد، چون طرفداران دولت به هاشمی یا قالیباف رای نخواهند داد. رای جلیلی در این شرایط در حدود ۵ درصد خواهد بود (رای اختصاصی خامنهای و حزب پادگانیاش). او اصولاً آمده تا بخشی از آرای طرفداران احمدینژاد را به خود اختصاص دهد (چه مشایی را تایید کنند یا نکنند). قالیباف نیز بخشی از رای عملگرایان (از جمله رایدهندگان فصلی و غیر جناحی) و سنتگرایان را به خود اختصاص خواهد داد (مجموعا حدود ۱۵ تا ۲۵ درصد). رای رضایی یا دیگر نامزدهای مستقل روی هم حدود ۵ تا ۱۰ درصد خواهد بود. سطوح پایینی و بالایی این درصدها به تعداد نامزدهای تایید صلاحیت شده بستگی خواهد داشت.
اگر در دور اول انتخابات در آراء دستکاریای توسط بیت، شورای نگهبان و دولت احمدینژاد صورت گیرد حتماً برای عدم پیروزی هاشمی در دور اول خواهد بود. اگر ستادهای رفسنجانی وی را نامزد مخالف خامنهای معرفی کنند و رای به او "نه" به خامنهای تلقی شود میزان اصلاحطلبان تحریمی به شدت کاهش خواهد یافت. اما در دور دوم دستکاری در آرا تاثیرگذار خواهد بود، چون تفاوت آرای هاشمی با نامزدی که همهٔ مخالفان هاشمی به حمایتش میپردازند اندک خواهد بود.
همهٔ تخمینهای فوق مبتنی است بر ۱) آرای معمول جناحها و آرای اعلام شده برای نامزدها در سالهای ۷۶ تا ۸۸ (آن بخشهایی که قابل اعتمادتر است) و نتایج نظرسنجیهای دستگاههای امنیتی که با مشاهدات روزمره و روندها تناقضی ندارند (مخرج مشترک آنها) که البته همیشه درصدی از خطا را باید برای آنها درنظر گرفت، و ۲) فرض عدم دستکاری عجیب و غریب در نتایج و عدم مهندسی آرا در حدی که در سال ۱۳۸۸ رخ داد.
اما آمدن هاشمی برای کسانی که می خواستهاند او و همراهانش را در میان مقامات نبینند کابوس است. از همین جهت ۱۵۰ عضو مجلس بلافاصله بعد از ثبت نام وی نامهای بدو مینویسند (با بهانه قرار دادن این سخن وی که با اسرائیل سر جنگ نداریم) که مضمون اصلیاش شکایت از چنگ کشیدن وی به صورت رهبر است. حتی قبل از ثبت نام و با شنیدن خبر آن، وی را خائن، عامل آمریکا و فتنهگر خواندند. نشستن هاشمی بر کرسی ریاست جمهوری یعنی افزایش شکاف میان قوهٔ مجریه و دستگاه رهبری و سر و کله زدن در موضوعاتی که بر سر آنها اختلاف دارند، مثل حمایت همهجانبه از رژیم بشار اسد یا دخالت سپاه در کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس. سپاهیان، امنیتیها و کارکنان بیت که هشت سال بدون اصلاحطلبان و هاشمی و آسودهخیال از درز رفتن اخبار اقدامات تروریستی و نظامی خود نفس راحتی کشیدهاند نمیخواهند دوباره به دوران حاکمیت دوگانه، آن هم با تحقیرهایی که روا داشته و کینههایی که برساختهاند بازگردند.
پیامدهای آمدن رفسنجانی برای نامزدها و جناحهای سیاسی بیش از بیت و سپاه است. نامزدی وی چه تاثیری بر آرایش سیاسی جناحها، ائتلافها و نامزدهایشان خواهد داشت؟
اصلاحطلبان و عملگرایان: اینها همه پشت سر وی قرار خواهند گرفت و با استفاده از فرصت انتخابات به بازسازی نیروهای خود خواهند پرداخت. از نامزدها، حسن روحانی، محمد شریعتمداری و محمدرضا عارف به نفع وی کنار خواهند رفت. محسن مهرعلیزاده و اسحاق جهانگیری وقتی متوجه شدند که وی ثبت نام میکند اصولاً ثبت نام نکردند. هاشمی مشکل تفرق اصلاحطلبان و تردید در باب مشارکت را برای اکثریت اصلاحطلبان حل کرد. همهٔ گروههای اصلاحطلب حتی آنها که در دورهای با وی مشکل داشتند پشت سر وی قرار خواهند گرفت (نگاه کنید به اطلاعیهٔ جبههٔ مشارکت و مجاهدین انقلاب مورخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲).
کسانی که با گروههای هجدهگانهٔ اصلاحطلب فاصله داشتند و خود را "جبههٔ اصلاحطلبان" میخواندند (با نمایندگی مصطفی کواکبیان) و دیگر اصلاحطلبان آنها را بدلی مینامیدند نیز اگر بخواهند با هاشمی رقابت کنند موفقیتی نخواهند داشت.
