کمتر از دو ماه تا پایان کار دولت دهم باقی مانده است و به نظر میرسد که این دولت در تلاش است تا همه کارهای نیمه تمام خود را به پایان برساند، از جمله ارسال سریع لایحه کاهش ساعت کار زنان.
این لایحه که تیر ماه گذشته در هیات دولت به تصویب رسیده بود، حالا با کمی کمتر از یک سال تاخیر به مجلس شورای اسلامی ارسال شده است.
بر اساس این لایحه پیشنهاد شده که ساعت کار زنان سرپرست خانوار که فرزند زیر ۶ سال دارند، از ۴۴ ساعت در هفته به ۳۶ ساعت در هفته کاهش یابد. علاوه بر این زنان شاغلی که بیش از 3 فرزند دارند، به ازای هر فرزند بیشتر، یکسال به سنوات اشتغالشان بهعنوان ارفاق افزوده شود.
یکی دیگر از طرحهای مشوق فرزندآوری این لایحه این است که زنان شاغل دارای بیش از ده سال سابقه اشتغال، در هر سنی بتوانند بازنشسته شوند.
اما آن گونه که احسان محرابی، خبرنگار پیشین مجلس شورای اسلامی ساکن آلمان میگوید بحث ساعت کار کارمندان از مباحث قدیمی و مناقشه بر انگیز در مجلس شورای اسلامی بوده است: «بحث ساعت کار در دولت آقای احمدینژاد همواره مورد بحث بوده، چون دولت موارد متعددی را تعطیل اعلام کرده از جمله تعطیلی هایی مکرر در ماه رمضان.
همین سبب شد که پیش از این آقای توکلی- که در آن زمان ریاست مرکز پژوهشهای مجلس بودند- بحث قانون ۴۴ ساعت کار را مطرح کرد و نسبت به این امر اعتراض داشت. اما نگاه برخی از نمایندگان مجلس هم شبیه نگاه دولت است. یعنی آنها هم بیشتر وظایف زنها را در حوزه خانهداری میدانند و اشتغال بیرون از خانه را در اولویت بعدی برای زنان میدانند. برای همین، لایحه به صورت قاطع مشخص نیست که وضعیتش در مجلس به چه شکل درآید.»
اما کاهش ساعت کار مورد نظر این لایحه، فقط کارمندان زن دولت را تحت تاثیر قرار نمیدهد، بلکه زنانی که تحت قوانین اداره کار فعالیت میکنند نیز شامل این قانون میشوند.
تا به این جای کار بازار کار نیز به عنوان اصلیترین مجری این طرح واکنشهایی نشان داده است. از جمله آن گونه که رسانهها در ایران گزارش دادهاند تحلیلگران بازار کار معتقدند تصویب این لایحه به نفع زنان نخواهد بود.
دکتر زهرا کریمی، استاد دانشگاه و تحلیلگر بازارکار به روزنامه همشهری گفته است :« در حال حاضر کمتر از ۱۵ درصد از نیروی کار شاغل در کشور ما زنان هستند. عمدتا نیروی کار شاغل در بخش عمومی ممکن است که خواهان استفاده از چنین قانونهایی باشد که این نیروها هم روزبهروز از سهمشان در بازار کار کمتر میشود.»
دکتر کریمی گفته است که به این مسئله خوشبین نیست زیرا به گفته او اگر کاهش ساعت کاری زنان به شکل قانون باشد و پیروی از آن اجباری باشد، ممکن است کارفرماها به این اندیشه بیفتند که اصلا از استخدام نیروی کار زن صرفنظر کنند. این شرایط بازار کار در کنار دوبرابر بودن نرخ بیکاری کنونی زنان به نسبت مردان سبب میشود که یافتن و حفظ شغل برای زنان دشوارتر شود.
با این همه احسان محرابی میگوید که ارسال لایحه به مجلس به معنای تایید آن توسط مجلس نیست و تغییر دولت میتواند در تایید یا رد آن اثر گذار باشد:«لوایحی که معمولا در اواخر دولتها به مجلس ارائه میشود سرنوشت متفاوتی پیدا میکند چون به هر حال ممکن است بعضی مواقع در دولت بعد این لوایح پس گرفته شود. به طور مثال برخی از لوایحی که در اواخر دولت آقای خاتمی ارائه شد در دولت آقای احمدینژاد پس گرفته شد. به لحاظ قانونی این لایحه باید مسیر کمیسیونهای مجلس را طی کند و پس از آن به صحن علنی مجلس بیاید، بنابراین در طول زمانی که این لایحه در حال بررسی است طبیعتا دولت جدید بر سر کار آمده و ممکن است دولت جدید به نحوی این لایحه را پس بگیرد و یا در زمانی که این لایحه در مجلس در دست بررسی است دولت دفاع چندان قوی از این لایحه نداشته باشد و به هر حال خود دفاع دولت از این لایحه بسیار تاثیرگذار است.»
