پس از اظهارات مکرر رهبر جمهوری اسلامی در باب نیاز به افزایش جمعیت کشور، مقامات و رسانههای جمهوری اسلامی بارها از پیر شدن جمعیت و نیاز به افزایش رشد جمعیت سخن گفتهاند. آیا فراتر از رویکرد ایدئولوژیکی مقامات جمهوری اسلامی و روحانیت شیعه برای افزایش جمعیت (با هدف افزایش قدرت جمهوری اسلامی در منطقه و افزایش جمعیت شیعیان) این سخنان وجه واقعگرایانه و علمی نیز دارد؟
آمارها
آمارهای جمعیتی ایران حکایت از افزایش قابل توجهٔ جمعیت کهنسال کشور دارد. کاهش قابل توجهٔ رشد جمعیت (به نرخ حدود ۱٫۳ درصد سالانه) در کنار عواملی مثل بهبود بهداشت و درمان و تغذیه (در برخی از قشرها) به تدریج دارند ترکیب جمعیتی کشور را تغییر میدهند. جمعیت پیر کشور افزایش یافته و مییابد چون متوسط طول عمر افراد افزایش پیدا میکند. این البته به معنای وارونه شدن هرم سنی و گرفتن جای جوانان توسط پیران نیست، بلکه هرم جمعیت دارد به شکل درختی با تنهٔ بزرگ درمیآید.
جمعیت بالای ۶۵ سال کشور در سال ۱۳۹۰ حدود ۳٫۵ میلیون نفر بوده است. در ۲۰ سال آینده ۱۵ میلیون نفر به جمعیت کهنسال کشور اضافه میشود، چون جمعیت ۴۰ تا ۶۰ سال در سال ۱۳۹۰ (که امروز میان ۴۵ تا ۶۵ سال دارد) حدود ۱۵ میلیون نفر بوده است. با فرض از دنیا رفتن جمعیت ۳٫۵ میلیون نفری ۶۵ سال و بالاتر امروز پس از بیست سال و بالا رفتن امید به زندگی در ایران تا حدود ۸۵ سال در بیست سال آینده، جمعیت کهنسال کشور در سال ۱۴۱۵ حدود ۱۵ میلیون نفر خواهد بود، یعنی حدود ۱۱٫۵ میلیون بیشتر از امروز. با توجه به سن امید به زندگی در ایران (۷۲ تا ۷۵ سال به روایتهای مختلف) همهٔ ۱۵ میلیون نفر فوق در سال ۱۴۱۵ زنده نخواهند بود و جمعیت تخمینی بالای ۶۵ سال در آن سال کمتر از ۱۰ میلیون خواهد بود. البته این رقم به معنای کهنسال شدن جمعیت نخواهد بود، چون در آن زمان نیز این رقم چیزی در حدود ۱۰ درصد جمعیت خواهد بود.
تبلیغات به جای گزارش
بنابراین جمعیت کشور رو به کهنسالی نمیرود، بلکه تعداد کهنسالان افزایش مییابد. مقامات جمهوری اسلامی برای پیشبرد سیاست جمعیتی رهبر جمهوری اسلامی (کشوری با ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون جمعیت) این دو موضوع را آگاهانه یا ناآگاهانه با هم خلط میکنند.
علیرغم این رشد قابل توجه هرم جمعیتی کشور وارونه نمیشود، چون اول این که علیرغم کاهش رشد جمعیت با همین نرخ ۱٫۳ درصد رشد سالانه حدود یک میلیون نفر به جمعیت اضافه میشود و نگرانی از کاهش جمعیت بیهوده است، دوم این در ۲۰ سال آینده جمعیت کهنسال کشور به اندازهای نخواهد شد که جمعیت میانسال و جوان کشور را پشت سر بگذارد و به همین لحاظ نگرانی از فقدان نیروی کار جوان بیهوده است. به اندازهای که اقتصاد ایران بتواند شغل ایجاد کند جوانان جویای کار در بازار کار خواهند بود. نگرانیها عمدتاً مربوط به چگونگی نگاهداری و مراقبت از این جمعیت کهنسال و هزینهای است که این جمعیت بر دوش دولت و سازمانهای تأمین اجتماعی خواهد گذاشت.