بیت و حزب پادگانی: اعضای بیت با آمدن هاشمی مجبورند هر چه سریعتر نامزد مورد نظر خود را با توجه به آمدن هاشمی تعیین کرده و اسب او را برای رقابت زین کنند. پیش از آمدن هاشمی آنها هنوز در میان محمد باقر قالیباف و سعید جلیلی در شک تردید بودند. جلیلی را میخواستند چون خانهزاد بیت است، اما قالیباف را ترجیح میدادند چون امکان رای بیشتر و تجربهٔ کار اجرایی و تیمی دارد. اما با آمدن هاشمی آنها به احتمال زیاد به سمت قالیباف رو خواهند کرد، چون جلیلی با تفرقی که امروز میان ولایتمداران وجود دارد شانسی ندارد. حتی کنار رفتن غلامعلی حداد عادل و علیرضا زاکانی به نفع وی کمک زیادی به او نخواهد کرد.
اگر اعضای بیت و فرماندهان سپاه تا دو هفتهٔ آینده نتوانند همهٔ ولایتمداران را راضی کنند که پشت سر جلیلی بایستند- کاری بسیار دشوار- قالیباف نامزد آنها خواهد بود. خرد حکومتداری حکم میکند که با قالیباف کنار بیایند، اما ترس از گردنکشی قالیباف و نزدیکی وی با برخی تکنوکراتها آنها را به سمت جلیلی هل میدهد.
اقتدارگرایان سنتگرا: رفسنجانی در جبههٔ اقتدارگرایان که با تفرق بسیار روبهرو بود نوعی همگرایی در برابر خود ایجاد خواهد کرد. منوچهر متکی و محمدحسن ابوترابی فرد که از ائتلاف ۲+۳ (موتلفه و گروههای همراه) باقی ماندهاند و به گزارش رسانههای شبه دولتی از نظرسنجیهای دستگاههای امنیتی هر دو زیر یک درصد رای داشتهاند به نفع یکی از اعضای ائتلاف ۲+۱ (به احتمال زیاد قالیباف) یا جلیلی کنار خواهند رفت. همهٔ نامزدهای مستقلی که خود را ولایتمدار معرفی میکنند (مثل صادق واعظ زاده یا حسن سبحانی) نیز به نفع نامزدی که سنتگرایان مخالف دولت پشت سر او قرار گرفتهاند کنار خواهند رفت. به احتمال زیاد قالیباف نامزد نهایی این جریان خواهد بود. آنها نمیخواهند با شکستن آرای جبههٔ اقتدارگرایان ولایتگرا در برابر هاشمی او را در دور اول به خیابان پاستور بفرستند.
جبههٔ پایداری: اما در جبههٔ پایداری به احتمال زیاد کامران باقری لنکرانی که نه شانسی برای تایید در شورای نگهبان و نه شانسی برای جمع کردن رای هواداران حکومت دارد نیز به نفع جلیلی کنار خواهد رفت. اما جلیلی کسی نیست که به نفع قالیباف یا دیگر اعضای ائتلاف سهگانه کنار برود. اعضای ائتلاف نیز رسماً اعلام کردهاند به نفع وی کنار نمیروند. جلیلی به احتمال زیاد آمده است که بماند و در برگهٔ رایگیری خواهد ماند، مگر این که اعضای بیت به او بگویند که مصلحت در رفتن وی است. در صورت پایین آمدن آرای قالیباف در نظرسنجیها، جلیلی باید کنار برود تا آرای قالیباف در برابر هاشمی افزایش یابد.
جبههٔ ایستادگی: محسن رضایی تا به آخر خواهد ماند. نه او میخواست به ائتلافی بپیوندد و نه ائتلافها او را میخواستند. او شدیداً به این مقام میاندیشد و در حاشیهٔ ریسکهایش نیز حرکت میکند (مثل راه انداختن راهپیمایی از نماز جمعه تا ساختمان وزارت کشور که موضعگیری این وزارتخانه را نیز به دنبال داشت). نام او نیز در برگههای رای خواهد آمد. اما غیر از جبههٔ ایستادگی که وزن قابل توجهی در میان نیروها و جناحهای سیاسی ندارد گروهی از وی پشتیبانی نخواهد کرد.
تیم احمدینژاد: محمدرضا رحیمی و علیاکبر جوانفکر (معاون و مشاور احمدینژاد) شاید در ثبت نام خود برای نامزدی ریاست جمهوری هماهنگ با محمود احمدینژاد عمل نکرده باشند، اما در کنار رفتن به نفع اسفندیار رحیم مشایی در یک روز چنین کردند. کنار رفتن این دو از یک سو و نامزد نشدن هیچ یک از وزرا و نزدیکان احمدینژاد (کسانی مثل علی نیکزاد، وزیر راه و شهرسازی، و غلامحسین الهام، سخنگوی دولت، که گفته میشد بدیل رحیم مشایی در صورت رد صلاحیت او هستند) گواهی میدهند که احمدینژاد بر نامزدی رحیم مشایی تاکید دارد و شورای نگهبان کار سختی در رد صلاحیت وی در پیش رو خواهد داشت.