زنان در شوراهای شهر و روستا
هم زمان با انتخابات ریاست جمهوری انتخابات شوراهای شهر و روستا هم برگزار شد و اخبار آن در باد تند انتخابات ریاست جمهوری گم شد. برخلاف انتخابات ریاست جمهوری که در آن صلاحیت هیچ زنی تایید نشد، در رقابتهای شوراهای شهر وروستا بودند زنانی که تایید صلاحیت شدند. براساس آمار منتشر شده در میان ۱۲۶ هزار و ۱۵۳ عضو اصلی شوراهای شهر و روستا، تنها ۹۳ زن حضور دارند. رکورد دار حضور زنان شهر کرمان، با حضور شش زن در میان ۱۵ عضو شورای شهر است و البته شهرهایی بزرگ چون ساری هم هستند که هیچ زنی به شورای شهر آن راه نیافته است.
آسیه امینی، فعال مسایل زنان، ساکن نروژ معتقد است که اساسا بالارفتن آمار حضور زنان در شوراهای شهر و روستا از مطالبات جنبش فمینیستی زنان ایران نیست: «مساله حضور کمیتی زنان در قدرت چه در مجلس و چه به عنوان وزیر زن و چه به عنوان عضو شوراهای شهر و روستا، اگرچه خیلی اوقات در انتخابات و بعد از آن مورد بحث رسانهها قرار گرفته اما هنوز به عنوان یک مطالبه جدی از طرف جنبش فمینیستی ایران مطرح نشده است. دلیلش هم این است که اساسا جنبش فمینیستی تا حالا مطالباتش را در عرصه قدرت مطرح نکرده... یعنی هرچند در مورد آن مذاکره کرده و ان را مطالبه کرده، اما هیچگاه سهمخواهی نداشته است.»
به گفته آسیه امینی بحث شوراها در ایران بحث جدید است. وی میگوید:«اگر ما می خواهیم رفع تبعیض و مشارکت زنان در همه عرصهها باشد باید در عرصه سیاست هم برایش فکری کنیم. من فکر میکنم نیاز به زمان ، بحث وتحلیل داریم. ما باید درک واقعبینانهتری از نیازهای واقعی جامعه و امکاناتی که در عرصه سیاست و عرصه جامعه وجود دارد، داشته باشیم. بحث مشارکت سیاسی زنان نیازمند این است که هم در عرصه قدرت و هم در عرصه جامعه مدنی به بحث گذاشته شود. نتیجه اما هر چه باشد مسلما به نفع حقوق زنان است.»
زنان پشت درهای بسته استادیوم آزادی
«ورود زنان به استادیوم آزادی ممنوع است»، این تنها حاصل زنان ایرانی از راهیابی تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی به جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل بود. هر چند لحظاتی پس از پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر تیم کره جنوبی، مردم به خیابانها آمدند و دومین جشن ملی را در هفته گذشته بر پا کردند اما مسئولان فدراسیون فوتبال اعلام کردند که در جشن پیروزی روز چهارشنبه که در استادیوم آزادی برگزار میشود، ورود زنان ممنوع است. تلاشهای فعالان مسایل زنان در شبکههای اجتماعی، مذاکره با نیروی انتظامی و فدراسیون فوتبال هم فایده ای نداشت، حضور کمتر از هزار تن از زنان در مقابل درهای شرقی و غربی استادیوم آزادی هم بی نتیجه ماند و در جشن پیروزی تیم ملی فوتبال، جای زنان در استادیوم خالی ماند. خبرهای تایید نشده ای هم از پشت درهای بسته ورزشگاه آزادی رسید که زنان را با توهین و تهدید پراکنده کردند وحتی خبر دادند که تعدادی از آنها را سوار بر ون به میدان ونک آوردند.
