لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۰۷:۰۰

چگونه ایرانی را برای فرزندان‌مان به ارث می‌گذاریم؟


«پرووکاسیون» یا «برانگیزی» [تحریک] را می‌توان در خدمت هدف‌های شوم و گاه فاجعه‌آمیز به کار گرفت یا برعکس به سلاحی بسیار موثر برای هشدار دادن، از خواب غفلت بیدار کردن و پرهیز از خطرهای دور و نزدیک بدل کرد. این هنری است به قدمت جوامع انسانی با پیامدهایی متفاوت و گاه متضاد. مثبت‌ترین راه استفاده از این هنر جلب توجه افکار عمومی به پدیده‌ای است که اهمیت آن، طی دورانی بسیار طولانی، پنهان مانده است.

پیام تلخ

سخنان اخیر عیسی کلانتری، وزیر کشاورزی سابق و رئیس کنونی «خانه کشاورز»، درباره ابعاد «تنش آبی» در ایران در زمره «پرووکاسیون»های عافیت‌بخشی است که شاید بتواند در رخوت شگفت‌انگیز یک ملت در برابر خطری مرگبار، تغییری به وجود بیاورد.

آقای کلانتری با تاکید بر زوال منابع آبی و به ویژه سفره‌های زیرزمینی کشور می‌گوید: «اگر وضعیت اصلاح نشود، ایران ۳۰ سال دیگر کشور ارواح می‌شود، چون همه کشور تبدیل به کویر می‌شود. در کویر اگر بارش هم صورت گیرد، ثمری ندارد چون سفره آب زیرزمینی خشک شده است، آب در سطح می‌ماند و تبخیر می‌شود. در حال حاضر تمامی پیکره‌های آبی طبیعی ایران خشکیده‌اند. دریاچه ارومیه، بختگان، تشک، پریشان، کافتر، گاوخونی، هورالعظیم، هامون، جازموریان و... دیگر چیزی باقی نمانده. من از وقوع بحران حرف می‌زنم. زندگی ملت در حال تهدید است. یک کشوری مانند مالدیو که در جنوب اقیانوس هند است در معرض زیر آب رفتن است. این کشور بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر جمعیت دارد و سال‌هاست سازمان ملل در حال بررسی است که این ملت را کجا ببرد. حالا ما با ۷۵ میلیون نفر، به فرض افزایش نیافتن جمعیت کجا باید برویم.»

از دیدگاه وزیر پیشین کشاورزی ایران، «مشکل اصلی که ما را تهدید می‌کند و از اسرائیل و آمریکا و دعواهای سیاسی و... خطرناک‌تر است مسئله زندگی ملت است. این است که فلات ایران دارد غیرقابل سکونت می‌شود و کسی به این فکر نیست».

کارشناسان مسائل آب و متخصصان جغرافیای ایران می‌توانند «تبدیل کشور به کویر» تا سی سال دیگر را، که از سوی عیسی کلانتری مطرح شده، اغراق‌آمیز توصیف کنند و در این که ایرانیان مجبور خواهند شد به دلیل بی‌آبی فلات قدیمی خود را ترک گویند، به دیده تردید بنگرند. ایرادهای احتمالی آنها بر سخنان آقای کلانتری را البته باید جدی گرفت، ولی چنین ایرادهایی در محتوای اصلی هشدار وزیر سابق کشاورزی تغییری بنیادی به وجود نمی‌آورد. به بیان دیگر، استفاده از تکنیک «پرووکاسیون» برای منتقل کردن یک پیام بسیار تلخ متکی بر واقعیت، حتی اگر از لحاظ فنی و علمی تردیدآفرین باشد، نباید اصل پیام را پنهان کند.

هدف جلب توجه افکار عمومی مردم ایران است به بر باد رفتن گنجینه بزرگی که گاه آن را «طلای آبی» می‌نامند. این خطر بزرگ که ابعاد آن با سرعتی نجومی رو به گسترش می‌رود، در صفحات فرعی و کم‌خواننده رسانه‌های ایران مورد تاکید قرار می‌گیرد. اما چه کسی وقت و حوصله آن را دارد که به این مهم بپردازد. ایران که یکی از کلیدی‌ترین ابزار امنیت ملی آن این گونه به تاراج می‌رود، بخش بزرگی از توان و امکاناتش را در خدمت «انرژی هسته‌ای» موهومی به کار می‌گیرد، که هنوز حتی یک لامپ را روشن نکرده، ولی میلیاردها دلار را بلعیده و کشور را با فرو بردن در کام تحریم‌های کمرشکن اقتصادی، در وضعیت کنونی قرار داده است.