نیروهای امنیتی و نظامی و اعضای بیت همچنان نگران از استعفای احمدینژاد یا اخلال وی در انجام انتخابات در صورت رد صلاحیت مشایی هستند (نگاه کنید به سخنان مجتبی ذوالنور، جانشین سابق نماینده ولیفقیه در سپاه پاسداران، الف ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲). همراهی وی با مشایی در ثبت نام عزم جزم وی را به خوبی نشان داد. ثبت نام همزمان مشای و رفسنجانی نمایانگر عزم جزم احمدینژاد برای دو قطبی کردن انتخابات با دوگانهٔ مشایی - هاشمی است، کاری که بعید است بیت این بار بگذارد اتفاق بیفتد.
***
بدین ترتیب در آرایش نهایی نامزدها با انتخاباتی سه یا چهار قطبی ( هاشمی رفسنجانی، قالیباف، جلیلی و رحیم مشایی در صورت رد صلاحیت نشدن وی) از حیث جناحها و انتخاباتی با پنج یا هفت نامزد (محسن رضایی به علاوهٔ یکی دو نامزد دیگر) مواجه خواهیم بود.
در چنین صورتبندیای رفسنجانی پیروز میدان خواهد بود، چون هم رای طرفداران اختصاصی اصلاحطلبان (حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد شرکتکنندگان)، هم بخش عمدهٔ رای عملگرایان و ابنالوقتها (حدود ده تا پانزده درصد) و هم رای بخشی از سنتگرایان را به خود اختصاص خواهد داد (مجموعا حدود ۳۵ تا ۴۵ درصد رایدهندگان). فراموش نکنیم که نیمی از اعضای روحانیت مبارز به هاشمی گرایش دارند و اگر فشار بیت و دستگاههای امنیتی نبود او هنوز رئیس مجلس خبرگان رهبری بود. حتی اگر بخشی از اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نکنند عملگرایان و رایدهندگان فصلی جای آنها را پر خواهند کرد.
در صورت آمدن رحیم مشایی، وی چیزی در حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد آرای شرکتکنندگان یعنی افرادی را که روی کار آمدن احمدینژاد برای آنها منافعی را به ارمغان آورده به خود اختصاص خواهد داد. دولتی که هشت سال به توزیع رانت و پولپاشی بپردازد و صدها هزار نفر را به استخدام در بیاورد معمولاً میتواند حدود ده درصد از شرکتکنندگان (چیزی در حدود ۵۵ تا ۶۵ درصد جمعیت کشور با توجه به همزمانی با انتخابات شوراها) را در پایان دوره با خود همراه کند.
در صورت رد صلاحیت رحیم مشایی، آرای او به کیسهٔ جلیلی یا یکی از مستقلها ریخته خواهد شد، چون طرفداران دولت به هاشمی یا قالیباف رای نخواهند داد. رای جلیلی در این شرایط در حدود ۵ درصد خواهد بود (رای اختصاصی خامنهای و حزب پادگانیاش). او اصولاً آمده تا بخشی از آرای طرفداران احمدینژاد را به خود اختصاص دهد (چه مشایی را تایید کنند یا نکنند). قالیباف نیز بخشی از رای عملگرایان (از جمله رایدهندگان فصلی و غیر جناحی) و سنتگرایان را به خود اختصاص خواهد داد (مجموعا حدود ۱۵ تا ۲۵ درصد). رای رضایی یا دیگر نامزدهای مستقل روی هم حدود ۵ تا ۱۰ درصد خواهد بود. سطوح پایینی و بالایی این درصدها به تعداد نامزدهای تایید صلاحیت شده بستگی خواهد داشت.
اگر در دور اول انتخابات در آراء دستکاریای توسط بیت، شورای نگهبان و دولت احمدینژاد صورت گیرد حتماً برای عدم پیروزی هاشمی در دور اول خواهد بود. اگر ستادهای رفسنجانی وی را نامزد مخالف خامنهای معرفی کنند و رای به او "نه" به خامنهای تلقی شود میزان اصلاحطلبان تحریمی به شدت کاهش خواهد یافت. اما در دور دوم دستکاری در آرا تاثیرگذار خواهد بود، چون تفاوت آرای هاشمی با نامزدی که همهٔ مخالفان هاشمی به حمایتش میپردازند اندک خواهد بود.
همهٔ تخمینهای فوق مبتنی است بر ۱) آرای معمول جناحها و آرای اعلام شده برای نامزدها در سالهای ۷۶ تا ۸۸ (آن بخشهایی که قابل اعتمادتر است) و نتایج نظرسنجیهای دستگاههای امنیتی که با مشاهدات روزمره و روندها تناقضی ندارند (مخرج مشترک آنها) که البته همیشه درصدی از خطا را باید برای آنها درنظر گرفت، و ۲) فرض عدم دستکاری عجیب و غریب در نتایج و عدم مهندسی آرا در حدی که در سال ۱۳۸۸ رخ داد.