اما همه این تلاشهای فعالان مسایل زنان هم برای حضور در ورزشگاه آزادی بیانتقاد نبود و بودند کسانی که میگفتند حضور زنان در ورزشگاه از اولویتهای زنان نیست و نباید زنان به استادیوم میرفتند.
محسن فرشیدی، فعال برابری خواه ساکن آلمان، از جمله کسانی بود که در شبکه های اجتماعی زنان را به حضور در ورزشگاه دعوت کرد.
آقای فرشیدی، زنان به ورزشگاه رفتند و پشت درهای بسته ماندند، این حرکت چه تاثیری در وضعیت زنان داشت؟
به نظر من ورزش و تماشای آن کمترین حقی است که افراد میتوانند داشته باشند. جدا از اینکه این موضوع انعکاس گستردهای در رسانههای داخل ایران داشت، حتی اگر دقت کنیم لحن و نگاه آنها هم به موضوع عوض شده بود. مثلا خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی مینویسد زنان که نیمی از هواداران فوتبال را تشکیل میدهند و شب قبل از این بدون مشکل در خیابانها کنار مردم جشن گرفته بودند، اجازه ورود پیدا نمیکنند. این خبرگزاری همین امر را یکی از دلایل خالی ماندن ورزشگاه میبیند.
شاید اگر شما در سالهای گذشته این موضوع را در رسانههای داخلی دنبال میکردید اصلا به این شکل به موضوع نگاه نمیکردند. این همراهی گسترده افکار عمومی به نظر من میتواند یکی از دستاوردهای مهم باشد. همچنین ما باید به انعکاس خیلی گسترده این خبر در شبکههای اجتماعی و دنیای مجازی هم نگاه کنیم که به نظر من کم نظیر بوده. مثلا تنها در صفحه برابری زن و مرد این موضوع ۷۰۰ هزار باربه صورت مستقیم و غیرمستقیم دیده شده . به نظر من این زنده ماندن مطالبات زنان در روزهایی که امید به تغییر بیشتر است میتواند یکی از دستاوردهای مهم این حرکت باشد.
بسیاری از منتقدان این حرکت زنان میگفتند که ورود به استادیوم از اولویتهای زنان نیست و زنان نباید این کار را میکردند، پاسخ شما چیست؟
سوال من این است که این زمان و فرصت چه زمانی به دست میآید. یعنی امکان دارد یک چنین فرصتی در چند ماه آینده یا چند سال آینده هم به وجود نیاید. وقتی که ما به انعکاس گسترده این حرکت نگاه میکنیم، متوجه میشویم که تاثیر مثبت خودش را گذاشته است. ما نباید فراموش کنیم که حقوق اجتماعی از همین حقوقهای کوچک و بزرگ تشکیل شده است. همیشه در هر حرکتی افرادی بودند که به موضوع انتقاد داشتند. اما در شرایطی که ما قرار گرفتهایم طرح مطالبات زنان می تواند خیلی مهم باشد. در واقع جنبشهای برابریخواهانه به نظر من باید از حالت تدافعی به حالت تهاجمی بیایند. یعنی نباید منتظر باشند که برایشان یک قانون گذاشته شود و بعد نسبت به آن اعتراض کنند. باید شرایط را بسنجند، از فرصتهای به وجود آمده استفاده کنند و بتوانند مطالبات خودشان را درخواست کنند.
از آنجا که مهمترین مخالفان حضور زنان در ورزشگاهها روحانیون هستند، و دفعه پیش هم که آقای احمدینژاد اجازه ورود زنان به ورزشگاهها را داد، تحت فشار روحانیون سنتی مجبور شد اجازه را پس بگیرد، آیا میتوان امیدوار بود که با تغییر دولت و سرکار آمدن رییس جمهوری که خود لباس روحانیت بر تن دارد، امکان گفت و گو با روحانیون سنتی بازتر شده و تغییراتی در شرایط زنان به وجود بیاید؟
به نظر من باید امیدوار بود. مثلا ما تا همین امروز هم نگاه کنیم در مسابقات ورزشی دیگر به جز فوتبال، مثل بسکتبال یا والیبال زنان اجازه ورود به شکلی محدودتر دارند. این موضوع اما در سالهای دورتر هم نگاه کنید غیرممکن به نظر میرسید و با تلاش هایی که صورت گرفت زنان توانستند به مسابقات ورزشی به جز فوتبال هم وارد شوند. من فکر میکنم میتوانیم امیدوار باشیم که با تغییر شرایط حتی به شکل محدودش این فضای گفتمانی مجدد در جامعه شکل بگیرد.
