رضا ارحام صدر، از بازیگران تئاتر و سینمای ایران، روز دوشنبه (۲۵ آذر) در ۸۵ سالگی در زادگاه خود، اصفهان، درگذشت.
رضا ارحام صدر ۱۶ سال پیش همراه با اعضای گروه خود، سپاهان، به آلمان رفت و نمایشنامه طنز «آقای معلم» را در چند شهر آن کشور به صحنه برد.
در پایان آن گشت هنری، شهرام میریان، همکار فعلی رادیو فردا، با زندهیاد ارحام صدر گفتوگو کرد. با وجود گذشت زمان، خواندن متن و شنیدن صدای این هنرمند سرشناس طنزپرداز همچنان جذابیت دارد.
رادیو فردا: چه شد که تصمیم گرفتید پس از سالها دوری از صحنه، نمایش «آقامعلم» را در خارج از ایران ارائه کنید؟
رضا ارحام صدر: به نام خداوند جان و خرد. من چند سالی دچار ناراحتی آرتروز بودم؛ بنابر اين نمیتوانستم در تئاتر فعاليتی داشته باشم.
اخيرا که وضعيت جسمیام بهبود يافته، دوستان جمع شدند و پيشنهاد دادند که گروه هنری «سپاهان» را دوباره راهاندازی کنيم.
اين گروه در گذشته از لحاظ نشان دادن نمایشهای کمدی- انتقادی در شهر اصفهان سابقه خوبی داشته است.
با چند تن از دوستان قديمی، از جمله آقای مميزان و آقای صفاپور و هنرمندان ديگری مانند برادران کشانی، آقای ذابح، آقای بدری و خانمها سجاديه و عبير ابيض، در شهر اصفهان يک گروه هنری تشکيل داديم به همان نام؛ يعنی گروه هنری «سپاهان».
قرار بر اين شد که مکتب کمدی- انتقادی را، که بسيار مورد توجه مردم است، ادامه دهيم.
مکتب کمدی- انتقادی، با اين که پر از طنز است، اما مسائل سنتی در آن مورد توجه تماشاگران قرار میگیرد؛ بنابر اين گروه هنری «سپاهان» تصميم گرفت اين مکتب را ادامه دهد.
شما در آلمان چند برنامه اجرا کرديد؟
رضا ارحام صدر: در هفت شهر کشور آلمان در مجموع ۱۰ برنامه اجرا کرديم که آخرين آن در مونيخ بود.
بايد بگويم که مردم به ما نيرو دادند و تشويق زايدالوصفی که از برنامه به عمل آوردند ما را بر آن داشت که باز هم تصميم بگيريم در آينده برای تماشاگران عزير و شريف ايرانی در خاک آلمان برنامههايی اجرا کنيم.
آقای ارحام صدر! بدون تعارف بايد بگويم من شاهد بودم که بيشتر مردم برای ديدار شما میآمدند . لطفا بيشتر در مورد اين نمايشنامه توضيح بدهيد.
رضا ارحام صدر: وقتی قرار شد که به کشور آلمان مسافرت کنيم، من فکر کردم چه برنامهای را اجرا کنيم و به نظرم رسيد همان مکتب کمدی- انتقادی را نمايش دهيم که نمايشگر آداب، سنن و فرهنگ ملت عزيز ايران است.
خوشحالم که آرزوی من عملی شد و توانستم به کشور آلمان بيايم و هموطنان خود را شاد کنم.
اما اين که چرا نمايش «آقا معلم» را انتخاب کرديم به اين دليل است که اين مسأله روز اجتماع ماست .
در جامعه برای ازدواج، تعيين مهريه يا تهيه جهيزيه دختران، مردم معتقد هستند مهريه بايد رقم بسيار بالايی باشد و در نتيجه بايد جهيزيهای برای دختر تهيه کنند که دو برابر مهريه باشد.
اين آداب و رسومی است که از قديم تا امروز دهان به دهان گشته و در هيچ کتابی نيامده است.
از آن جايی که همه افراد جامعه ثروتمند نيستند، اين مسأله باعث میشود ازدواجی صورت نگيرد، دختران بلاتکليف در خانهها بمانند و پسران با يک دنيا آرزو بلاتکليف باشند که در هر خانهای را میزنند از اتومبيل، باغ و ويلای آنها سوال میشود.
موضوع اين تئاتر تضاد بين فقر و غنا، تضاد بين دانش و بیدانشی است. مشکل ازدواج موضوع روز است و معلم فرد شايستهای است در اجتماع که آينده فرزندان ما را رقم میزند.
در نتيجه ما زندگی معلمی را نشان داديم که يک خانواده بیسواد بازاری به خواستگاری دخترش میآيند.
ما میخواهيم معايب اجتماع ما به صورت صحنههای انتقادی که رنگ طنز هم داشته باشد مورد توجه مردم قرار بگيرد.