مرگ لئوناردو کوهن، شاعر، ترانهسرا و خواننده ۸۲ ساله کانادایی- آمریکایی، در کنار تأثر عمیقی که برای دوستداران او در سراسر جهان ایجاد کرد یهودیان اسرائیل و دنیا را نیز عزادار کرد.
لئوناردو کوهن پنجشنبه شب بیستم آبان در ۸۲ سالگی در لسآنجلس در آمریکا که بیش از نیمی از عمرش را در آن گذرانده بود، درگذشت.
خبر جاودانه شدن یاد لئونارد کوهن از این اهمیت برخوردار بود که رئیس جمهوری اسرائیل و همسرش ساعاتی بعد در رثای مرگ او بیانیه صادر کنند، همان گونه که جاستین ترودو نخست وزیر کانادا تأثر عمیق خود و ملت کانادا را بیان کرد.
به گزارش رسانههای اسرائیل، رئوبن ریولین رئیس جمهوری اسرائیل نیز در این باره گفت: «چقدر غمگین است جدا شدن از انسانی که صدا و چهره اش سالهای طولانی بخشی از زندگی چند نسل بود.»
آقای ریولین افزود: «لئونارد کوهن با یک خط از دفترچههای شعرش دنیای انسانی را بیش از هر نطق دیگری که رهبران نوشته و بیان کردند، تحت تأثیر قرار میداد و تا عشق جاودان باشد او نیز در قلب انسانیت میماند.»
رئیس جمهوری اسرائیل این را نیز گفته است، «لئونارد کوهن هرگز نام کاملاً یهودی خود را تغییر نداد و همیشه در کنار اسرائیل و یهودیان بود و حتی در صحنههای جنگ و در سالهای تلاش برای شکوفایی، در کنار اسرائیل بود».
اشاره آقای ریولین از جمله به زمانی در سال ۱۹۷۳ است که لئونارد کوهن برای سربازان اسرائیلی در جنگ آن سال ترانه خوانده بود.
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل نیز جمعه گفت، این هنرمند بزرگ زمانه ما «یک یهودی گرم بود که مردم و کشور اسرائیل را دوست میداشت».
نتانیاهو این را نیز گفت: «زمانی که در جنگ دهه هفتاد به اسرائیل آمد تا برای رزمندههای ما ترانه بخواند رسالتی از نظر او برای شریک شدن در سرنوشت ما بود.»
اندوه درگذشت لئونارد کوهن شادمانی را که به روشنی این روزها در جامعه اسرائیل در پی اعلام خبر پیروزی دونالد ترامپ دیده میشد، تحت تأثیر قرار داد و رسانههای اسرائیل جمعه بیست و یکم آبان ساعتها از وقت برنامههای خود را به زندگی کوهن اختصاص دادند.
لئونارد کوهن واژههایی را که نیایشهای یهودی است، و مشهورترین آنها «هاله لویا» بود، بر سر زبان مردم جهان انداخت؛ «هله لویا» در زبان عبری یعنی «ستایش خدا».
لئونارد کوهن خود در این باره گفته بود، «خواسته بگوید که به هر زبانی که خدا را حمد بگویی، ثنای خدا وجود دارد؛ همه آنها خوب است؛ همه انسانها ارزشی مشترک دارند؛ هیچ کس بر دیگری برتر نیست».
یکی از اعضای تیم او در کنسرتهای یک دهه گذشته در یک ویژه برنامه به یاد لئونارد کوهن به رادیو اسرائیل گفت، او در روزهایی که در خارج از لس آنجلس بود و برای اجرای برنامه به سفر میرفت، همیشه خوراکهایی را انتخاب میکرد که به سبک یهودیت «کاشر» [حلال] باشند.
این عضو تیم هنری کوهن افزود، این هنرمند زمانی که روی صحنه آیینهای یهودی را مانند «برکت کاهنان» اجرا میکرد، برخیها مفهوم آن را نمیدانستند اما تحت تأثیر فضای روحانی آن قرار میگرفتند.
این عضو کنسرتهای ده سال اخیر کوهن به رادیو اسرائیل گفت، «با وجود روحیه اش که متمایل به افسردگی بود، و این خصلت یک ویژگی کاملاً یهودی است که به نظر میرسد که باید به بدبختیهای خود فکر کنند، اما او مانند وودی آلن و کمدینهای مهم یهودی شوخطبعی خاص خود را نیز داشت».
این دستیار آقای کوهن میگوید، صبحها میآمد و با صدای عمیق خود که در ساعات بامدادی، خش عمیقتری هم داشت میگفت «گود مورنینگ دارلینگ»؛ چه کسی نبود که با شنیدن این صدای عمیق تحت تأثیر قرار نگیرد.
این همراه آقای کوهن در ده سال اخیر گفته است، او در هر حالتی دفترچه یادداشتش را که در آن شعر مینوشت، کنار دستش داشت؛ حتی در کنار مذهبیون یهودی که معتقدند شنبهها نباید نوشت تا تقدس «شبات» خدشه دار نشود اما کسی جرات مخالفت نداشت. او خدا را به سبک خاص خود و نه به سبک خاخامها ستایش میکرد.