این لایحه که تیر ماه گذشته در هیات دولت به تصویب رسیده بود، حالا با کمی کمتر از یک سال تاخیر به مجلس شورای اسلامی ارسال شده است.
بر اساس این لایحه پیشنهاد شده که ساعت کار زنان سرپرست خانوار که فرزند زیر ۶ سال دارند، از ۴۴ ساعت در هفته به ۳۶ ساعت در هفته کاهش یابد. علاوه بر این زنان شاغلی که بیش از 3 فرزند دارند، به ازای هر فرزند بیشتر، یکسال به سنوات اشتغالشان بهعنوان ارفاق افزوده شود.
یکی دیگر از طرحهای مشوق فرزندآوری این لایحه این است که زنان شاغل دارای بیش از ده سال سابقه اشتغال، در هر سنی بتوانند بازنشسته شوند.
اما آن گونه که احسان محرابی، خبرنگار پیشین مجلس شورای اسلامی ساکن آلمان میگوید بحث ساعت کار کارمندان از مباحث قدیمی و مناقشه بر انگیز در مجلس شورای اسلامی بوده است: «بحث ساعت کار در دولت آقای احمدینژاد همواره مورد بحث بوده، چون دولت موارد متعددی را تعطیل اعلام کرده از جمله تعطیلی هایی مکرر در ماه رمضان.
همین سبب شد که پیش از این آقای توکلی- که در آن زمان ریاست مرکز پژوهشهای مجلس بودند- بحث قانون ۴۴ ساعت کار را مطرح کرد و نسبت به این امر اعتراض داشت. اما نگاه برخی از نمایندگان مجلس هم شبیه نگاه دولت است. یعنی آنها هم بیشتر وظایف زنها را در حوزه خانهداری میدانند و اشتغال بیرون از خانه را در اولویت بعدی برای زنان میدانند. برای همین، لایحه به صورت قاطع مشخص نیست که وضعیتش در مجلس به چه شکل درآید.»
اما کاهش ساعت کار مورد نظر این لایحه، فقط کارمندان زن دولت را تحت تاثیر قرار نمیدهد، بلکه زنانی که تحت قوانین اداره کار فعالیت میکنند نیز شامل این قانون میشوند.
تا به این جای کار بازار کار نیز به عنوان اصلیترین مجری این طرح واکنشهایی نشان داده است. از جمله آن گونه که رسانهها در ایران گزارش دادهاند تحلیلگران بازار کار معتقدند تصویب این لایحه به نفع زنان نخواهد بود.
دکتر زهرا کریمی، استاد دانشگاه و تحلیلگر بازارکار به روزنامه همشهری گفته است :« در حال حاضر کمتر از ۱۵ درصد از نیروی کار شاغل در کشور ما زنان هستند. عمدتا نیروی کار شاغل در بخش عمومی ممکن است که خواهان استفاده از چنین قانونهایی باشد که این نیروها هم روزبهروز از سهمشان در بازار کار کمتر میشود.»
دکتر کریمی گفته است که به این مسئله خوشبین نیست زیرا به گفته او اگر کاهش ساعت کاری زنان به شکل قانون باشد و پیروی از آن اجباری باشد، ممکن است کارفرماها به این اندیشه بیفتند که اصلا از استخدام نیروی کار زن صرفنظر کنند. این شرایط بازار کار در کنار دوبرابر بودن نرخ بیکاری کنونی زنان به نسبت مردان سبب میشود که یافتن و حفظ شغل برای زنان دشوارتر شود.
با این همه احسان محرابی میگوید که ارسال لایحه به مجلس به معنای تایید آن توسط مجلس نیست و تغییر دولت میتواند در تایید یا رد آن اثر گذار باشد:«لوایحی که معمولا در اواخر دولتها به مجلس ارائه میشود سرنوشت متفاوتی پیدا میکند چون به هر حال ممکن است بعضی مواقع در دولت بعد این لوایح پس گرفته شود. به طور مثال برخی از لوایحی که در اواخر دولت آقای خاتمی ارائه شد در دولت آقای احمدینژاد پس گرفته شد. به لحاظ قانونی این لایحه باید مسیر کمیسیونهای مجلس را طی کند و پس از آن به صحن علنی مجلس بیاید، بنابراین در طول زمانی که این لایحه در حال بررسی است طبیعتا دولت جدید بر سر کار آمده و ممکن است دولت جدید به نحوی این لایحه را پس بگیرد و یا در زمانی که این لایحه در مجلس در دست بررسی است دولت دفاع چندان قوی از این لایحه نداشته باشد و به هر حال خود دفاع دولت از این لایحه بسیار تاثیرگذار است.»