ابعاد خطر

مروری بر داده‌های ابتدایی مربوط به وضعیت آبی ایران، ابعاد خطر را به نمایش می‌گذارد. در فاصله ۹۲ سال گذشته، از آغاز قرن چهاردهم خورشیدی تا امروز، جمعیت ایران از زیر ده میلیون نفر به هفتاد و هفت میلیون نفر رسیده و تقریبا هشت برابر شده، اما در همان حال میزان سرانه آب تجدیدپذیر کشور به حدود یک هشتم کاهش یافته و از ۱۳۰۰۰ متر مکعب به ۱۷۰۰ متر مکعب کاهش یافته است.

به گفته کارشناسان «مرکز پژوهش‌های مجلس»، در ایران علی‌رغم پدیده کم‌آبی، سالانه بالغ بر ۵۱ میلیارد متر مکعب از جریانات سطحی و ۶۱ میلیارد متر مکعب از آب‌های زیرزمینی به هدر می‌رود. همین کارشناسان می‌افزایند که با وجود محدودیت شدید منابع آب، طی سی سال گذشته مصرف آب در کشور ۲٫۲ برابر شده است. (مرکز پژوهش‌های مجلس، «بررسی تطبیقی و آسیب‌شناسی ساختار حاکمیتی مدیریت آب در ایران و ارائه ساختار مطلوب، آبان‌ماه ۱۳۹۱)

بیش از سه چهارم خاک ایران در منطقه بسیار خشک قرار گرفته، ولی در همین فلات، با وجود کمبود آب، تمدن‌هایی بسیار بزرگ به وجود آمدند، از جمله به برکت مدیریت داهیانه منابع آب که معروف‌ترین نشانه آن سیستم قنات‌هاست. طومار منسوب به «شیخ بهایی» در مورد مدیریت آب زاینده‌رود در دوران صفویه، یکی دیگر از نشانه‌های این درایت است (مرکز پژوهش‌های مجلس، «الگوی مدیریت آب: درس‌هایی از طومار شیخ بهایی»، اسفند ۱۳۸۸)

اگر این دانش دیرینه تداوم می‌یافت و با برخورداری از دستاوردهای قرون بیستم و بیست و یکم در عرصه تمشیت منابع آبی تکامل می‌یافت، ایران می‌بایست به تکنولوژی‌های تازه رو بیاورد، از جمله «آبیاری قطره‌ای» که یکی از بزرگ‌ترین اهرم‌های توسعه در اسرائیل بوده و هست. این تکنولوژی به اسرائیل امکان داد به بخش بزرگی از نیازهای آبی خود پاسخ دهد و، در همان حال، در یکی از خشک‌ترین مناطق جهان، زمینه شکوفا شدن یک کشاورزی پایدار را فراهم بیاورد.

اگر ایرانیان به اهمیت آب در سرنوشت‌شان پی می‌بردند، باید «اقتصاد آب» را در راس دل‌نگرانی‌های اقتصادی خود قرار دهند، برای تامین و توزیع و بازیافت آب هزاران کارشناس تربیت کنند، سهم قابل توجهی از منابع خود را به مراکز تحیقاتی مربوط به آب اختصاص دهند، و فرهنگ حفاظت آب و استفاده عقلایی از آن را در نسل‌های جوان کشور نهادینه کنند.

به جای این کار، بودجه اختصاص یافته به آب رو به حاشیه رفته است. در بودجه عمرانی سال ۹۱ مربوط به بخش آب، رقم اعتبارات نسبت به سال ۹۰ حدود دوازده درصد کاهش یافته و تازه از کل اعتبارات پیش‌بینی شده برای این سال، تنها سی درصد آن اختصاص یافته است.

ایران در این زمینه نیز، همچون بسیاری زمینه‌های دیگر، به بیراهه رفت. نسل‌های قرن چهاردهم خورشیدی با خودخواهی تمام بسیاری از منابع کشور را بر باد دادند و به «توسعه پایدار» پشت کردند.

«توسعه پایدار» به معنای آن است که نسل‌های کنونی باید بتوانند از راه بهره‌برداری از منابع زمین به نیازهای خود پاسخ دهند، بدون آن که منافع نسل‌های آینده، و توانایی آنها را در پاسخ دادن به نیازهایشان، به مخاطره بیندازند.

مفهوم «توسعه پایدار» را می‌توان در این جمله آنتوان دو سنت اگزوپری، نویسنده فرانسوی، که خوانندگان فارسی‌زبان با ترجمه شاهکار او موسوم به «شازده کوچولو» آشنایی دارند، پیدا کرد. او می‌گوید: «ما زمین را از پدران‌مان به ارث نبرده‌ایم، بلکه آن را از فرزندان‌مان به عاریت گرفته‌ایم.»

نسل‌های معاصر ایران حرمت منابع کشورشان را نگه نداشتند و در برابر فرزندان‌شان سربلند نیستند. هشدار یا «پرووکاسیون» عیسی کلانتری در بردارنده همین پیام تلخ است.
XS
SM
MD
LG