پیامدها برای سالمندان
افزایش بخش کهنسالی جمعیت به معنای کهنسالی جمعیت نیست، اما سه پیامد برای جمعیت کهنسال داشته و خواهد داشت. پیامد اول وجود تعداد بیشتری از سالمندان است که باید با اتکای به خود زندگی کنند. در دورانی که تعداد کهنسالان کمتر بود اعضای جوانتر خانواده میتوانستند از آنها نگهداری کنند. اما امروز نسبت کهنسالان به جمعیت جوان در حال افزایش است (مثل خانوادههای تکفرزند) و برای جوانان و میانسالان دشوار است که از پیران خانواده مواظبت کنند. همچنین کهنسالان عمر بیشتری میکنند که بار نگهداری را افزایش میدهد.
پیامد دوم وابستگی بیشتر کهنسالان به کسانی است که کارشان نگهداری از سالمندان است. نگهداری از سالمندان دارد به یک حرفه و شغل گسترده در ایران تبدیل میشود. این امر را هم در افزایش تعداد پرستاران خانگی و هم افزایش تعداد خانههای سالمندان میتوان مشاهده کرد.
پیامد سوم افزایش قدرت سالمندان در تأثیرگذاری بر سیاستهای اجتماعی است. سالمندان بسیار بیشتر از جوانها در جریان اخبار و تحولات جامعه هستند و بیش از آنها در تصمیمگیریهای مهم مثل انتخابات شرکت میکنند. این امر در ایران هم مثل کشورهای صنعتی قابل مشاهده است. در نتیجه سیاستمداران باید گوشهای خود را بر روی خواستههای سالمندان باز نگه دارند.
پیامدها برای جامعه
افزایش قابل توجه جمعیت کهنسال در چهار بعد اشتغال، بازنشستگی و از کارافتادگی، تحول خانواده، و بهداشت پیامدهایی برای کلیت جامعه خواهد داشت.
نخست این که جوانها بیشتر در صف اشتغال میمانند، چون با حقوق بازنشستگی زندگی دشوار است و حتی بازنشستگان ترجیح میدهند در بازار کار بمانند. اما با افزایش کهنسالان به دلیل افزایش خانههای سالمندان و پرستاران خانگی مشاغل تازهای ایجاد میشود. همچنین نیاز به مراکزی که اوقات فراغت سالمندان را پر میکنند افزایش مییابد.
پیامد دوم افزایش تعداد بازنشستگان و از کارافتادگان است. این امر بار مالی بازنشستگان بر صندوقهای بازنشستگی و بیمهها را افزایش میدهد. نتیجهٔ این امر کاهش ذخایر تأمین اجتماعی در کشور خواهد بود.
پیامد سوم افزایش تعداد خانوادههای دو و تکنفره است. بسیاری از سالمندان ترجیح میدهند در خانههای خود زندگی کنند و به دلیل کم بودن تعداد اعضای این خانوادهها به طور کلی بعد خانوار در کشور کاهش مییابد. کوچکتر شدن بعد خانوار در ایران البته دلایل دیگری غیر از این هم دارد، مثل کاهش زاد و ولد و مجرد ماندن بخش قابل توجهی از جمعیت (بنا به آخرین آمارها حدود ۱٫۳ میلیون).
و پیامد چهارم بالاتر رفتن هزینههای بخش درمان در کشور خواهد بود. جمعیت کهنسال با توجه به افزایش بیماریهایی که یک عمر با افراد هستند (سرطان، قند، بیماریههای قلبی) هزینهٔ بسیار بالایی برای جوامع دارند و با افزایش کهنسالان این هزینهها رشد پیدا میکنند.
پیامدها برای حکومت
جمعیت کهنسال معمولاً محافظهکارتر از جمعیت جوان است. به همین علت احزاب و حکومتهای محافظهکار از افزایش جمعیت کهنسال استقبال میکنند. نگرانیهایی که از پیر شدن جمعیت در ایران ابراز میشود عمدتاً از سوی اسلامگرایان سوسیالیست، نظامیگرا و موعودگراست که به جمعیت جوان برای رادیکالیزه کردن جامعه، کشورگشایی و مداخلهٔ نظامی و نیز ماشین سرکوب در داخل نیاز دارند. اما اسلامگرایان شریعتگرا و ربانیسالار که میخواهند همین جمهور اسلامی موجود را حفظ کنند و از منافع آن برخوردار شوند از افزایش بخش کهنسال جمعیت ابراز نگرانی نمیکنند.