زنان در شوراهای شهر و روستا
هم زمان با انتخابات ریاست جمهوری انتخابات شوراهای شهر و روستا هم برگزار شد و اخبار آن در باد تند انتخابات ریاست جمهوری گم شد. برخلاف انتخابات ریاست جمهوری که در آن صلاحیت هیچ زنی تایید نشد، در رقابتهای شوراهای شهر وروستا بودند زنانی که تایید صلاحیت شدند. براساس آمار منتشر شده در میان ۱۲۶ هزار و ۱۵۳ عضو اصلی شوراهای شهر و روستا، تنها ۹۳ زن حضور دارند. رکورد دار حضور زنان شهر کرمان، با حضور شش زن در میان ۱۵ عضو شورای شهر است و البته شهرهایی بزرگ چون ساری هم هستند که هیچ زنی به شورای شهر آن راه نیافته است.
آسیه امینی، فعال مسایل زنان، ساکن نروژ معتقد است که اساسا بالارفتن آمار حضور زنان در شوراهای شهر و روستا از مطالبات جنبش فمینیستی زنان ایران نیست: «مساله حضور کمیتی زنان در قدرت چه در مجلس و چه به عنوان وزیر زن و چه به عنوان عضو شوراهای شهر و روستا، اگرچه خیلی اوقات در انتخابات و بعد از آن مورد بحث رسانهها قرار گرفته اما هنوز به عنوان یک مطالبه جدی از طرف جنبش فمینیستی ایران مطرح نشده است. دلیلش هم این است که اساسا جنبش فمینیستی تا حالا مطالباتش را در عرصه قدرت مطرح نکرده... یعنی هرچند در مورد آن مذاکره کرده و ان را مطالبه کرده، اما هیچگاه سهمخواهی نداشته است.»
به گفته آسیه امینی بحث شوراها در ایران بحث جدید است. وی میگوید:«اگر ما می خواهیم رفع تبعیض و مشارکت زنان در همه عرصهها باشد باید در عرصه سیاست هم برایش فکری کنیم. من فکر میکنم نیاز به زمان ، بحث وتحلیل داریم. ما باید درک واقعبینانهتری از نیازهای واقعی جامعه و امکاناتی که در عرصه سیاست و عرصه جامعه وجود دارد، داشته باشیم. بحث مشارکت سیاسی زنان نیازمند این است که هم در عرصه قدرت و هم در عرصه جامعه مدنی به بحث گذاشته شود. نتیجه اما هر چه باشد مسلما به نفع حقوق زنان است.»
زنان پشت درهای بسته استادیوم آزادی
«ورود زنان به استادیوم آزادی ممنوع است»، این تنها حاصل زنان ایرانی از راهیابی تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی به جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل بود. هر چند لحظاتی پس از پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر تیم کره جنوبی، مردم به خیابانها آمدند و دومین جشن ملی را در هفته گذشته بر پا کردند اما مسئولان فدراسیون فوتبال اعلام کردند که در جشن پیروزی روز چهارشنبه که در استادیوم آزادی برگزار میشود، ورود زنان ممنوع است. تلاشهای فعالان مسایل زنان در شبکههای اجتماعی، مذاکره با نیروی انتظامی و فدراسیون فوتبال هم فایده ای نداشت، حضور کمتر از هزار تن از زنان در مقابل درهای شرقی و غربی استادیوم آزادی هم بی نتیجه ماند و در جشن پیروزی تیم ملی فوتبال، جای زنان در استادیوم خالی ماند. خبرهای تایید نشده ای هم از پشت درهای بسته ورزشگاه آزادی رسید که زنان را با توهین و تهدید پراکنده کردند وحتی خبر دادند که تعدادی از آنها را سوار بر ون به میدان ونک آوردند.
اما همه این تلاشهای فعالان مسایل زنان هم برای حضور در ورزشگاه آزادی بیانتقاد نبود و بودند کسانی که میگفتند حضور زنان در ورزشگاه از اولویتهای زنان نیست و نباید زنان به استادیوم میرفتند.