کوهن که انسانی معنوی بود، با وجود باورهای عمیق به یهودیت، پیرو بودائیسم نیز بود و به نوشته روزنامه هاآرتص، نگاه متفاوت او به خداوند، نفس بسیاری از یهودیان را میبرید.
بسیاری از یهودیان او را «یهودی غریب» مینامیدند اما او را ستایش میکردند ولی فکر باز او را هم ناشی از امکانی که فضای لیبرالی خانواده و فرهنگ اجدادی اش به وی داده بودند، میدانستند.
لئونارد کوهن در سال ۱۹۳۴ در وست مونت، بخش انگلیسیزبان کبک کانادا در خانوادهای که یهودی طبقه متوسط بودند به دنیا آمد.
مادرش، مارشا (و به قول روسها، ماشا) دختر یک نویسنده «تلمودی» بود که از نسل رباهای یهودیان لیتوانی بود. گفته بودند علاقه لئونارد به نوشتن نیز از همین عشق اجدادی ناشی میشد.
اما فامیلش در اصل از یهودیان لهستان بودند که در پی شدت گرفتن یهودستیزی در این سرزمینها به کانادا مهاجرت کرده و کنگره یهودیان کانادا را پایهگذاری کرده بودند.
علاقه اش به کت و شلوارهای تیره و کلاه ویژهای که بر سر مینهاد، به خاطر شغل پدرش بود. آقای ناتان کوهن مغازه دوخت و فروش کت و شلوار داشت؛ زمانی که لئونارد تنها ۹ ساله بود، پدر را از دست داد.
یهودیان مذهبی و معتقد اگر عرقچین بر سر نگذارند، کلاه سیاه رنگ شاپومانندی بر سر مینهند؛ یهودیان میگویند، که یکی از علاقههای لئونارد کوهن به این کلاهها به خاطر فرهنگ و تربیت خانوادگی یهودی بود که پدر و همه مردان فامیل این کلاه را استفاده میکردند.
از مادر یهودی اش با تبار روسی نیز دقت و نظم شدید را آموخته بود.
به رسانههای اسرائیل گفته بود: «حلقه ارتباط من با یهودیت و اسرائیل ناگسستنی است».
نام خانوادگی اش «کوهن» نسل هارون یکی از انبیای یهودی را نشان میداد؛ کوهن در میان یهودیان مانند شاهزاده، یک ویژگی است که سخت گیریها و محدودیتها را برای فرزندان پسر یک خانواده کوهن در پی دارد.
اما او خود را این گونه توصیف میکرد: «یهودی، اما نه با حس این که دیگران تحقیرت کنند، راهبی در خون، نویسنده، یک سیگاری و رؤیابافی که خیال درآغوش گرفتن زنان زیادی را دارد.»
با وجود آن که یک یهودی «کوهن» بود و اگر مذهبی بود نمیتوانست با زنان غیر یهودی در ارتباط باشد، اما عشقهای غیر یهودی بسیاری را در آغوش کشید و ناکامیهای عشقی اش یکی از دلایل عمق صدای غمگین و زندگی شاعرانه اش تلقی میشد. هرگز ازدواج نکرد و زنان زندگی اش عاشق پیشگی اش را میبخشیدند.
با وجود کهنسالی در حالی که بخاطر فریبکاری مالی حسابدارش که معشوقه اش هم بود ولی پولش را برد، ناچار شد در هفتاد سالگی به صحنه بازگردد تا درآمدی کسب کند اما با وجودی که آرام شده بود، هنوز مورد توجه زنان بسیار جوان تر از خود ماند.
در سال ۲۰۰۸ زمانی که ۷۴ ساله بود، ده کنسرت بسیار موفق در یک تور جهانی داشت؛ تورهای دیگری را در سالهای بعدی ادامه داد.
در سال ۲۰۱۳ که در مقدسترین روز سال برای یهودیان، «یوم کیپور» در لندن برنامه اجرا کرد و از بخت بدش این «یوم کیپور» با «شبات» هم همزمان شده بود، فغان یهودیان مذهبی بریتانیا بلند شد.
لئونارد کوهن کمتر از دو ماه پس از آن که ۸۲ ساله شد و به عنوان سالمندترین خواننده راک نامش را ثبت کرد، فوت شد.
«کتاب اشتیاق» مجموعهای از ترجمه شعرهای مهم لئونارد کوهن به زبان فارسی با همت احسان مهتدی است که «نشر چشمه» در تهران آن را منتشر کرده است.
او در شعری گفته بود:
«کارم را کردهام،
خوابم را خوابیدهام،
مرگم را مردهام،
و حالا دیگر میتوانم بروم
...
دعا کن که بخشیده شده باشم
بابتِ عمری که گذراندم
...
و مرگم سفری است دریایی.»