محسن فرشیدی، فعال برابری خواه ساکن آلمان، از جمله کسانی بود که در شبکه های اجتماعی زنان را به حضور در ورزشگاه دعوت کرد.
آقای فرشیدی، زنان به ورزشگاه رفتند و پشت درهای بسته ماندند، این حرکت چه تاثیری در وضعیت زنان داشت؟
به نظر من ورزش و تماشای آن کمترین حقی است که افراد میتوانند داشته باشند. جدا از اینکه این موضوع انعکاس گستردهای در رسانههای داخل ایران داشت، حتی اگر دقت کنیم لحن و نگاه آنها هم به موضوع عوض شده بود. مثلا خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی مینویسد زنان که نیمی از هواداران فوتبال را تشکیل میدهند و شب قبل از این بدون مشکل در خیابانها کنار مردم جشن گرفته بودند، اجازه ورود پیدا نمیکنند. این خبرگزاری همین امر را یکی از دلایل خالی ماندن ورزشگاه میبیند.
شاید اگر شما در سالهای گذشته این موضوع را در رسانههای داخلی دنبال میکردید اصلا به این شکل به موضوع نگاه نمیکردند. این همراهی گسترده افکار عمومی به نظر من میتواند یکی از دستاوردهای مهم باشد. همچنین ما باید به انعکاس خیلی گسترده این خبر در شبکههای اجتماعی و دنیای مجازی هم نگاه کنیم که به نظر من کم نظیر بوده. مثلا تنها در صفحه برابری زن و مرد این موضوع ۷۰۰ هزار باربه صورت مستقیم و غیرمستقیم دیده شده . به نظر من این زنده ماندن مطالبات زنان در روزهایی که امید به تغییر بیشتر است میتواند یکی از دستاوردهای مهم این حرکت باشد.
بسیاری از منتقدان این حرکت زنان میگفتند که ورود به استادیوم از اولویتهای زنان نیست و زنان نباید این کار را میکردند، پاسخ شما چیست؟
سوال من این است که این زمان و فرصت چه زمانی به دست میآید. یعنی امکان دارد یک چنین فرصتی در چند ماه آینده یا چند سال آینده هم به وجود نیاید. وقتی که ما به انعکاس گسترده این حرکت نگاه میکنیم، متوجه میشویم که تاثیر مثبت خودش را گذاشته است. ما نباید فراموش کنیم که حقوق اجتماعی از همین حقوقهای کوچک و بزرگ تشکیل شده است. همیشه در هر حرکتی افرادی بودند که به موضوع انتقاد داشتند. اما در شرایطی که ما قرار گرفتهایم طرح مطالبات زنان می تواند خیلی مهم باشد. در واقع جنبشهای برابریخواهانه به نظر من باید از حالت تدافعی به حالت تهاجمی بیایند. یعنی نباید منتظر باشند که برایشان یک قانون گذاشته شود و بعد نسبت به آن اعتراض کنند. باید شرایط را بسنجند، از فرصتهای به وجود آمده استفاده کنند و بتوانند مطالبات خودشان را درخواست کنند.
از آنجا که مهمترین مخالفان حضور زنان در ورزشگاهها روحانیون هستند، و دفعه پیش هم که آقای احمدینژاد اجازه ورود زنان به ورزشگاهها را داد، تحت فشار روحانیون سنتی مجبور شد اجازه را پس بگیرد، آیا میتوان امیدوار بود که با تغییر دولت و سرکار آمدن رییس جمهوری که خود لباس روحانیت بر تن دارد، امکان گفت و گو با روحانیون سنتی بازتر شده و تغییراتی در شرایط زنان به وجود بیاید؟
به نظر من باید امیدوار بود. مثلا ما تا همین امروز هم نگاه کنیم در مسابقات ورزشی دیگر به جز فوتبال، مثل بسکتبال یا والیبال زنان اجازه ورود به شکلی محدودتر دارند. این موضوع اما در سالهای دورتر هم نگاه کنید غیرممکن به نظر میرسید و با تلاش هایی که صورت گرفت زنان توانستند به مسابقات ورزشی به جز فوتبال هم وارد شوند. من فکر میکنم میتوانیم امیدوار باشیم که با تغییر شرایط حتی به شکل محدودش این فضای گفتمانی مجدد در جامعه شکل بگیرد.